به همه شما مهمانان گرامی که زحمت کشیده و در مراسم بزرگداشت ریحانه شرکت کرده اید خوشامد میگویم. حدود دو سال قبل بود که از یک سفر برای سخنرانی در مراسم سالگرد اعدام محمد و عبدالله فتحی از کانادا به آلمان برگشته بودم که از طرف دوستان زیادی پیام هایی دریافت کردم که میپرسیدند چرا برای نجات ریحانه جباری اعلام کمپین نمیکنید.
اسم ریحانه را هفت سال قبل از آن زمان شنیده بودم در یک جلسه سخنرانی در شهر برلین عمویش با من در این مورد حرف زده بود. هنوز قیافه غمناک و نگران عمویش در آن سالن در ذهنم است. عکس ریحانه در اوایل سال ٢٠١٤ مجددا در سایتها منتشر شده بود و سرنوشت او توجه زیادی به خود جلب کرده بود.
در یک مشورت با دوستان از کانادا و بویژه شبنم اسداللهی، شادی پاوه و نازنین افشین جم، من نظرم این بود برای اعلام کمپین، خانواده ریحانه باید موافقت کنند. بخاطر دارم که اولین نوشته ها و یا تکستهایی که در فیسبوک در این مورد رد و بدل شد مادر ریحانه جباری خانم شعله پاکروان گفت او هدفش نجات جان ریحانه است و نگران نوعی سیاسی شدن ماجرا است. ولی در ایران هفت سال دوندگی کرده و اکنون به بن بست رسیده فرزندش در خطر اعدام است.
آن شب تا صبح نمیتوانستم بخوابم، به خودم میگفتم چگونه میتوان به مادری که پاره تنش در خطر اعدام است اطمینان خاطر داد که اگر ما در این مورد دخالت میکنیم نهایت دقت و ظرافت و احساس مسئولیت را بکار خواهیم برد. روز بعد در فیس بوک برایش نوشتم تو مادر ریحانه هستی اگر قبول کنی من در نقش خاله ریحانه وارد این کمپین میشوم. و او قبول کرد. یعنی او به من اطمینان کرد و ما چهار نفر فراخوان دهندگان اولیه کمپین به همراه شیوا محبوبی، مهوش علاسوندی و یک تیم بزرگ از فعالین علیه اعدام و علاقه مندان به سرنوشت ریحانه اعلام یک کمپین کردیم.
کمپین اسم اداری یک حرکت، یک جنبش، یک تلاش عمومی و یک مبارزه برای نجات زندگی است. با اعلام هر کمپین نجات محکوم به اعدام یا سنگسار، شما در سرنوشت یک نفر و حداقل یک خانواده سهیم میشوید و بدیهی است که باید در نهایت احساس مسئولیت رفتار کنید.
در کمپین نجات ریحانه که چندین ماه ادامه داشت اتفاقات زیادی پیش آمد. سیاست و رفتار حکومتی ها، قاضی و بازپرس پرونده، زندان و زندانبان و شکنجه گاههای رژیم، رسانه های حکومتی، سازمانهای غیر دولتی حاشیه رژیم، خانواده سربندی و همه و همه زیر ذره بین قرار گرفته و میلیونها نفر شاهد رفتار اینها بودند. در سوی دیگر سازمانهای بین المللی، هنرمندان، رسانه های جهانی، مخالفین اعدام و جنایت و میلیونها نفر مردم در سراسر جهان صف کشیده و یک نبرد بزرگ علیه اعدام در ایران را همراهی و حمایت میکردند.
متاسفانه سوم آبان ماه ١٣٩٣ (٢٥ اکتبر ٢٠١٤) جمهوری اسلامی ریحانه جباری را اعدام کرد. و مذبوحانه تصور کرد با این جنایت میتواند روی یک پرونده، یک زخم و یک واقعه مهم خاک بپاشد.
از نظر من با فوکوس کردن روی این کمپین و این واقعه و کاراکترهایش میتوان تصویر جامعه ایران را دید. یک دختر ١٩ ساله از بد روزگار پایش به تارعنکبوتهای وزارت اطلاعات حکومت اسلامی گیر میکند. او که مورد تعرض به قصد تجاوز جنسی قرار گرفته بود از خود دفاع میکند و مردی به اسم سربندی در این میان به قتل میرسد. در حالیکه همواره یک نفر سوم هم در این ماجرا حضور داشته و حکامت اسلامی و باندهای وزارت اطلاعات که احتیاج به معرفی یک نفر به عنوان قاتل داشتند ریحانه را وادار میکنند زیر شکنجه اقرار کند و قتل را بعهده بگیرد. سپس او را به اعدام محکوم میکنند. در اینجا رفتار زن ستیزانه و ضد انسانی حکومت و بی ارزشی بررسی پرونده و کشف حقیقت سیستم قضائی این حکومت را میتوان به عینه دید.
این رفتار حکومت اسلامی با همه زنان معترض و یا زنانی است که در مقابل تجاوز از خود دفاع میکنند. در این مورد اما رژیم اسلامی با ریحانه جباری طرف است. دختری آزاده و انساندوست، که در خانواده ای بزرگ شده و نفس کشیده و تربیت شده است که شرافت و احترام به انسان در فضای این خانه موج میزند. ریحانه از خود دفاع کرده و برای نجات خود از دست مرد حیوان صفتی که قصد تجاوز به او را داشت، به وی چند ضربه چاقو زده و فرار میکند. و سپس اسیر هیولاهایی میشود که بقول خودش فقط اسمشان انسان است. سیرت شان حیوان صفت و وحشی است.
یک جرم بزرگ ریحانه این بود که در مقابل قصد تجاوز یکی از مقامات وزارت اطلاعات و یک مرد لمپن اسلامی کوتاه نیامده بود. ریحانه در سیاهچالهای حکومت اما یک جرم بزرگتر نیز مرتکب شد او نشکست. در مقابل جانیان زانو نزد. خرد نشد. انسانیتش را فراموش نکرد. ذهن هشیار و تیز او مقاومت و اراده پولادینش و انسان دوستی و احترامش به خود و به زندگی مهر شکست بر پیشانی هیولاها زد. و آنها با آن همه دم و دستگاه و یال و کوپال در مقابل یک دختر که همچون یک گنجشک اسیرشان بود شکست خوردند. همین اتفاق آنها را در مقابل این دختر جوان جری تر و وحشی تر میکرد.
با علنی تر شدن این پرونده و بویژه با پخش دلنوشته های درخشان ریحانه دریایی از محبت و احترام و همبستگی به سوی ریحانه روان شد. ریحانه در دلنوشته هایش نقد عمیق و محکمی از سیستم و حکومتهای دیکتاتور، تحلیل بسیار روشنی از اینکه چرا افراد به قعر جامعه سقوط میکنند، چگونه حکومت اسلامی بیرحمانه همه مردم و بویژه زنان را زیر پا له میکند و از دوستی و مودت بین زندانیان و از رفتار محترمانه خود با قربانیان این نظام نوشت و صلابت و روشنی و نقد عمیق خود را به زیباترین شکل بیان کرد.
ریحانه از نسل دوم در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی بود. او انقلاب ٥٧ را تجربه نکرده بود. وقتی نسل ما در ایران دیکتاتوری پهلوی را سرنگون کرد و با شوک و ناباوری روی کار آمدن یک حکومت اسلامی را دید ریحانه هنوز بدنیا نیامده بود. او نمیدانست که این هیولاها همان زمان هزاران جوان انقلابی را سر به نیست کردند، تا یک انقلاب را سرکوب کنند، او اسم و عکس و خاطره ای از زنان و مردان قهرمان دوره سیاه سالهای ٦٠ و ٦٧ نداشت. ریحانه اسم نازلی پرتوی ها، لادن بیانی ها، مرسده قائدی ها و شبنم ها و شعله ها و مریم ها را نشنیده بود. او خبر نداشت که زنان زندانی دهه ٦٠ را زنده زنده در تابوت گذاشته و ماهها به آنها میگفتند حق ندارند حرف بزنند و به چیزی فکر کنند تا شاید مسلمان شوند. ولی نسل ریحانه یک چیز را خوب می دانست، این حکومت این قوانین و این فرهنگ سیاه و پوسیده و ضد رنگ و شادی و زندگی را قبول ندارد. ریحانه همچون میلیونها جوان در ایران یک زندگی موازی و زیرزمینی داشت با فرهنگ، اخلاقیات شادی ها و پرنسیپ های دیگر، فرهنگ مدرن و انسانی و قرن بیست و یکمی.
پس به درست میتوان گفت پرچمی که نسل قبلی ریحانه در زندانهای حکومت اسلامی و یا در بیرون آن در دست داشتند، پرچم زندگی آزاد و انسانی و مدرن را ریحانه ها در دست گرفتند و ریحانه جباری قهرمانانه و جسورانه این پرچم را به هم نسلی های خود تحویل داد. این بخشی از تصویر جامعه ایران است که در این کمپین میتوان به وضوح دید. بخش دیگر این کمپین بعینه نشان میداد که در ایران مشتی جانی و مفتخور اسلامی حکومت میکنند که خود را صاحب جان و مال و زندگی مردم دانسته و تعرض و تجاوز به زنان را نیز جزو حقوق الهی خود بشمار آورده و زن را ودیعه خدادادی برای سوء استفاده جنسی و زیر پا له کردن میدانند.
این کمپین نشان داد که سیستم قضائی در این حکومت، رسیدگی به پرونده های مختلف، قاضی و بازپرس و … شوخی تلخ و مسخره ای بیش نیستند. دستگاه قضائی حکومت یک دستگاه جنایت سازمان یافته است که قاضی در آن هر چه قاتل تر و بیرحم تر بهتر. در این سیستم هیچ درجهای از تمایل به کشف حقیقت عدالت جویی و احترام به انسان وجود ندارد.
این کمپین به میلیونها نفر مردم دنیا نشان داد که چپ و راست این حکومت همه به چوبه دار تکیه زده اند. در جریان بسیاری از کمپینها مادران و پدران درمانده ای را دیدهام که به این اداره و آن نهاد رفته و بارها از آنها در نهایت استیصال شنیدهام که میگویند «خاتمی میگویند بهتر است»، «روحانی خبر ندارد» و یا، رهبر قول داده رسیدگی کند و سپس همه میبینند که هر دو جناح و هر دسته و باندی در این حکومت برای حفظ نظام دست به هر جنایتی میزنند. چوبه دار و اعدام از جمله مواردی است که در آن هیچ اختلافی بین برادران و خوهران حاکم نیست. این کمپین نشان داد که اگر آنطرف یعنی حکومتیها و آخوند معمم و مکلای این حکومت از سیاهی و تبهکاری و تجاوز و انسان ستیزی دفاع میکنند، مردم و نسل جوان و عاصی در این جامعه از روشنایی، انسانیت، آزادی و مدنیت دفاع میکنند. ریحانه نوشته هایش، رفتارش، قلمش، همه و همه آینده ایران را نمایندگی میکرد. از نظر من ریحانه متعلق به آینده و تکهای از آینده بود. در مورد ریحانه بسیار بیشتر از اینها باید نوشت و حرف زد. در مورد ریحانه و زندگی کوتاهش باید فیلم ساخت، کتاب نوشت و در فردای سرنگونی حکومت اسلامی باید مجسمه ریحانه ها را در همه جا برپا کرد.
اجازه بدهید در اینجا در نقش خاله ریحانه با هزاران و هزاران نفری که برای ریحانه گریستند و ریحانه را در قلبشان جا دادند، با خانواده محترم ریحانه و با همه شما عزیزان که در این مراسم حضور دارید ابراز همدردی کنم. ریحانه را بیرحمانه از ما گرفتند اما یاد او، درسهای مقاومت و روشن بینی او، همواره در خاطره ها باقی خواهد ماند.
٢٥ اکتبر عملاً به روز شکست جمهوری اسلامی در مقابل اراده جوانان ایران برای تغییر و آزادی و حرمت انسانی تبدیل خواهد شد. ٣ آبان / برابر با ٢٥ اکتبر روز نه به اعدام و روز احترام به حق حیات خواهد بود. دور نیست روزی که با رفتن خفاشان اسلامی مجسمه های ریحانه ها، مجسمه فرزاد کمانگرها، شاهرخ زمانی ها و ستار بهشتی ها در سراسر ایران برپا شده و مردم ایران یاد عزیزانی را که در سیاهترین دوران تاریخ ایران علیه یک حکومت جنایتکار و ضد انسان مبارزه کردهاند را گرامی خواهند داشت.
زنده باد یاد ریحانه جباری، زنده باد مبارزه علیه اعدام