کاظم نیکخواه:
فاتح شیخ از رهبری حزب حکمتیست مطلبی نوشته است تحت عنوان “همچون سبکباران ساحلها – در نقد برخورد نامسئولانه به مقاومت کوبانی- در جواب به نوشته ای از حمید تقوایی”. نکات قابل بحث متعددی در این نوشته هست و ادعاهایی شده که من لزومی به پرداختن به همه آنها نمی بینم. طبعا به لحن نامناسب نوشته ایشان و پرخاش و تبختری که بوفور در لابلای نوشته اش موج میزند نیز نخواهم پرداخت. وقتی کسی دست به قلم میبرد و یک در میان عباراتی از قبیل “آشفته”، “وارونه”، “کلی”، “برای خالی نبودن عریضه”، “ظاهر آرائی”، “غیر مسئولانه” و امثال اینها را ردیف میکند معلوم است که درد جدی تری دارد. این نوع تکه پراکنی ها معمولا جاده خاکیهایی برای دور کردن حواس از بحث اصلی و نشانه کمبود در استدلال است. بهرحال هرچه هست من با فاتح شیخ در این موارد نمیخواهم وارد بحث شوم. توصیه میکنم دوستان نوشته حمید تقوایی تحت عنوان “مقاومت کوبانی: نقش ناسیونالیسم کرد و شیوه برخورد کمونیستها” را بخوانند که بحثی بر سر متد برخورد کمونیستی به جنبشهاست و خود قضاوت کنند. نکته اصلی که من در این نوشته میخواهم مورد بحث قرار دهم نه صرفا نفس مساله کوبانی بلکه سیستم تفکری است که حزب حکمتیست گرفتار آن شده است و با این سیستم خودرا دچار تناقضات لاینحلی نموده است. البته صرفا وفاداری به یک سیستم معیوب نیست که حزب حکمتیست را در مخمصه قرار میدهد، بلکه این بویژه “شبح ٨٨” است که حزب حکمتیست را در گرداب یک دستگاه فکری غیر کمونیستی و غیر مارکسیستی زمین گیر کرده است. این حزب ناچار است همیشه و سر هر بزنگاهی به این جواب دهد که چرا خیزش عظیم و میلیونی مردم در سال ٨٨ را به حساب حمایت از جناحهای جمهوری اسلامی گذاشت و محکوم کرد. این رویداد ساده ای نیست که براحتی دست از سر حزب حکمتیست بردارد. و در دفاع از این سیاست بود که دست اندرکاران این حزب با یک ژست سوپر کارگری و چپ قدم به قدم به فرموله کردن سیستم فکری جزمی و راست خود سوق داده شدند که کار را برای این حزب مشکل تر نمود. در دستگاه فکری مزبور تنها آن جنبش و حرکتی برای یک جریان چپ و کمونیست قابل دفاع است که رهبری یا نیروی غالب در آن کارگری و چپ باشد. این همان سیستمی بود که نتیجه منطقی آن این شد که کوروش مدرسی به لزوم انحلال حزب خودش، حزب حکمتیست و رفتن و از نوساختن رسید و بعد هم خودرا کنار کشید و رفت. و این همان سیستمی است که بر اساس آن فاتح شیخ حزب کمونیست کارگری را پوپولیست میخواند.
رفقای حزب حکمتیست (آنها که در مقابل جناح مدرسی قرار گرفتند و از سنگر حزبشان دفاع کردند) یا متوجه نشده اند یا نمیخواهند قبول کنند که این سیستم از اساس با متد کمونیسم کارگری و پراتیک و سنت منصور حکمت و بحث رابطه احزاب و جنبشهای اجتماعی در تناقض است و چپ و راست زدن و بن بست و بحران نتیجه منطقی و گریز ناپذیر کل این سیستم فکری است و نه یک بد فهمی توسط اشخاص معینی در این حزب. این حزب تا زمانی که سرراست و صریح متدی که میگوید “یا شما رهبر یک حرکت هستید یا آن جریان بدرد نمیخورد” را کنار نزند و “شبح ۸۸ ” را از بالای سر خود دور نکند نمیتواند خودرا از تناقضات موجود خلاص نماید. این را ما بارها گفته ایم و نوشته ایم و اینجا هم باز آنرا تاکید میکنیم. نوشته حمید تقوایی در مورد کوبانی در واقع توضیح جنبه های اساسی متد و روشی است که کمونیستها باید به هر حرکتی نگاه کنند و نقدی کوتاه به همان سیستمی است که اینجا دارم از آن صحبت میکنم.
معضل تبیین ١٨ تیر و خیزش ٨٨
یکی از معضلات جدی حزب حکمتیست اینست که به یمن دفاع محکم منصور حکمت از خیزش ١٨ تیر ٧٨ نمیتواند فرمول کذایی “رهبری چپ و کارگری” را در مورد اعتراضات ١٨ تیر بکار ببرد و مثل خیزش ٨٨ آنرا به حساب جنگ جناحهای حکومت بگذارد و محکوم کند. بنابر این ناچار میشود حقایق را دست کاری کند و وانمود کند که یک تفاوت اساسی و ماهوی میان ١٨ تیر و خیزش ٨٨ از جنبه رهبری وجود دارد. یکی بقول منصور حکمت “شروع جنبش سرنگونی توده ای” است، و یکی بقول دوستان حکمتیست حرکتی ارتجاعی و سبز و دست ساز یک جناح حکومت است. فاتح شیخ در همین نوشته اش مینویسد “هدف این مغلطه آمیزی (توسط حمید تقوایی) پیش از تعیین تکلیف “قابل دفاع” بودن مقاومت کوبانی، تکرار توجیه دنباله روی پوپولیستی اش از جنبش سبز ۸۸ در حمایت از موسوی و متهم کردن حزب حکمتیست به ندیدن و دخالت نکردن در آن است. او ابتدا جنبش ۱۸ تیر ۷۸ و جنبش سبز ۸۸ را در کنار هم میگذارد و هدف هر دو را سرنگونی جمهوری اسلامی قلمداد میکند. میگوید “بطور عینی و واقعی جنبش ١۸ تیر جنبش اعتراضی توده مردم علیه جمهوری اسلامی بود. جنبش ۸۸ نیز همین خصلت را داشت”. ما جواب این مغلطه ها را بارها و بارها در پنج سال گذشته داده ایم. ۱۸ تیر ۷۸ به درست آغاز جنبشی توده ای برای سرنگونی جمهوری اسلامی بود. اما برعکس آن، هدف و خصلت جنبش سبز ۸۸ چیزی جز حمایت از یک جناح جمهوری اسلامی و چیزی جز ابتکار جناحی از جمهوری اسلامی در جدال قدرت با جناح دیگر آن بر سر پست ریاست جمهوری نبود و به هیچوجه قابل دفاع نبود “.
اشاره فاتح شیخ به “ما در پنج سال گذشته جواب داده ایم” به نوشته هایی “عمیق و متین” عمدتا به قلم کسانی مثل مدرسی ها و حاج محمدی و گلچینی و محمد جعفری و امثالهم بود که دیگر در حزب حکمتیست نیستند و یکی شان چند سال پیش یعنی همان موقع که در کمیته مرکزی حزب حکمتیست بود حتی کتابی چند صد صفحه ای نوشته بود تحت عنوان “پایان حزب کمونیست کارگری”! (انسان بعضی وقتها دلش به حال کاغذ و جوهر بی زبان میسوزد!) و بعضا به قلم کسانی نظیر جمال کمانگر و حسین مراد بیگی که در این حزب مانده اند و هنوز هم هر از چند گاه همان ادبیات کذایی را اینجا و آنجا ساطع میکنند. اما شخصا بیاد نمی آورم که خود فاتح شیخ تا قبل از این نوشته به این طیف از قلم بدستان حزب حکمتیست پیوسته باشد و چنین ادبیات نازلی را تولید کرده باشد. اینکه امروز به آن ادبیات آنچنانی رجوع میدهد و با لحنی پرخاشگرانه لجن “حمایت از موسوی” و “جنبش سبز” را همچون همان قلم بدستان این طیف به سوی حزب کمونیست کارگری پرتاب میکند، متاسفانه نشان دهنده یک عقب گرد به موضعی کاملا آشنا و قبلا به بن بست رسیده است.
فاتح شیخ قطعا میداند که “ما ٥ سال پیش جواب داده ایم” و این “مغلطه است” و امثال اینها معضل حزبش را حل نمیکند. بطور جدی اینجا از ایشان تقاضا میکنم یک پاراگراف از آن دفاعیه هایی که میگوید در پنج سال گذشته در توضیح تفاوت اساسی ١٨ تیر با خیزش ٨٨ داده اند را تکرار کند. یا حداقل خود همین امروز به خواننده توضیح دهد که چرا ١٨ تیر که به بهانه بسته شدن روزنامه دو خردادی سلام آغاز شد و دو خردادیها و دفتر تحکیم و مجاهدین انقلاب اسلامی ظاهرا در آن دست بالا داشتند از نظر منصور حکمت شروع جنبش توده ای برای سرنگونی حکومت است، انقلاب ٥٧ با آنکه خمینی و جنبش ارتجاعی اسلامی در آن دست بالا را داشت قابل دفاع است، انقلاب مصر و تونس بدون رهبری چپ و کارگری قابل دفاع است، جنبش کوبانی بهمراه احزاب ناسیونالیستی که در آن دست بالا دارند یکجا قابل دفاع است، اما خیزش میلیونی سال ٨٨ که مردم میلیونی در آن شعارهایی از قبیل مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه ای، آزادی آزادی، موسوی بهانه است اصل نظام نشانه است، و امثال اینها را میدادند، محکوم است؟ روشن است که نبوغ معجزه گری میخواهد که کسی بتواند این موضع سیاسی کاملا متناقض و بی ربط به تحلیلهای سیاسی کمونیسم کارگری در مورد انزوای جمهوری اسلامی و غیره را در زیر سقف کمونیسم کارگری و دیدگاه منصور حکمت یک جا جمع کند. این دوستان از پوپولیسم هم درک کج و معوج و وارونه ای دارند. از ایشان باید پرسید آیا کسی که دارد یک جنبش و استراتژی ناسیونالیستی را به دلیل جنگ در کوبانی و سیاستهای تاکتیکی اش تطهیر و توجیه میکند، پوپولیست است یا کسی که میگوید باید راست و ناسیونالیست را بعنوان جریانات بورژوایی افشا کرد؟ اتفاقا یکی از خصوصیات پوپولیستها همین بود که همیشه چراغ بدست به دنبال بورژوازی خوب و بد، ناسیونالیسم مترقی و غیر مترقی و امثال اینها بودند تا از جناح مترقی اش حمایت و پشتیبانی کنند. جناب فاتح عزیز! آیا شما در همین نوشته تان نشان نمیدهید که دقیقا مشغول همین کار هستید؟ از نظر ما همه جنبشها و انقلابات و خیزشها و مبارزات فوق از جمله مقاومت مردم کوبانی و خیزش انقلابی سال ٨٨ مستوجب بیشترین حمایت بودند و هستند. زیرا در همه این حرکتها این امر و اعتراض کارگران و مردم جامعه است که اساس این حرکتها را تشکیل میدهد. اما آشکارا احزاب و نیروهای راست و ناسیونالیستی با هدف به شکست کشاندن آنها به این اعتراضات پا گذاشته اند و توهم پراکنی به نفع آنها در میان مردم کاملا زیان بار است. حضور و نقش جریانات راست در این جنبشها کمونیستها را ملزم میکند که فعالانه در آنها شرکت کنند و از امر مردم حمایت کنند، مردم را به خواستهای اساسی شان آگاه کنند و نیروهای بورژوایی را که امر و هدفشان تماما ضد امیال و خواستهای مردم است را افشا نمایند کاری که ما در سال ٨٨ انجام دادیم و در قبال جنبش کوبانی و سایر جنبشها و اعتراضات مردمی نیز همین سیاست را دنبال میکنیم. نه خمینی رهبر انقلاب ٥٧ بود، نه دوخردادیها نماینده مردم تظاهر کننده در ١٨ تیر بودند، نه در سال ٨٨ مردم به خاطر نخست وزیر کپک زده جمهوری اسلامی و رئیس سابق مجلسش به خیابان آمدند و قهرمانانه جنگیدند، و نه در کوبانی جنبش برابری زن و مرد و اداره خود مدیریتی کانتونها و حرکت گسترده مردم برای عقب راندن داعش با جنبش ناسیونالیستی قابل توضیح است. بقول حمید تقوایی “از نظر کمونیسم کارگری حضور نیروهای راست در یک حرکت برحق توده ای تنها بر ضرورت دخالتگری و فعالیت هر چه وسیعتر و همه جانبه تر چپ انقلابی در آن حرکت تاکید میکند و بس. یک جنبه مهم این دخالتگری نقد و افشای نیروهای راست در دل مبارزه و در تجربه مبارزاتی توده مردم است.” (مقاومت کوبانی: نقش ناسیونالیسم کرد و شیوه برخورد کمونیستها از حمید تقوایی)
این را هم اشاره کنم که وقتی فاتح شیخ در مورد ١٨ تیر به مساله سرنگونی طلبانه بودنش اشاره میکند و یک کلمه از رهبریش نمیگوید دارد یک جنبه از همان دستگاه فکری کذایی حزبش را که خیزش ٨٨ را محکوم میکرد را قلم میگیرد و آن مساله رهبری بود. رفقای حکمتیست بحثشان در سال ٨٨ و بعد از آن اساسا این نبود که چون جنبش میلیونی مردم سرنگونی طلبانه نیست بنابرین محکوم است. بحث اصلی شان این بود که چون رهبری این جنبش در دست موسوی و کروبی است و رهبری چپ و کارگری دست بالا ندارد بنابرین ارتجاعی است و بدرد نمیخورد. حتی در مقطعی نوشتند که حتی اگر این جنبش به سرنگونی حکومت هم منجر شود بدرد نمیخورد. چون رهبری آن در دست کمونیستها نیست. آیا فاتح شیخ میتواند همین فرمول را در مورد ١٨ تیر بکار ببرد و این را هم نشان دهد که در ١٨ تیر چه احزاب و جریاناتی دست بالا داشتند؟
برخورد غیر مسئولانه؟
روشن است که فاتح شیخ اشکارا از نوشته حمید تقوایی بر آشفته شده است. حمید تقوایی در این نوشته آنجا که به حزب حکمتیست مربوط میشود در یک پاراگراف با لحنی بسیار صمیمانه نوشته است برخورد حزب حکمتیست در رابطه با حزب اتحاد دموکراتیک کردستان سوریه “مستقل از نیت این رفقا” عملا در خدمت ناسیونالیسم است و فاتح شیخ در همین نوشته با لحن صریح تری از همین جریان ناسیونالیستی دفاع میکند و نشان میدهد که هشدار حمید تقوایی بجا و درست بوده است. بگذارید این پارگراف را عینا نقل کنیم. حمید تقوایی اینطور نوشته است “نیروهای چپی که از برحق و قابل دفاع بودن مقاومت مردم کوبانی به حمایت از پ ی د (حزب اتحاد دموکراتیک کردستان سوریه) و یا حتی حمایت مشروط از آن میرسند، در واقع عملا در خدمت ناسیونالیسم قرار میگیرند. متاسفانه یک نمونه متاخر این شیوه، برخورد حمایت آمیز رفقای حزب حکمتیست به “پ ی د” بعنوان نماینده مقاومت مردم کوبانی است. اخیرا این دو حزب در سطح رهبری نشستی داشته اند و در این مورد اطلاعیه ای منتشر کرده اند. اما مضمون این مذاکرات، و نه البته نفس نشست بین رهبری این دو حزب، با استناد به اطلاعیه این رفقا در این مورد، عملا و مستقل از هر نیتی که رفقا داشته اند بمعنای برسمیت شناسی و اعتبار بخشیدن به پ ی د بعنوان نماینده مقاومت و مبارزه مردم کوبانی است. حمایت از مقاومت مردم کوبانی نه تنها با هر نوع نزدیکی سیاسی و برسمیت شناسی و اعتبار دادن به احزاب ناسیونالیست بعنوان نماینده جنبش مقاومت مردم کوبانی و کلا هر حرکت مردمی و توده ای مغایر است، بلکه مستلزم نقد سیاسی این نیروها در تحولات امروز سوریه و منطقه است. اعتبار بخشیدن به احزاب و جنبش ناسیونالیستی راه حضور و تقویت و سربلند کردن جنبش کمونیستی در کردستان سوریه و در منطقه نیـست بلکه برعکس عملا معنائی بجز تقویت و تثبیت جنبش و احزاب ناسیونالیستی و تبدیل چپ به زائده جنبش ناسیونالیستی کرد ندارد. پ ی د شاید رهبر مقاومت در کوبانی باشد اما مسلما نماینده واقعی آن نیست”.
این همان قسمتی است که به مذاق رفیقمان فاتح شیخ خوش نیامده است و آنرا غیر واقعی و غیر مسئولانه خوانده است. اما نکته جالب اینست که در همین نوشته فاتح شیخ آنچه را در اطلاعیه حزبش تلویحا بیان شده بود و حمید تقوایی آنرا اشاره کرده بود، صراحتا بیان میکند و با حرارت از شاخه سوری پ ک ک دفاع میکند و بند و بستهای سیاسی آنرا لاپوشانی مینماید. فاتح شیخ طبق همان دستگاه جامد فکری حزب حکمتیست که مورد اشاره قرار گرفت، یعنی سیستمی که میگوید یا یک حرکت با رهبریش قابل دفاع است یا باید دورش انداخت، ناچار میشود دست به تطهیر حزب اتحاد دموکراتیک کردستان سوریه (ی پ د) بزند و در وصف سیاستهای رادیکال آن قلمفرسایی کند. و معلوم نیست با آنکه این ستایش ها علیرغم قبول ناسیونالیستی بودن حزب ی پ د صورت میگیرد، چرا این گفته حمید تقوایی که میگوید حزب حکمتیست عملا دارد به جنبش ناسیونالیستی خدمت میکند از نظر این دوستان اینچنین “غیر مسئولانه” و اسباب بر آشفتگی است؟ بگذارید یکی دو پاراگراف بلند از نوشته فاتح در دفاع از حزب “اتحاد دموکراتیک” را اینجا بازگو کنیم. فاتح شیخ سیاه روی سفید در توجیه سیاستهای حزب اتحاد دموکراتیک کردستان سوریه مینویسد: “اولا احزاب سیاسی در دوران غیرمتعارف بحرانهای اقتصادی و سیاسی و انقلابی، سیاستها و تاکتیکهایی متفاوت از آنچه در شرایط نرمال فعالیت خود داشته اند در پیش میگیرند. ثانیا احزاب سیاسی را بدوا بر اساس پراتیک و نه افق و دیدگاه باید شناخت… این سطور لاقیدانه با موقعیت و حضور سه ساله حزب پ ی د در جنبش سیاسی اعتراضی کردستان سوریه و موقعیت کنونی آن در راس مقاومت کوبانی خوانائی ندارد. نقل مکان این حزب به صف ترکیه – آمریکا ابدا واقعیت ندارد. باز به طور مثال با وجود تعلق جنبشی و دیدگاهی این حزب به ناسیونالیسم کرد و شعبه خاصی از جنبش ناسیونالیستی کرد منطقه، باز هم گذاشتن این حزب در کنار احزاب ناسیونالیست کردستان عراق در ارتباط با “اعلام قوانین در دفاع از حقوق زنان” (نقل از نوشته حمید تقوایی) خلاف واقعیت است. موقعیت عینی احزاب حاکم کردستان عراق با موقعیت این حزب که عرصه فعالیت آن در سه کانتون جزیره، کوبانی و عفرین است و در شرایطی که درگیر هدایت و سازماندهی مقاومت کوبانی و دخیل در تصویب قانون اخیر مربوط به حقوق زنان در جزیره است بسیار متفاوت است. عملکرد سیاسی تاکتیکی این حزب در ارتباط با حقوق زنان با کارنامه سیاه عملکرد احزاب حاکم در کردستان عراق در ارتباط با بیحقوقی زنان و ترور هزاران زن در طول دو دهه اخیر قابل قیاس نیست. “
از این بهتر نمیشود از یک جریان ناسیونالیستی دفاع کرد. فاتح شیخ به افق و برنامه ناسیونالیستی حزب دموکراتیک کردستان سوریه به بهانه دوران “غیر متعارف” آوانس میدهد، بند و بستهای سیاسیش را انکار و توجیه میکند، و سیاست فرصت طلبانه و تاکتیکی این حزب در همراهی با قانون برابری زن و مرد و خود مدیریتی را برجسته میکند تا بتواند چرخش حزبش به سمت اینها را توجیه کند. آیا لحن پرخاشگرانه او در این نوشته نسبت به حمید تقوایی روی دیگر همین سکه حمایت و همراهی با ناسیونالیستهای کردستان سوریه نیست؟
اینکه فاتح شیخ علیرغم این دفاع غرا از سیاستهای یک حزب ناسیونالیستی، نوشته حمید تقوایی را “غیر مسئولانه” میخواند البته نکته ظریف و جالبی است. تیتر نوشته ایشان هم از این جالبتر است. “سبکباران ساحل ها” به شعر مشهوری اشاره دارد که میگوید ” شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل، کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها” منظورشان ظاهرا اینست که ما حکمتیستها مشغول کارهای پیچیده ای برای وارد شدن به حلقه جنبش ناسیونالیستی کردستان سوریه هستیم و شما این پیچیدگیهای مساله و گرداب و تاریکی و “بیم موج” را نمی بینید و از دور دارید غیر مسئولانه ما را در موقعیتی قرار میدهید که مجبور شویم یا این جریانات را نقد کنیم و یا از آنها صریحا دفاع کنیم! و فاتح دفاع از یک جریان ناسیونالیستی که در اطلاعیه حزبشان تلویحا ابراز شده بود را بخوبی انجام میدهد. به این امید که حزب حکمتیست راهی به منطقه باز کند و احتمالا فردا روزنه ای هم برای نجات طرح به گل نشسته “گارد آزادی” کذایی با گسیل چند نفر زیر تنظیمات “پ ی د” گشوده شود و حزب حکمتیست از این طریق فیلی هوا کند.
تا همینجا و هنوز چیزی بدست نیاورده، با این دفاع آشکار فاتح شیخ از حزب دموکراتیک کردستان سوریه و توجیه بند و بستهای منطقه ای آن، روشن است که حزب حکمتیست اگر فرجه ای پیدا کند آمادگی و ظرفیت این را دارد که گامهای بلندی در نزدیکی به نیروهای ناسیونالیست منطقه و سیاستهای آنها بردارد.*