به یاد قربانیان ۳۰ خرداد ۱۳۶۰

انترناسیونال ۶۱۳

به ۳۰ خرداد نزدیک میشویم. در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ یک هولاکاست دیگر، یک هولاکاست اسلامی در جامعه سازمان داده شد. در ۳۰ خرداد ۶۰ رژیم اسلامی به جان آزادیخواهان و انقلابیون افتاد و هزاران نفر را به دلایل واهی دستگیر کرده و قتل عام وسیعی را براه انداخت. ۳۰ خرداد ۶۰ به اعتباری روز استقرار حکومت سیاه اسلامی در جامعه است. همگان باید بدانند که در ۳۰ خرداد ۶۰ بر جامعه چه گذشت و اهمیت سیاسی ۳۰ خرداد در سیر تحولات سیاسی چند دهه گذشته چیست؟

۳۰ خرداد سرآغاز یکی از سیاهترین و مرگبارترین رویدادهای سیاسی در چند دهه اخیر در ایران است. سرآغاز روزی است که حکومت اسلامی به جان آزادیخواهی و برابری طلبی و انسانیت و کمونیست افتاد. به جان جامعه ای افتاد که حکومت اسلامی را نمیخواست، هدفش از آنچه که “انقلاب ۵۷” نامیده شده است نه استقرار یک حکومت سیاه مذهبی بلکه دستیابی به آزادی و برابری و عدالت و حرمت انسانی بود. جمهوری اسلامی در ۳۰ خرداد در ابعادی سراسری شروع به قتل عام کرد، دستگیر کرد، زندانی کرد، شکنجه کرد، اعدام کرد، تیرباران کرد و هر چقدر که میتوانستند کشتند. گورستانهای بسیاری را خلق کرد. پشته ها از کشته ها و اعدام شده ها برپا کرد. ۳۰ خرداد ۶۰ یکی از بزرگترین قتل عامها در تاریخ معاصر بشری است.  

در این روزها هر کسی را که حتی به ظاهرش شک میکردند، دستگیر میکردند. و به حکم خمینی اگر روز دستگیر میشدند نمی بایست غروب خورشید را ببینند و اگر در پس غروب آفتاب دستگیر میشدند، دیگر نمی بایست طلوع خورشید را مشاهده کنند. دادگاههای چند دقیقه ای و اعدام و تیرباران پشت هم. ما شاهدین زنده آن دوران خونین هستیم. دقیقا به یاد دارم که روزنامه های صبح و عصر هر روز برای مدتها اسامی بیش از ۴۰۰-۳۰۰ اعدامی را درج میکردند. بعضا با عکسهایشان، بعضا حتی بی نام و نشان. بعضا حتی نامهایی که حتی خط زنجیر اعدام و تیربارانشان موفق به کشتن و نابود کردن نشده بود، اما اسامی شان اعلام شده بود. بودند کسانی که حتی نام خود را قبل از اعدام در لیست اعدام شدگان مشاهده کرده بودند. بسیاری از عزیزترین، شریفترین انسانهایی که به حکومت اسلامی “نه” گفته بودند را، اعدام کردند. “نه” ای که تداومش را امروز در پهنای جامعه و در خواست و همچنین جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم علیه جمهوری اسلامی مشاهده میکنیم. ما اجازه نمیدهیم که خاطره این قتل عام عظیم شامل مرور زمان شود و حکومت اسلامی بتواند خاکستری بر این هولاکاست اسلامی بپاشد. ما تضمین میکنیم، روزی که حکومت اسلامی سرنگون شود، روزی که سران حکومت اسلامی به جرم جنایت علیه مردم در ایران در پشت میزهای محاکمه قرار داده شوند، روزی که بازماندگان این جنایت عظیم در دادگاه های عادلانه در مقابل دوربین های جهانی خاطرات این قتل عام را بازگو کنند، بشریت معاصر خواهد دید که حکومت اسلامی چه جنایتی علیه جامعه صورت داده است! آن روز دور نخواهد بود.

۳۰ خرداد سرآغاز یک کودتای خونین علیه جامعه و آزادیخواهی و نه به حکومت اسلامی است. روزی است که به نوعی به حاکمیت اسلامی در جامعه رسمیت بخشید. تا پیش از آن وجود داشت. اما تعادلی نداشت. آنچنان مورد تعرض بود که نمیشد از تثبیت آن صحبت کرد. جمهوری اسلامی در پس خون پاشی عظیم به جامعه توانست حاکمیت سیاه خود را مستقر کند. در واقع حکومت اسلامی نه در ۲۲ بهمن ۵۷ بلکه در پس با قتل عام دهها هزار تن در ۳۰ خرداد ۶۰ توانست مستقر شود.

اما چگونه رژیم اسلامی که از ۲۲ بهمن ۵۷ تا ۳۰ خرداد ۶۰ نتوانسته بود در جامعه مستقر شود، توانست دست به این قتل عام عظیم بزند؟ کدام ضروریات این تهاجم عظیم را توضیح میدهند؟

واقعیت این است که رژیم اسلامی هرگز توهمی به پایه های بقای خود نداشت. از این رو خود را از پیش از ۳۰ خرداد آماده کرده بود. به قول منصور حکمت از روی لیست ساواک به سراغ فعالین رفتند. میدانستند که برای تثبیت حکومت اسلامی در جامعه ایران باید کشتار کنند. میدانستند که ضد انقلاب اسلامی را در رو در رویی با جامعه ای که مدرن و امروزی است تنها با کشتار و سرکوب میتوان مستقر کرد. علیرغم تبلیغات کودنانه مبلغین حکومت اسلامی میدانستند که حکومت اسلامی برخاسته از اعتراضات انقلابی و یا “انقلاب ۵۷” نبود. میدانستند که اگر کنفرانس گوادالوپ نبود، اگر تلاش غرب برای کسب اعلام وفاداری ارتش و دستگاه سرکوب شاه نبود، اگر مهندسی عظیم اجتماعی برای علم کردن این آلترناتیو کپک زده اسلامی نبود، اگر شرق زدگی و عقب ماندگی و تسلیم جنبش ملی اسلامی به این جماعت اوباش نبود، نمیتوانستند جایی در تحولات سیاسی داشته باشند. اگر عصا و چوبدستی غرب و تلاش برای ایجاد کمر بند سبز در پیرامون شوروی سابق نبود، این جماعت در لجنزار خود و در حاشیه جامعه مشغول زندگی انگلی خود بودند. واقعیت این بود که حکومت اسلامی نه برخاسته از تحولات انقلابی ۵۷ بلکه برای سرکوب آن حدادی و به میدان آورده شده بود. از این رو باید میکشتند، تا مستقر شوند، باید میکشتند تا تثبیت شوند. ۳۰خرداد سرآغاز عملی کردن این پروژه جمهوری اسلامی بود. ۳۰ خرداد ۶۰ حاصل تلاش حکومت اسلامی برای استقرار بود. از پیش ارگانهای متعدد خود را آماده کردند. دستگاههای سرکوب و قضایی شان را آماده کردند. سپاه و زندانهایشان را آماده کرده بودند، وحشیانه کشتند و تیرباران کردند تا مستقر شوند. حکومت اسلامی برای پیشبرد یک جهاد اسلامی ضد انسانی علیه جامعه قتل عام زد.

اما برخی از جریانات سیاسی به نقش سازمان مجاهیدن در این اعتراضات اشاره میکنند و بعضا انگشت اتهام را به سمت این جریان می گیرند؟ واقعیت چیست؟

این تبلیغات مهر تلاشهای مذبوحانه تبلیغ کننده را بر چهره دارد. تلاش بخشی از نیروهای ملی ـ اسلامی برای توجیه ماهیت رژیم اسلامی است. از قرار در پس این تبلیغات ما باید بپذیریم که ۳۰ خرداد محصول تلاش ضد انسانی رژیم اسلامی برای استقرار و تثبیت حاکمیت خود نبود. این تبلیعات تلاشی ارتجاعی است که هدفش این است که نشان دهد توحش و درندگی و ضدیت با زن و انسان و جامعه از اجزاء هویتی حکومت اسلامی نیست، ناشی از ماهیت اسلامی و سرکوبگرایانه این جنبش و حکومت نیست. بلکه خصلتی است که گویا ناچارا و بمنظور “دفاع از خود” به آن متوسل شده است. گویا سرکوبگری و توحش خصلت ماهوی و ذاتی این حکومت نیست بلکه ناشی از نوع مخالفت بخشهایی ازاپوزیسیون و تاکتیک این بخشهای اپوزیسیون در مقابله با حکومت اسلامی است.

طرفداران حکومت سلطنت هم بعضا استدلات مشابهی در توجیه دستگاه شکنجه و سرکوب و ساواک شان در آن دوران دارند. آنها هم مدعی اند که سرکوبگری حکومت شاه نه ناشی از ضروریات حکومت استبدادی سرمایه در جامعه، نه ناشی از ماهیت سرمایه داری حکومت سلطنت بلکه ناشی از تاکتیک بخشهایی از اپوزیسیون در مقابله با این حکومت بود. در این تحریف تاریخی، در این توجیه کودنانه گویا ما باید قبول کنیم که اگر تاکتیک این بخشهای اپوزیسیون نبود، از دستگاه شکنجه و کشتار و اعدام این اوباش هم خبری نبود. اما واقعیت این است که استبداد و سرکوبگری یک ضرورت حفظ و بقای هر حکومت سرمایه در جامعه ایران است. واقعیت این است که سرمایه داری و آزادی در جامعه ایران قابل جمع نیستند. نمیتوان در راس یک حکومت استثمارگر سرمایه داری قرار داشت و بمنظور بقا دست به اسلحه نبرد، به کارگر شلیک نکرد. دستگاه شکنجه و زندان و بساط اعدام راه نینداخت. به این مجموعه خصوصیات ضد زن و ضد خوشی و شادی و انسانیت ذاتی جریانات اسلامی را اضافه کنید به ویژگی های حکومت اسلامی امروز میرسیم. واقعیت این است که حکومت اسلامی در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ برای اولین بار دست به اسلحه نبرد و کشتار را آغاز کرد بلکه از همان روزهای استقرارش در مقابل خواسته های جامعه سرکوبگرایانه ایستاد. در همان ماههای اول به کردستان وحشیانه با ارتش شاهنشاهی که با خمینی “بیعت” کرده بود، تعرض کرد. به صفوف اعتراضی کارگران بیکار در اصفهان، که فریادی بجز اینکه ما یا کار میخواهیم نداشتند، شلیک کرد. و دستجات باند سیاهی خود را برای سرکوب سازمان داده بود. مستقل از اینکه ما چه ارزیابی ای از تاکتیک سازمان مجاهدین در آن ایام داشته باشیم، جنایت و قتل عام حکومت اسلامی را باید به پای آمرین و عاملین این جنایت عظیم نوشت.   

ما یاد تمام آن عزیزان را گرامی میداریم. ما فراموش نخواهیم کرد. نام تمام این عزیزان در تاریخ مبارزه علیه حکومت اسلامی ثبت خواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *