یاشار سهندی:
“چشم انداز اقتصادی جهان چنگی به دل نمیزند. منطقه یورو و ژاپن خیال خارج شدن از رکود را ندارند و به ویژه خبرهایی که از چین میرسد، نگران کننده است…” سقوط قیمت نفت از مرز ٦٠ دلار گذشته ” قیمت جهانی نفت در روز جمعه ٢١ آذر پس از اینکه آژانس بینالمللی انرژی پیشبینی خود را درباره تقاضای جهانی نفت در سال آینده کاهش داد به زیر ٦٠ دلار سقوط کرد.” و این چنین است که تحلیلگر اقتصادی از پاریس از اخبار نگران کننده یاد میکند. به باور ایشان ” آن چه در بازار جهانی نفت میگذرد، بازندگان و برندگان فراوان دارد که نمیدانند باخت و بردشان تا کی ادامه خواهد یافت. بازارها سرگردانند …” که اگر خود را اسیر بازی با واژه ها استاد نکنیم، بواقع سرمایه داری جهانی سرگردان و حیران است.
برای استاد اقتصاد از پاریس ( فریدون خاوند) این یک بازی است که یک سوی آن جمعی خندانند و در سوی دیگر جمعی گریان. به گفته کارشناس اقتصادی رادیو فردا “…آنهایی که از این سقوط سرمستند با کاهش چهل دلاری قیمت نفت، سالانه رقمی حدود هزار و سیصد میلیارد دلار از تولیدکنندگان نفت به مصرف کنندگان این کالا منتقل میشود. این ثروت کلان به جیب اروپاییها، ژاپنیها، چینیها و هندیها ریخته میشود”. توجه میکنید استاد چه ماهرانه اصلا مشخص نمی کند ثروت کلان به جیب کدام اروپایی و ژاپنی و و… ریخته میشود چون میخواهد به من خواننده چنین القا کند که یک کسی مثل من از این سقوط نفع میبرد و نیز من را مجاب سازد که زندگی به شانس بستگی دارد. “در شماری از کشورها از جمله آمریکا، هر مصرف کننده مواد سوختی به دلیل کاهش بهای نفت سالانه چند صد دلار صرفه جویی میکند و یا آنرا به خرید دیگر کالا ها اختصاص میدهد…” درست در جاهایی که استاد تاکید میکند رکود است و وضعیت نگران کننده است، من مصرف کننده سالانه چند صد دلار باد آورده را صرف خرید کالاهای دیگر میکنم! به باور استاد اقتصاد، شرکتهای هواپیمایی هم با دُم خود بشکن میزند چون میتوانند امیدوار باشند که با توجه به اینکه قیمت سوخت پایین آمده “…سود خالص این شرکت ها از بیست میلیارد دلار در ٢٠١٤ به بیست و پنج میلیارد دلار در ٢٠١٥ افزایش خواهد یافت. با کاهش بهای مسافرت هوایی، به دلیل کاهش بهای سوخت، شمار مسافران هوایی احتمالا از سه میلیارد نفر در سال ٢٠١٣ به سه میلیارد و پانصد میلیون نفر در سال ٢٠١٥ افزایش خواهد یافت.” استاد آنقدر باهوش است که یادآور نشود که ممکن است ” با کاهش بهای مسافرت هوایی، به دلیل کاهش بهای سوخت “شرکتهای هواپیمایی سر به جان کارکنانشان بگذارند تا بتوانند ضررهای ناشی از کاهش بهای مسافرت هوایی را جبران کنند.
اما چه کسانی گریانند؟ استاد به پوتین و “اقتصاد بحران زده روسیه” و “اقتصاد ورشکسته به جا مانده از هوگو چاوز” و الجزایر و نیجریه اشاره میکند. به جمهوری اسلامی که می رسد استاد در این مورد اخیر فقط اشاره میکند که دولت روحانی کسری بودجه بالا می آورد، اتفاق خاص دیگری نمی افتد! اما ما میدانیم دولت برای جبران کسری بودجه مجبور است از هزینه هایش بکاهد و برای اینکار دم دست ترین وسیله جبران، حمله به سطح معیشت مردم است و آن ممکن نیست جز “واقعی کردن قیمتها”!!. سالهاست که کارشناسانی از جنس استاد ساکن در پاریس، گفتند و نوشتند که قیمت حاملهای انرژی در ایران پایین است برای همین مردم بی محابا آنرا مصرف میکنند و هوا را آلوده می سازند و مهمتر اینکه به فکر نسل آینده نیستند. برای همین دولت باید قیمت آنرا واقعی سازد، که اینکار را تحت پوشش هدفمندی یارانه ها شروع کردند، نمونه اش بنزین لیتری هزار تومانی است. اما اکنون که این قیمت سقوط کرده اما باز هم دولت مصمم است که سال آینده “حاملهای انرژی” را باز هم گرانتر کند و این نشان میدهد که همه تبلیغات تاکنونی بر پایه دروغ و فریب مردم بوده است. نفت که سرمایه ملی خوانده میشود، در واقع سرمایه ملی یک دولت سرمایه داری است که میخواهد از تولید آن بیشترین سود را ببرد.
حقیقت این است که سقوط قیمت نفت نمونه گویایی از بحران ذاتی سرمایه داری است. بحرانی که سعی میشد به بی کفایتی مدیران مالی “فروکاهیده” شود و یا به بازی عرضه و تقاضا بازارها. نفت بیش از هر چیز یک کالا است مانند هر کالای دیگر در نظام سرمایه داری که تا زمانی سود آور نباشد کسی به تولید آن توجه نشان نمی دهد و از همان قواعدی تبعیت میکند که بقیه کالاها در این نظام تولید میشود. اما این کالای خاص به خاطر موقعیت اش در تولید سرمایه داری به یک “کالای استراتژیک” تبدیل شده است. کشف این سوخت فسیلی معین، جهان سرمایه داری را دگرگون کرد. سوختی که جایگزین ذغال سنگ شد و مشتقات آن موجب ساخت صنایع سودآور دیگری مانند اتومبیل، جاده های آسفالته و صنایع هواپیمایی و بسیاری دیگر از صنایع گردید. اما کشف این ماده در نظامی که بر اساس سود اقلیتی بنا شده، موجب مصائب بزرگی برای نسل بشر گردیده است که بزرگترین تهدید از تولید و مصرف آن در جامعه سرمایه داری، بهم ریختن اقلیم آب و هوایی کره زمین است. و اکنون بیشتر از گذشته محیط زیست در معرض تهدید قرار گرفته، چون برای عده ایی هزینه کردن برای تولید “سوختهای پاک و دوستدار محیط زیست”، دیگر نمی صرفد! به همین سادگی ثابت میشود که “پژوهشهای صنعتی و علمی” اگر در آن سود مالی در کار نباشد، کنار گذاشته میشود حتی اگر به قیمت نابودی حیات کنونی کره زمین منجر شود.
سقوط قیمت نفت و یا صعود آن هیچگاه به سود توده مردم تمام نشده است. آنزمان که قیمت نفت در حد ١١٥ دلار ثابت ماند، تجربه ما در ایران نشان داد که یک ریالش بابت رفاه مردم خرج نشده. بلکه این ثروت انبوه یا غارت شد یا خرج نیروهای امنیتی و نظامی و تهیه بمب اتمی اسلامی گردید. و درست در اوج این صعود قیمت نفت با اجرای طرح هدفمندی یارانه ها، بیشترین یورش به سطح معیشت مردم سازماندهی گردید. با سقوط قیمت نفت اکنون دولت بهانه لازم را پیدا کرده است که مدعی شود پولی در کار نیست و باید بیشتر کار کرد و کمتر خواست: “کاهش قیمت نفت فرصتی است تا همه بندهای اقتصاد مقاومتی را مورد توجه قرار ( گیرد) و عملیاتی (شود) ” این پیام روحانی برای توده مردم است که در عملیاتی کردن فلاکت مردم هیچ شک و شبه ای ندارد. سقوط قمیت نفت آنچنانکه استاد دانشگاه رنه دکارت پاریس میگوید الزاما به این منجر نخواهد شد که کسی مثل پوتین تحت فشار قرار گیرد بلکه ممکن است ایشان برای بدست آوری بازار رقیب، جنگ ویرانگری را دامن بزند که فی الحال در اوکراین و خاورمیانه در حال شعله ور شدن است. جمهوری اسلامی کسر بودجه اش را با “عقلانیت اقتصادی” که دارد با فشار به توده مردم جبران خواهد کرد. روحانی و پوتین سقوط را نتیجه توطئه امریکا و عربستان میخوانند این بیش از هر چیز خطاب به مردم داخل است که باید ساکت بمانند تا توطئه خارجی خنثی شود و هر حرکتی پیشاپیش مهر توطئه خارجی را بر خود دارد تا به شدت سرکوب گردد.
نفت اما از سوی دیگر به یک کالای سیاسی نیز تبدیل شده و وسیله ای بوده که گاها برای فشار بر رقبای منطقه ای و جهانی دولتها بکار گرفته شده است. گاها ابزاری بوده که جنبش های ناسیونالیستی در پوشش آن کار خود را پیش بردند و چپ سنتی را به این باور رسانده بود که یکی از اهداف “امپریالیسم جهانخوار” غارت نفت کشورهای جهان سوم است، کما اینکه حتی هنوز سعی میکنند که جنگها و تحولات خاورمیانه را بر سر تصاحب چاه ههای نفت جلوه دهند. حتی جنگی که دولت امریکا در منطقه راه انداخت تا “نظم نوین جهانی” را سازمان دهد از سوی این چپ جنگ بر سر غارت نفت خوانده شد و نیز اکثر “اندیشه های برجسته اقتصادی” متفق القول بودند که این جنگ بر سر تصاحب و کنترل بازار نفت میباشد. بیشتر از آنکه نحوه تولید و توزیع کالای معین در نظام سرمایه داری مطرح باشد، جنبه های تبلیغاتی سیاسی پیرامون آن برجسته شده است. یکی از این تبلیغات دروغین این بود که امریکا خود صاحب نفت فراوانی است اما دست نگه داشته تا نفت خاورمیانه ته بکشد بعد همه دنیا را نیازمند خود سازد! اما ظاهرا امریکا صبر نکرده این اتفاق بیفتد و به مدد پیشرفت تکنولوژی در سالهای اخیر دست به تولید نفت غیرمتعارف از لابه لای سنگهای زیر زمینی زده است و تولید خود را بشدت بالا برده. این امری است که دیگر اقتصادانان نمی توانند منکر شوند اما تحت نام سرگردانی بازارها و عرضه و تقاضا سعی میکنند آنچه که در نظام سرمایه داری میگذرد را از چشم توده مردم مخفی سازند.
سرمایه داری اما برای تولید نفت، به خشن ترین دیکتاتوریهای سیاسی متوسل شده است. از پوتین تا شیوخ کشورهای منطقه خاورمیانه تا هوگوچاوز در امریکای لاتین تا شیخ و شاه در ایران تضمین کننده تولید آن در سطح وسیعی بوده اند. اکنون امریکا با روشهای نوین خود به یکی از تولید کنندگان اصلی آن تبدیل شده است که عوارض آن نه آنچنانکه استاد سعی دارد جلوه دهد، باعث صرفه جویی چند صد دلاری برای مردم بلکه در کنار رکود جهانی سرمایه داری به سقوط شدید قیمت نفت منجر شده است و رژیمهای دیکتاتوری حاکم بر “کشورهای نفت خیز” به روشهای بسیار خشونت بارتری روی خواهند آورد که هزینه این سقوط را از جیب مردم بپردازند. این رژیمها دیکتاتوری حاصل نیاز سرمایه هستند. اگر زمانی این رژیمها “غلام حلقه به گوش امریکا” خوانده میشدند، نه بخاطر غارت نفت، بلکه نتیجه سیاستهای یک بلوک معین سرمایه در مقابل بلوک دیگر بود. اکنون این رژیمها برای نجات بورژوازی خودی و نجات حاکمیت خود از پس لرزه های بحران جهانی سرمایه داری، روشهایی را در پیش گرفتند که سرمایه داران نفتی امریکا دیگر برایشان نصرفد که دست به تولید “نفت غیر متعارف” بزنند و دست شان از بازار نفت کوتاه شود.
در این رقابت کثیف “اقتصاد بنیان بازار” اما، این ما مردم هستیم که بار دیگر قربانی می شویم. سقوط قیمت نفت دودش مستقمیا به چشم توده مردم میرود چون اساس تولیدش برای رفاه مردم نبوده و نحوه توزیع آن به گونه ای بوده، که بود و نبود آن به اراده دولتهای بستگی داشته که اول و آخر حرفشان تضمین سود سرمایه در اینجا سرمایه نفتی بوده. تا زمانی در بر پاشنه سود و زیان سرمایه داران بچرخد، صعود و سقوط قیمت نفت به قیمت باخت زندگی توده مردم تمام خواهد شد.