جدید ترین
kazem-nikxah

بشريت بايد به كمك مردم سوريه بشتابد

kazem-nikxah

كاظم نيكخواه:
در برابر چشمان همه ما يك جنايت گسترده٬ يك نسل كشي٬ يك قتل عام فجيع و بيرحمانه به گستره يك كشور در جريان است. جهان دارد با بهت و اندوه و استيصال اين تراژدي انساني و اين جنايت در روز روشن را نظاره ميكند. مردم سوريه دارند تاوان انقلابشان براي خلاص شدن از يك ديكتاتوري سركوبگر و اسلامي و چپاولگر را با آوارگي ميليوني و كشتار عزيزانشان و ويراني خانه و كاشانه هايشان پس ميدهند. ديكتاتوري اسد با همراهي و همدستي حكومت اسلامي ايران و دارودسته هاي تروريست حزب الله و با حمايت دولتهاي ارتجاعي روسيه و چين٬ يك جنگ تمام عيار را با تاكتيكهاي كلاسيك يعني بمباران هوايي و توپ باران و لشكر كشي گسترده٬ عليه مردمي كه با تظاهرات و اعتصابات دست به اعتراض زده بودند٬ در پيش گرفت.
اكنون سازمان ملل ميگويد طي دو سال و نيم گذشته تاكنون هرماه بطور متوسط ٥٠٠٠ نفر كشته شده اند و در مجموع بيش از ١٠٠ هزار نفر. يعني روزي بيش از ١٦٠ نفر! حدود ٢ ميليون نفر از مردم اكنون در كشورهاي همجوار نظير اردن و تركيه و لبنان و مصر در وضعيتي اسف انگيز در آوارگي بسر ميبرند. ٧ ميليون نفر به طور اضطراري به كمكهاي غذايي و دارويي و سرپناه نياز دارند. و هرروز هزاران نفر زن و مرد و كودك از ترس جانشان همه هست و نيست خودرا رها ميكنند و راهي كوه و دشت ميشوند تا به اين خيل آوارگان بپيوندند.
سوال اينست كه آيا ما مردم٬ ما سازمانهاي سياسي و بشردوست نميتوانيم كاري بكنيم؟ آيا راه متوقف كردن اين كشتار و جنايت در دست دولتهاست؟ آينده در مورد ما چگونه قضاوت خواهد كرد؟
بحث ها در مورد سوريه بيشتر حول تحليل از آينده رژيم اسد و چشم انداز و وضعيت انقلاب مردم متمركز بوده است. اما اساس مساله امروز اينست كه مستقل از اينكه ما چه تحليلي از اوضاع داشته باشيم و آينده را چگونه ببينيم٬ كاري كنيم كه همين امروز مانع ادامه جنايت و كشتار مردمي شويم كه گناهشان انقلاب كردن است. گناهشان اعتراض كردن به يك حكومت منفور و مرتجع است.
بنظر من ما ميتوانيم بر اين اوضاع بدرجات مختلفي تاثير بگذاريم. بشرطي كه اين “ما” بخش هاي قابل توجهي از مردم را در برگيرد. اگر توده وسيعي از مردم جهان خودرا ملزم بدانند كه از مردم سوريه حمايت كنند٬ و تصميم بگيريند دست به اقدامي بزنند٬ هيچ ترديدي نبايد داشت كه ميتوان كارهاي زيادي كرد. ميتوان كارهاي موثري كرد. ميتوان بر روند اوضاع در سوريه تاثير گذاشت.
يك چيز كه بايد از ابتدا روشن باشد اينست كه دولتهاي مختلف در تحولات سوريه كمابيش همگي مقصرند و خود صورت مساله اند نه راه حل. براي اينكه بداينم چه بايد كرد ابتدا بايد همين صورت مساله را كمي مرور كنيم.
در سوريه اين اساسا حكومت اسد و حكومت اسلامي ايران و حزب الله لبنان هستند كه دست به كشتار مردم ميزنند. جنايتها اساسا از جانب اينها دارد صورت ميگيرد. جنايتي كه در سوريه دارد صورت ميگيرد كاملا مصداق جنايت عليه بشريت را دارد و دولتها و نهادهاي بين المللي نظير سازمان ملل موظفند اين را صريحا اعلام كنند و دولتهاي مربوطه را با نام و نشان اسم ببرند و دست به اقداماتي عليه آنها بزنند. قطعا رژيم اسد مقصر اصلي است و بايد محكوم شود. اما جمهوري اسلامي نيز به همان درجه بايد محكوم شود و زير فشار قرار گيرد. دولتهاي روسيه و چين نيز بايد به دليل حمايت از اين كشتار و جنايت گسترده محكوم شوند. اين يك جانب مهم و اصلي مساله است.
اما دولتهاي غربي و دولت تركيه و عربستان و قطر و برخي دولتهاي ديگر نيز كه امروز بعنوان ناجي مردم سوريه خودرا معرفي ميكنند٬ خود عوامل مهمي در رنج مردم سوريه اند و بايد در مورد آنها افشاگري صورت گيرد. تازه ترين گزارشها گوياي اينست كه در برخي مناطق سوريه مردم عليه جريانات تروريست اسلامي و قومي دست به اعتراض و مبارزه ميزنند و اين جو دارد گسترش مي يابد. اين گروهها خودرا در صف مخالفين بشار اسد قرار داده اند. اما صد درجه از رژيم اسد مرتجع تر و جنايتكارترند. ابعاد نفوذ و فعاليت آنها دقيقا روشن نيست. برخي مفسرين نفوذ آنها را محدود ارزيابي ميكنند و برخي آنها را نيروهاي اصلي مخالف رژيم اسد بشمار مي آورند. اساس مساله اينست كه اين نيروها از زمين سبز نشده اند. اينها دست ساز عربستان و قطر و تركيه و برخي دولتهاي ديگرند. هستند جريانات اسلامي و تروريستي كه بر متن اين شرايط شايد بدون آبشخور دولتي در سوريه حضور دارند اما اينها نيروهاي اصلي نيستند. تمام مساله سوريه جرياناتي مثل النصره و “سازمان جمهوري اسلامي عراق و سوريه” كه شاخه اي از القاعده تلقي ميشود٬ نيستند. بلكه خيلي از جريانات مرتجع مستقميما از دولت هاي منطقه حمايت مالي و نظامي ميگيرند. در اين زمينه و در مورد نيروهاي درگير در سوريه بسيار مفصل تر ميتوان نوشت. براي مثال تركيب “ارتش آزاد سوريه” خود يك موضوع بحث و جدل است. و يا ائتلافي كه دولتهاي غربي دست و پا كرده اند تا اگر اسد سقوط كرد قدرت را به دست آنها بدهند٬ خود مساله ديگري است. اينجا بحث من بررسي اينها نيست. بلكه با نگاهي گذرا بر صحنه سياسي٬ ميخواهم اين را تاكيد كنم كه مردم جهان و سازمانهاي سياسي پيشرو در سطح جهان ميتوانند به كمك مردم سوريه و انقلاب سوريه بشتابند. و بايد در اين جهت دست به اقدام زد.
حكومت اسد بايد بايكوت كامل شود
اولين انتظاري كه از دولتهاي غربي ميرود ظاهرا اينست كه به نيروهاي مخالف اسد كمك نظامي بدهند٬ مثل مورد ليبي در سوريه نيز دست به جنگ نظامي بزنند و مردم را از چنگ اسد و دولتهاي حامي اش نجات دهند؛ بنظر من اين كاملا خطاست. تجربه نشان داده است كه تنها نتیجه درگير شدن دولتها در انقلابات مردم٬ عقب راندن جامعه و انقلاب و مصالح مردم است. دولتهاي بورژوايي امرشان مردم نيست. امرشان آزادي نيست. امرشان رفاه مردم نيست. بلكه امر و مصالحشان را طبقه اي كه پشت سرشان است تعيين ميكند كه سرمايه داران بزرگ دنيا هستند. اين را صد بار بايد تكرار كرد و به مردم گفت.
اگر كسي بتواند به مردم كشوري مثل سوريه كمك كند اين مردم جهانند. اگر امروز شاهد تظاهراتهاي ميليوني در حمايت از انقلاب سوريه بوديم٬ اگر شاهد اين بوديم كه دولتهاي حامي رژيم اسد زير شديدترين فشار افكار عمومي مردمند و منفور و منزوي شده اند٬ بي ترديد انقلاب سوريه اكنون در وضعيت متفاوتي قرار داشت. و يكي از دلايلي كه اين را شاهد نيستيم شايد وجود و حضور جريانات ارتجاعي و ضد انساني در صف نيروهاي مخالف اسد است. وجود اين نيروهاي اسلامي و قومي و جنايتكار و تروريست٬ باعث سردرگمي عظيمي در ميان مردم جهان شده است. اگر از كسي بخواهيد كه از مردم سوريه حمايت كند مي پرسد كدام مردم؟ مردم آواره اند و گروههاي تروريستي مشغول جنگند. و طبعا علاقه اي به حمايت از گروههاي تروريستي در ميان مردم وجود ندارد. اين تصوير اصلي اي است كه رسانه هاي بورژوايي بستر اصلي به مردم داده اند. و بدرجه اي واقعي است اما تمام واقعيت اين نيست. حقيقت اينست كه دولتهاي غربي و مدياي دست راستي نگران سرنگوني ديكتاتوري بشار اسد هستند و تلاش ميكنند صورت مساله را مخدوش تصوير كنند.
سرنگوني اسد صورت مساله انقلاب مردم است
اين حقيقتي روشن است كه جنايتي كه در سوريه دارد صورت ميگيرد ٩٩ درصد توسط رژيم اسد و دولتها و نيروهاي حاميش صورت ميگيرد. و مردم جهان ميتوانند و بايد عليه اين حكومت دست به اعتراض بزنند. اين سرراست ترين راه حمايت از مردم و انقلاب مردم است. هرچه دخالت مردم جهان در روند اوضاع سياسي سوريه و عليه ديكتاتوري اسد وسيع تر باشد٬ امكان جلو آمدن نيروهاي مردمي و مترقي بيشتر خواهد بود. در اين نبايد ذره اي ترديد داشت. مردم سوريه حق داشتند دست به انقلاب بزنند و خواهان سرنگوني ديكتاتوري اسد باشند و بايد تلاش كرد كه همين خواست مردم را در جهان برجسته كرد و پيش روي مردم جهان قرار داد.
اين حكومت دارد در روز روشن مردم “كشورش” را قتل عام ميكند اما مقاماتش در همه جاي جهان حضور دارند. در مجامع عمومي و نهادهاي بين المللي حضور دارند. سفارتخانه هايش در همه كشورها داير است. ديپلماتهايش دارند براحتي آمد و رفت ميكنند. اولين كار اينست كه دولتها و سازمان ملل و تمام نهادهاي بين المللي را با تظاهراتهاي وسيع و ميليوني و انواع راههاي ديگر زير فشار قرار دهيم كه حكومت اسد بطور كامل بايكوت شود. اين حكومت بايد با تحقير از سازمان ملل اخراج شود. بايد سفارتخانه هايش بسته شود. عليه سران و دست اندركاران و جنايتكارانش بايد تريبونالهاي بين المللي تشكيل شود. و اقداماتي از اين قييل. يعني ما بايد دولتها را زير فشار بگذاريم كه چنين حكومتي را بايكوت كامل كنند. تجربه انقلابات منطقه نشان ميدهد كه در اين رابطه ميتوان وسيعا از مدياي اجتماعي استفاده كرد. ميتوان فضا را بر دولتهاي مماشات جو بشدت تنگ كرد.
اين ما مردميم كه نبايد اجازه دهيم يك مشت قاتل و آدمكش حرفه اي٬ با خيال راحت در سطح دنيا بچرخند و ارزشهاي انساني را پايمال كنند و به ريش مردم بخندند. با دست اندركاران اين دولتهاي آدمكش بايد در همه جاي جهان مثل قاتل رفتار شود. بايد تحت تعقيب باشند و مورد پيگرد قرار گيرند. بايد جرات نكنند پايشان را از خانه بيرون بگذارند.
حتما گفته ميشود كه اين غير ممكن است. اما بنظرم با فشار مردم اين غير ممكن نيست. همانطور كه نمونه هايي مثل آفريقاي جنوبي نشان داده است٬ كه رژيم آپارتايد طرف اصلي دولتهاي غربي بود اما با مبارزات مردم بايكوت و منزوي شد٬ و همچنين نمونه جنبش عليه جنگ ويتنام نشان داد. اين امكان به دليل وجود اينترنت و مدياي اجتماعي اكنون بسيار بيشتر براي مردم وجود دارد كه بر دولتها اعمال فشار كنند. در دوره كنوني چنين كاري را ميشود با رژيم اسد و با جمهوري اسلامي و سران حزب الله و ديگر گروههاي حامي اسد با فشاري صد درجه بيشتر كرد. در عين حال بايد دولتهايي مثل چين و روسيه را نيز زير فشار اعتراض بين المللي قرار داد كه متوجه عواقب حمايت خود از چنين دولتهايي شوند. چين و روسيه اكنون نقش محور ارتجاع جهاني را دارند. و بايد وسيعا مورد اعتراض و نفرت مردم جهان قرار گيرند.
بعلاوه بايد دولتهايي نظير عربستان و تركيه كه حامي گروههاي اسلامي و تروريست در صف مخالفين اسد هستند و غرب كه از اينها حمايت ميكند را زير فشار قرار داد. بايد عليه گروههاي تروريستي اسلامي دست به اعتراض زد و دولتهاي حامي آنها را افشا كرد.
بنظر من ما بايد مبتكر چنين فضاي رزمنده و فعالي در سطح بين المللي باشيم. ترديدي ندارم كه اگر نيروهايي بطور پيگير و جدي اين تلاش را تاكنون در دستور گذاشته بودند ميتوانستيم اكنون شاهد جو ديگري در سطح جهان به نفع انقلاب و مردم سوريه باشيم. چنين فضايي نه فقط انقلاب سوريه٬ بلكه كل بشريت مترقي را گامهاي جلوتر خواهد برد و قوي تر خواهد كرد.
انقلاب مقصر نيست
يك جنبه ديگر از فعاليت ما بعنوان فعالين حزب كمونيست كارگري بايد سخن گفتن با مردم ايران دررابطه با تحولات سوريه باشد. جدا از نشان دادن اهميت حزب و پلاتفرم انقلابي و رهبران با نفوذ اجتماعي٬ بايد از انقلاب مردم سوريه و كلا ايده انقلاب در برابر جريانات و نيروهاي راست و ضد انقلابي دفاع كنيم. جنايات رژيم اسد و حاميانش در سوريه و همچنين جنايت هاي برخي نيروهاي اسلامي در صف مخالفين اسد٬ باعث شده است كه جبهه رنگارنگ ضد انقلاب در ايران٬ يعني تمام نيروهايي كه به دلايل طبقاتي مخالف به ميدان آمدن مردم هستند٬ عليه نفس ايده انقلاب كردن فعالتر شوند. گويا مردم سوريه اشتباه كردند كه انقلاب كردند. گويا ايراد اصلي از پروسه انقلاب كردن است. ما كمونيستها بايد اين تبليغات كثيف غير واقعي و وارونه را كه با شكست انقلاب ٥٧ در ايران نيز به جريان افتاد وسيعا افشا كنيم. آنچه در سوريه دارد ميگذرد بيانگر ماهيت واقعي و كثيف كل جريانات قومي و ناسيوناليست و مذهبي و بورژوايي است. جنايات دارد از جانب رژيم اسد و كل اين طيف كه ماهيتا با رژيم اسد و جمهوري اسلامي و نيروهاي ملي اسلامي تفاوتي ندارند صورت ميگيرد. جامعه سوريه دارد نشان ميدهد كه ناسيوناليسم و قومي گري و باندهاي مذهبي ميتوانند چه بلايي بر سر مردم بياورند. انقلاب تنها و تنها راه دخالتگري مردم در سرنوشتشان است. انقلاب بي درد ترين راه گرفتن قدرت از دست اقليتهاي مفت خور است. و مردم سوريه حق داشتند و حق دارند كه دست به تظاهرات و انقلاب بزنند تا از شر ديكتاتوري يك اقليت مرتجع ناسيوناليست و اسلامي و سركوبگر خودرا خلاص كنند.
اساس مساله اينست كه هر انقلابي ممكن است به انحراف كشيده شود و يا به شكست كشانده شود. اما چه كسي بخواهد يا نخواهد٬ كارگران و توده مردم هيچگاه به دليل شكستشان دست از انقلاب كردن نشسته اند و نخواهند شست. زيرا ابزار ديگري جز انقلاب براي دخالتگري جدي در جوامع كنوني ندارند. انقلاب سوريه سرنگوني رژيم جنايتكار اسد را در دستور روز قرار داده است و به اين مفهوم تا همينجا يك دستاورد براي بشريت بوده است. تجربه همين دوره كنوني در منطقه نيز نشان ميدهد كه مردم چگونه با سماجت دارند تلاش ميكنند راهشان را از طريق انقلابات به سوي آينده اي بهتر بگشايند. مصر يك نمونه گويا و ارزشمند و آموزنده در اين زمينه است.
در كل فكر ميكنم كه انقلاب سوريه و كل تحولات سوريه بشريت را مقابل آزمون مهم و حساسي قرار داده است. بويژه سازمانهاي سياسي چپ جدي بودن و نبودن خود در دفاع از ارزشهاي انساني و راديكال و سوسياليستي را اينجا بخوبي به معرض قضاوت ميگذارند. در اين زمينه بيشتر سخن خواهيم گفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *