بسیاری بن بست مذاکرات بین دولت یونان و اتحادیه اروپا و اعلام رفراندوم را آغاز شمارش معکوس خوانده اند. اما شمارش معکوس به چه سمتی؟ به سوی خروج یونان از اتحادیه اروپا؟ استعفای دولت سیریزا؟ و یا ..؟
مقامات اتحادیه اروپا و تروئیکا که همچنان بر اجرای سیاستهای ریاضت کشی پافشاری میکنند
رفراندوم را عملا یک همه پرسی بر سر ماندن یا نماندن یونان در اتحادیه اروپا میدانند. و یا لااقل اینطور تبلیغ میکنند تا مردم یونان را از رای منفی باز بدارند. میدانند اکثریت مردم یونان خواهان باقی ماندن یونان در حوزه یورو و اتحادیه اروپا هستند و امیدوارند با ترساندن مردم از خروج از اتحادیه اروپا نتیجه رفراندوم را به رای مثبت به سیاستهای ریاضت کشی تغییر بدهند. از سوی دیگر سیپراس نخست وزیر یونان اعلام کرده است اگر نتیجه رفراندوم مثبت باشد به رای مردم احترام خواهد گذاشت ولی مجری سیاستهای تروئیکا نخواهد بود. بعبارت دیگر رای مثبت به معنی استعفای دولت سیریزا خواهد بود.
برمبنای این نوع تحلیها و تبلیغات یونان اکنون در آستانه این انتخاب قرار گرفته است: خروج از اتحادیه اروپا و یا استعفای دولت؟ و ظاهرا شمارش معکوس ناگزیر میباید به یکی از این دو نتیجه ختم بشود. اما واقعیت چیز دیگری است.
ریشه بحران یونان
دولت سیریزا با پرچم نه به ریاضت کشی اقتصادی روی کار آمد و رفراندوم هم بر سر نفی و یا قبول بسته جدید ریاضت کشی پیشنهادی تروئیکا است. دولت یونان قصد دارد با اتکا به رای منفی مردم پیشنهادات جدید تروئیکا را کنار بزند و از موضع قدرتمند تری پای میز مذاکرات برود. این را سیپراس نخست وزیر یونان صریحا اعلام کرده و به همین دلیل از مردم خواسته است رای منفی بدهند. به احتمال بسیار مردم یونان در این رفراندم به سیاستهای تروئیکا رای منفی خواهند داد و این هم کاملا امکان دارد که دولت سیریزا بتواند از این امر به نفع مواضع خود در مذاکرات استفاده کند ولی این به معنی حل و یا حتی تخفیف بحران یونان نخواهد بود.
ریشه بحران یونان سیاست ریاضتی و ناتوانی دولت یونان در بازپرداخت وامهایش نیست. اینها جزو عوارض مساله است. مساله اصلی سیستم اقتصادی ای است که برای نجات خود به سیاست ریاضت کشی احتیاج دارد یعنی نظام سرمایه داری بحرانزده در یونان. یعنی حکومت یک درصدیها در یونان و در اروپای واحد.
در دهساله اخیر یونان بعنوان یکی از ضعیف ترین اقتصادهای عضو اتحادیه اروپا به موش آزمایشگاهی سیاستهای “اصلاحات” اقتصادی نئولیبرالی تبدیل شده است. زدن از خدمات عمومی، بیمه ها، درمان و آموزش و غیره، مقررات زدائی و باز گذاشتن دست بازار در تعیین قیمت ها و دستمزدها و کل شرایط فروش نیروی کار، افزایش مالیات سرانه و دادن تخفیفهای مالیاتی به سرمایه داران و غیره از اجزای این “اصلاحات” است و افتصاد یونان با بهره وری و ترکیب ارگانیک پائین سرمایه و عقب ماندگی تکنولوژی تولیدی اش نسبت به بقیه اعضای اتحادیه اروپا ناگزیر است برای نجات سرمایه از بحران این جام زهر “اصلاحات” را تا ته و لاجرعه سر بکشد! اما این راه حل نه تنها تا کنون حتی از نقطه نظر کارکرد سرمایه مشکلی را حل نکرده است بلکه حاصلی بجز گسترش دزدی و فساد مالی در میان بالائی ها و گسترش فقر و فلاکت و گرانی و بی تامینی اقتصادی ونرخ بیکاری بالای ۶۰ در صد برای کل جامعه در بر نداشته است. سئوال اینست که در این میان رفراندوم کجای تصویر قرا میگیرد و جامعه را به کدام سمت میراند؟
انقلاب یا رفراندوم؟
برخی از منتقدین چپ سیریزا در خود یونان و خارج آن، مذاکره با وام دهندگان و رفراندوم را بی حاصل میدانند و تاکید میکنند که راه حل انقلاب علیه سرمایه داری است. در این تردیدی نیست که راه حل یونان – و هر کشور دیگر سرمایه داری- برای خلاصی از مصائب و مشکلاتی که توده کارگر و زحمتکش مردم، نود و نه درصدی های جامعه، با آن دست بگریبن هستند انقلاب یا به بیان دقیق تر خلع ید سیاسی و اقتصادی از طبقه سرمایه دار یا همان یک درصدیهای حاکم است. اما انقلاب از آسمان نازل نمیشود. مبارزه طبقاتی باید تعمیق و گسترش پیدا کند و بر سر بود و نبود حاکمیت سرمایه قطبی بشود. “نه” مردم به بی حقوقی و فقر و بی تامینی و بیکاری و غیره باید به “نه” به کل نظام سرمایه داری ارتقا پیدا کند و این تنها میتواند در روند مبارزه بدست بیاید. در جامعه یونان از شش ماه قبل که سیریزا بقدرت رسید کشاکش طبقاتی بر سر سیاست ریاضت کشی اقتصادی قطبی شده است. بقدرت رسیدن سیریزا، کش و قوسهای مذاکره با تروئیکا و اکنون اعلام رفراندوم مقاطعی از این روند کشمکش حول سیاست ریاضتی است. در این کشاکش ظاهرا دولت و مردم یونان در یکسو و اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول و بانک مرکزی اروپا در سوی دیگر قرار گرفته اند. اما کشاکش واقعی در واقع بین کمپ کار و سرمایه است. بین خواستها و آمال برحق و انسانی توده مردم له شده زیر بحران اقتصادی و ملزومات کارکرد و سوداوری سرمایه است. از همین رو همانطور که گفته شد بحران یونان بطور در خود و در چارچوب رد یا قبول ریاضتکشی پاسخی ندارد. رفراندوم به هر نتیجه ای برسد بحران یونان و تبعات اقتصادی و اجتماعی آن که مردم آن کشور را زیر فشار خودخرد کرده است پایان و حتی یک تخفیف و التیام نسبتا پایدار نخواهد یافت چرا که مساله سودآوری سرمایه در یونان و تامین پیش شرطهای این سودآوری همچنان بقوت خود باقی خواهد ماند. دقیقا بهمین دلیل این کشمکش میتواند و باید به تعمیق و گسترش و ارتقای آگاهی و شعور عمومی جامعه از نقد ریاضت کشی به نقد سرمایه منجر بشود. رفراندوم اخیر همانند انتخاب سیریزا در شش ماه قبل حلقه ای از تعمیق مبارزه بین دو کمپ کار و سرمایه در یونان است.
چه باید کرد؟
آنچه از نظر سیاسی و در دل بحران موجود یونان میتواند و باید متحقق شود اساسا بر دو محور زیر متکی است: اول سوق دادن گفتمان و فضای عمومی جامعه از نقد ریاضت کشی به نقد کاپیتالیسم با اتکا به تجربه هر روزه مردم، و دوم سازمان دادن توده های مردم در تشکلهای نوع شورائی برای دخالتگری مستقیم در مقدرات سیاسی خود ( تجربه جنبش اشغال در این جنبه میتواند آموزنده و رهنمود دهنده باشد).
باید نود و نه درصدیهای جامعه در سطح وسیعی بر این واقعیت واقف شوند که اولا در برابر آنها تنها دول اروپائی و یا تروئیکا قرار ندارند بلکه اساس مساله مناسبات سرمایه داری و سلطه یک در صدیهای سرمایه دار در خود یونان است. و ثانیا خلع ید از سرمایه داری نه از بالا و در دالانهای مذاکره با تروئیکا بلکه از پائین و با دخالت مستقیم کارگران و توده مردم در مراکز تولیدی و کارخانه ها و محلات و خیابانها صورت خواهد گرفت.
روشن است که این رایکالیزه شدن جامعه خود به خود صورت نخواهد گرفت. تنها یک حزب کمونیست رادیکال و در عین حال دخالتگر و درگیر در مبارزات و کشمکشهای هر روزه در جامعه میتواند عامل و پیش برنده این سیاست باشد. این نیرو دولت سیریزا نیست اما باید امیدوار بود و این کاملا امکان پذیر است که در روند تحولات اساسی که در پیش است چنین نیروی رادیکالی شکل بگیرد و بجلو رانده شود. در این روند سیریزا میتواند تجزیه شود و یا کلا به حاشیه رانده بشود. دولت فعلی ائتلافی تماما از هم بپاشد و یا بخش چپ و رادیکال آن به جلو رانده بشود اما در هر صورت و به هر شکل شرایط برای سربرآورردن قطب چپ انقلابی در جامعه روز بروز مساعد تر میشود. رفراندوم خود میتواند شرایط را برای ابراز وجود چنین نیروئی بیش از پیش فراهم کند.
نتیجه رفراندوم هر چه باشد سرمایه داری یونان مستاصل تر و بی افق تر و در عین حال رسوا تر و بی اعتبار تر از آن بیرون خواهد آمد. خروج از اتحادیه اروپا به سرعت چشم مردم را به این واقعیت خواهد گشود که مشکل اصلی نه صرفا سیاست ریاضتکشی و یا تروئیکا بلکه نظام و مناسبات سرمایه داری در خود یونان است. مردم درخواهند یافت که سرمایه داران داخلی در واقع پای چهارم تروئیکا هستند. ادامه وضع موجود یعنی ماندن در اتحادیه اروپا و پیاده کردن کجدار و مریز سیاستهای ریاضت کشی نیز به سرعت مردم را به این نتیجه خواهد رساند که مساله راه حل تدریجی و مذاکراتی ندارد و باید مساله را از ریشه حل کرد.
بنابرین در پاسخ به سئوالی که ابتدای این نوشته مطرح شد باید گفت بله، شمارش معکوس آغاز شده است. اما شمارش معکوس به سمت رویگردانی هر چه بیشتر جامعه از نظام سرمایه داری و نهایتا تعیین تکلیف با سلطه یک درصدیهای کاپیتالیست.
حمید تقوائی
٣۰ جون ١۵