enqlab 57

انقلابی که به خاکستر نشست اما خاموش نشد

enqlab 57
یاشار سهندی:
“… اقتصاد ایران تنها از منظر فساد، عقب ماندگی تکنولوژیک و بحران و وخامت شاخص هایی نظیر بیکاری و رکود توأم با تورم، نابودی کشاورزی و منابع آبی و طبیعی سرآمد کشورهای جهان شناخته می شود، در حالی که در عرصه های محیط زیست و آسیب های اجتماعی که غالباً ریشه در فقر و فلاکت دارند کشور با شکاف ها و بحران های ساختاری روبرو است که از این پس در چارچوب نظم مستقر لاینحل به نظر می رسند…(جمهوری اسلامی) تهدیدی وصف ناشدنی علیه هستی فردی و اجتماعی کارگران، محرومان و بی پناه ترین افراد جامعه بدل شده است. روزی نیست که صدها کارگر و مزدبگیر کشور از کار خود محروم نشوند. و روزی نیست که هزاران نفر از مزدبگیران و بازنشستگان کشور در واکنش به عدم دریافت ماهها حقوق و دستمزدشان دست به اعتصاب و اعتراض در گوشه و کنار کشور نزنند.”(رضا معتمدی- رادیو فرانسه)

در چند هفته گذشته بمناسبت سالگرد قیام بهمن ٥٧ رسانه های فارسی زبان بورژوازی دوباره فرصت را مغتنم شمردند، تا توانستند ما مردم را تحقیر کردند. یک از گور برخواسته به نام خمینی را خود برماه نشاندند و اینگونه بر انقلاب ایران تحمیل کردند و از همان زمان دم گرفتند که این خواسته خود مردم بوده؛ خلایق هر چه لایق! اسناد بسیاری را دولت های غربی هنوز هم “فوق سری” قلمداد میکنند تا مانع آن شوند که معلوم شود در مذاکرات دولت فرانسه با خمینی و حواریونش (یزدی ، سازگارا، قطب زاده و …) چه گذشت. آنها که کار شاه را تمام شده یافتند و در پی آن “قدرتهای آنروز جهان”در گوادلوپ به این نتیجه رسیدند که از “کمربند سبز” (اسم رمز جنبش فاشیست اسلامی) حمایت کنند و ژنرالی را راهی ایران کردند که دست امثال بهشتی و بازرگان ورفسنجانی را در دست ارتش شاهنشاهی بگذارند. از همان زمان روشنفکران بورژوازی کارشان را شروع کردند و انقلاب ٥٧ را نه برای رفاه و آزادی، بلکه انقلابی برای معنویت خواندند. معنویت، واژه فریبنده ای شد که همه کوشش مردم را تخطئه و منکوب کنند.

“ما برای شکم انقلاب نکردیم” نه یک شعار بلکه راهنمای عمل اقتصاد جمهوری اسلامی بود. این یعنی رفاه و آسایش ممنوع است و خمینی حرف آخر “اقتصاد توحیدی ” را وقتی بیان کرد که اعلام نمود اقتصاد زیر بنای الاغ است. کسانی که “بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد” در ضمیر جانشان نقش بسته بود به همراه او با ایر فرانس به ایران آمده بودند وقتی سروکارشان به صنعت افتاد فهمیدند که کارهای شاه همچین بی ذبط و ربط نبوده و چنین بود که بر ماموریت خویش آگاه تر شدند. اما حکومت اسلامی قرار نبود دائمی باشد قرار بود با کمربند سبز چنان شلاق بر سر و صورت انقلاب بزنند تا برای همیشه مردم یاد داشته باشند که هزینه انقلاب علیه نظم سرمایه داری چه هزینه سنگینی دارد. اما با وجود خوف عظیمی که با کشتارهای وسیع پاسداران اسلامی سرمایه راه انداختند؛ انقلاب به خاکستر نشست اما خاموش نشد.

اینگونه بود که حکومت اسلامی خود به یک بحران عظیم برای بورژوازی تبدیل شد. جمهوری اسلامی خیلی تلاش کرد که از نظر اقتصادی خود را یک حکومت مورد دلخواه سرمایه نشان بدهد. اما به قول استاد اقتصاد دانشگاه رنه دکارت پاریس”… اغراق آمیز نخواهد بود اگر تاریخ سی و شش ساله جمهوری اسلامی را گورستان طرح های اصلاحی در زمینه اقتصادی توصیف کنیم.” طرحهای اقتصادی که از ذهن اقتصاددانانی از جنس استاد در پاریس تراوش میکرد و به دستور العمل نهادهای بین المللی سرمایه تبدیل شده بود، یکی بعد از دیگری جمهوری اسلامی به اجرا گذاشت اما هیچکدام برای سرمایه نه آب شد نه نان. اندیشه های برجسته اقتصادی کم نیاوردند و همه تقصیرات را متوجه “سو مدیریت تصمیم سازان نظام” کردند. سعی کردند ( ومیکنند) همچون یک حکیم حاذق به “نظام” یادآور شوند سرمایه، سپاه و اطلاعات و روحانیت را فقط برای سرکوب لازم دارد نه اینکه خود اینها موی دماغ سرمایه شوند و سهم خود را بخواهند آنهم نه از راههای روتین سرمایه داری ، بلکه به زور اسلحه و زندان و ربودن و مصادره اموال. اما ایشان ظاهرا در حیرت مانده بودند که چرا مفاهیم به این سادگی به مغزشان فرو نمی رود. تا اینکه روحانی کلید دار این مشکل را حل کرد و فریدون خاوند معمای کشف شده را اینگونه بیان میکند:” در دیماه گذشته، هنگام گشایش «همایش اقتصاد ایران»، حسن روحانی درس های همین تجربه را به زبان دیپلماتیک چنین خلاصه کرد : «در کشور ما سال ها و دهه ها است که اقتصاد به سیاست خارجی و داخلی یارانه میدهد. اقتصاد ما تا کی باید به سیاست یارانه بدهد؟…”

دکتر خاوند که بهمراه بسیاری دیگر از اقتصاددانان بعد از روی کار آمدن روحانی تلاش بسیار کردند که به خلایق بباورانند که “تیم اقتصادی روحانی” کار بلد است و عنقریب قفل های مشکلات اقتصادی با تدبیر ایشان باز خواهد شد. اما شاهد بودیم که این دولت مانند همه دولتهای قبلی چیزی جز دروغ نداشت که تحویل مردم بدهد بزرگترین دروغ کاهش شدید تورم است. رسما خود دولت “حاملهای انرژی” و نان را گران کرد بعد همین دولت ادعا میکند که تورم کاهش یافته! مرداد ماه سال گذشته با سر و صدای بسیار روحانی از ” بسته سیاستی” حرف به میان آورد. گویا با تصویب آن از سوی مجلس مشکلات اقتصادی دود میشود و به هوا میرود. اما دکتر خاوند بعد از یکسال، که بسیار سنگ دولت روحانی را به سینه میزند، اکنون نومیدانه اعتراف میکند:” «بسته سیاستی» آقای روحانی نیز، که درباره آن مقاله ها به رشته تحریر در آمد و مصاحبه های رادیو تلویزیونی انجام گرفت، در کشمکش های میان دولت و مجلس گم شد و چندان خبری از آن در دست نیست.”
ما همیشه تاکید کردیم بحران اقتصادی جمهوری اسلامی، بحران سیاسی است. به این مفهوم که نفس وجودی این حکومت برای امر دیگری است که نه تنها در آن ناتوان بوده ، بلکه شرایط بسیار بدتری برای بورژوازی فراهم ساخته. امری که اکنون نظریه پردازان بورژوازی هم به آن اعتراف میکنند:” در واقع هیچگاه شکاف طبقاتی در ایران میان یک اکثریت محروم، از یک طرف، و اقلیتی ناچیز ولی برخوردار، از طرف دیگر، به اندازۀ امروز نبوده و هیچگاه به همین نسبت مناسبات میان طبقات و گروه های اجتماعی در ایران به اندازۀ امروز قطبی نبوده است.”(رضا معتمدی- رادیو فرانسه)

همانگونه که اشاره شد انقلاب ٥٧ به خاکستر نشست اما خاموش نشد. برای همین است که نفس انقلاب را مدام زیر سوال میبرند. ” همه انقلاب هایی که طی چند قرن گذشته به جا به جایی نظام های سیاسی منجر شدند، در کوتاه مدت آشفتگی هایی را به وجود آورند که طبعا سرمایه گذاری در زیر ساخت ها، تداوم فعالیت های تولیدی، و بهبود و گاه حتی حفظ رفاه مردم در سطح پیشین را با مشکلات گوناگون روبرو کردند. زندگی اقتصادی ایران در دوران سی و شش ساله بعد از انقلاب به دلایل گوناگون از مصیبت های مرگباری که شوروی سابق در سه دهه نخستین زندگی اش، و یا چین در دوران مائو به آن گرفتار آمدند، بر کنار ماند. با این حال نظام جمهوری اسلامی نیز در مجموع کارنامه اقتصادی بدی دارد،…” کارنامه اقتصادی جمهوری اسلامی فقط “بد” عنوان میشود اما به شوروی و “چین کمونیست” که میرسند ایشان با تقریب ده میلیون از “نیستی” حدود سی تا چهل میلیون نفر یاد میکند. استاد تا ٩٨ سال پیش به عقب میرود، اما به خودش زحمت نمی دهد که حرف سی و پنج سال پیش “آیت الله خمینی” را به خود و خوانندگانش یادآور شود و یا نشان دهد که کارنامه اقتصادی بد جمهوری اسلامی، چند ده میلیون را به “کام نیستی” کشانده است. تهدید یک انقلاب دیگر شکست جمهوری اسلامی در ماموریت اش برای سرمایه است. انقلابی که از خاکستر انقلاب ٥٧ برخواهد خاست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *