انترناسیونال ۶۱۱
اصغر کریمی رئیس هیئت اجرائی
گزارش هیئت اجرایی را اینبار بعنوان یک گزارش سیاسی اجرایی و بر اساس تحولات جامعه در این دوره و فعالیت حزب در این راستا نوشته ام و وارد فعالیت ارگانها و کمپین های مختلف نمیشوم. همه کمیته های اصلی حزب و همینطور اکثر نهادها و کمپین ها کتبا گزارش دادهاند که برایتان ارسال شده و از فعالیت تک تک آنها مطلع شده اید. در واقع حجم عظیمی از فعالیت توسط ارگانهای حزبی و نهادهای نزدیک به حزب و کادرهای حزب در این عرصه ها انجام شده است و مسئولین عرصه های مختلف در پلنوم فرصت دارند که شفاها گزارش خود را تکمیل کنند. در نتیجه من وارد تک تک عرصه ها نمیشوم وسعی میکنم از دو جنبه توجه پلنوم را به فعالیت حزب در این دوره جلب کنم.
از یکطرف عکس العمل حزب نسبت به رویدادهایی که در دنیای بیرون ما در جریان است چه تحولات در داخل کشور و چه در منطقهو در سطح بین المللی. و از طرف دیگر دنبال کردن اولویت ها و نقشه هایی که خود ما داشته ایم و مشخصا دنبال کردن قطعنامه های کنگره و نقشه های رهبری حزب.
در این دوره چندین تحول مهم و قابل توجه در ایران و جهان اتفاق افتاده است. توافقات اتمی، اسیدپاشی ها، اعدام ریحانه، وقایع اخیر مهاباد، اعتراضات و اعتصابات کارگران و معلمان، دستگیری ها و همینطور ترور کارکنان چارلی ابدو و به قدرت رسیدن سیریزا در یونان شاید برجسته ترین اتفاقات این دوره بودند. حزب نسبت به همه اینها عکس العمل سریع انجام داده و سعی کرده است از طریق ارگانهای مختلف تبلیغی و سیاسی ماهیت این تحولات را به مردم توضیح بدهد و گفتمان خود را به جامعه ببرد.
بلافاصله پس از کنگره با مساله اسیدپاشی ها مواجه شدیم. در اطلاعیه ای نوشتیم رژیم باد کاشت و طوفان درو کرد. در شکل دادن به این طوفان حزب و مشخصا سازمان جوانان نقش موثر و برجسته ای ایفا کرد. جمهوری اسلامی عقب نشینی کرد و اسیدپاشی ها تمام شد. بعلاوه بدنبال اسیدپاشی ها حضور نیروهای گشت در خیابانها محدودتر شد و عملا فضای بازتری برای تعرض فرهنگی ایجاد شد.
بدنبال آن با اعدام ریحانه مواجه شدیم. کمپین برای نجات ریحانه که از چند ماه قبل شروع شده بود یکی از بزرگترین، اجتماعی ترین، داخل کشوری ترین کمپین های ما علیه اعدام بود که در گزارش به کنگره نهم به آن پرداختیم. جمهوری اسلامی ریحانه را اعدام کرد اما هم خود ریحانه سیستم قضایی حکومت را رسوا کرد و هم کمپین بین المللی کمیته بین المللی علیه اعدام بیش از هر کمپین دیگری جنبه داخل کشوری هم پیدا کرد، گفتمان وسیعی علیه اعدام و یک گفتمان اجتماعی عمیق علیه موقعیت فرودست زن در جامعه براه افتاد و کل این مجموعه هزینه سنگینی برای حکومت داشت. اعدام ها در ابعاد بالایی همچنان ادامه دارد اما اتفاق تازه این است که خانواده های محکومین به اعدام بیش از گذشته دست به تجمع و اعتراض میزنند.
حمله به نشریه چارلی ابدو یکی دیگر از اتفاقات این دوره بود که حزب بسرعت موضع شفاف و روشن گرفت و بطور متمرکز در ارگانهای تبلیغی و سیاسی به آن پرداخت. نامه به کارکنان این هفته نامه و مصاحبه و برنامه های پخش مستقیم کانال جدید و انبوهی مطلب تبلیغی در صفحات فیس بوکی و سایتهای حزب از جمله اقدامات حزب در این زمینه بود. در این زمینه نیز جمهوری اسلامی مجبور شد ترور آنها را علیرغم اینکه کاریکاتور محمد را میکشیدند محکوم کند. در این زمینه نیز موقعیت ضعیف جمهوری اسلامی خود را آشکارتر کرد.
اعتصابات و اعتراضات کارگری در این دوره ابعاد بیشتری گرفت، اعتصاب به مراکز بزرگتری سرایت کرد و زمان اعتصابات طولانی تر شد. و ما اولا به تک تک اعتصابات مهم برخورد فعالی کردیم، آنها را بررسی کردیمو بر نقاط قوت و ضعف آنها انگشت گذاشتیم و تلاش سیستماتیکی برای خنثی کردن توطئه های شوراهای اسلامی انجام دادیم. در سالهای گذشته و همینطور در شش ماه گذشته حضور همسران کارگران در تجمعات اعتراضی بطور محسوسی بیشتر شده است که میتوان به نمونه های بافق، کنتورسازی ایران، تصمیم مجمع عمومی کارگران نورد لوله صفا و حضور خانواده ها در تجمعات معلمان اسم برد. مجمع عمومی نیز پررنگ تر شده است، در فولاد قروه، صنایع فلزی تهران، بازنشستگان ذوب آهن اصفهان، نورد لوله صفا و در مراکز دیگری شاهد آن بوده ایم و در قطعنامه های تشکل های کارگری درمورد بیش از هر زمان خواست های مستقیما سیاسی علیه اعدام و بیحقوقی کودک، علیه بیحقوقی زنان و یا آزادی بیان و زندانیان سیاسی و تحزب و دفاع از جنبش های مترقی دیگر مطرح میشود. اینها در کنار جلو آمدن تعداد هرچه بیشتری از رهبران شناخته شده کارگری، پیشروی های بسیار مهمی است که جنبش کارگری را در موقعیت قدتمند تری قرار داده است، جایگاه کارگر را در جامعه بالا برده و به آن نقش رهبری کننده ای داده است. حزب با دقت، پیگیر و سیستماتیک و مورد به مورد بر همین جهتگیری ها تاکید و پافشاری ویژه ای داشته و تلاش همه جانبه و فشرده ای برای تقویت این روند کرده است. به موازات این جهتگیری گرایش عقب مانده کارگر کارگری و صنفی صنفی کردن ها را نقد کرده و به میزان زیادی عقب رانده ایم. خانه کارگر و شوراهای اسلامی نیز یک هدف همیشگی نقد و افشاگری ما بوده است. درمورد معلمان در چند ماه گذشته از طریق ارتباط با برخی فعالین آنها، فعالیت های میدانی و از طریق تبلیغات عمومی گرایش راست را به درجاتی عقب زده ایم. اینرا میتوان در خواست افزایش دستمزد بالای خط فقر بجای نظام هماهنگ دستمزدها، خواست آزادی معلمان زندانی، حضور اعضای خانواده ها در تجمعات معلمان، همبستگی میان بازنشستگان و کارگران با معلمان و غیره مشاهده کرد.
یکی از مهمترین اتفاقات این دوره در ایران مبارزات دور جدید معلمان است که از اواخر دیماه یعنی نیمه اول ژانویه ۲۰۱۵ شروع شد و در ماههای بعد با قدرت و بصورت سراسری ادامه یافت. توضیح یک نکته شاید اینجا ضروری باشد. ما بشدت از برخورد ایدئولوژیک اجتناب کرده و کاملا سیاسی و با درک توازن قوای موجود حرکت کرده ایم. گرایش راست را در بالای کانون صنفی که غالب است دیدیم اما فی المثل خواهان بیرون انداختن آنها نشدیم. متوجه بودیم که گرایش چپ نه آنقدر منسجم است و نه شرایط فعلی اجازه میدهد که در راس این تشکل قرار گیرد. برعکس فکر میکردیم زیر چتر گرایش راست که با خطر چندانی مواجه نیست میتواند تحرکاتش را افزایش بدهد و حرکت های قوی و اجتماعی و سراسری بزرگی شکل بگیرد. در این پروسه گرایش چپ فرصت پیدا میکند بتدریج اشکال حرکت، شعارها و خواست های خود را در میان معلمان جا بیندازد و خود را جمع و جور کند تا در شرایط مساعد با فعالین شناخته شده و با تجربه ای که اندوخته است گرایش راست را عقب بزند. بر اهمیت کانون صنفی معلمان علیرغم اینکه گرایش راست بر آن حاکم است تاکید کرده ایم. به عبارتی کار ما از یکطرف و اساسا جنبه اثباتی یعنی کوبیدن بر خواست های رادیکال بوده و از طرفی با ظرافت و بدون تندروی گرایش راست را در قالب شعارها و مطالباتی که طرح میکند و توهمی که نسبت به روحانی و بخش هایی از حکومت ایجاد میکند نقد کرده ایم و به معلمان افق داده ایم. این سیاست اولا با اوضاع و توازن قوا میان معلمان و حکومت از یکطرف و چپ و راست در میان معلمان از طرف دیگر انطباق کامل داشته و از طرف دیگر اعتماد به ما را بیشتر میکند.
در یک کلام ما در طول سالهای گذشته بطور واقعی بر تغییر موقعیت کارگر در جامعه و چهره دادن به جنبش کارگری نقش محسوسی ایفا کرده ایم. جهتگیری و تاکیدات ما با موقعیت عینی مبارزاتی طبقه کارگر همخوانی بالایی داشته و به همین دلیل موثر واقع شده است. یک نکته قابل توجه و مهم در این زمینه ناتوانی جمهوری اسلامی در برخورد به جنبش کارگری و اعتراضات معلمان است و این راه را بر پیشروی بیشتر جنبش کارگری بیشتر باز میکند و ما همچنان بر دامن زدن به جنبش مجمع عمومی در مراکز کارگری، به میدان آوردن همسران و اعضای خانواده های کارگران و معلمان، شکل گیری مطالبات روشن و سراسری و شکل دادن به طیف چپ و نزدیک کردن فعالین به حزب تاکید میکنیم.
درخارج کشور نیز از طریق یک تشکیلات فعال حزبی و فعالین و نهادهایی که وسیع و متنوع با کمپین ها و آکسیونها، سخنرانی ها و نوشته ها، شرکت در پانل ها و میزگردها، به زبان های مختلف فعالیت روزمره ای را به پیش میبرند حضور ملموسی داشته ایم. تلاش فشرده ای برای قوام دادن به واحدها و همزمان ایفای نقش فعال در تحرکات اجتماعی و شبکه های مبارزاتی که در هر کشور وجود دارد اساس سند مصوب پلنوم ۴۱ صورت گرفته است. با اینهمه هنوز باید در این راستا تلاش کرد تا این پروسه به سرانجام برسد و صاحب تشکیلاتی متحد، منسجم و قوی در عین حال دارای حضور فعال در تحرکات سیاسی مبارزاتی بشویم. یک پیشروی مشخص نظم و نسق بخشیدن بیشتر به حق عضویت ها و افزایش حق عضویت های وصول شده است.
عرصه های فعالیت حزب و نهادها و چهره های شناخته شده حزب بسیار متنوع و وسیع بوده است. از افشای اسلام و اسلام سیاسی و نسبیت فرهنگی و مماشات با اسلام و جریانات و دول اسلامی که دهها سخنرانی و کنفرانس توسط رفقای ما برگزار شده است تا مقابله با حضور جمهوری اسلامی در خارج، از دفاع از حقوق پناهنده تا همراهی با مبارزه مردم افغانستان، از دفاع از حقوق کودک و بحث و افشاگری علیه ختنه کودکان تا دفاع از زندانیان سیاسی و کارگران زندانی و تحکیم رابطه با زندانها، مقابله با اعدام و افشای سیستم قضایی جمهوری اسلامی، حضور فعال در استادیوم سوئد و افشای بیحقوقی زنان در ایران، فعالیتی که در خاور میانه با تشکیل شبکه همبستگی کارگرانشروع کرده ایم و همه اینها تصویر حزبی فعال، حاضر در صحنه، با عکس العمل سریع را نشان میدهد و علیرغم اینکه رسانه های دست راستی جریانات دیگری را لانسه میکنند اما فعالیت های حزب حضور آلترناتیو چپ و کمونیستی را فعال و پویا نگهداشته است.
افغانستان:
در این دوره تحولات مهمی در افغانستان صورت گرفت، فضا برای فعالیت سیاسی و اعتراضات بازتر شد و زنان و جوانان به تحرکات وسیعی دست زدند که در جریان قتل فرخنده به اوج خود رسید. حزب نقش فعالی در این زمینه بازی کرد و رابطه خود را با فعالین زن و جریانات سیاسی در افغانستان به درجه ای گسترش داد. شکل دادن به کمیسیون افغانستان برای ایفای نقش سیستماتیک، بخشی از تلاش حزب در این دوره بود که باید به سرانجام برسد.
یک نکته مهم دیگر که لازم به اشاره است نقش و جایگاه کادرهای شناخته شده حزب است. امروز حزب نزدیک به ۳۰ چهره شناخته شده در ایران و خارج کشور دارد که این یک سرمایه بزرگ سیاسی و یک اهرم مهم برای تاثیرگذاری بر جامعه است. همینجا لازم است از نقش ویژه این رفقا و بویژه رفقایمان در داخل کشور که بدرست توازن قوا و وضعیت جمهوری اسلامی را تشخیص داده اند و بخوبی از این موقعیت برای پیشبرد اهداف خود استفاده کرده اند صمیمانه قدردانی شود. توانائی های بالای تعدادی از رفقای ما بسیار تعیین کننده، دلگرم کننده و امیدوار کننده است.
وجود این تعداد کادر شناخته شده در ایران و خارج ایران، یک نقطه قوت مهم حزب به شمار میرود. اما ما نقشه روشنی برای این مساله نداریم، تلاش نقشه مند و سیستماتیکی برای لانسه کردن و حتی معرفی آنها در دستورمان نیست. بعضا خود این رفقا نیز جایگاه سیاسی و اهمیت خود را آنطور که باید و شاید درک نکرده اند. حزب باید بطور فعال این مساله را در دستور بگذارد، لیست این رفقا در نظرش باشد، توقع از آنها را روشن کند و نقشه مند برای گسترش نفوذ و اعتبار آنها کار کند. تک تک این رفقا نیز با توجه به جایگاهی که هر کدام دارند، لازم است نقش خود را برای گسترش نفوذ حزب بکار گیرند و در سوخت و ساز خود حزب به معنی اخص آن بیشتر درگیر شوند.
تبلیغات:
تبلیغات ما اعم از ارگانهای مرکزی و یا کادرها و فعالین حزب از حالت افشاگری نوع سنتی بیشتر فاصله گرفته است اما هنوز کار زیادی لازم است تا به تبلیغات برانگیزنده، امید دهنده و پیشرو تبدیل شود. تبلیغاتی که نقاط قوت جامعه و حرکت های عمیق آشکار و پنهان جامعه را آدرس کند و تبلیغات حکومت و جریانات بورژوائی را خنثی کند. هنوز در تبلیغات فعالین و مبلغین ما تصویر زنان، کارگران و کل مردم بعنوان قربانی قوی است و این باید عوض شود.
این یک عرصه مهم جدال ما با چپ سنتی در مقیاس اجتماعی است. تئوریزه کردن این بحث و فاصله گرفتن بیشتر از آن، کمک میکند که اولا مبلغین حزب فرموله تر شوند و ثانیا روی بخشی از چپ جامعه تاثیر بگذاریم.
یک جنبه دیگر مساله این است که جامعه ایران نسبت به چندسال قبل آگاهتر، مطلع تر و بویژه طیف پیشرو از جمله به یمن مدیای اجتماعی پیچیده تر است و به رسانه های مختلف دسترسی دارد. تبلیغات و کلا مباحث ما اعم از نشریات و کانال جدید و غیره باید با مخاطب سطح بالاتری طرف شود. برنامه های ما در سالهای گذشته درجا زده اند و باید یک سطح کامل ارتقا پیدا کند. برنامه های نوع میزگردی که مسائل را خوب حلاجی و تحلیل کند و یا گفتگوهای کار شده با رفقایی که جوانب مختلف موضوع را بخوبی مطالعه کرده اند، بطور محسوسی افزایش یابد. برای تحقق این مساله سازماندهی جدیدی از جمله در کانال جدید باید انجام شود و مسائلی مثل میزگرد و گفتگو و مباحث تحلیلی و پایه ای به بخش قابل ملاحظه برنامه های هر روزه ما تبدیل شود.
کردستان:
وقایع مهاباد در روزهای اخیر از جمله اتفاقات قابل توجه در کردستان در این دوره بوده است که کمیته کردستان سرعت عمل خوبی این مساله را در دستور گذاشت و کانال جدید نیز فعالانه همراهی کرد. مهاباد اما نشان داد که تا چه حد این جامعه تشنه اعتراض و تحول است. و تا چه حد ضروری است که حزب با ظرفیت بالاتری در این عرصه مهم فعالیت کند.
یک نکته دیگر درمورد کردستان لازم است برجسته شود و آن تحولات مهمی است که در ناسیونالیسم کرد در منطقه انجام شده است. حزب باید این تحول را تبیین کند و سیاست های خود را متناسب با این تحول تدقیق کند.
توافقات لوزان:
توافقات لوزان یک تحول مهم سیاسی است که مستقیما بر مبارزه طبقاتی تاثیر میگذارد. حزب بطور مستمر این تحولات را در مقاطع مختلف بررسی کرده و تحلیل روشنی از این مساله ارائه داده است. یک وجه مباحث سیاسی و تبلیغی ما در این زمینه نشان دادن بن بست ها و ضعف های رژیم و کوتاه آمدن در مقابل غرب و امکان پیشروی مردم است. این روند در واقع هم اکنون شروع شده است و مردم دارند به پیشروی خود ادامه میدهند.
درمورد سازمان جوانان:
در این گزارش به هیچ سازمان مشخص حزبی و غیر حزبی نپرداختم اما بدو دلیل به سازمان جوانان اشاره میکنم. اولا سازمان جوانان دوره بسیار موفق و متفاوتی را پشت سر گذاشته است و ثانیا تصویر اکثر رفقا از سازمان جوانان تصویر چند سال قبل است. سازمان جوانان در واقع از قبل از کنگره ۹ حزب روی خط قطعنامه کنگره کار کرده و از یکی دو سال قبل خود را با دنیای جدید بیشتر منطبق کرده است. به چند مولفه از کار رفقا اشاره میکنم:
در عرصه سازماندهی در این دوره الگوی بسیار موفقی ارائه داده و موفقیت قابل توجهی داشته است. گسترش تماس با فعالین داخل کشور، استفاده موثر از مدیای اجتماعی و صفحات ویژه ای که سازمان جوانان به این منظور ایجاد کرده است، تهیه برنامه های تلویزیونی با کیفیت بالا، آموزش سیستماتیک به منظور ارتقاء مرتبطین و در خارج کشور اکتیو کردن و سازمان دادن اعضای تازه از جمله ویژگی های خوب این سازمان است. برای اولین بار سازمان جوانان با طیف موثری در داخل در ارتباط است. تلاش برای شکل دادن به یک اسکلت محکم حزبی در داخل کشور و وجود کادرهای قابل اتکا همچنان در دستور این سازمان قرار دارد.
یک ضعف جدی که بر کار سازمان جوانان حاکم است فقدان اطلاعیه و بیانیه و ادبیات تحلیلی و کار شده است. یک سازمان سیاسی را صرفنظر از هر فعالیتی با ادبیاتش، با بیانیه ها و مقالات محکم و افق دهنده میشناسند و سازمان جوانان باید اینرا در دستور بگذارد. این برای ایمیج این سازمان و جلب اعتماد فعالین به آن حیاتی است.
مدیای اجتماعی:
در زمینه مدیای اجتماعی در این دوره حزب تکان خوبی خورد و صفحه فیس بوکی حزب و اخیرا صفحه گوگل پلاس حزب و صفحه ای درمورد اخبار و مسائل کارگری راه اندازی شد. صفحه کمیته کردستان هم دور جدید و متفاوتی از کار خود را شروع کرد. صفحه کارگران صفحه ای متعلق به حزب است اما بشکل غیر حزبی کار میکند. صفحه سازمان جوانان و انقلاب زنانه نیز همچنان صفحات رو به رشد و موثری بودند و ابزار خوبی برای تبلیغات حزب و در دسترس قرار دادن حزب بشمار میایند. نهادهای نزدیک به حزب نیز صفحات متعدد و رو به رشدی داشته اند. میتوان گفت در این دوره گام خوبی به جلو برداشته شده است.
برای حضور فعال تر در شبکه های اجتماعی وایبر و تلگرام و غیره که در ایران جایگاه برجسته ای برای سازماندهی و ایجاد شبکه های مختلف پیدا کرده اند، رفقایی وارد این شبکه ها شده اند اما در این زمینه هنوز در مراحل بسیار ابتدایی هستیم. باید تلاش کنیم که دهها کادر و اکتیویست حزب در این شبکه ها حضور و نقش دخالتگرانه ای داشته باشد.
یک هدف از ایجاد صفحات حزبی کار سازمانیافته روی افراد علاقمند به این صفحات و پست های حزبی بود که کار نه چندان زیادی را شروع کرده ایم. مشکل در این زمینه عدم درک روشن از کار سازماندهی در ایران توسط خیلی از رفقا و در نتیجه بها ندادن به این فعالیت است. امیدوارم سند سیاست سازماندهی که به این پلنوم ارائه شده گامی برای غلبه بر این مشکل نیز باشد.
در زمینه جنبش آزادی زن:
هرچند فعالیت در این عرصه یک وجه دائم کار ما در خارج کشور، کانال جدید و نشریات و سایتهای ما بوده است و ابعاد کمی هم نداشته است اما این عرصه در حزب بطور واقعی بی صاحب است. نهادها و اعضا و کادرهای متعددی در این زمینه فعالیت میکنند اما نیروی ما حول یک نهاد معین و فعالیت سیاسی کمپینی معینی سازمان داده نشده است. طرح های متعدد ما در این زمینه به جایی نرسیده و در وسط راه رها شده است.
تامین مالی حزب:
طبق گزارش مالی که به پلنوم ارائه شده، در چهار ماه گذشته دخل و خرج با هم انطباق داشته اند. درآمد حزب به همت رفقایی که بی وقفه در این زمینه تلاش میکنند با هزینه های حزب همخوانی داشته و کسری بودجه نداشته ایم. البته درآمدها همیشه یکسان نیست و همچنان نگرانی های مالی حتی بیش از سابق در مقابل ما است و اگر نتوانیم رفقای معینی را در این عرصه سازمان بدهیم با اوضاع بسیار شکننده ای مواجه خواهیم شد.
هدفی که هفت ماه قبل برای این دوره از فعالیت در کنگره مقابل حزب گذاشتیم علاوه بر فعالیت هایی که در عرصه های مختلف انجام میدهیم، تلاش برای منطبق شدن با شرایط کنونی مبارزه طبقاتی، تحکیم رابطه با فعالین اجتماعی چپ، پاسخ دادن به مسائل آنها، استفاده موثرتر از مدیای اجتماعی، حضور فعال در شبکه های اجتماعی و مباحث جاری در جامعه ایران بود. تلاش برای عملی کردن سیاست سازماندهی ما در خارج که از یک سال و نیم قبل تدوین شده بود، سیاست سازماندهی ما در ایران، تمرکز بیشتر روی فعالیت سازمان جوانان و استفاده موثرتر از مدیای اجتماعی از جمله سیاست های ما در پاسخگویی به اوضاع کنونی و قطعنامه کنگره ۹ بوده است.
رهبری حزب:
یک مساله مهم شکل دادن به یک طیف حداقل بیست نفره در رهبری اجرایی حزب است. واقعیت این است که در حال حاضر رهبری اجرایی حزب خیلی تنک شده است. بدنبال کنگره شورای اجرایی حزب متشکل از هیئت اجرایی و ۲۸ نفر از رفقای مسئول ارگانها و نهادها تشکیل دادیم که به منظور دخیل کردن تعداد هر چه بیشتری از رفقا در تصمیم گیری ها و فعالیت های رهبری حزب بود. این قطعا اقدامی مهم و ضروری بود اما در عمل و بهر دلیل موجب تغییری نشد. یکی از علل این مساله کم توجهی رفقا به اینکه کل حزب باید مشغله و مساله آنها باشد. یک نقطه قوت مهم حزب که نه تنها نباید کمرنگ شود بلکه همچنان باید تقویت شود این است که تعداد قابل توجهی از کادرهای حزب در عرصه های مختلف مشغول فعالیت های ارزشمندی هستند که دامنه عمل فعالیت حزب را وسیعا جلو برده است و این یک پیشروی قابل توجه برای حزب و یک نقطه تمایز برجسته ما با احزاب دیگر است. اما در عین حال همزمان شاهد یک روند دیگر هستیم و آن غرق شدن در کارهای عرصه ای و کم علاقگی به فکر کردن به کل حزب، شریک شدن در این نوع مشغله ها و شریک شدن در پاسخ به مسائل ماکرو حزب است. در تشکیلات خارج هم تلاش ما و سیاست ما رفع همین مشکل بود اما در این جنبه موفقیتی نداشتیم.
واقعیت این است که رفقای زیادی در حزب هستند که برای خیلی کارها ایده دارند، فعالند، اجتماعی و با خلاقیت کار میکنند و امکانات حزب را گسترش میدهند. در هیئت اجرایی باید حضور و تاثیر این رفقا مستقیم و هر روزه باشد اما هیئت اجرایی را نمیتوان زیاد بزرگ کرد. راهی که ما انتخاب کردیم شکل دادن به یک شورای اجرایی بود که بدون اینکه هیئت اجرایی بزرگ و دست و پا گیر شود اما به موازات آن رفقای بیشتری در مشغله های بالای حزب شریک شوند، بتدریج بر کارهای مختلف اشراف پیدا کنند، به جنس کار هیئت اجرایی علاقمند شوند و در هیئت اجرایی حضور داشته باشند و در یک پروسه یک تیم اجرایی قوی تری شکل بگیرد. اما در این هفت ماه موفقیت محسوسی در این زمینه نداشتیم. این یک نقطه ضعف مهم حزب است. حزب نیاز به تعداد بیشتری از کادرهای خود دارد که علیرغم اینکه ممکن است در عرصه خاصی فعال باشند و یا مسئول عرصه خاصی باشند اما به همه وجوه فعالیت حزب، سیاست ها و تصمیم گیری ها کار داشته باشند، دخالت کنند، مطلع باشند و اظهار نظر کنند و بتدریج لایه رهبری حزب را تقویت کنند. این باید بعنوان یک نقطه مهم و گرهی و بعنوان یک اولویت مهم در دستور حزب و کادرهایش باشد.
بعنوان یک جمعبندی تصور من این است که در این دوره حزب موفقیت های خوبی را در عرصه هایی که توضیح دادم داشته است اما سرعت فعالیت ها، تعداد پروژه های تازه، جذب نیرو و تاثیری که در دنیای بیرون خود میگذارد بسیار کمتر از نیاز جامعه، نیاز حزب و توان بالقوه حزب است. با اینهمه نهادهای خوب و موقعیت خوبی که هرکدام دارند، با اینهمه کادرهای روشن و سر خط، با امکاناتی مانند تلویزیون و بویژه خط و جهتی که حزب دارد توانایی حزب بیش از اینها است. برای تبدیل شدن به نیرویی که در تحولات کنونی و پیش رو بتواند نقش تعیین کننده و رهبری ایفا کند این درجه از فعالیت، آمادگی و پیشروی کافی نیست. کلید را باید در پوینت قبلی یعنی ارتقاء ظرفیت رهبری حزب و دخیل کردن تعداد بیشتری از رفقا و از جمله غلبه بر سنت هایی که از گذشته بر دست و پای حزب سنگینی میکند جستجو کرد.
و بالاخره اتفاقات یونان و روی آوری به پودموس در اسپانیا و غیره نشان دهنده چرخش جامعه به طرف چپ و انتخاب چپ است. در ایران این روند با عمق بیشتری و از سالها قبل جریان دارد. حزب باید خود را عمیقا و هرروزه در سوخت و سازهای فکری فعالین اجتماعی و سیاسی دخیل کند، به مسائل آنها پاسخ بدهد، خود را از طریق مدیای اجتماعی و شبکه های اجتماعی کاملا در دسترس قرار بدهد و این روند را به روی آوری به خود حزب تبدیل کند. بویژه که قدرت سرکوب جمهوری اسلامی بطور محسوسی پایین آمده و اعتماد بنفسش برای سرکوب بشدت کاهش یافته است. این به معنی رشد جنبش های اعتراضی است که همانطور که درمورد معلمان شاهد بودیم به رشد جناح چپ این جنبش ها منجر میشود. حزب باید برای رویارویی با این اوضاع آماده باشد.