سیامک بهاری: پیامدهای سیاسی و نظامی  کشته شدن رهبر طالبان

 

بیم‌ها و امیدها

ملا اختر منصور رهبر طالبان افغانستان کشته شد. مرگ او به بیم‌ها و امیدهای متفاوتی دامن زده است.

برای میلیونها مردم مصیبت دیده افغانستان او چیزی بیشتر از یک جنایتکار وحشی بیرحم در صدر یک سازمان تروریستی اسلامی نبود و نیست! کابوس هولناک بی پایانی به نام طالبان، با جنگ، کشتار و خونریزی و اعمال خشن‌ترین مناسبات مذهبی،هیولایی علیه مدنیت و انسانیت!

امید به اینکه با مرگ او این نیروی ارتجاعی فوق خشن ضعیف‌تر گردد، انسجام درونی اش را بیشتر از پیش از دست بدهد و تن زخم خورده جامعه مصیبت زده افغانستان از چنگال خونینش رهایی یابد.

و بیم از اینکه داعش در این میانه قدرت بیشتری بگیرد و با تشدید سربازگیری از میان صفوف طالبان زندگی را بیش از این بر مردم افغانستان و منطقه جهنم کند. تنظیم‌های جهادی میدان را بیشتر از پیش از آن خود کنند و جامعه همچنان درمحاق قدرت ارتجاعی آنها باقی بماند.

ملا اختر منصور، وزیر هوانوردی حکومت طالبان، یکی از نزدیکان و معتمدین ملا عمر بود. پس از مرگ مشکوک ملا عمر، رقبا و مدعیان جانشینی او را عقب زد و بعنوان رهبر طالبان مانند سلفش خود را امیرالمؤمنین خواند. برای پیشگیری از گسست بیشتر بویژه در صفوف شورای رهبری طالبان، وسیعترین حملات، بمب‌گذاریها و خونریزی‌‌ها را در دستور ماشین جنگی طالبان گذاشت. از حساس‌‌ترین نقاط استراتژیک امنیتی در کابل تا دوردست ترین مناطق را آماج حملات تروریستی و بیرحمانه طالبان کرد. با سقوط شهر کندوز و تصرف چند باره‌ آن موقعیت تهاجمی طالبان را تقویت کرد. او که پیش از این، یکی از معاونین اصلی ملا عمر محسوب می‌شد و رهبری در سایه طالبان را در دست داشت در خلاء رهبری کاریسماتیک ملا عمر با حضور داعش از یکطرف و تغییر توازن قوا و استرتژی دول منطقه روبرو بود.

تأسیس علنی و رسمی دفتر نمایندگی طالبان در قطر و ایجاد مرکزی برای حضور آشکار سیاسی و مراودات دیپلماتیک نمایندگان دفتر سیاسی طالبان بخشی از استراتژی کلان طالبان برای تثبیت موقعیت طالبان بویژه برای آنچه که مذاکرات صلح خوانده می‌شد و بخشی از سیاست راهبردی ملا اختر منصور بود.

تغییر تناسب قوای سیاسی و امنیتی بویژه رقابت داعش درمنطقه و سربازگیری مداوم از میان صفوف طالبان و درگیری آشکار درونی، موجب تغییر رابطه طالبان و جمهوری اسلامی ایران گردید.

حضور نیروهای نظامی و امنیتی امریکا بهترین مستمسک برای نزدیکی استراتژیک این دو دشمن و رقیب سابق گردید. ملا اختر با حفظ  و تقویت رابطه با سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران بویژه در منطقه بلوچستان بخشی از مشکلات آموزش نظامی، مالی و لجستیکی طالبان را که با از دست دادن پشت جبهه‌های سنتی خود در مناطق وزیرستان پاکستان لطمه دیده بود جبران کرد.

با ادامه سیاست استراتژیک تحت فشار گذاشتن دستگاه حکومتی افغانستان، آنها را مجبور به پذیرش سهم‌خواهی در قدرت سیاسی و شرکت دادن رسمی طالبان در اعمال قدرت سیاسی کرد. ضعف و ناتوانی و عدم عزم جدی حکومت مرکزی برای رودر رویی با طالبان، آنان را از یک جریان تروریستی خطرناک به “برادران ناراضی” ارتقاء داد و پروسه محرمانه به اصطلاح صلح حکومتی رفته رفته به یک پروسه آشکار سیاست حکومتی بدل گردید.

طالبان در مواجهه با رقبای خود عقب ننشستند اما رویگردانی جامعه از مناسبات عقب مانده و گسترش مطالبات سکولاریستی و بویژه حضور شجاعانه زنان در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی به بزرگترین مانع گسترش نفوذ اجتماعی طالبان بدل گردید.

سایبان سیاسی تروریسم درمنطقه

چگونگی مرگ ملا اختر منصور رهبر طالبان نمونه‌ای روشن و گواهی بی‌تردید بر دخالت بیوقفه دولتهای منطقه در جنگ افروزی و سرپا نگهداشتن انواع جنایتکاران و تروریست‌های رنگارنگ علیه مردم مصیبت دیده است.

بن لادن رهبر کاریسماتیک القاعده سالها تحت حمایت و زیر و بال و پر سازمان امنیت پاکستان در “ابیت آباد” در جوار یک پایگاه نظامی زندگی کرد. فرزندانش تحت حمایت و زیر سایه جمهوری اسلامی ایران بسر بردند.

ملا عمر رهبر طالبان سالهای متمادی چه پیش از بقدرت رسیدن و چه پس از سقوط حکومتش در کویته پاکستان در جوار شبکه مخوف حقانی و شرکا، و در مناطق وزیرستان شمالی و جنوبی تحت حمایت بی دریع دستگاه امنیتی پاکستان به جمع آوری نیرو و گسترش عملیات تروریستی ادامه داد.

ملا اختر هم به روال اسلافش با استفاده ازامکانات وسیع امنیتی و نظامی، زندگی میلیونها مردم را در گردابی از خون و جنون فرو برد. به پاس خدمات بیدریغش،حامیانش در قطر دفتر سیاسی طالبان را رسمیت دادند.

ملا اختر این جنایتکار جنگی باسابقه، رهبر یکی از مخوفترین سازمانهای اسلامی تروریستی، بازوی مسلح اسلام سیاسی، آزادانه با پاسپورت معتبر پاکستانی از فرودگاه اسلام‌آباد به جمهوری اسلامی ایران سفر می‌کند. پس از بند و بست‌‌ و جوش دادن معاملات تروریستی دچار تیر غیب حریفی دیگر می‌گردد.

این دایره نفرت و سایه بان خشونتی است که انواع درندگان تروریست را پرورش می‌هد. آئینه تمام نمایی از سیاستهای کثیف و ضد و بشری دولتهای منطقه علیه منافع اکثریت مردم منطقه.

سناریوی مرگ او هر چه باشد و به هر شکل که تدارک دیده شده باشد، برای مردمی که اختاپوس جنگ بیش از سه دهه زندگی شان را به باد داده است،جذابیتی ندارد. ادامه سناریوی درگیری رقبای قدرت درمنطقه است. تکرار ملال آور بکارگیری و قربانی کردن مهره‌‌های دست ساز دستگاههای امنیتی است.

همه جریانات سیاسی ارتجاعی فعال درمنطقه تحت عنوان نهاد چهارجانبه صلح برای به پای مذاکره کشاندن طالبان در تلاشند. نیروهایی که اساسا خود یا مستقیما در ایجاد و تقویت و رشد طالبان دست داشته اند و یا غیرمستقیم از حضور این نیروی سیاسی نفع سیاسی برده‌اند، در پی اهلی کردن جانور دست ساز خود هستند.

در این میان تنها یک نیرو با دست خالی و بی هیچ پشتیبان دولتی و حکومتی، بدون ذره‌ای تردید برای عقب راندن کل ماشین  ارتجاعی صفوف خود را فشرده می‌کند. نیرویی که نه سهمی در تولد غولهای ارتجاعی منطقه داشته‌‌ است و نه منفعتی در حفظ رابطه با‌ آنها.

برای این نیرو و جنبش مترقی، طالبان با ملا اختر منصور و یا بدون آن، یک نیروی فوق ارتجاعی جنایتکار است که باید از میان برداشته شود.

جامعه افغانستان به مدد این جبهه، دارد عرصه را بر هر نیروی ارتجاعی تنگ می‌کند. این غولی است که طالبان و شرکای مرتجع محلی و بین المللی اش را در شیشه خواهد کرد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *