۱۱ روز از آن اتفاق وحشتناک در سال نو میلادی در مرکز شهر کلن میگذرد. در آن شب تعداد زیادی از زنان که آمار آن روز به روز بیشتر میشود از طرف مردان زیادی مورد بی احترامی، دزدی کیف و تلفن دستی، مزاحمت جنسی و حتی تجاوز در ملأ عام قرار گرفتند. اکثر آن مردان که تعدادشان در کلن به هزار نفر میرسید از کشورهای عربی-افریقایی بوده و پناهجو یا پناهنده هستند. تعدادی از انها نیز ظاهراً از کشور سوریه، عراق و ایران نیز بوده اند. این اتفاق همزمان در چند شهر دیگر آلمان مانند هامبورگ و شتوتگارت نیز اتفاق افتاده است.
در عرض این ۱۱ روز حرفهای ضدّ و نقیض زیاد زده شده. بحثهای زیادی در بین مردم و همچنین احزاب آلمانی، دستگاه پلیس و قضایی رد و بدل شده است. رئیس پلیس شهر کلن را به بازنشستگی اجباری وادار کردند چرا که او واقعیّت را از روز اول بیان نکرده بوده و تلاش مرکد واقعیّت را پنهان کند. اما بازنشسته کردن او در واقع به خاطر فشار و اعتراض عمومی بود. تعدادی را پلیس هر چند روز یک بار دستگیر میکند و دوباره آزاد میکند چرا که نمیتواند ثابت کند که آنها واقعا جرمی مرتکب شده اند. میگویند در شهر کلن اسپری فلفل برای دفاع از خود تماماً به فروش رفته و کمیاب شده است. مردم آلمان اعتماد خود را به پلیس و احزاب و دولت آلمان از دست داده اند. زنان با ترس و نگرانی به خیابانها میروند. مردم معترض در چند روز اخیر در شهر کلن به خیابان آمدند، جریانات دست راستی مانند پگیدا نیز طبق معمول از آب گل آلود میخواهند ماهی بگیرند و با شعارهای ضدّ خارجی به خیابان میآیند. دولت و ارگانهای مسئول حرف زیاد میزنند اما در عمل کار زیادی انجام نمیدهند. احزاب و سیاستمداران یکی به چپ میزند و یکی به راست اما هیچکس سر اصل ماجرا نمیرود. در واقع همه به راست میزنند. چه احزابی که مانند حزب سوسیال مسیحی آلمان (CSU) تلاش میکنند بر طبل ضدّ خارجی گری بکوبند و از این طریق قوانین ضدّ خارجی را به پیش ببرند مانند تسریع دیپورت پناهجویان و چه احزابی مانند حزب سبز که تلاش میکنند این واقعیّت را کتمان کنند که این مردان همه از کشورهای اسلامزده بوده اند.
واقعیّت چیست و چرا این اتفاق افتاده، مسئول این اتفاق کیست؟
بعد از اینکه از لطف سر فیسبوک و مدیای اجتماعی این ماجرا بالاخره پس از چند روز به بیرون بروز کرد و در مدیای دولتی درج شد مثل روز معلوم بود که این ماجرا نمیتواند اتفاقی بوده باشد. چطور امکان دارد که هزار مرد از کشورهایی مانند مراکش و مصر و سوریه در یک محل همزمان تجمع کنند و زنان را مورد آزار و اذیت و تجاوز قرار دهند اما این کار اتفاقی صورت گرفته باشد؟ آنها دست جمعی در گروههای ۲۰ تا ۴۰ نفره با یک روش مشخص که در کشورهای اسلامی متداول است (تجاوز به زنان در میدان التحریر قاهره یک نمونه آن است) همزمان در چندین شهر آلمان این عمل شنیع را به پیش بردند. پر واضح است که این یک کار از پیش ارگانیزه شده و محرک آن جریانات اسلامی بوده اند. حالا معلوم شده است که این عمل نه تنها در آلمان بلکه در سوئد نیز همان شب سال نو اتفاق افتاده است و زنان زیادی به پلیس شکایت کرده اند. امروزه خیلی راحت از طریق مدیای اجتماعی مانند فیسبوک و وایبر و توییتر و غیره سازماندهی چنین کاری عملی هست. اما خانم مرکل و دولتش، ارگانهای قضایی و پلیس به هیچ وجه نمیخواهند به این اعتراف کنند که این حرکت خود بخودی نمیتوانسته باشد و از قبل سازماندهی شده است. شب گذشته برای اولین بار وزیر دادگستری آلمان عنوان کرد که وقتی ۱۰۰۰ مرد در مرکز شهر کلن جمع میشوند و برای زنان مزاحمت ایجاد میکنند قطعا حرکتی از قبل سازماندهی شده است.
اما این یک طرف قضیه است. واقعیّت این است که برای اینکه جریانات اسلامی قادر به پیشبرد چنین کاری باشند باید زمینه آن در جامعه آماده باشد.
این ترور خیابانی ارگانیزه شده در قلب آلمان همه جامعه را در یک شوک قرار داده و سیاستمداران را غافلگیر کرده است. همه نگران ترور از نوع ترور در پاریس بودند اما این دفعه اسلام سیاسی یک برگ دیگری را رو کرد که کسی انتظار آن را نداشت. به نظر میاید همه نقشههایی که سالهای سال دولت آلمان با سیاست دست به گردن انداختن با جریانات بزرگ و کوچک اسلامی، به قول خودشان مدرات (میانه رو) در آلمان به پیش برد یک شبه نقش بر آب شد. تشکیل کنفرانس اسلام در آلمان در سال ۲۰۰۷ توسط آقای شویبله وزیر داخله وقت آلمان با این برهان توجیه شد که با آوانس دادن به جریانات اسلامی و با آنها سر یک میز نشستن، و آنها را به وزنهای در جامعه تبدیل کردن ما را از ترور اسلامی بر حذر میکند. به این بهانه به آنها سالهای سال میدان دادند، پول و امکانات برای ایجاد مدارس اسلامی و مساجد فراهم ساختند، با پول مالیات مردم در دانشگاههای آلمان ملاهای اسلامی تربیت کردند، به مراکز اسلامی که محل تربیت و سازماندهی ترور اسلامی هستند بال و پار دادند و به اعتراض جریانات سکولار بی اعتنایی کردند، قوانین شریعه را به مرور در دادگاهها به رسمیت شناختند و خیلی آوانسهای دیگر دادند. بله نهایتا وقتی سالیان سال در یک کشور دمکراتیک، مدرن و پیشرفته اروپایی مانند آلمان صدها قتل ناموسی بر زنان و دختران جوان از خانوادههای اسلامی صورت میگیرد و دولت نه تنها هیچ قدم جدی برای جلوگیری از این قتلها و کمک به زنان بر نمیدارد بلکه بر عکس تلاش میکند با حربه نسبیت فرهنگی آن را لاپوشانی بکند و مجرمین قتل های ناموسی را یا بدون مجازات یا با مجازاتهای سبک آزاد کند، دیگر نباید از اینکه روزی یا شبی زنان در مرکز شهری مانند کلن و هامبورگ در خیابان مورد آزار و اذیت قرار بگیرند تعجب کرد. این نهال را جریانات اسلامی کاشتند و دولت آلمان و سیاستمداران به آن آب و کود دادند. خانم مرکل صدر اعظم و آقای گاوک رئیس جمهور آلمان همین چند وقت پیش در سخنرانیهای خود گفتند که “اسلام به آلمان تعلق دارد”. حالا دارند حاصل آن سیاستها را درو میکنند. این وسط مردم و ساکنین این مملکت چه آلمانی و چه غیر آلمانی چه پناهنده و چه غیر پناهنده قربانیان این سیاست کثیف اسلام سیاسی و دولت آلمان هستند. بقیه دولتهای اروپایی مانند انگلیس و فرانسه نیز همین سیاستها را سالیان سال پیش گرفته اند.
جریات چپ رادیکال که به ویروس نسبیت فرهنگی مبتلا نشده اند، سازمانهای روشنفکر سکولار و آتئیست، سازمانهای مدافع حقوق زنان و پناهندگان باید این سیاستها را بدون نگرانی از مهر راسیست و ضدّ خارجی بودن برملا کنند. باید در جامعه با صدای بلند از حق زنان و همچنین پناهندگان دفاع کرد و در کنار آن بلندتر و بدون ترس در مقابل اسلام سیاسی و جریانات مدافع آن ایستاد. باید دولت آلمان را با فشار از درون جامعه وادار کرد که دست از سیاست مماشات گرانه خود با سازمانها و دولتهای اسلامی بردارد و از امتیاز دادن به این جریانات در آلمان اکیدا خودداری کند. تنها راه مقابله با ترور اسلامی از هر نوع آن تنها مقابله کردن با آن و از ریشه کندن آن چه در کشورهای اروپایی و چه در کشورهای اسلامزده میباشد.
۱۱ ژانویه ۲۰۱۶