تندیس قاسم سلیمانی زیر باران آشغال- مهران محبی

روز دهم مهر قرار بود در استادیوم نقش‌جهان اصفهان میان تیم‌های فوتبال الاتحاد عربستان و سپاهانمسابقه‌ای برگزار شود. جمهوری اسلامی از قبل برای سوءاستفاده خود از این دیدار ورزشی برنامه‌ریزی کرده بود.ازجمله همراه با امنیتی‌کردن فضای استادیوم برای کنترل اوضاع و جلوگیری از شکل‌گیری اعتراض علیه حکومت، تندیس قاسم سلیمانی، نماد جنایت، تروریسم و کودک کشی را در ورزشگاه نصب کرده بود.
مسئولان و سران حکومت که انتظار برگزاری مسابقه فوتبال تحت شرایط امنیتی و فضای تبلیغی ای که فراهم کرده بودند رامی‌کشیدند، ناگاه با عکس‌العمل اعتراضی بازیکنان تیم الاتحاد عربستان در مواجهه با تندیس قاسم سلیمانی روبرو شدند و آنها حاضر به رفتن به زمین بازی نگردیدند. مسئولان امنیتی و باشگاهی تمام تلاششان را کردند تا بازیکنان عربستان را قانع و راضی به برگزاری مسابقه کنند، اما ناکام ماندند. بازیکنان عربستان بر شرط خود برای رفتن به زمین بازی مبنی بر برداشتن تندیس اینقاتل کودک‌کش ماندند و در نهایت به دلیل تن‌ندادن مسئولان باشگاه به برداشتن تندیس، مسابقه را برگزار نکردند.
برای جمهوری اسلامی برگزاری این مسابقه اهمیتی حیثیتی داشت و می‌خواست نشان دهد که در شرایطی که در داخل مورد تنفر عمومی قرار گرفته و انقلابی در جریان است که دارد نفس‌های آخر حکومت رامی‌گیرد، حداقل در عرصه بین‌المللی خیلی منزوی و بی‌اعتبار نشده است.اما شکست سختی خورد و نه‌تنها موفقیتی برای روتوش کردنچهره منزوی‌اش در سطح بین‌المللی به دست نیاورد، بلکه جمعیت چندینهزارنفری جوانان و تماشاچیان در ورزشگاه به بهانه لغو بازی، ورزشگاه را تبدیل به میدان اعتراض علیه حکومت کردند.
حکومتی که به دنبال اعدام شیخ نمر روحانی مخالف دولت عربستان توسط دولت عربستان، اراذل و اوباشش را در دی‌ماه۱۳۹۴گسیل کرد تا از دیوار سفارت عربستان در تهران بالا بروند و باعث قطع روابط سیاسی و دیپلماتیکش با عربستان شد و در ادامه سرانش بر طبل پیروزی بر عربستان به‌عنوان غده سرطانی در منطقه و جهان اسلام می‌کوبیدند و حمله به سفارت عربستان را تحقق وعده الهی مبنی بر ناپایداری ظلم تفسیر می‌کردند، امروز به هر دری می‌زند و هر تحقیری را می‌پذیرد تا روابط خود را با عربستان بهبود ببخشد. در همین چند ماه اخیر بارها به حقارت و رقصیدن با ساز دیپلمات‌ها و نمایندگان وزارت خارجه عربستان حتی در نشست‌هایی که در مراکز حکومتی در ایران برگزار شده است، تن داده‌اند. به‌عنوان نمونه پس ازالتماس‌ها و دادن امتیازات پشت پرده فراوان به عربستان برای بازگشائی سفارتش در تهران به حقارت‌های آشکاری تن می‌دهند. از جملههنگامی که می‌خواستند در اواخر خرداد نشست مشترک میان وزرای خارجه ایران و عربستان بر سر بازگشائی سفارت عربستان در ایران در سالنی که عامدانه عکس قاسم سلیمانی بر دیوار آن نصب شده بود برگزار کنند،به‌خاطر اعتراض عربستانی‌ها به وجود عکس قاسم سلیمانی در سالن مجبور به تغییر مکان نشست شدند.همچنین در مراسم بازگشائی سفارت عربستان در هتل اسپیناس تهران با شور و هیجان شرکت می‌کنند و دلقکی مانند محمدعلی بک مدیرکل خلیج‌فارس وزارت امور خارجهبرای خشنود کردن طرف مقابل در رقص شمشیرش شرکت می‌کند و برای آوردن “رونالدو” ستاره فوتبال جهانی عضو فعلی تیم النصر عربستان به ایران هزینه‌های گزاف می‌کند و فرش ۴میلیاردتومانی به او هدیه می‌دهد. این وضعیت امروز جمهوری اسلامی است که هرپشتک‌واروییمی‌زندتا فقط وانمود کند که هنوز دارای جایی در سطح بین‌المللی است.
اما جمهوری اسلامی با وجود آن همه هزینه سیاسی و اقتصادی ای که برای روتوش کردن هرچند ضعیف سیمای آبروباخته و منزوی خود کرد، نتوانست هیچ دست آوردی کسب کند. دلیلش واضح است. در ایران یک انقلاب عمیقاً انسانی در جریان است که هر تلاش حکومت برای وارونه جلوه‌دادن موقعیت درمانده خودش و فضای انقلابی جامعه را به ضد خودش تبدیل می‌کند و آن را پی‌درپیدرمانده‌تر و بی‌اعتبارتر چه در سطح داخلی و چه در سطح بین‌المللیمی‌کند.
بی‌تردید تحت چنین شرایط انقلابی ای است که بازیکنان تیم الاتحاد عربستان حاضر نمی‌شوند در زمینی بازی کنند که تندیس قاسم سلیمانی در آن نصب شده است.احتمالاً سابقه کشاکش‌هایدولت‌های عربستان و جمهوری اسلامی در منطقه نیز در این تصمیم تأثیر مستقیم دارد. به‌هرحال هرچه هست بازیکنان تیم الاتحاد حق دارند که به وجود تندیس یک چهره آدمکش و تروریست اسلامی که جنایات بی‌شماریمخصوصاً در منطقه کرده است اعتراض کنند و حاضر به بازی در برابر آن نشوند.
به‌این‌ترتیبحکومت اسلامی روز دهم مهر هم توسط بازیکنان تیم فوتبال عربستان بی‌آبروتر از گذشته شد و هم تماشاچیان حاضر در ورزشگاه، ورزشگاه را به صحنه‌ای پر شور از اعتراض به حکومت تبدیل کردند. تماشاچیان متنفر از حکومت به دنبال لغو بازی با سردادن شعارهای “ما فوتبال با سیاست نمی‌خوایم”، “تندیس سلیمانی، برش دار، برش دار” و “مرگ بر دیکتاتور” و اقدام هم‌زمانبه پرتاببطری‌های خالی و آشغال‌هابه سمت تندیس سلیمانی، جمهوری اسلامی را وحشت‌زده و درمانده‌تر کردند.
اعتراض گسترده و متحدانه تماشاچیان در ورزشگاه نقش‌جهان به نصب تندیسسلیمانی جنایت‌کار، قدرت‌نمایی‌ای در ادامه اعتراضات و اعتصابات عمومی و سراسری شهرهای استان سیستان و بلوچستان بود و نشان داد که جامعه و بخصوص جوانان آزادی‌خواه هیچ سر سازشی با حکومت ندارند و از هر روزنه‌ای برای سوق‌دادن حکومت به‌سوی سرنگونی استفاده می‌کنندو انقلاب خود را با قدرت به‌پیشمی‌برند.
قدرت‌گیری انقلاب به‌واسطهادامه‌دار بودن و بی‌وقفه بودن اعتراضات عمومی و اجتماعی از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ حکومتی را که طی یک سال گذشته هزینه‌های هنگفتی برای امنیتی‌کردن فضای کل جامعه کرده بود، حکومتی که بیش از ۲۰ هزار نیروی سرکوبگرش را به البسه دوربین‌دار مجهز کرده و حکومتی که طی دو ماه گذشته تمام میدان‌ها، خیابان‌ها و کوچه‌های محلات و مناطق حساس شهرها را مجهز به دوربین‌هایمداربسته نصب شده در ارتفاع دو متری برای شناسائی دقیق‌تر معترضین کرده بود و در عربده‌کشی‌های جدید سردارانش توان کنترل و تشدید سرکوبگری با استفاده از ایندستگاه‌های تازه امنیتی را گوشزد می‌کردند، این‌گونه به‌زانو در می‌آورد!
در جامعه‌ای که تفکر انقلابی به عمل انقلابی می‌رسد و انقلاب را به جریان می‌اندازد،جنایت‌کارترین و دیکتاتورترینحکومت‌هایی مانند جمهوری اسلامی را هم با سابقه ۴۴ سال سرکوب، کشتار، ترور، قتل و زندان و شکنجه را با وجود به‌کارگیریمدرن‌ترین و پیشرفته‌ترینماشین‌آلات و ابزارآلات سرکوبگری به‌زانو در می‌آورد.
جمهوری اسلامی امروز، حکومت به‌زانو درآمده در برابر انقلاب در جریان مردم انقلابی ایران است و با قدرت انقلاب سرنگون خواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *