مصاحبه با ناصر اصغری
بخش اول
درکارگر کمونیست شماره ٣٨٢ مقاله ای داشتیم از ناصر اصغری با عنوان “روز کار ٦ ساعته”. ناصر اصغری در این مقاله با استناد به تحقیقی که درباره تاثیرات کاهش ساعت کار بر درآمد و سلامتی افرد انجام شده بود، ضمن بررسی تاثیرات مختلف کاهش ساعت کار بر شرایط زندگی و ایمنی محیط کار افراد، به بحثهای دیگری ، ازجمله بیکاری، نقش جنبش سندیکالیستی و تشکلهای کارگری در مبارزه برای خواست کاهش ساعت کار، اشاراتی کرده بود. برخی از این بحثها اگرچه قدمتی به اندازه تاریخ خود طبقه کارگر دارند، اما بدلیل اهمیت این مباحث در جنبش کارگری و ضرورت بروز کردن آنها در هر دوره، در گفتگویی که با ناصر اصغری داشتیم ، نظرش را در باره این موضوعات پرسیدیم، که اولین بخش این گفتگو را در ادامه میخوانید.
کارگر کمونیست: شمادر مقاله “روز کار ٦ ساعته” اشاره ای به “جنبش ٣٥ ساعت کار در هفته” هم داشتید. با توجه به اعتراضاتی که در سالهای اخیر علیه سیاستهای ریاضت کشی اقتصادی دربسیاری از کشورها جریان دارد، و مطرح شدن آلترناتیو چپ در دل این اعتراضات، آیا فکر میکنید در آینده امکان و ضرورت شکلگیری جنبشی حول این خواست، مانند آنچه که در دهههای ٧٠ و ٨٠ میلادی شاهد بودیم، وجود دارد؟
ناصر اصغری: اعتراضات سالهای اخیر به “ریاضت کشی اقتصادی” و “جنبش کاهش ساعت کار” به نظر من رابطه مستقیمی با هم دارند و جواب سئوال شما را میشود با نگاهی به این دو موضوع داد. اعتراضات علیالعموم، واکنش مردم به وضعیت نامطلوب موجود هستند. بیکاری یکی از معضلاتی است که زندگی ملیونها نفر که تنها با فروش نیروی کارشان میتوانند زندگی کنند، را غیرقابل تحمل کرده است. جنبشها، در واقع بحرکت درآمدن توده ها برای دادن جوابهای بالقوه به معضلات هستند. اکنون جز کاهش ساعت کار راه حل دیگری در چهارچوب این سیستم که جواب مسئله بیکاری را بدهد نمی بینیم.
در سوئد که اشاره کردید پروژه ساعت کار ٦ ساعته تجربه می شود. اخیراهم درسایت http://money.cnn.com/ مطلبی درباره ساعات کار در بعضی از کشورها، مربوط به سال ٢٠١٣ ، دیدم. طبق اطلاعات این سایت در ایرلند ٣٤ ساعت کار در هفته، آلمان، بلژیک، استرالیا و سوئیس ٣٥ ساعت،ایتالیا ٣٦ ساعت و سوئد ٣٦ ساعت کار در آن سال رایج بوده. اما اکنون می بینیم در بسیاری از آن کشورها ساعات کار ٣٠ ساعته رایج است.
آنچه که هم اکنون در مقابل کاهش ساعات کار قرار دارد، “پر هزینه” بودن پروژه کاهش ساعات کار به ٣٥ ساعت در هفته و ٦ ساعت کار روزانه است. واقعی هم هست. اگر دستمزد و مزایای کار با ساعت کار کاهش نیابد، واضح است که نیروی کار برای سرمایه دار پر هزینه خواهد بود. نمونه سوئد که نوشته مورد نظر شما به آن اشاره دارد هم دقیقا همین را برجسته کرده است. احزاب راست در اپوزیسیون با همین سلاح “هزینه” به جنگ پروژه کاهش ساعات کار رفتهاند. در نتیجه جنبشی که راه بیافتد باید دو هدف داشته باشد: ١) رفاه، ٢) کاهش بیکاری. رفاه مردم و کاهش بیکاری برای طبقه حاکمه، ارزش پاستیل خرسی هم ندارند. در نتیجه شکلگیری جنبشی حول این خواست تماما بستگی به کار خود ما دارد که آن دو هدف را دنبال و تثبیت کنیم. این مبارزه، کار و تلاش و سازماندهی می خواهد.
کارگر کمونیست: بخش بعدی سوالاتم مربوط به رابطه کاهش ساعت کار با حل معضل بیکاریست. بعنوان مقدمه در باره تاثیر کاهش ساعات کار، بر حل بیکاری، که در مقاله “روز کار ٦ ساعته” هم اشاره کرده بودید، قدری بیشتر توضیح دهید.
ناصر اصغری: تأثیرش بلافاصله است. این نکته را هم گفته باشم که در سیستم سرمایهداری، بیکاری هیچوقت ریشه کن نمیشود و تنها رقم بیکاری کم و زیاد می شود.
با کاهش ساعت کار از هشت ساعت به شش ساعت، در ٢٤ ساعت بجای سه شیفت کار چهار شیفت کار خواهیم داشت. همین حساب سرانگشتی، تاثیر کاهش ساعت کار را بر کاهش بیکاری نشان میدهد. یا در جاهایی که شیفت کار ١٢ ساعته هستند، کاهش ساعات کار به دو شیفت شش ساعته ،کاهش خواهند یافت. بجای یک نفر شاغل با صرف تمام وقت مٶثرش سر کار، اکنون شما دو نفر را شاغل دارید که هم شغل دارند و هم وقت بیشتر ی برای لذت بردن از زندگی با خانواده و دوستانشان. اما اهمیت مسئله برای ما در این است که دستمزد و مزایا با کاهش ساعت کار کاهش نیابند.
روی یک نکته به نظر من باید تأکید گذاشت و آن هم دستمزد و مزایای مکفی برای روزکار ٦ ساعته است. در بسیاری مواقع افراد گرچه ٨ ساعت در روز کار می کنند، اما برای گذران زندگی مجبورند اضافه کاری کنند و روزکارشان گاها به بیش از ١٢ ساعت هم کش پیدا می کند. این موضوعی است که به ایران برمی گردد. در ایران امروز افراد زیادی هستند که چندین شیفت کار می کنند تا فقط سرشان را بالای آب نگه دارند!
کارگر کمونیست: در بخش پایانی مقاله “روز کار ٦ ساعته” گفتهاید کاهش ساعات کار باید از طرف فعالین و رهبران کارگری در مرکز ثقل مبارزه بر علیه بیکاری و بهبود وضعیت رفاه و معیشت کارگران قرار گیرد. با توجه به شرایط ایران آیا خواست کاهش ساعات کار، همان جایگاهی را در مبارزه بر علیه بیکاری می تواند داشته باشد که در کشورهای اروپایی دارد، یا باید مرکز ثقل ها و اشکال دیگری در ایران برای آن پیدا کرد؟
ناصر اصغری: واضح است که رفاه و لذت بردن از زندگی ایرانی و سوئدی نمی شناسد؛ اما مطالباتی که هم اکنون جنبش کارگری ایران دارد، با مطالباتی که جنبش کارگری مثلا در سوئد و یا دانمارک دارد، تفاوتهایی ندارد. هنوز دستمزد کارگر ایرانی را نمی پردازند. دستمزد کارگر ایرانی چندین بار زیر خط فقر است. هنوز فعال کارگری را بخاطر اعتراض به نپرداختن دستمزد زندان می کنند. هنوز تلاش برای متشکل شدن در ایران پیگرد قانونی دارد. هنوز کارگری را که اعتراض کرده در لیست سیاه می گذارند. اما در عین حال تلاش برای بیمه بیکاری و متشکل کردن کارگران یک رکن مبارزه کارگران بوده است. در همین یک دهه گذشته شاهد ایجاد نهادهایی چون “اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار” و “تشکل سراسری کارگران علیه بیکاری” بودهایم.
مرکز ثقل در ایران به نظر من باید روی مبارزه برای متشکل شدن باشد. کارگری که متشکل است خیلی کارها می تواند بکند. کارگری که تشکل ندارد، نه تنها ساعت کارش کاهش پیدا نخواهد کرد، بلکه حتی دستمزدش را هم نمی پردازند!
ادامه دارد …