از ایدئولوژی تا اجبار اقتصادی!
جمهوری اسلامی چه برای تثبیت اولیه اش و چه بعدا برای بقای سیاسی، همیشه در سه عرصه ایدئولوژیک، سیاسی و سرکوب سخت، فعال بوده است. عرصه ایدئولوژیک و سیاسی این حکومت، در کنار هم به موازات هم و در ارتباط متقابل با هم عمل کرده اند اما امروز نه تنها خاصیت خود را از دست داده اند بلکه به ضد خود تبدیل شده اند.
منظور از عامل ایدئولوژیک برای تثبیت و بقا، تلاش تبلیغی حکومت اسلامی برای شکل دادن و بسیج و سازماندهی نیروهای وفادار و فداکار برای اسلام و نظام اسلامی است. نیروهایی که حاضرند در دفاع از حکومت خدا بر زمین، حکومت نایب امام زمان، به مصاف دشمن یعنی توده های عاصی و معترض بروند. در سالهای بعد از شکست انقلاب ۵۷ توسط اسلام سیاسی، حکومت می توانست روی چنین نیروهایی حساب باز کند و کرد. اما همان وقت هم، حکومت اسلامی ناچار بود برای بسیج ایدئولوژیک از میان اقشار عقب مانده و مذهبی و همچنین اقشار محروم متوهم، توجیهات سیاسی فراهم کند. برای مثال، دو وجه از این توجیهات سیاسی اینها بودند: ادعای دفاع از مردم مظلوم فلسطین در مقیاس جهانی و ادعای استقرار عدالت برای “مستضعفین” در خود جامعه ایران، جامعه ای برای عدالت و آزادی انقلاب کرده بود.
هر چقدر از عمر حکومت اسلامی بیشتر گذشت و بیشتر معلوم شد که هیولای حاکم نه به درد و رنج مردم فلسطین مربوط است و نه به عدالت و آزادی در ایران، هر چقدر بیشتر معلوم شد که برعکس، این هیولا تجسم یک مافیای تمام عیار اقتصادی و سیاسی است، زیر پای توجیه سیاسی برای حقانیت دادن به ایدئولوژی اسلامی و اسلام سیاسی هم تماما خالی شد.
مدتهاست که حکومت اسلامی دیگر نه تنها نمیتواند در قلمرو ایدئولوژیک و سیاسی ابزاری برای بقا دست و پا کند، بلکه خود این دو عرصه میدانی برای تحرک سیاسی علیه حکومت تبدیل شده اند و نهایتا سرکوب سخت و مستقیم تنها ابزاری است که حکومت امیدوار است و تلاش میکند برای بقای خود، برای مقابله با جنبش سرنگونی به کار برد. ابزار سرکوب مستقیم هم به سرعت کارایی خود را از دست میدهد. در این مطلب روی همین موضوع تمرکز میکنیم.
تصویری کوتاه از نیروهای سرکوب!
در کنار اطلاعات و دستگاه قضایی و تبلیغاتی و صدا و سیما و زندان و اعتراف گیری که بخش مهمی از کل دستگاه سرکوب حکومت هستند، نهایتا این نیروهای سرکوب مستقیم در کف خیابان هستند که باید برای مقابله با خطر گسترش اعتراضات به یک قیام سراسری نقش ایفا کنند.
دستگاه سرکوب مستقیم اساسا شامل این نیروها هستند: ناجا (نیروی انتظامی جمهوری اسلامی)، نیروهای یگان ویژه ناجا، نوپو (نیروی ویژه پاسدار ولایت) به عنوان یکی از واحدهای یگان ویژه، بسیج، لباس شخصیها، و بالاخره سپاه پاسداران اسلامی که وظیفه پاسداری از حکومت اسلامی را بر عهده دارد. البته حکومت اسلامی با اولین خیزش در سال ۸۸ و احساس جدی خطر سرنگونی، نیروهای سرکوبش را در اشکال جدید مثل “گردانهای امنیتی موتورسوار امام علی در سپاه” یا “نیروهای محله محور” هم سازمان داده است.
حکومت اسلامی بودجه عظیمی برای آماده نگه داشتن این نیروهای سرکوب اختصاص داده است و آنها را به مدرنترین امکانات سرکوب تجهیز کرده است. به عنوان یک مثال، “یگان ویژه” ناجا تعداد زیادی خودروی زرهی به نام “راتق” در اختیار دارد که به دوربین، سیستم فیلتر هوا، تجهیزات پرتاب رنگ و ماده بدبو، آبپاش، هشدار صوتی و بلندگو، دیدهبان و خروجی اضطراری مجهز است. طراحی داخلی این خودروی زرهی طوری است که ۲۱ نفر نیروی تخصصی یگان ویژه از جمله تکتیرانداز، ساچمهزن، پرتابکننده گاز، پینتبالزن میتوانند از طریق آن عملیات سرکوب را پیش ببرند.
در نگاه اول ممکن است این جلوه ای از قدر قدرتی یک حکومت سرکوبگر باشد، اما دقیقا برعکس است. اولا، نشانه روشنی از ترس و نگرانی حکومت از قدرت اعتراض مردم است که به چنین ابزارهای سرکوب نیاز پیدا کرده است و ثانیا، لازم نیست در تاریخ انقلابات زمانهای بسیار دور کنکاش کنیم، تجربه همین ۱۵ سال گذشته نشان داده است که حتی قدرتمندترین دستگاههای سرکوب، قدرتمندترین ارتشها هم نتوانسته اند دیکتاتورها را از تعرض مردم نجات دهند.
انقلاب مردم برای پایان دادن به حیات کلیت نظام اسلامی باید کل سازمان سرکوب این حکومت را متلاشی و فرماندهانش را دستگیر و محاکمه کند. تزلزل در بدنه نیروهای سرکوب و پشت کردن بخشهایی از همین بدنه به حکومت در حال فروپاشی و دستگاه سرکوبش یک وجه مهم همه انقلابها و به فرجام رساندن سرنگونی بوده و خواهد بود. ایران هم از این قاعده مستثنی نیست.
یک نقطه ضعف مهم!
بخش ایدنولوژیک – مذهبی نیروهای سرکوب مطلقا موقعیت سابق را ندارند. بخش مهمی از اینها که به مقام و پول و پله ای رسیده اند، یعنی همان “برادران قاچاقچی” احمدی نژاد، مساله شان ایدئولوژی و اسلام و نظام اسلامی نیست. مساله شان پول و ثروتی است که دست و پا کرده اند. اینها بخش مهمی از طبقه حاکم سرمایه دار هستند و تمایلشان برای حفظ نظام هم اساسا از این سر است. این طیف از نظر اخلاقی و شرافت انسانی فاسدترین و بی همه چیز ترین بخش نیروهای سرکوب و قهارترین ابن الوقتها هستند. اینها حتما برای حفظ نظام، یعنی حفظ مقام و ثروتی که چپاول کرده اند به هر جنایتی دست خواهند زد، اما لحظه ای که احساس کنند یک انقلاب تمام عیار نظام اسلامی را به تشییع جنازه نهایی نزدیک میکند، به جای حفظ نظام، دنبال راهی برای نجات خودشان خواهند بود.
آیا در میان نیروهای سرکوب نسلهای جوانتری نیستند که در همین چند ده سال اخیر به صف نیروهای سرکوب داخل شده و از سر دفاع از اسلام و نظام اسلامی حاضر به سرکوب “معاندان نظام” باشند؟ پاسخ منفی است. هر چقدر از مقطع انقلاب ۵۷ دورتر شده ایم، مخصوصا نسل جوان پی برده است که این حکومت کوچکترین ربطی به حق و حقوق طبقات محروم یا به اصطلاح مستضعف ندارد. معلوم شده است که به نام “مستضعفین”، آیت الله های میلیارد پول پارو میکنند. افشاگریهای باندهای رقیب در باره دزدیهای نجومی مقامات و عمامه به سرها و آیت الله ها به عنوان سلاطین شکر و آهن و … غیره این نسل را آگاه کرده است. در چنین فضایی، عملا حکومت برای دست و پا کردن نیروی ایدئولوژیک و خودباخته و به اصطلاح “ذوب شده در ولایت فقیه” با مانع جدی روبروست و ناگزیر است برای تامین نیروی سرکوب بر روی استیصال اقتصادی بخشهایی از جامعه سرمایه گذاری کند. زمینه برای دست کشیدن از مقابله با مردم معترض در میان این بخش که از سر اجبار اقتصادی در صف نیروهای انتظامی هستند امروز بیشتر از هر زمان دیگر فراهم تر است.
باید تلاش کرد به هر شکل ممکن با ایجاد تزلزل، تعداد هر چه بیشتری از این بخش را از دستگاه سرکوب و فرماندهان سرکوبگرش جدا کرد.
خطاب به بدنه نیروهای سرکوب: تا دیر نشده است به حکومت پشت کنید!
روز روشن می بینید که در ایران انقلاب بزرگی در حال شکل گرفتن است. انقلابی که تمام هست و نیست حکومت اسلامی را ویران خواهد کرد.
بیدار شوید. خوزستان را می بینید که مردم تشنه اش ۱۵ روز تمام فریاد میزنند این حکومت باید ساقط شود. تبریز را می بینید که با فریاد “آذربایجان خوزستان، اتحاد اتحاد”، کرج را می بینید که با فریاد “از کرج تا خوزستان، اتحاد اتحاد”، اصفهان را می بینید که با فریاد “جمهوری اسلامی نمی خواهیم نمیخواهیم”، تهران را می بینید که با فریاد “خامنه ای حیا کن، مملکتو رها کن”، و دهها شهر دیگر را می بینید که با فریاد “مرگ بر دیکتاتور” به جنبش سرنگونی پیوسته اند.
بیدار شوید. دور نیست که آتش خشم مردم مستقیما به پشت بیت فاسد و چپاولگر خامنه ای، مقر ریاست جمهوری، مراکز سپاه و بسیج و مقرهای امام جمعه های مفت خور فاسد برسد.
بیدار شوید. در حالیکه حکام اسلامی و فرماندهان سرکوب شما را با دروغ و دغل به انحاء مختلف فریب میدهند و مجبور میکنند در خیابانها با خشم و خروش مردم معترض و حق طلب مواجه شوید، خودشان اعضای خانواده و فرزندانشان را به کشورهای غرب میفرستند و برای فرار خودشان از الان انواع تدارکات را می بینند.
هشیار باشید. دور نیست روزی که کارکنان شریف و معترض بانکها، اسامی صدها دزد و چپاولگر از میان آیت الله ها و فرماندهان سپاه و بسیج و نیروی انتظامی را افشا کنند که میلیونها دلار خارج کرده اند و در کشورهای غرب سرمایه گذاری کرده اند تا اگر بتوانند از چنگ مردم فرار کنند و زندگی لوکس برای خود سر و سامان دهند.
به هوش باشید و تا دیر نشده تصمیم بگیرید. به مردم بپیوندید. هزار و یک راه هست که به جای کشتار همنوع رنجدیده و ستمکش و معترض، همدردی با این انسانها را انتخاب کنید. میتوانید به طرق مختلف – مستقیم یا غیر مستقیم – نقشه فرماندهان فاسد و آدمکش را به اطلاع معترضین برسانید. میتوانید در خود محل و میدان به اشکال مختلف با مردم معترض همدردیتان را نشان دهید. میتوانید در کف خیابان از تیراندازی به سوی زنان و مردان حق طلب و معترض خودداری کنید. میتوانید صف نیروی سرکوب را ترک کنید. تا دیر نشده است به جای خدمت به آیت الله ها و آقازاده های میلیاردر، به جای هدف گرفتن قلب معترضین، کارگران محروم، کشاورزان زندگی از دست داده، جوانان بیکار و بی آینده، زنان تحقیر شده و ستمدیده و مبارز، مردم گرسنه و تشنه و تحقیر شده ای که برای کرمت انسانیشان بپاخاسته اند، به جای شرکت در جنایت حکومت اسلامی، صف حکومت اسلامی را ترک کنید و به صف مردم معترض ملحق شوید. مطمئن باشید در این صورت مردم شما را با آغوش باز پذیرا خواهند شد.