دادخواهی وکیفرخواست علیه حکومت جنایت- کاظم نیکخواه

جامعه ایران یک جامعه زخم‌خورده و خشمگین است. حکومت اسلامی سرمایه‌داران به‌راستی حکومت مرگ و تباهی است و تمام آیات و احادیث و ساختار و ایدئولوژی‌اش با قتل و نابودسازی عجین شده است. در جهان هیچ حکومت دیگری در این ابعاد و به این سادگی در درون و بیرون زندان‌ها دست به جنایت نزده و نمی‌زند. همه افراد و خانواده‌ها و بخش‌های مردم از دست این جانیان حاکم زخم‌خورده‌اند و کسانی را از دوستان و نزدیکان خود ازدست‌داده‌اند. شرح جنایات این حکومت به‌راستی نه ممکن است و نه کمکی به مبارزه علیه این حکومت خواهد کرد. تک‌تک آنها آن‌چنانفجیع و باورنکردنی‌اندکه توصیف گوشه‌ای از آنها نیز بسیارمتأثرکننده و تکان‌دهنده است.
نکته بسیار مهم و حیاتی اینست که حکومت اسلامی با جنایاتش مطلقاً نتوانسته است جامعه را ساکت و مستأصل و مرعوب کند. برعکس جنگ و جدال فعال و بسیار گسترده‌ای با این حکومت در تمام عرصه‌ها به اشکال بسیار متنوعی جریان دارد و اکثریت عظیم مردم در مقابل این حکومت متحد و هم بسته‌اندو مصمم‌اند که این ماشین مرگ و تحجر و چپاول اسلامی را در هم بکوبند. مبارزات گسترده مردم پایه‌های این حکومت را آشکارا به لرزه درآورده است. یک انقلاب و ابر جنبش پیشرو و مدرن و انسانی و همه‌جانبه در این کشور شکل‌گرفته است که درست نقطه مقابل و متضاد جمهوری اسلامی است. یعنی از نظر جنبه‌های انسانی و مدرنیسم و پیشرو بودن و ضد ارتجاعی بودن در دنیا نمونه ندارد.
جنبش دادخواهی یکی از پایه‌هایثابت انقلاب و جنبش سرنگونی است که از سال‌ها پیش شکل‌گرفته و امر و هدف دادخواهی بازماندگان قربانیان حکومت علیه جانیان را هدف خود اعلام کرده است. این جنبشبه‌صورت تجمعات، مراسم، فعالیت‌های میدانی و تبلیغات وافشاگری در مدیای اجتماعی، مصاحبه در رسانه‌ها، پخش فیلم‌ها و ویدئوها، سخنرانی و بیانیه و کیفرخواست‌های علنی و تند علیه حکومت و امثال اینها جریان دارد. فضای پرشور جنبش دادخواهی نشان می‌دهد که جامعه ایران زخم‌خوردهاست؛ اما عزادار و سردرگریبان و سردرگم نیست. بلکه رزمنده و دادخواه است و یاد عزیزان جان‌باخته را با اعلام فعال کیفرخواست روشن اجتماعی علیه حاکمین و ظالمین جنایت‌کار گرامی می‌دارد. یاد آنها را با ادامه مبارزاتشان گرامی می‌دارد. مراسم گرامی داشت جان‌باختگان، مراسم عزاداری و نوحه و آخوند ومرثیه‌خوانی نیست. بلکه با موزیک و شعاردادن و شعرخوانی و سخنرانی‌های پرشور و سنت‌های مدرن انجام می‌شود و نقطه مقابل کل سنت‌های تاریک و عقب‌مانده و متحجر حکومت و دستگاه‌های اسلامی است. به همین دلیل حکومت اسلامی عمیقاً از این مراسم و تجمعات وحشت دارد و تلاش کرده و می‌کند که مانع چنین مراسمی شود. آن‌چنان از این مراسم وحشت‌زده‌اند که در بسیاری موارد اجازه تدفین قربانیان توسط خانواده‌ها را هم نمی‌دهند و خودشان گورکنان خود را راهی قبرستان می‌کنند که قربانی را در فضای امنیتی دفن کنند و این به خشم مردم بیشتر دامن زده است.
جنبش دادخواهی مردم خشمگینی را در بر می‌گیرد که خواهان عدالت‌اند اما به دنبال انتقام نیستند.می‌خواهند با افشاگری و تجمعات و مراسم و اعتراضات مختلف، ‌ آدمکشان حاکم را زیر فشار قرار دهند، و ناچار به جوابگویی در دادگاه‌های علنی مردمی کنند. این جنبشی است که به‌طورجدی مصمم است قاتلین و شکنجه‌گران را جوابگوی جنایاتشان کند و جامعه را از آدمکشی و حکومت آدمکشان پاک کند. به همین دلیل جنبش دادخواهی یک جنبش عدالت‌طلبانه، پیشرو و آزادی‌خواهانه است و بخشی از جنبش سرنگونی و انقلاب انسانی ای است که در ابعاد مختلف در جامعه جریان دارد.
علی‌رغم فشارها و تهدیدها و دستگیری‌ها، خانواده‌ها و بستگان جان‌باختگان از مبارزات گسترده و شفاف و ضد حکومتی خود عقب ننشسته‌اند و آشکارا اعلام می‌کنند که به جانیان اجازه نمی‌دهند خواب راحت داشته باشند.
جنبش دادخواهی از حمایت وسیع همه اقشار متنوع مردم برخوردار است و از این نظر یک جنبش همگانی است و حلقه پیوند بخش‌های مختلف مردم علیه حکومت است. جنبش دادخواهی به جنبش‌های سیاسی و اجتماعی دیگر نظیر جنبش علیه اعدام و جنبش آزادی زندانیان سیاسی و جنبش آزادی زنان و جنبش ضد ستمگری ملی و مذهبی و جنسیتی پیوند مستقیم دارد و تقویت‌کننده این جنبش‌هاست و از این جنبش‌ها نیرو می‌گیرد. در واقع همه این جنبش‌ها با هم پیوند و ارتباط تنگاتنگ دارند. اما جنبش دادخواهی به دلیل ویژگی سراسری و فراگیر خود، و پایبندی به امر پایان‌دادن به اعدام و زندان و شکنجه، در درون همه این جنبش‌هامستقیماً حضور دارد و با قشر و منطقه خاصی محدود نیست و با فعالین جنبش‌های سیاسی دیگر مستقیماً در ارتباط است.
این جنبش سازمان‌یافته است و تشکل‌ها و رهبران و فعالین و محافل خود را دارد و فعالیت آنها علیه حکومت در داخل و خارج کشور دامنه دارد.
جنبش دادخواهی همان گونه که اشاره شد یک جنبش سرنگونی‌طلبانه است. حکومت اعدام و قتل و جنایت را باید سرنگون کرد و زخم‌خورده‌ترین بخش مردم از این حکومت، خانواده‌های قربانیان و اعدام‌شدگان و جان‌باختگان هستند که عزیزانشان را این حکومت گرفته است. طبیعی است که این جنبش امر خود را خلاصی از شر حکومت اعدام و زندان و شکنجه قرار دهد. بسیاری از خانواده‌هایجان‌باختگانعلناً و مستقیماً سرنگونی حکومت جنایت و اعدام را فریاد می‌زنند.
جامعه ایران در حال جدال مستقیم و جنگ مرگ و زندگی با حکومت اسلامی سرمایه‌داران است. قربانیان این حکومت فقط آنها نیستند که مستقیماًبه دست جلادان اعدام می‌شوند. بلکه قربانیان فقر، قربانیان محیط کار، قربانیان گرما و بیماری، قربانیان هر روزه ناامنی و بی تأمینی و حوادث قابل‌پیشگیری، قربانیان جنایات مختلف، همه قربانیان این حکومت‌اند. جامعه و سیستمی که این حکومت شکل داده عامل تمام جنایات و ناهنجاری‌ها و زخم‌ها و فقدان‌هایی است که به مردم به اشکال مختلف تحمیل می‌شود. این را مردم می‌دانند و می‌بینند و مصمم‌اند با خلاصی از این حکومت به زندگی ای امن و مرفه و انسانی برسند. جنبش دادخواهی یکی از جنبش‌های مهم در این جهت است و باید آن را مورد حمایت همه‌جانبهقرارداد. باتوجه‌به ابعاد وسیع جنایات حکومت علیه همه بخش‌های مردم، جنبش دادخواهی ظرفیت و پتانسیل گسترش بسیار بیشتری دارد. باید توجه کرد که هنوز همه بازماندگان قربانیان حکومت در درون جنبش دادخواهی حضور ندارند و با آن در ارتباط نیستند. بسیاری از آنها زیر فشار و تهدیدات و یا به دلایل مشکلات متعدد زندگی قادر به فعالیت در درون جنبش دادخواهی نیستند؛ اما طبعاً خود را همراه و پشتیبان جنبش دادخواهی می‌دانند و در برآمدهای مختلف شمار بسیار بیشتری از این بازماندگان به صف جنبش دادخواهی خواهند پیوست.
یک نکته مهم که در پایان این نوشته لازم به تأکیدمی‌دانمتوجه به خانواده‌هایقربانیان به‌اصطلاح غیر «امنیتی» و غیرسیاسی حکومت است. تا آنجا که من می‌دانم جنبش دادخواهی فعلاً بازماندگان آن بخش از قربانیان حکومت را در بر می‌گیرد که به دلایل و بهانه‌های سیاسی و «امنیتی» اعدام شده‌اند یا به قتل رسیده‌اند. اما قربانیان حکومت فقط معترضین و سیاسیون و مخالفین حکومت نیستند. شمار زیادی از افراد و زندانیان به دلایل غیرسیاسی یا اعدام شده‌اند یا همچون کولبران در کوه‌ها و دره‌ها با شلیک مستقیم نیروهای حکومت به قتل رسیده‌اند و امثال اینها. همه اینها خانواده‌ها و بازماندگانی دارند که دادخواه‌اند. معترض‌اند و خشمگین‌اند. امابه‌ویژهاعدام‌شدگان جرائم غیرامنیتی فضای جامعه را برای بازتاب اعتراض و خشم خود مناسب نمی‌دانند. طبعاً بحث بر هم‌ردیفقراردادن همه قربانیان حکومت نیست. بلکه بحث بر سر این است که اعدام و قتل و ترور و کشتار همگی جنایات حکومت در حق افراد هستند و بازماندگان این جنایات طبعاًخشمگین‌اند و حق دارند و محق‌اند که اعتراض کنند. اگر ما با اعدام و قتل و جنایت به هر شکل آنو به هر دلیلی مخالفیم، و می‌خواهیمکلاً مجازات شنیع اعدام را از جامعه ریشه‌کن کنیم و به حکومت و فضای جنایت برای همیشه پایان دهیم، باید تمام بازماندگان و خانواده‌های قربانیان حکومت را دریابیم و آنها را نمایندگی کنیم و صدایشان را بازتاب دهیم. به‌ویژه باید توجه کرد که بسیاری از اعدام‌هایغیرسیاسی نیز در واقع با اهداف سیاسی صورت می‌گیرد. از نظر من جنبش دادخواهی باید این گام مهم را هم بردارد و آغوش خود را بروی خانواده‌هاو بازماندگان همه قربانیان حکومت از جمله اعدام‌شدگان جرائم غیر «امنیتی»، و دیگر قربانیان حکومت بگشاید. چنین تحولی جنبش دادخواهی و همچنین جنبش سرنگونی را یک گام اساسی به‌پیش خواهد برد و آن رابسیار تقویت خواهد کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *