در کنار بیانیه های بسیار پرشور و تعرضی بخشهای مختلف کارگران به مناسبت اول مه، در کنار اعلامیه های تعرضی در حمایت از اسماعیل عبدی معلم زندانی و جعفر عظیم زاده رئیس اتحادیه آزاد کارگران، چشمم به نوشته ای طولانی از جانب سه تشکل یا جمع ظاهرا کارگری” بنام سندیکای کارگران فلزکار و مکانیک، انجمن صنفی صنعتگران عسلویه، واتحادیه نیروی کار پروژه ای ایران” افتاد که خطاب به روحانی نامه نوشته اند. حقیقتا خواندن این نامه و یا بیانیه (که البته ظاهرش هم حتی بیانیه ای نیست) که به اسم کارگر و اول مه هم داده شده حال انسان را به هم میزند. جابجا در آن میخوانیم که ” با کمال تاسف دولت های پس از جنگ به وظایف قانونی که قانون اساسی ایران آنها را موظف به کاربردی کردن آن نموده است، عمل نکرده اند “، یا مینویسند ” این قانون اساسی که مردم ایران تایید کردند، به شما مشروعیت داده، در صورتی که بدان عمل نمایید” یا میگوید ” ما کارگران از دولت آقای روحانی می خواهیم به وظایفی که قانون اساسی برایشان مشخص کرده عمل نمایند و کشور را از این بحران رکود و تورم بیرون بیاورد”. یا میخوانیم که “. این مردم زحمتکش ایران بودند که با انقلابی بزرگ عامل امریکا را از ایران بیرون کردند؛ برای آزادی و استقلال، نه سر سپردگی به صندوق بین المللی پول با نام تعدیل ساختاری و خصوصی سازی. قانون اساسی با آرای بسیار بالای مردم تایید شد، آن هم با وجود در قید حیات بودن همه ی سر دمداران امروزی و دیروزی این نظام”
تعریف از قانون اساسی حکومت اسلامی و انتقاد از “دولتهای پس از جنگ” و خودداری از یک کلمه انتقاد به دولتهای قبل از جنگ ایران و عراق و یا کلیت جمهوری اسلامی تمام خط و سیاست بیانیه تشکلهای فلزکار و مکانیک و شرکا را تشکیل میدهد که در بالای آن هم نوشته شده “به مناسبت اول مه”. جالب است که این تشکلهای کذایی کارگری در اول مه حتی یک کلمه از کل کارفرمایان و سرمایه داران هم انتقادی ندارند. بلکه یکی دو جا که از سرمایه داران اسم میبرند حواسشان هست که به شیوه توده ای – اکثریتی ها فقط از “سرمایه داران مالی” انتقاد کنند که گویا فقط اینها انگل و استثمارگر و ضد کارگر هستند. در روزی که روز بین الملی طبقه کارگر است اینها در راستای “اقتصاد مقاومتی” خامنه ای از واردات انتقاد میکنند و پولهای کلانی را که حکومت اسلامی به تروریستهای اسلامی میدهد را تحت عنوان “کمک به مردم کشورهای دیگر برای تشکیل خانواده” به خورد مخاطبانشان میدهند. گویا حکومت اسلامی دارد زندگی مردم سوریه و لینان را با پولهای میلیاردی تامین میکند و نه گروههای حزب الله و ارتش بشار اسد و امثالهم را. این یک بیانیه حکومتی هاست نه کارگران.
مگر مجبورید اعلامیه بدهید؟
سرتاپای این بیانیه چند صفحه ای همین نوع حرفهاست. که با چاشنی جملاتی مغشوش و ظاهرا کارگری هم قاطی شده است. مثل گفتن اینکه ” کار ما ارزش را، به پدیده های مرده طبیعی چون سرمایه، ابزار کار و مواد خام منتقل می کند و آنها را به کالایی با ارزش مصرف و ارزش مبادله تبدیل می کند ”
اولین سوالی که به ذهن انسان می آید اینست که کارگر چرا باید با این زبان حرف بزند؟ مگر مجبور است مثل حکومتی ها حرف بزند؟ چرا تشکلی که خودرا بنام کارگر معرفی میکند عین کروبی و موسوی و شوراهای اسلامی حرف میزند؟ کارگران ایران این گرایشات را از میان خود تا حد زیادی جارو کرده اند. اما ظاهرا هنوز عده ای اینجا و آنجا مانده اند و خودرا به کارگران آویزان میکنند اما خط و سیاست وجهتگیری جناحهای حکومت را دنبال میکنند.
اگر نام کارگر زیر بیانیه اینها نبود ارزش برخورد کردن نداشت. میشد و میشود آنرا کنار یک اعلامیه از جانب شوراهای اسلامی حکومت یا ابواب جمعی موسوی و کروبی و امثالهم قرار داد و از کنارش گذشت. چونکه این خط و این جریانات فی الحال رسوا و بی آبرو شده اند. این خط و سیاست کارگری نیست. چرا کارگر باید پیگیر اجرای قانون اساسی حکومت باشد؟ تشکل کارگری مامور اجرای قانون اساسی نیست. باید پیگر خواستهای کارگران باشد. و بر این اساس انجا که لازم است و امکانش وجود دارد قوانینی را به حکومت تحمیل کند.
حرفهای ظاهرا دهن پرکنی نظیر “استقلال” و “اقتصاد ملی” هم که معمولا شیوه تبلیغ کردن ناسیونالیستها و جریانات عقب مانده است چیزی جز دفاع فریبکارانه از منافع سرمایه داران وطنی نیست و هیچ معنای روشنی به نفع کارگران و مردم ندارد. اینها چیزی به جیب کارگر نمی ریزد. شما بگویید “اقتصاد ملی” آنها همین اقتصاد موجود را نشانتان میدهند و مثل همین بیانیه شما جملاتی از قبیل ما انقلاب کردیم و آمریکا و شیطان بزرگ را بیرون کردیم تحویلتان میدهند و میگویند این اقتصاد ملی است. و شما باید سرجایتان بنشینید. اگر انسان بخواهد بسیار به نویسندگان این بیانیه امتیاز بدهد باید از آنها بپرسد آیا هنوز در این سالهای سال متوجه نشده اید که با زبان و خط و سیاست کاربدستان جمهوری اسلامی نمیشود یک ذره برای کارگران کاری کرد و یک وجب به نفع کارگر جلو رفت.؟
حتما بهانه شان اینست که در ایران کارگر ناچار است اینگونه حرف بزند. اینهم بهیچ وجه واقعی نیست و حقیقت ندارد. چرا نمیشود بجای مراجعه به قانون اساسی و استقلال و ازادی، مثل بقیه کارگران به دستمزد پنج بار زیر خط فقر اعتراض کرد؟ چرا نمیشود مثل معلمان و مثل کارگران هفت تپه گفت اقایان حکومتی! ما به کمتر از سه میلیون تومان رضایت نمیدهیم؟ چرا نمیشود گفت کارگر را نباید زندانی کنید؟ آخر قانون اساسی جمهوری اسلامی چه گلی به سر چه کسی زده است که شما وانمود میکنید میخواهد به سر کارگر بزند؟ این قانون اساسی همین حکومت است. با استناد به همین قانون اعدام و زندان و شکنجه میکنند. این قانون همین حکومتی است که ولی فقیه دارد و شورای نگهبان دارد و نظارت استصوابی دارد و خمینی دارد و تفسیر همین قانون اساسی گند و اسلامی و ارتجاعی اش را هم رسما به عهده اینها گذاشته است. اگر کارگر با ابزار قانون اساسی جمهوری اسلامی به جنگ حکومت برود با استناد به حرفهای خمینی و خامنه ای و شورای نگهبان او را براحتی سرجایش میشنانند و دست را کاملا باخته است.
کارگر طی این همه سال فهمیده است که با این حکومت نمیشود بحث قانون کرد. چون قانون و سیستم و ارزشهایشان گند است. از سرتاپای قانون اساسی شان کثافت میبارد. کارگر چرا باید زیر پرچم قانون اساسی سینه بزند؟ این کار را به شوراهای اسلامی و جناحهای حکومت و ملی اسلامی ها و دو خردادیها بسپارید. میخواهید کسی را قانع کنید؟ بسیار خوب اما آیا واقعا تا کنون متوجه نشده اید که با قانون اساسی نمیشود این کار را کرد؟ آیا نمیدانید که این قانون خودش منبع دزدی و چپاول و سرکوب و جنایت است؟ کارگران به دستمزد زیر خط فقر اعتراض دارند. همین را سرراست و مشخص و بدون تعریف و تمجید از موسوی و کروبی و جناحهای حکومت و قانون اساسی کثیفش میشود گفت و کارگران دارند میگویند. میشود و باید روی همین تاکید کنند و تکرار کنند که دسمتزد نباید زیر خط فقر باشد. باید تاکید کنند که بچه های کارگران نباید مجبور به کار باشند. باید بتوانند مدرسه بروند و شادی وبازی داشته باشند. کارگر باید بگوید ما ثروتها را خلق میکنیم و حق داریم رفاه و خانه و ماشین و امکان مسافرت داشته باشیم. با حقوق پنج بار زیر خط فقر فقط میشود سگ دو زد و مثل برده جان کند.
حتما طبق معمول جریانات دوخردادی میگویید شما در خارج نشسته اید و نفستان از جای گرم بیرون می آید. مهم نیست. بگویید. اگر خبر ندارید به شما اطلاع میدهم که این ها را خوشبختانه از مدتها پیش کارگران هفت تپه و شرکت واحد و تشکلهای کارگری در ایران گفته اند و برای آنها مبارزه و اعتراض و اعتصاب سازمان داده اند. معلمان بودند که حقوق بالای سه میلیون را چند ماه پیش مطرح کردند. چرا با همین زبان روشن و ساده و کارگری حرف نمیزنید؟ چرا طرفدار اقتصاد مقاومتی شده اید؟ چرا بین دولتهای پس از جنگ و پیش از جنگ دیوار میکشید که آن دولتهای جنایتکار و ضد کارگری قبل از جنگ و امثال میرحسین موسوی به تریج قبایشان برنخورد؟ آخر کجای این حرفها به کارگر ربط دارد؟ این چه سیاستی است که شما در پیش گرفته اید؟ این چه تشکل کارگری است که درست کرده اید؟ مگر خانه کارگر و شوراهای اسلامی و امثالهم این وظیفه را “بخوبی” انجام نمیدهند؟
۷ اردیبهشت ۱۳۹۵