به جرات میتوان مدعی شد اولین کسی که واژه “پوپولیسم” را وارد ادبیات سیاسی ایران کرد منصور حکمت بود. کاربرد این واژه خاص از سوی منصور حکمت بدین خاطر بود که به نقد جنبشی بپردازد که مانع مهمی بر سر راه مارکسیسم به عنوان بخش نظری جنبش سوسیالیستی بود. این نقد مستقیما آن جنبشی را هدف گرفته بود که انقلاب توده ای علیه سرمایه داری را به رسمیت نمی شناخت و سرگیجه از انقلاب ٥٧ و تحولات سریع آن تحت عنوان “باور توده ها” در مقابل یورش ارتجاع اسلامی سرمایه سکوت اختیار کرده بود و درویش مسلکانه قدرت سیاسی را حق خودش نمی دانست. علیه “امام خلق” یک کلمه هم به انتقاد بیان نمی کرد، علیه اسلام سکوت محض در پیش گرفته بود، انتقادش به ضد انقلاب اسلامی بیشتر متوجه جناح ” لیبرال” آن بود، وجناح دیگر را “انحصار طلب” تلقی میکرد. اما این جناح چون با شعار مرگ بر امریکا جلو آمده و همه مصائب زیر سر “امپریالیسم جهانخوار امریکا” معرفی شده بود حرف زیادی در انتقاد به آن نداشت. حرف منصور حکمت این بود که برابری طلبی ممکن است و میشود به تمام خوشبختی رسید، به شرط اینکه جنبش کمونیستی کارگران پرچمدار آن باشد. این نقد مورد استقبال وسیع قرار گرفت و سرانجامش تشکیل حزب کمونیست ایران و باقی قضایا شد که این نوشته قصد بررسی آنرا ندارد. واژه پوپولیسم اما سالیان دراز درادبیات سیاسی ایران به فراموشی سپرده شد تا اینکه جناحی از بورژوازی از این واژه بر علیه جناحی دیگر از بورژوازی در سالهای اخیرآنرا مورد استفاده قرار داد و در پوشش استفاده وسیع از این واژه آنچه هدف اصلی بود محکوم کردن عدالت خواهی و برابری طلبی بوده است.
احمدی نژاد مهره بسیار کثیف جنبش فاشیستی اسلامی را پوپولیست نام گذاری کردند. دلقک دیگری از بورژوازی که یار غار احمدی نژاد بود را هم در آن سوی دریاها به همین لقب مفتخر کردند. هوگوچاوز شعبه امریکای لاتینی جمهوری اسلامی در زمینه مبارزه ضد امریکایی بود. این دو دلقک رویای ” مدیریت جهانی” را در سر داشتند اما چاوز دارفانی را وداع گفت، یار ایرانی اش وعده داد که با ظهور مهدی برمیگردد. تا آن زمان خود فساد را در حکومت اسلامی آنقدر گسترش داد که صدای خود مفسدین هم درآمد و مجبور شدند تا ظهور مهدی در پستو پنهانش کنند. همین “احمدی نژاد پوپولیست” وقتی که آستین بالا زد و فرمان حذف یارانه ها را اجرایی کرد، به شدت مورد حمایت قرار گرفت و تنها مشکل شان شیوه اجرای آن بود. اما در اولین قدم که از ترس “تبعات اجتماعی” مجبور شد مقداری پول تحت عنوان یارانه نقدی بپردازد، اقدام او پوپولیستی عنوان می شود. مفتخر کردن این دو چهره مشخص به پوپولیست بودن بی دلیل نبود. اینهمه بدین خاطر بود که تحت این عنوان” در اقتصاد نهار مجانی وجود ندارد” بی هیچ رودروایسی علیه توده مردم زحمتکش سیاستهای خود را تدوین و اجرا کنند. هوگوچاوز و احمدی نژاد روی دیگر چهره سرمایه داری هستند. بورژوازی کم از این چهره ها نداشته و ندارد و تا آنجا تحمل شان می کند که توانسته باشند سنگی از سر راه بورژوازی بردارند. همین که تاریخ مصرف شان به پایان برسد رسوای عالم شان میسازند و یا با بمب و موشک به سراغ شان میروند.
دکترفریدون خاوند در یادداشتی در سایت رادیو فردا “خبر کوتاهی” که از سوی خبرگزاری رویترز منتشر شده، رابهانه ای یافته تا در پوشش انتقاد از مثلا “پوپولیسم ” دق دلی اش را علیه سوسیالیسم خالی کند. خبر این بوده که “ونزوئلا ٥٥٠ هزار بشکه نفت از آمریکا وارد کرده است.” استاد در انتهای یادداشتی علیه سیاستهای اقتصادی هوگو چاوز و جانشین اش ” نیکلا مادورو ” و در کنار این دو، احمدی نژاد؛ با کلامی تحقیر آمیز در یادداشتی که قرار است علیه “عوام فریبی در عالم اقتصاد” باشد خود دست به فریبکاری میزند و مدعی میشود: ” حاصل آنکه امروز نظامی که خود را پرچمدار «سوسیالیسم قرن بیست و یکم» میداند و دنیا را به انقلاب فرا میخواند، برای تأمین نفت سبک مورد نیازش، به مهمترین دشمن خود آمریکا، که به تازگی به جرگه صادر کنندگان نفت پیوسته، متوسل شده است.” فریبکاری اس و اساس ایدئولوژی بورژوازی را تشکیل میدهد. چون هیچ رقمه نمیشود سیاهی و تباهی که نظام طبقاتی عصر ما یعنی سرمایه داری بر مردم تحمیل کرده است توجیه کرد و منطقی جلوه داد جز توسل به فریب و در نهایت سرکوب عریان. علم اقتصاد بورژوازی، بخصوص جز توسل بر فریبکاری هیچ راهی ندارد که توده مردم را توجیه سازد اگر نسل اندر نسل در بدبختی بسر میبرید اگر زندگی تان را گرو گرفته اند تا شما نیروی کارتان را بفروشید لازمه پیشرفت و ترقی است!
به نمونه ای از فریبکاری در همین یادداشت استاد خاوند اشاره کنیم و این مشت که نمونه خروار است :” … گفتمان ضد امپریالیستی جانشین هوگو چاوز از مهار واقعیتهای تلخ اقتصادی ناتوان است. صندوق بین المللی پول نرخ تورم ونزوئلا را در سال ٢٠١٦ هفتصد و بیست در صد (٧٢٠ در صد) پیش بینی میکند. در بانکهای رسمی، هر دلار با شش بلیوار (پول ملی ونزوئلا) معاوضه میشود. در بازار آزاد ارز کاراکاس، قیمت هر دلار هزار بلیوار است.” این نشان از سقوط ارزش “پول ملی” ونزوئلا است که در اینجا بسیار بد جلوه داده میشود و باید مورد سرزنش قرار گیرد و همین اتفاق در ایران افتاده اما نظر استاد و دیگر اساتید درست برعکس، در تایید این روند است و این را هم کافی نمی دانند و معتقدند دولت باید دست از تعیین نرخ ارز بردارد! و توجیه شان از این هم تماشای تر است. اینکه سقوط ریال در مقابل دلار موجب توسعه صادرات میشود! حالا معلوم نیست چرا در یک جا تورم ناشی از سقوط پول ملی نشانه بدی است و در جای دیگر نشانه خوبی و باید هم بیشتر شود؟ و در جای دیگری چون چین مدتی پیش دولت رسما ارزش پول ملی چین را پایین کشید همگی اقتصاددانان از جمله استاد، بر فراست و عقل و هوش دولت چین آفرین گفتند؛ اینها اگر فریبکاری نیست پس چیست؟
استفاده مکرر از واژه پوپولیسم در ادبیات “اندیشه های برجسته اقتصادی” فارسی زبان بورژوازی در سالهای اخیر نمی خواهد نکته ای را روشن سازد بلکه میخواهد عدالت خواهی و برابری طلبی را مساوی احمدی نژاد و هوگو چاوز نشان دهد این یکی از کثیف ترین ترفنده های نظریه پردازان بورژوازی است. ایشان میدانند واژه سوسیالیسم در نزد توده مردم ( با وجود همه تلاشهای ربع قرن گذشته که اعلام کردند تاریخ تمام شد) معنایی جز برابری و رفاه ندارد. جنبش وسیع ضد سرمایه داری در سراسر جهان شکل گرفته که مهمترین آن به خیابان هم کشیده شد، جنبش ٩٩ درصدیها بود. در خود ایران نفوذ کمونیسم و سوسیالیسم تا بدان حد است که فغان نظریه پردازان سرمایه داری را هم در آورده. واین همه نه بخاطر صرفا وجود تئوری کمونیسم یا مارکسیسم بلکه تجربه دو انقلاب پشت این برابر طلبی است یکی کمون پاریس و دیگر انقلاب اکتبر که هنوز جهان بورژوازی از یادآوری این دو بر خود میلرزد. امثال استاد خاوند با مساوی قلمداد کردن پوپولیسم و سوسیالیسم و برجسته کردن شخصیتهای مانند چاوز و احمدی نژاد به عنوان پوپولیست تلاش می کنند توده مردم مرعوب سازند.
“در اقتصاد نهار مجانی وجود ندارد” همین یک جمله گویای اوج فریبکاری علم اقتصاد بورژوازی است. مسئله بر سر نهار مجانی نیست بلکه بر سر انسان شمردن توده وسیع مردم زحمتکش است که سرشان منت نگذاری که من دارم به تو نهار مجانی میدهم. باک بنزین خودرو ات را پر میکنیم! مسئله بر سر کرامت انسانی است که روز بروز بیشتر در جهان بورژوازی لگد مال میشود. در جایی چاوز پرچمدار این لگد مالی است. در گوشه ای دیگر پوتین و در سوی دیگر اوباما و در ایران کل حکومت اسلامی که ترکیبی از احمدی نژاد ها و روحانی هاست. در اقتصاد بورژوازی هیچ چیزی مجانی نیست. اما اگر در جایی مجبور شده بعضی امتیازات را بدهد نه از سر بزرگواری اش بلکه بخاطر مبارزات توده مردم طی چند قرن گذشته بوده است. در اقتصاد سرمایه داردری سرکوب هم مجانی وجود ندارد. هزینه دستگاههای عریض و طویل سرکوب را از جیب کارگران تامین میکنند و این اوج عقل گرایی اقتصاد بورژوازی است که استاد خاوند همیشه مدافع آن است.