سئوالی که دربرابر جامعه و مشخصا فعالین و رهبران کارگری قرار دارد، که تقریبا در قریب به اتفاق نوشته ها و مصاحبه های آنها هم مطرح می شود، این است که کارگران را چطور به اعتراض بر سر خواسته هایشان بکشانیم. می دانیم که کارگران پراکنده اند و هرگونه تلاش برای متشکل شدن هم با سد سرکوب روبرو میشود. متشکل کردن و مقابله با پراکندگی کارگران یکی از مشغله های اصلی فعالین کارگری بوده است. قریب به اتفاق نهادهای کارگری در چند سال گذشته فعالیت اصلی خودشان را معطوف به متشکل کردن کارگران کردهاند. احزاب چپ و کارگری هم به این مسئله توجه زیادی کردهاند، اما تلاش و توجه شان هنوز نتیجه مطلوبی نداده است.
ابتدا از این سئوال شروع کنیم که آیا می شود کارگران را بدون تشکل و سازماندهی به اعتراض کشاند؟ دو تن از فعالین شناخته شده جنبش کارگری جعفر عظیم زاده و جوانمیر مرادی طی روزهای اخیردر این مورد اظهارنظر کرده اند. جعفر عظیم زاده در مصاحبه با رادیو ندا میگوید: “من تا چند روز دیگر به زندان میروم اما فراخوانم به کارگران این است که لازم نیست حتما برای اعتراض سراسری و همگانی تا ایجاد تشکلهای کارگری صبر کنید. از همین حالا باید اقدام به اعتراض و مبارزه سراسری کنیم. میتوان تشکلهای کارگری را در جریان مبارزه ایجاد کرد.” جوانمیر مرادی هم در نوشتهای در سایت “اتحادیه آزاد کارگران ایران” تحت عنوان “نیمه دوم سال و جدال بر سر حداقل دستمزد!” مینویسد: “از نظر سطح آگاهی و درک علل پایین بودن دستمزد و تحمیل شرایط غیر انسانی و همچنین راهکار خلاصی از آن، کارگران در موقعیتی آگاه و مطلع هستند و مهمتر اینکه دارای تجارب عملی در اعتراض به پایین بودن دستمزد هستند. امروز حتی به گره ممانعت از رسیدن به هدف هم واقف شده اند. می دانند که اشکال کار در سراسری نبودن اعتراضاتشان است و برای رفع این مانع تلاشهای فراوانی شده اما وجود تهدیدات و تشدید روز افزون فضای رعب بر بالای سر کارگران، اخراج و بازداشت فعالین و سختیهای دیگری از این قبیل، تا امروز مجال عبور از وضعیت مبارزه پراکنده به کارگران را نداده است. ولی همانطور که خود شرایط زندگی، کارگران را به ناچار در مسیر مبارزه برای رسیدن به شرایط بهتر برای زندگی قرار داده، در ادامه نیز راه برگشت را بر آنها خواهد بست و تا رسیدن به وضعیتی بهتر، از آن جمله دستمزد بالای خط فقر، به پیش خواهد برد.”
قصد من قرار گرفتن در مقابل این دیدگاه نیست. قصدم اظهارنظری حول همین پراکندگی و موقعیت معیشتی کارگران است که با همین داده ها چه باید کرد؟!
واقعیت این است که در جامعهای مثل ایران زیر سیطره جمهوری اسلامی که اعتصاب حرام است و اعتراض و متشکل شدن با پیگرد قانونی روبرو میشود، به رهبران کارگری رسما میگویند به زندان میروی برای اینکه فلان و بهمان تشکل را ایجاد کردهای و در فلان اعتراض کارگری شرکت کردهای، اینکه کارگران بصورت کلاسیک متشکل بشوند، یعنی ابتدا سندیکا و شورایشان را درست کنند بعد اعتراض را شروع کنند، ممکن است هیچوقت اتفاق نیافتد. اما جامعه پر است از اعتراض کارگری و میدانیم که قریب به اتفاق همین اعتراضات به درجات زیادی متشکل هستند. وقت و انرژی زیادی از فعالین کارگری صرف سازماندهی و رهبری این اعتراضات شده. مسئله این است که سعی کنیم این اعتراضات بیشتر شوند، کارگران معترض دو مرکز در یک زمان واحد دست به اعتراض بزنند و آنوقت چه کسی گفته که همین اعتراضات پتانسیل وسیع شدن ندارند؟ اتفاقا در جوامع خفقان زده مثل ایران همین نوع اعتراضات همانند شعله آتشی است که به جان انباری از علف خشک می افتد.
اینکه کلید پیروزی کارگران در اعتراض سراسری و متحد باشد، حرفی نیست. اما این لازمه یک شبکه بسیار وسیع است که بتواند کارگران مراکز مختلف، مناطق مختلف و در رشته های مختلف با مطالبات متفاوت را به هم متصل کند. چنین شبکه ای در حال حاضر وجود ندارد، اما این شبکهها می تواند در اعتراضات پراکنده و کوچکتر شکل بگیرند و به هم متصل شوند.
دیگر اینکه اگر روی همین اعتراضات پراکنده در یک مرکز خاص تمرکز کنیم و با قدرت به پیش ببریم، چه کسی گفته که پتانسیل “هفت تپه” شدن ندارند؟ کارگران نیشکر هفت تپه هم مثل کارگران هزاران مرکز دیگر از ساده ترین مطالبه امروز کارگران ایران، که اعتراض به عدم پرداخت دستمزدهایشان است، شروع کردند و از آنجا که به وعده و وعیدهای کارفرما و دولت کارفرمایان توجهی نکردند، در مدت کوتاهی توانستند کل شهر شوش و هفت تپه را پشت سر خود بسیج کنند.
نکته و سئوال اصلی این است که افقی که جلوی این اعتراضات قرار دارد چیست؟ کدام گرایشی این اعتراضات را رهبری میکند؟ مثال سادهای که معرف حضور همه است اعتراضات سراسری معلمان است. طی یک دهه گذشته اعتراض معلمان تنها اعتراض سراسری و متشکل بوده است. اما گرایشی که رهبری این اعتراضات را در دست داشته تا حدودی توانسته این اعتراضات را عقیم کند!
درباره چند نکته مهم باید بحث کرد تا به نقطه نظرات نسبتا مشترکی رسید. روشن است که اگر با شرایطی که درجهای از گشایشهای سیاسی وجود داشت روبرو بودیم، این انتظار که کارگران بطور سراسری و تحت پوشش یک فدراسیون بزرگ کارگری در اعتراض به این یا آن مسئله به اعتصاب عمومی و یا اعتراض دست بزنند، کاملا بجا بود. اما در شرایط کنونی باید فشار بر فعالین کارگری و قوانینی که بیش از سه دهه سرکوب جنبش کارگری مهمترین هدفش بوده، را در محاسبات خود دخالت دهیم.
به اعتراضات پراکنده و ایزوله بعنوان فتیله شروع اعتراضات بزرگی بنگریم که پتانسیل این را دارند که مانند مرگ محمد بوعزیزی در تونس، کل جامعه را به آتش بکشند.
باید از دادهها شروع کرد. آنچه که کارگر را به اعتراض میکشد موقعیت اوست. باید از همینجا شروع کرد. کارگر معترض به موقعیتش منتظر نمیماند، فعال کارگری هم نباید انتظار بکشد. تاریخ نشان داده است که اتفاقات بزرگ از دل اتفاقات کوچک بیرون میزنند. اعتراض سراسری از دل اعتراضات کوچک بیرون میآیند.
مطالبات زیادی هستند که امروز کارگران در ایران را به اعتراض میکشند. نپرداختن دستمزدها، دستمزد پائین، بیکاری، نبودن امنیت شغلی، قرداد موقت و غیره. هر کجا که بشود حول یکی از این مطالبات کارگران را بسیج، باید از همانجا شروع کرد.
٢ نوامبر ٢٠١٥