فدرالیسم و تمامیت ارضی- گفتگو با کاظم نیکخواه

متن گفتگو با کاظم نیکخواه در تلویزیون کانال جدید

سیما بهاری: با درود به همه شما بینندگان گرامی. مشغله و بحثی تحت عنوان تمامیت ارضی و فدرالیسم روشن استکه بحث و نکته مطرح و قابل‌مشاهده‌ای در میان مردم به طور عموم نیست. در اعتراضات و در بیانیه‌ها این مقوله و این نوع شعارها مطرح نشده است. در اعتراضات مردمی و بیانیه‌های مردم خواست‌ها و شعارهایی که به طور واقعی بیانگر خواست‌های واقعی مردم است بیان می‌شود. اما برخی جریانات این نوع شعارها و بحث‌ها را دامن می‌زنند و باد می‌زنندو برخی تلاش می‌کنندآن را به مشغله مردم تبدیل کنند. تمامیت ارضی و فدرالیسم. سؤالاین است که هدف این جریاناتاز بزرگ کردن و مطرح‌کردن این نوع مقولات و شعارها چیست؟ چه چیز را دنبال می‌کنند. در برنامه امروز از کاظم نیکخواه دعوت کرده‌ایم که در برنامه ما شرکت کنند و به سؤالات ما پاسخ بدهند.

اجازه بدهید از مقوله‌ای بنام تمامیت ارضی شروع کنیم. سؤال من این است که هدف جریاناتی مثل سلطنت‌طلب‌ها و یا کلاً جریانات راست که این مسئله را باد می‌زنند چیست؟ طرح این نوع شعارها به چه معناست؟ چه جایگاهی در میان مردم دارد مگر چه شده که باید در مورد تمامیت ارضی حساس بود و بحث کرد؟

کاظم نیکخواه: قبل از جواب به سؤالمشخص شما اجازه دهید از همین اول تأکید کنم که طرح شعارهایی مثل تمامیت ارضی ازیک‌طرف و در مقابلش فدرالیسم و امثالهم در شرایط امروز ایران مسموم‌ترین و مضرترین و می‌توانم بگویم ارتجاعی‌ترین شعار و تلاش است که می‌خواهد آشکارا در میان مردمی که متحدانه دارند علیه یک حکومت جنایت‌کارمی‌جنگند، تفرقه ایجاد کند. از شمال تا جنوب، شرق تا غرب آذربایجان و کردستان اهواز و تهران مردم دارند یک‌دست و متحد مبارزه می‌کنند، و در این میان یک جریاناتی آمده‌اند و می‌خواهند با این بحث‌ها فضای جامعه را آلوده کنند. وقتی می‌گویند تمامیت ارضی یعنی مرزهای کشوری نباید دست بخورد و این مرزها مقدس است. مرزهای کشور به همان شکل گربه نشان باید باقی بماند. (البته منظورشان این است که کوچک‌ترنشود. اگر بزرگ‌تر بشود و مثلاً حکومتی برود تنب بزرگ و کوچک را بگیرد مشکلی نیست!). اساس موضع اینها این است که بگویند خاک و مرز مقدس است و بر هر چیزی مقدم است. حتی بر زندگی مردم مقدم‌تر است. «جانم فدای ایران» و امثال اینها یعنی تعصب ملی، تعصب بر سر مرز و خاکبرجسته می‌شود، و در مرکز اهداف و سیاست برخی جریانات قرار می‌گیرد.چرا؟ به‌خاطر اینکه اگر دقت کنید این جریانات یک‌ذره ربطی به خواست‌های واقعی مردم و زندگی مردم ندارند. شما یک جریان ناسیونالیست و سلطنت‌طلب را نمی‌بینید که علیه حجاب کمپین و کارزار راه انداخته باشد. به‌ویژه قبل از اینکه این انقلاب شروع شود. از معیشت مردم، از اینکه زندانی سیاسی باید آزاد شود، از اینکه اعدام نباید باشد، زن و مرد باید برابر باشند. تبعیضات ملی و قومی و اجتماعی باید ریشه‌کن شود. حقوق‌های نجومی باید برچیده شود. اینها در تبلیغات اینها جایی ندارد. اگر هم جایی گوشه‌ای از این نوع خواست‌ها را با لکنت مطرح می‌کنند زیر فشار انقلاب و اعتراضات مردم است. زیر فشار جامعه است. هویتشان هیچ ربطی به اینها که گفتم ندارد. هویتشان در واقع ضد این‌هاست. از مذهب دفاع می‌کنند. از تعصبات ملی دفاع می‌کنند. از برتری نژادی ایرانیان دفاع می‌کنند و از سیستم‌هایاستثمارگر و چپاولگر دفاع می‌کنند والی‌آخر. یعنی در قاموس اینها طرح و برنامه و خواستی برای رفاه مردم، برای برابری و آزادی مردم برای دستیابی مردم، انسان‌ها به زندگی انسانی وجود ندارد که برایش مبارزه کنند. کمپین و کارزار راه بیندازند. برخلاف کمونیست‌ها و جریانات چپ و به‌ویژه حزبی مثل حزب ما که تمام مشغله‌اش این نوع مبارزه برای ازبین‌بردنفقر و تبعیضات اجتماعی است. در نتیجه وقتی که این نوع خواست‌هاامروز در جامعه گسترش پیدا می‌کند و وسیعاً مطرح می‌شود اینها خود را زیر فشار می‌بینند و حاشیه‌ایمی‌شوند. تلاش می‌کنند یک مقولات دیگری را وسط بکشند و جنگ و کشاکش بر سر آنها را داغ کنند که خودشان بشوند سردمدار جنگ و جدال. سعی می‌کنند جنگی راه بیندازند جدالی راه بیندازند و تفرقه‌ای راه بیندازند که موضوع چیزی بشود که آنها با آن تداعی می‌شوند و هیچ ربطی به زندگی مردم ندارد و آن مسئله ملی، مرز، تقدس خاک و پرچم و جانم فدای ایران و این‌هاست. این اساس مسئلهو هدف طرح این نوع موضوعات و بحث‌ها از جانب جریانات سلطنت‌طلب و ناسیونالیست است. طبعاًدر کنار تمامیت ارضی پرچم مهم است، میهن مهم است، وطن مهم است، اما زندگی شهروندان مهم نیست. زندگی و جان مردم باید فدای مرز و خاک و وطن شود. آزادی مردم از سرکوب اساسی نیست. اعدام باید لغو شود مهم نیست. این نوع موضوعات را هم الان زیر فشار انقلاب زن زندگی آزادی، زیر فشار خود ما، بعضاًبا اکراه به درجه‌ای و با اما و اگرهایی مطرح می‌کنند؛ ولی در قاموس آنها در برنامه آنها در حرکت آنها این نوع موضوعات جای جدی ای ندارد.

سیما بهاری: سؤالاین است که مگر الان در سطح ایران در اعتراضاتی که مردم دارند مطرح می‌کنند مگر مسئله‌ای بنام تغییر مرز و امثال اینها مطرح شده که امروز اینها این‌همهمسئله تمامیت ارضی را برجسته می‌کنند؟

کاظم نیکخواه: دقیقاًسؤال همین است. یعنی ارتجاعی بودن و ضدانسانی بودن این نوع بحث‌هاهمین‌جا خودش را بیشتر نشان می‌دهد. شما اگر این سؤال را جلوی اینها بگذارید و بگویید بسیار خوب نقشه گربه نشان سر جای خودش مگر کسی مشکلی دارد؟ چرا این را مسئلهمی‌کنید، معمولاًمی‌گویند بله در آذربایجان، در کردستان، در سیسان و بلوچستان، در خوزستان، یک عده‌ای هستند می‌خواهند مملکت را تجزیه کنند. اشاره‌شان هم به حق‌طلبی مردم تحت ستم تحت تبعیض در این مناطق است. اما تجزیه را جلوتانمی‌گذارند تا بگویند بحث جا دارد. ممکن است دوتا نقل‌قول هم بیاورند که فلان شیخ پشم‌الدین یک چیزی مثلاً در دفاع از استقلال آذربایجان یا کردستان یک جایی گفته است و همین کافی است که اینها هم زندگی خودشان را این‌گونه تعریف کنند و به این شکل متاع کثیف خودشان را بخواهند به مردم بفروشند که آره یک عده‌ایمی‌خواهند مملکت را تجزیه کنند. حالا این تجزیه چیست؟ بالاخره مردم در دوران دیکتاتوری پهلوی و در دوران جمهوری اسلامی در آذربایجان و در کردستان و در سیستان و بلوچستان و جاهای دیگر تحقیر شده‌اند، زیر ستم و سرکوب مداوم بوده‌اند، مورد تبعیض قرار گرفته‌اند و می‌خواهند از این ستم و تبعیضات آزاد شوند. می‌خواهند با بقیه مردم برابر باشند. می‌خواهند زندگی برابر داشته باشند و اتفاقاً اگر کسی مسئله‌اش این باشد که مردم در کنار هم بمانند و جدا نشوند باید از حقوق انسانی و برابر همه مردم دفاع کند. نه اینکه روی خاک و مرز و اینها بکوبد و بگوید این مقدس است در مورد این نباید حرف بزنید به مرز نباید دست بزنید و بحثی از برابری و آزادی نکنید و امثال اینها. بالاخره سؤال واقعی این است که اگر یک مردمی،به فرض مردم کردستان آن‌چنان زیر سرکوب و ستم بودند و سال‌ها و سال‌ها سرکوب شدند چه باید بکنند؟ برای نمونه مورد کردستان عراق را فکر کنید که یک نمونه زنده جلوی چشم ماست. در دوران صدام این مردم بمباران شیمیایی شدند و هزاران زن و مرد و کودکدر حلبچهقتل‌عام شدند. این مردم بارها از خانه‌هایشانبه‌اجبار کوچ داده شدند، تعداد زیادی اعدام شدند. خانه‌ها و روستاهایشان را با خاک یکسان کردند. طبیعی است که این مردم بخواهند جدا شوند. سال‌های سال تفرقه و نفرت قومی را میان کرد و عرب دامن زدند و عملاًبه نفع هر دو سو است که جدا شوند. در کردستان ایران هم تبعیض و سرکوب و ستمگری چه امروز چه در زمان پهلوی‌ها وسیع بوده است. اما خوشبختانه به‌خاطر وجود چپ به‌خاطر فضای اعتراضی به‌خاطرتلاش‌هایی که برای همبستگی مردم ما کمونیست‌ها انجام داده و مانع نفرت‌پراکنیناسیونالیسم فارس و کرد و ترکشده‌ایم فضا عوض شده است. در نتیجه فکر می‌کنم الان در ایران این فضا وجود ندارد که مردم بخواهند جدا شوند. ولی اگر بالاخره مردم منطقه‌ای مثل کردستان بخواهند و در یک رفراندوم تصمیم بگیرند که جدا شوند باید حقش را داشته باشند. ناسیونالیست‌ها در برابر این چنین وضعیت احتمالی چه می‌گویند؟ رگ گردنشان بیرون می‌زند. می‌گویندتمامیت ارضی مقدس است. لشکرکشی! بند پوتین‌هایتان را ببندید و سرکوب می‌کنیم و به خونمی‌کشیم. این فضایی است که می‌خواهند دامن بزنند؛ ولی خوشبختانه این نوع تلاش‌ها در جامعه ایران جایی ندارد. در انقلاب زن زندگی آزادی جایی ندارد. فضای اجتماعی این نیست. برعکس است. به‌ویژه در این انقلاب زن زندگی آزادی ما شاهد یک فضای همبستگی برابری‌طلبی پیوند همه مردم علیه جمهوری اسلامی برای سرنگونی جمهوری اسلامی هستیم. یک انقلابی شکل‌گرفته که از کردستان گرگرفته با قتل مهسا (ژینا) امینی. در سیستان و بلوچستان هر هفته جمعه‌های اعتراض را داریم و زاهدان به ستون این انقلاب تبدیل شده. در تهران خیزش‌های مختلف را می‌بینیم و شیراز و مشهد و اصفهان هم همین‌طور. یعنی سراسر مملکت مردم دارند دست در دست هم علیه حکومت اسلامی می‌جنگند و مبارزه می‌کنند. همین روزها که سالگرد کشتار جمعه خونین زاهدان است ما جنب‌وجوش وسیعی را در سراسر کشور و حتی در خارج کشور در سالگرد جمعه خونین زاهدان شاهد هستیم. این همبستگی شورانگیز و ستایش‌انگیز است. این یعنی مردم کنار هم‌اند. با هم‌اند«ما همه با هم هستیم» شعارشان است.نه تو به خط خودت من هم به مرز خودم و خاک و خون و تقدس تمامیت ارضی و امثال اینها.

سیما بهاری: دررابطه‌با همین مسئله ستم که گفتید تحت‌فشار بودن بخشی از جامعه مثل عرب‌های خوزستان مردم کردستان و غیره و غیره پاسخ دیگری بخشی می‌دهند با عنوان فدرالیسم. می‌گویند فدرالیسم باعث می‌شود تمرکز قدرت در دست یک عده نباشد. تمرکز ایجاد نشود و این به نفع مردم است مانع تبعیضات و ستمگری‌ها علیه اقلیت‌های قومی و ملی توسط حکومت‌های مرکزی مثل دوره شاه و دیکتاتوری‌هایی شبیه آن و جمهوری اسلامی و غیره می‌شود. می‌گوینداین پاسخ مسئله است. نظر شما چیست؟

کاظم نیکخواه: به نظر من فدرالیسم هم روی دیگر تمامیت ارضی است و مطلقاً پاسخ تحت ستم بودن مردم و دیکتاتوری و تمرکز علیه مردم نیست.یک نمونه همین نمونه کردستان عراق است که الان جلوی چشممان است و اشاره کردم. چند سال است که با سرنگونی حکومت صدام یک دولت خودمختار اقلیم کردستان تشکیل شده و دارد کار می‌کند. همین دولت به شیوه همه حکومت‌های دیکتاتوری دارد مردم را سرکوب می‌کند. همین سال گذشته وقتی مردم جمع شدند علیه بیکاری اعتراض کردند دولت خودمختار اقلیم کردستان به‌سوی آنها شلیک کرد و شماری را زخمی کرد. بارها این اتفاق در اقلیم کردستان افتاده و پلیس این دولت به مردم معترض حمله کرده. نمونه‌ها در دنیا بسیار است. دولت کوچک به معنی ازبین‌رفتن تمرکز نیست. مسئله اصلی این است که مردم، کارگر معلم زن بازنشسته و جوانان و همه مردم چه نقشی در تصمیمی گیری‌های سیاسی و سراسری دارند و قدرت دست مردم است یا یک اقلیت. این عامل است که توضیح می‌دهد که تا چه حد تمرکز وجود دارد یا وجود ندارد. امکان دارد که یک شهر جدا شود و مستقل باشد؛ اما در دست یک‌مشت دیکتاتور و سرکوبگر باشد. این امکان‌پذیر است. این عملاًبه نحوی وجود دارد. دولت‌های کوچک در دنیا وجود دارند که دیکتاتوری هم هستند. کشورهای بزرگ هم وجود دارند که کمتر دیکتاتوری هستند. ما چه می‌گوییم؟ ما می‌گوییم از طریق تصمیم‌گیری مردم، شوراهای مردم، تصمیم‌گیری مردم از طریق شوراهایشان و دخالت مستقیم مردم در قدرت و سهیم‌شدن مردم در قدرت و اینکه اداره جامعه در دست یک اقلیت مفت‌خور نباشد، می‌شود از دیکتاتوری و سرکوب و تمرکز و خودکامگی خلاص شد. نه با فدرالیسم.

بحث فدرالیسم در ایران می‌دانید؛یعنی چه؟ ببینید ما الان جامعه‌ای داریم که مردم در کنار هم هستند. فرض کنیم الان همه قبول کنیم که کشور به دولت‌های فدرال تقسیم شود. بلافاصله جنگ و کشاکش بین مردم دامن زده می‌شود که مثلاً بوکان جزو کردستان است یا آذربایجان. سنندج جز آن طرف است یا این طرف. کرمانشاه جزو کردستان است یا یک استان دیگر. یعنی کشاکش بین مردم را اینها می‌خواهند با کمک طرح فدرالیسم دامن بزنند. چون این جریانات ادامه موجودیتشان به همین نوع تفرقه‌های قومی و کشاکش‌هاگره‌خورده است. طرحی برنامه‌ای برای آینده این جامعه جدا از این ندارند. می‌توانند در جنگ دوام بیاورند. در کشاکش و تفرقه می‌توانند یک تپه‌اییک جایی را بگیرند و تیر شلیک کنند. ولی اگر مردم همبسته و متحد باشند و جنگ و تفرقه‌ای میان مردم نباشد اینها حرفی برای گفتن ندارند جایی در میان مردم ندارند. در نتیجه به اختلافات قومی و ملی و اینها نیاز دارند. می‌خواهند در کشوری که مردم به نحو ستایش‌انگیزیواقعاً متحدند، تفرقه و جنگ راه بیندازند. بیایید بنشینیم خط کش بگذاریم اینجا را جدا کنیم و آنجا را جدا کنیم دولت فدرال شیراز و اصفهان و تبریز تشکیل بدهیم. بعد با هم بجنگیم ببینیم کجا مرز کجاست. این اساس مسئله است. در نتیجه فدرالیسم در این مملکت مطلقاً موضوعیتی ندارد. مطلقاً جایی ندارد. مطلقاً ارتجاعی است. تفرقه‌افکنانه است و به جریانات تمامیت ارضی خواه و راست خوراک می‌دهد که آنها هم روی تقدس مرز و یک‌پارچگی مملکت و اینها بکوبند و این نوع مسائل را به مشغله مردم تبدیل کنند. اینها همدیگر را تغذیه می‌کنند.

سیما بهاری: ولی الان در حال حاضر در برخی کشورها همین سیستم فدرالیسم حاکم است و دارد اعمال می‌شودو کار می‌کند و مشکل جدی ای ندارد. مثلاً در سوئیس در آمریکا در آلمان، و مردم هم دارند زندگی عادی‌شان را می‌کنند. آیا با اتکا به این الگوها با اتکا به این نمونه‌هانمی‌شود سیستم حکومتی در ایران را هم این‌جوری شکل داد؟

کاظم نیکخواه: این نوع نمونه‌ها را فدرالیست‌ها مطرح می‌کنند؛ اما مطلقاً جواب مسئله نیست. شما وقتی به تاریخ همین کشورهایی که اشاره کردید مراجعه کنید متوجه می‌شوید که تاریخی پشت فدرالی شدن این چند کشور وجود دارد. نمی‌شود آن تاریخ را کنار گذاشت و فقط نتیجه را نگاه کرد. سوئیس کشور جالبی است و تاریخ جالبی دارد. وقتی به عقب برگردید می‌بینید که از چهارصد سال پیش جنگ‌هاییصورت‌گرفتهکشاکش‌هایی زیادی در اطراف این منطقه صورت‌گرفته و دولت و کشوری بنام سوئیس وجود نداشته. دولت‌ها و کانتون‌های کوچکی وجود داشتند که مستقل بودند و هرکدام قوانین و زبان و معیارهای خود را داشتند. تا می‌رسیم به انقلاب فرانسه. ناپلئون این کانتون‌ها را که عمدتاً زیر سیطره اشرافیتبه‌زور تسخیر می‌کند و تحت عنوان جمهوری هلوتیک یا هلوسیا به هم می‌چسباند. سال‌ها اینها به این شکل وجود داشتند. بعد با شکست ناپلئون در جنگ با دولت‌های دیگر، این دولت هم از هم می‌پاشد و باز این کانتون‌ها از هم جدا می‌شوند و کشاکش‌ها گسترش پیدا می‌کند. بعداً در توازن جدیدی در قرن نوزده میان دولت‌هایفرانسه و المان و ایتالیا و غیره دولت سوئیس را تقریباً به شکلی که الان هست تشکیل می‌دهند. بعداً یک تغییرات دیگری هم صورت می‌گیرد.جالب است بدانید کهکشور کنونیسوئیس در نتیجه این تاریخ، چهار زبان رسمی دارد. فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی و رومی. بعلاوه جالب‌تراین است که این کشور رسماً پایتخت ندارد. به طورغیررسمی در مراوداتبین‌المللی شهر برن به‌عنوان پایتخت این کشور قلمداد می‌شود. این داستان فدرالیسم در کشور سوئیس است. خوشبختانه از اواسط قرن نوزده دولت سوئیس وارد جنگی با هیچ کشوری نشده است و توانسته خودش را در جنگ‌های مختلف بی‌طرف اعلام کند. می‌خواهم بگویم که دولت سوئیس در یک روند و تاریخی به این سیستم رسیده که شاهد هستیم. آمریکا هم همین‌طور است. بعد از جنگ‌های استقلال از انگلیس و بعد جنگ‌های شمال و جنوب که صورت می‌گیردکم‌کم ایالات شمال و جنوبهرکدام سیاست و موضعی دارند. شمال علیه برده‌داری است و جنوب از برده‌داری دفاع می‌کند. در این جنگ‌ها و کشاکش‌ها شمال و جنوب از هم جدا می‌شوند. بعداً در نتیجه توازن جدیدی که در جنگ‌ها ایجاد می‌شود ایالات متحده‌ای تشکیل می‌شود به شکلی که شاهدیم. حتی ایلات لوئیزیانا را که منطقه وسیعی هست از کانادا یا فرانسهخریداری می‌کنند. با این اشاره کوتاه به تاریخ این کشورها می‌خواهم بگویم که هرکدام از این کشورها تاریخی دارند. در یک روند تاریخی سوئیس یا آلمان یا امریکا به فدرالیسم در ادامه جنگ‌ها و کشاکش‌ها و در یک توازنی میان چند کشور توانسته‌اندبه‌صورت فدرال کنار همبمانند. وگرنه هر استانی یک دولت مستقل می‌شد. نکته قابل‌توجه در همه این موارد این است که این‌گونهنیست که در این کشورها یک کشور واحد و یکدست را تکه‌تکهکرده‌اند و به فدرال‌های مختلف تقسیم کرده‌اند. برعکس بوده. کشاکش‌هایی بوده مناطق مختلف را به هم چسبانده‌اند و بالاخره توانسته‌اندبه‌صورت یک کشور دوام بیاورند.

سیما بهاری:بنابراین شما می‌گویید نه فدرالیسم و نه تمامیت ارضی. سؤالاین است که راه‌حل ستم ملی بر مردم کرد، عرب، بلوچ از نظر شما چیست؟

کاظم نیکخواه: ببینید در جامعه ایران دیکتاتوری خون آشامی الان سر کار است و دیکتاتوری سرکوبگری هم زمان شاه حاکم بوده و در این دیکتاتوری‌ها نه فقط به مردم آذربایجان و سیستان و بلوچستان و کردستان ستم و تبعیض روا داشته شده، بلکه به همه مردم ستمگری و دیکتاتوری اعمال شده. راه خلاصی از این وضعیت این است که به این نوع حاکمیت‌هایی که یک باند و اقلیتی مثل دربار و باند ولی‌فقیه و اینها دارند حکومت می‌کنند پایان داده شود، و مردم همه مردم در شوراهایشان متشکل شوند، شهر، روستا کارخانجات دانشگاه‌ها، و همه‌جااین شوراهای مردمی باشند که سیستم اجتماعی را تعیین می‌کنند و جامعه را اداره می‌کنند. دراین مورد می‌شود مفصل جداگانه بحث کرد. اساس مسئلهاین است که مردم تعیین‌کننده و تصمیم‌گیرنده باشند. واقعاً در عمل هر روز و همه‌جاتصمیم‌گیرنده باشند و برای اینکه مردم تصمیم‌گیرنده باشند تنها سیستمی که تا کنون کارایی خودش را برای دخالتگری مردم در عمل نشان داده، و معمولاً در دوره‌های انقلابی که مردم در میدان هستند ابراز وجود کرده که می‌تواند ظرف مناسبی برای متشکل شدن مردم باشد شوراها بوده‌اند. ستم و تبعیضات ملی بر همه مردم تماماً باید برچیده شود و در نتیجه قانون جامعه باید این باشد که به هیچ‌کس بر اساس ملیت، قومیت، زبان، مذهب،جنسیت و غیره نبایددر هیچ سطحی و هیچ میزانی تبعیض اعمال شود. همه مردم حقوق برابر دارند و باید به طور برابر از امکانات اجتماعی و اقتصادی برخوردار شوند و به زبان مادری خودشان بتوانند حرف بزنند تدریس کنند و تحصیل کنند و الی‌آخر. اینها را اگر کامل اجرا کنیم (البته من فقط اشاره‌ای کردم. ما به طورهمه‌جانبه‌ای در برنامه‌مانبرنامه یک‌دنیای بهتر اعلام کرده‌ایمکه مردم تمام کشور با حقوق برابر، شرایط برابر، رفاه برابر می‌توانند و باید زندگی کنند). از این طریق می‌شود به ستم ملی و کل تبعیضات پایان داد و باید پایان داد و مانع این شد که یک‌مشت اوباش و شاه و دربار و ولی‌فقیههمه‌کاره شوند و بگویند بند پوتین‌ها را باز نکنید تا قائله آذربایجان و کردستان را تمام کنید. این فضا فضایی است که دیکتاتورها و سرکوبگران ایجاد کرده‌اند و ما می‌توانیم، جامعه نشان داده می‌داندچه‌کار کند.در همین انقلاب زن زندگی آزادی ما منشور ۲۰ تشکل را داریم که در واقع مانیفست انقلاب زن زندگی آزادی را بیان کرد و در بندبندش سیستمی را بیان می‌کند که تضمین می‌کند مردم چگونه در کنار هم به‌خوبیمی‌توانندزندگی کنند. منظورم این است که فقط ما نیستیم که این را می‌گوییم. امروز جامعه دارد خودش را بیان می‌کند که برابر آزاد و مرفه بتواند زندگی کند و این راه شناخته شده است و وجود دارد.

سیما بهاری: خیلی متشکرم از شما که در این برنامه شرکت کردید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *