جدید ترین

تناقضات خرد کننده توافقات هسته ای

علی جوادی

تصور آنکه رژیم اسلامی بتواند پروسه توافق با کشورهای ۱+۵ را بدون دست انداز و تناقضات خرد کننده طی کند، تصوری پوچ و باطل بود. تصور اینکه رژیم اسلامی بتواند با سلام و صلوات این دوره نهایی را از سر بگذراند، “ذوق زدگان” و “دلواپسان” با هم بر سر مفاد توافقنامه توافق کنند، و یا به قول خود این اوباش به “اجماع” برسند و دوران “تسامح و تساهل” را چه در داخل و چه در خارج طی کنند، سرمایه ها روانه ایران اسلام زده شوند، اقتصاد رونق بگیرد، تماما تصور حاشیه نشینان حکومت اسلامی بود. دور از انتظار بود. واقعیت آن است که اکنون شاهدش هستیم. تشدید کشمکشها و درگیری های جناحهای رژیم اسلامی، تشدید شکنندگی و تضعیف موقعیت عمومی حکومت در انظار جامعه.

خامنه ای در پس یک سلسله مجادلات داخلی و جناحی بخشی از توافقات اتمی لوزان را لغو و به دولت “اعتدال” ابلاغ کرد. عباس عراقچی اعلام کرد: “به یک سری راه حل در باره PMD با طرف مقابل رسیده بودیم، از جمله آن مصاحبه با یک سری افراد بود که رهبر انقلاب قاطعانه و شجاعانه آن را رد کردند.” البته “قاطعانه و شجاعانه” بیان مناسب و گویای تغییر سیاست “رهبر” اوباش اسلامی در قبال مساله توافقات اعلام شده هسته ای نیستند، “سردرگمی”، “گیج گیج خوردن”، “استیصال” بیان مناسب تر چنین وضعیتی است.

و با این حکم خامنه ای سرنوشت پروسه ای که قرار بود با “نرمش قهرمانانه” به سرانجامی برسد، و امیدهای بسیاری در حاکمیت و حواشی آن به آن گره خورده بود در هاله ای از ابهام قرار گرفت. خامنه ای حکم کرد که: “به‌هیچوجه اجازه داده نشود که به بهانه‌ نظارت، این‌ها به حریم امنیتی و دفاعی کشور نفوذ کنند؛ مطلقا. مسئولین نظامی کشور به‌هیچوجه ماذون نیستند که به بهانه نظارت و به بهانه‌ بازرسی و مانند اینحرف‌ها، بیگانگان را به حریم و حصار امنیتی و دفاعی کشور راه بدهند، یا توسعه دفاعی کشور را متوقف کنند. اینکه یك بازرس خارجی به پادگان نظامی سر بزند، به معنی اشغال سرزمین است چون همه اسرار و رازهای دفاع ما در اینجاست. این به معنی تحقیر ملی است. حتی گفتگو در این موضوع“. طرف مقابل هم پس از زمان کوتاهی از زبان وزیر خارجه فرانسه، لوران فابیوس، اعلام کرد که: “کشورش بدون گنجاندن دسترسی بازرسان به همه تاسیسات ایران، از جمله تاسیسات نظامی، در توافق هسته‌ای با ایران، آن را نخواهد پذیرفت.

چرا و چگونه به این نقطه رسیدند؟ آیا راه حلی دارند؟ آیا شکست چشم انداز مذاکرات دور نهایی هیات های طرفین است؟ برای پاسخ از مبانی پایه ای چرخش سیاسی رژیم اسلامی باید آغاز کرد. چرا چرخش اولیه؟ چرا چرخش کنونی؟

واقعیت این است که سیاست تاکنونی رژیم اسلامی بر مبنای تقابل آشکار و خصومت آمیز با آمریکا و متحدینش، اسرائیل و سایر قدرتهای غربی استوار شده است. تلاش برای دامن زدن به کانونهای بحران در منطقه و مداخله فعال در این کانونهای بحرانی و تلاش برای برهم زدن توازن قوا و آرایش و صف بندیهای موجود در خاورمیانه به نفع اهداف ارتجاعی رژیم و جنبش کثیف اسلام سیاسی. سیاست جدید، “نرمش قهرمانانه”، که توسط راس رژیم اسلامی اعلام شد، یک چرخش سیاسی، یک تغییر ریل آشکار بود. آشکار است، هدف از این تغییر تاکتیک در قبال آمریکا و غرب دست یافتن به نوعی “توافق”، نوعی “تنش زدایی”، نوعی “سازش” با غرب است. اما چرایی مساله نکته حائز اهمیت و تعیین کننده است. رژیم اسلامی از دو طرف مورد “تهاجم” و “خطر” قرار دارد. از یک طرف با مردمی مواجه است که در کمین رژیم اسلامی هستند، حکم به سرنگونی اش داده اند، میخواهند سر به تنش نباشد، و خواهان نابودی تمامی بنیانهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و اخلاقی اش هستند. از طرف دیگر کشمکشهای بین المللی، بخصوص تقابل قطب تروریسم دولتی، آمریکا و ناتو و اسرائیل با اسلام سیاسی و رژیم اسلامی بمثابه ستون فقرات این جنبش ارتجاعی به درجه و شدتی رسیده بود که اگر این کشمکش ادامه پیدا میکرد، خطر جنگ بعد از سوریه آنطور که آمریکا بیان میکرد میتوانست به رژیم اسلامی برسد و گزینه نظامی و حمله نظامی در دستور قرار بگیرد. به این مجموعه باید فشار تحریمهای اقتصادی که یک واقعیت ضد انسانی است، را نیز افزود.  

آیا این چرخش اقدامی تاکتیکی یا سیاستی استراتژیک بود؟ رئیس مجلس اوباش اسلامی در آغاز راه اعلام کرد که این تغییر استراتژیک نیست. درست میگفت، استراتژی حکومت اسلامی حفظ این نظام به هر بهاء و به هر بهانه ای و در هر شرایطی است. هر دو جناح رژیم مستقل از سیاستشان در این چهارچوب دارای استراتژی مشترک حفظ رژیم اسلامی اند. مساله این است که ائتلاف اعتدالیون و اصلاح طلبان حکومتی رژیم، اتکاء پایه ای تر و دراز مدت تری بر این سیاست دارند. بقای حکومت خود را در شرایط حاضر در تغییر مناسباتشان با غرب جستجو میکنند.

این پروسه همانطور که شاهد بودیم بدون دست انداز و تناقضات و کشمکش نیست. روشن بود که ما در پس این توافقات بر خلاف تصورت پوچ اصلاح طلبان و متحدین شان شاهد “نرمالیزه” شدن مناسبات رژیم اسلامی و آمریکا و کلا دول غربی نخواهیم بود. نرمالیزه شده به این اعتبار که رژیم اسلامی بتواند به مثابه حلقه و بخشی از نظام سرمایه داری جهانی به انباشت سرمایه مشغول شود، یا اینکه به عنوان نظام مطلوب و مورد نظر غرب در ایران حکومت کند، امری غیر ممکن است. چنین چرخشی نه برای رژیم اسلامی ممکن است و نه برای غرب مطلوب و نه مردم امکان چنین تغییر و تحولی را بدون تلاش برای سرنگونی رژیم اسلامی خواهند داد. رژیم اسلامی نمیتواند بماند و کماکان رژیم مطلوب غرب علیرغم هر چرخشی باشد. رژیم اسلامی نمیتواند به یک رژیم سرمایه داری که حوزه صدور سرمایه و تکنولوژی و مهارت فنی قرار بگیرد و بتواند به این اعتبار به بازار جهانی غرب دسترسی کافی و لازم را داشته باشد، تغییر کند. چنین تغییری علاوه بر فاکتورهای ذکر شده، به دلیل فاکتورهایی حتی خارج از اراده رژیم اسلامی عملا ممکن نیست. فاکتور ایدئولوژی حکومت اسلامی، مسائل تاریخ و حل نشده موجود در خاورمیانه، مساله موجودیت و تحرک اسلام سیاسی، تماما عواملی هستند که امکان چنین تغییر و تحولی را تا زمانیکه رژیم اسلامی زنده است، عملا غیر ممکن میکند. این تغییرات تنها در فردای سرنگونی حکومت اسلامی ممکن است. چنین توافقی، چنین نرمالیزه شدنی، و در پی آن عادی شدن مناسبات سیاسی و دیپلماتیک عملا ممکن نیست. از احتمال بالایی برخوردار نیست. بی دلیل نیست که خامنه ای میگوید حتی اگر مساله هسته ای حل شود، مساله “حقوق بشر” را جلو می آورند. آیا هیچگونه سازش و توافقی میان غرب و رژیم اسلامی در قبال “بحران هسته ای” دیگر ممکن نیست؟ پاسخ هنوز الزاما و یا تماما منفی نیست. مساله در این سوی معادله کماکان به موقعیت درونی جناحهای رژیم اسلامی گره خورده است. بستگی به این دارد که جدال جناحهای رژیم اسلامی چه مسیر و پیچ و خم هایی بخود خواهد گرفت. چقدر جناح روحانی ـ رفسنجانی با فشار بر خامنه ای قادر خواهند شد که عملا جناح راست را ساکت کنند تا تن به سازش دهد. نفس اینکه دور آخر مذاکرات کماکان دنبال میشود نشان از کور سوی امیدی برای طرفین در رسیدن به توافتی در این زمینه است.

آینده توافقات هسته ای در حال حاضر به موقعیت و فشار جناح راست حکومت اسلامی گره خورده است. وضعیت کنونی و لغو بخشی از توافقات لوزان حاصل فشارهای جناح راست بر خامنه ای و تغییر موضع او است. اما این پایان کار نیست. خامنه ای باز هم میتواند تحت تاثیر فشار جناحها تغییر موضع دهد، کشمکش های تشدید شده درونی جناحهای رژیم اسلامی باز هم تشدید خواهد شد. تردیدی نیست. نمونه های این واقعیت را از هم اکنون بسادگی میتواند مشاهده کرد. جناح راست حکومت اسلامی که تمام سرمایه سیاسی اش را در این دوران بر ضدیت کور با آمریکا وغرب قرار داده است، بسادگی از این سیاست خود دست نخواهد کشید و به این سیاست جدید به سادگی تن نخواهد داد. در این میان تشدید درگیری جناحها واقعیتی انکار ناپذیر است. در این پروسه میتوان حتی شاهد کشمکش و درگیری و تصفیه حساب جدی و تعیین کننده ای در صفوف رژیم اسلامی باشیم. این تصفیه حساب حتی میتواند به یک تصفیه حساب خونین در جدال جناحها تبدیل شود. بعضا میتواند به پرووکاسیون برخی از نیروها و دستجات این جریانات علیه چنین پروسه ای شود. واقعیت این است که راه پیشروی رژیم اسلامی در این چرخش سیاسی به هیچوجه هموار نیست، مستلزم عبور از سنگلاخها و پرتگاههای متعددی است. همانطور که راه پیشبرد این سیاست درطرف مقابل چندان سهل و آسان نیست.

مستقل از اینکه چه بر سر این توافقات آید، توافقی حاصل شود یا این مذاکرات به شکست کشیده شوند، واقعیت این است که رژیم اسلامی از پس این مجادلات به هر طرف که کشیده شود، ضعیف تر و شکننده تر از پیش خواهد در انظار جامعه خواهد بود. 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *