حکومت اسلامی با دریایی از خشم و عزم مردم بجان آمده رودررو است و روحیه مزدوران و دستاندرکاران شبهشدت پایین است. این را بارها اعتراف کردهاند و در جلسات و نشستهایمخفیشان گفتند که حتی بسیاری از فرماندهان ردهبالایشان دارند به کشورهای خارج کوچ میکنند. در سطح علنی نیز بارها فضای بیروحیهگیشان خود را نشان داده است. شواهد در این زمینه و در مورد فرار مزدوران حکومت بسیار است.در این شرایط است که حسین سلامی فرمانده سپاه پاسداران گروهی از پاسداران بازنشسته و «وابستگان» سپاه را جمع کرده و برای آنها روضهخوانیمیکند و تلاش میکند آنها را برای شرکت در عملیات و سرکوب مردم تشویق و تشجیع کند. خبرها و گزارشاتی حاکی از این بود که در جریان اعتراضات و خیزشهای سال گذشته جمهوری اسلامی نیرو کم آورده بود و به بازنشستگان مراجعه کرده بود و بسیاری از آنها انصراف داده بودند و حاضر به شرکت در سرکوب مردم نشدند. سلامی روز پنجشنبه این هفته در جمع وابستگان و بازنشستگان سپاه پاسداران چرندگویی و روضهخوانی مفصلی کرد تا روحیه آنها را بازگرداند. او از جمله گفت:«دشمن دست نکشیده،شکستخورده است آن هم شکست پشت شکست؛ ولی دوباره برخاسته و از زاویه دیگری آمده است؛ اما زائل، سست، کمجان، کمرمق و افسرده شده است و دیگر دشمن سالهای دور نیست. شما در مقابل دشمن مدام پیروز و قوی شدهاید»
این «دشمن» در واقعمردماند. مردم میلیونی. پاسداران آنها را خوب میشناسند. هر روز در کوچه و خیابان با آنها سینهبهسینهمیشوند. علناً علیه حکومت شعار میدهند، اعتراض میکنند، فحش میدهند و در مقابل تهدیدات خم به ابرو نمیآورند. سلامی وقتی میگوید دشمن افسرده است در واقع دارد زبان حال خودیهایشان را میگوید. دارد به نیروهای روحیهباختهاش روحیه میدهد و تلاش میکند آنها را به سنگر بازگرداند.
اینکه جمهوری اسلامی ناچار شده است بازنشستگان را صدا بزند و آنها را به ادامه جنگ و جنایت تشویق کند داستان جالب و قابلتوجهی است. صفوف حکومت هر روز کوچکتر و بی روحیه تر میشود. مردم هر روز مصممترمیشوند. جامعه به این نتیجه رسیده است که این حکومت باید برود. حتی کودکان دبستانی به دشمنان سرسخت حکومت منفور اسلامی تبدیل شدهاند. مردم در این کشور آگاهاند،مدرناند. در جدال با حکومت آبدیده شدهاند و از کودکان ده دوازدهساله تا بازنشستگان به اشکال مختلف مشغول مقابله با حکومتی هستند که منزوی و منفور است و یکلحظه هم دستاندرکارانشنمیتوانند بدون محافظ مسلح پا به خیابان بگذارند. این را سلامی میداند و پاسداران بازنشسته و غیر بازنشسته هم میدانند و دیدهاند.
اینجاست که سلامی ناچار میشود با تبلیغ افسردگی «دشمن» یعنی مردم، روحیه پاسداران را به خیال خود بالا ببرد.
این حکومت بهراستی حکومتی اشغالگر و بیگانه و بیربط به جامعه است. این حکومت دشمن خونی مردم است. برای این حکومت «دشمن» همهجا هست. در مدرسه، در دانشگاه، در خیابان، در کوچه و محل کار، در تاکسی و اتوبوس و مترو و در همهجا. همهجا زنان و مردان و جوانان و بازنشستگانیهستند که مزدور حکومت را که ببینند نفرت نثارش میکنند. اگر شعاری علیه حکومت داده شود، اگر حرکتی صورت گیرد و اگر فحشی داده شود و بیانیه و نوشتهای علیه آنها نوشته شود، به آن سمپاتی و همراهی میکنند.
جمهوری اسلامی در محاصره خشم مردم است. مردمی که زخمهای بسیار از این جانیان خوردهاند؛ اما کوتاه نیامدهاند. مصممتر و متحدتر شدهاند. مردمی که میدانند برای دستیابی به حداقل امنیت، رفاه، آسایش و آزادی، باید شر این دیوهای خبیث و خونآشام را از جامعه بکنند. این وضعیت «دشمنان» جمهوری اسلامی است. همانها که سلامی در مورد آنها با پاسداران سخن میگوید. این پاسداران خود را همهجا در محاصره دشمن میبینند و سلامی ناچار میشود جنگ با عراق را به یادشان بیاورد که در آن چقدر رشادت به خرج دادند و الان هم لازم است که در برابر این دشمن هم به همان شکل فداکاری کنند. البته این سرپاسدار قاتل از کنار این حقیقت عریان و آشکار با رسواییمیگذرد که در آن جنگ هم علیرغمبهکشتندادنمیلیونها نفر از جوانان مردم، بالاخره شکست خوردند و خمینی ناچار شد جام زهر را سر بکشد و شکست را بپذیرد.
در جنگ کنونی اما شکست برای جمهوری اسلامی محتومتر و بسیار سنگینتر است. در این جنگ که فیالحال سنگر حجاب که «خاکریز اول» حکومت بود، ازدسترفته است، مردم دارند بهتدریج جلو میآیند و سنگرهایی را فتح میکنند و حکومت سلامی و خامنهای، همهجا در محاصره مردم متنفر از این جانوران خبیث و رذل و آدمکش قرار گرفته است.شکست در این جنگ یعنی پایان جمهوری اسلامی و کل وابستگان و پیروان و مزدورانش.
دشمن جمهوری اسلامی مردمی هستند که رفاه و آزادی و برابری را تمامقدمیخواهند. امنیت و آسایش را بدون تخفیفمیخواهند. منزلت و معیشت را به طور کامل میخواهند. با بیانیههایی مثل بیانیه بیست تشکل و بیانیه تشکلهای زنان و دادخواهان و کارگران، این مردم دارند افق پیش رو را باز میکنند و صفوف خود را محکمترمیکنند.
جمهوری توحش و چپاولگر اسلامی علیرغم تمام جنایاتش باید برود. اگر دستاندرکاران این حکومت عقل سلیم داشته باشند، همچون بقیهشان که فرار را بر قرار ترجیح دادهاند، راهشان را میکشیدندو خود را در جایی مخفی میکردند و هزینه سرنگونی را برای خود و برای مردم سبکترمیکردند. اما بههرحال روند اوضاع انتخاب دیگری جز فرار مقابل آنها نگذاشته است. انقلاب زن زندگی آزادی، انقلابی است که با هر افتوخیزی، سر باز ایستادن ندارد. این را همه مردم به زبانهای مختلف دارند بیان میکنند. همین اکنون که این نوشته را مینویسم در سالروز جمعه خونین زاهدان، مردم در این شهر دارند با لشکر اشغالگر و انبوه و تا دندان مسلح اسلامی در کوچه و خیابان با جسارت میجنگند. روضه حسین سلامی برای روحیه دادن به پاسداران، روضه کسی است که توی دل خودش هم خالی است.