جدید ترین

جنگ قره باغ، ناسیونال- فاشیسم ترک و ارمنی و راه حل!

جنگ قره باغ که از قریب ۳۰ سال پیش تاکنون صدها هزار انسان را کشته، آواره و بیخانمان کرده است و الان درحال اوج گرفتن است جنگی میان «ترکها و ارمنیها» نیست. جنگ دو دولت، دو هیئت حاکمه در آذربایجان و ارمنستان است که به نام دفاع از «ترکها یا ارمنیها» براه انداخته اند و ادامه میدهند.
یک رکن اصلی راه حل نهایی این جنگ خانمانسوز قومی- مذهبی پایان دادن به حاکمیت نیروهای ناسیونالیست – مذهبی در هر دو طرف، بدست گرفتن اختیار و سرنوشت سیاسی در این کشورها توسط نیروها و مردمی است که هیچ نفعی در کشتار و قتل عامهای قومی و مذهبی ندارند و استقرار ساختاری سیاسی است که تامین حقوق شهروندی همه ساکنین منطقه وظیفه اصلیش است.


دروغهای ناسیونالیستی در باره ریشه تنش:
مثل همه تاریخها در باره تنشهای قومی و مذهبی، اینجا هم مورخین و تحلیلگران ناسیونالیست ترک و ارمنی سراپا دروغ تحویل مردم داده اند. روایت هر طرف را نگاه میکنید سرشار از جنایات فجیع توسط طرف مقابل و پنهان کردن جنایات خودشان و نفرت پراکنی علیه طرف مقابل است.
میتوان تاریخ و ریشه های تنش امروز در قره باغ را تا دوران مادها و حمله ها و اشغالهای متعدد توسط امپراطوریهایروم و هخامنشیان و ساسانیان و حملات ددمنشانه مغولها و تیمور لنگ و هونها و نقش عباسیان و صفویان و قزلباشها و قاجارها و تزارهای روسیه و بعدا سیاستهای استالین عقب برد و نقش هر کدام در جابجاییهای دموگرافیک و نسل کشی ها و آواره سازیها را نشان داد. اما فجایعی که به نام ارمنی و ترک الان رخ میدهد ریشه در معادلات و تنشهای سیاسیدوران معاصر و رقابتها و اردوکشیها و جنگهای نیابتی دول مرتجع منطقه و حامیان جهانیشان دارد.
قره باغ هر تاریخی پشت سر گذاشته باشد این روشن است که در جنگ قره باغ دو دولت آذربایجان و ارمنستان به نمایندگی از دو ایدئولوژی و دو جنبش فاشیستی ترک و ارمنی، مسائل انباشته شده در این تاریخ طولانی را برای رسیدن به مقاصد سیاسی و طبقاتی همین امروزشان به کار میگیرند.مردم این منطقه برای قریب یک قرن کنار هم زندگی کرده اند تا اینکه ناسیونال- فاشیستهای حاکم در آذربایجان و ارمنستان به نام «آرمانها و سرزمینها و خاکهای مقدس» ترک و ارمنی جنگ راه انداخته و جنایات دهشتناکی را مرتکب شده اند. قتل عامها و پاکسازیهای قومی در باکو و سومقاییت و خوجالی توسط فاشیستهای ترک و ارمنی فقط چند نمونه هستند که رنجهای بی حد و حصری به مردم از هر دو طرفتحمیل کرده اند.


جنگ قره باغ در خدمت نیاز سیاسی طبقات حاکم!
سری به رسانه های اجتماعی بزنید تا مستقیما از اخبار مربوط به فساد اقتصادی و سیاسی طبقات سرمایه دار حاکم در ارمنستان و آذربایجان، دره عمیق میان فقر و ثروت در هر دو کشور، اعتراضات اجتماعی و سیاسی طبقات و اقشار محروم به این وضعیت، خشونت نیروهای سرکوبگر هر دو دولت در هر دو کشور مطلع شوید. در آذربایجان نزدیک سی سال است که حیدر علی اف و وارثش الهام علی اف در حاکمیت بوده اند و ثروت و امکانات کشور را در خدمت هزار فامیل مافیایی میلیاردر حاکم چپاول کرده اند. در ارمنستان همین چند سال پیش جنبش اعتراضی مردم را به نفع نیکول پاشینیان مهندسی کردند تا خواست طبقات محروم و ستمدیده را با وعده اصلاحات ساکت کنند.
یک زمینه مستقیم تقابل نظامی دو طرف به نام «نجات خاک و ملت و میهن» تحت الشعاع قرار دادن اعتراضات سیاسی داخلی توسط طبقات محروم و ستمدیده در هر دو کشور و فائق آمدن بر بحرانهای سیاسی داخلی است.


جنگ قره باغ و ارتجاع منطقه ای!
در جنگ قره باغ نه فقط دولتهای آذربایجان و ارمنستان بلکه دولتهای دیگری درگیر هستند که در صف بندیها و تنشها و جنگهای مربوط به بحران حل نشده منطقه نقش فعال داشته و دارند. روسیه و جمهوری اسلامی و ترکیه و اسرائیل و عربستان سعودی و نهایتا آمریکا و دول اروپا هر کدام در حل و فصل نهایی مساله قره باغ دنبال شرایطی هستند که به قیمت هر سطحی از کشتار و آوارگی و بی خانمانی مردم، اردوی خودشان در صف بندی منطقه ای دست بالا پیدا کند.
همین هفته گذشته، مستقل از اینکه کدام طرف تحریکات نظامی را شروع کرده است – که حقیقت آن را نمیتوان از ادعاهای همیشه دروغ هر دو طرف استتناج کرد – فورا روسیه و جمهوری اسلامی و ترکیه و دولتهای اروپایی و آمریکا و سایر کشورهای منطقه فعال شدند.
طبقه حاکم روسیه از قبل جنگ دو دولت آذربایجان و ارمنستان و جنگ قره باغ و با فروش سلاح به هر دو طرف میلیاردها دلار به جیب زده است. همین امروز روسیه ضمن حفظ ظاهر بیطرفی و طرفداری از راه حل دیپلماتیک، عملا از طریق خاک ایران و با همکاری جمهوری اسلامی برای ارتش ارمنستان خدمات لجستیکی و نظامی میدهد. از نقطه نظر توازن قوای بعدی در حل و فصل منازعات منطقه ای، برای پوتین دست بالا پیدا کردن ارمنستان در جنگ قره باغ اهمیت دارد. ارمنستان در منازعات منطقه ای در بلوک روسیه قرار دارد و متحد استراتژیک قلمداد میشود.
اردوغان در نقطه مقابل، علنا فریاد میزند آذربایجان و ترکیه “یک ملت و دو دولت” هستند و مزدوران اسلامی و جهادیش در شمال سوریه را برای کمک به “برادران اسلامی ترک” گسیل میکند تاهم به نام “نجات برادران ترک” مردم معترض خود ترکیه را با تحریکات ناسیونالیستی سرکار بگذارد و هم به مثابه یک رهبر اسلامی – ناسیونالیست مقتدر در بحران سیاسی منطقه ظاهر شود. او که نتوانسته در صحنه خونین سوریه به اهدافش برسد این بار میخواهد با دست بالا پیدا کردن جمهوری آذربایجان در این مناقشه به عنوان یک رهبر مقتدر ظاهر شود تا شاید فرجی برای تحقق آرزوی مالیخولیایی دیرینه اش برای اعاده امپراطوری عثمانی حاصل شود.
می بینید که خاصیت و نفع سیاسی ناسیونالیسم و تحریکات ناسیونالیستی و فاشیستی فقط داخلی نیست. فقط در خدمت الهام علی اوف در آذربایجان و نیکول پاشینیان در ارمنستان و طبقات حاکم این دو کشور نیست. فراتر است. منطقه ای است. به یک معنا حتی جهانی است و به این معنا خطر گسترش جنگ نیابتی به قره باغ را نباید دست کم گرفت.
جنگ قره باغ و جمهوری اسلامی!
جمهوری اسلامی این وسط سرگیجه گرفته است. با دو طرف دهنش حرف میزند. از یکطرف، نمایندگان ولی فقیه در استانهای آذربایجان در دفاع از “اهل بیت شیعه”بیانیه میدهند، از قره باغ با عنوان«پاره تن اسلام» یاد میکنند و ولایتی مشاور خامنه ای اشغال قره باغ را با اشغال فلسطین توسط اسرائیل مقایسه میکند، و از طرف دیگر وزارت خارجه جمهوری اسلامی در باره راه حل دیپلماتیکو هم جهت با وزارت خارجه روسیه کلی گویی میکند!این تناقض گویی در راس جمهوری اسلامی چند دلیل دارد:

  • اگر چه خامنه ای و مشاورش بهتر از همه میدانند که وقتی خود اسلام سیاسی در سراشیبی است از «شیعیان آذربایجان» هم آبی برای این جنبش ارتجاعی گرم نمیشود، اما ظاهرا فرصتی پیش آمده است که به مثابه مدافع «اهل بیت شیعه» در کشور آذربایجان ظاهر «ضد استکبار وضد صهیونیستی» شان را نگه دارند و به قول معروف دلی از عزا در بیاورند که مثلا شیعیان جهان را نمایندگی میکنند. این وجه موضع حکومت از سر حفظ ظاهر ایدئولوژیک اسلامی است.
  • جمهوری اسلامی روی تحرک ناسیونالیستی قوم پرستانه به مثابه خدشه ای بر همبستگی مردم ایران علیه حکومت حساب میکند. وقتی فاشیسم ترک با شعار «کرد فارس ارمنی، آذربایجان دشمنی» (کرد فارس ارمنی، دشمن آذربایجان) ظاهر میشود، قاعدتا باید سران حکومت اسلامی از هر جناح و باندی خوشحال شوند که هنوز هم در کابوس بازگشت قیام متحدانه مردم در سالهای ۹۶ و ۹۸ زندگی میکنند و طنین شعار سراسری «جمهوری اسلامی نمیخواهیم» هنوز هم در عمارت اسلامیشان طنین انداز است.
  • دولت آذربایجان با دولت اسرائیل روابط حسنه دارد و در بلوک بندی منطقه ای در کنار ترکیه قرار گرفته است در حالیکه جمهوری اسلامی در این بلوک بندی در کنار روسیه و ارمنستان قرار دارد. موضع وزارت خارجه که عینا کپی موضع وزارت خارجه روسیه است از اینجا نشات میگیرد.
  • به طور خلاصه موضع در هم ریخته و متناقض که توسط بخشهای مختلف جمهوری اسلامی ابراز میشود، انعکاسی از تناقضات بنیادی این حکومت است. از یکطرف حفظ ظاهر ایدئولوژیک اسلامی و از طرف دیگر خارج نزدن از بلوک روسیه در تناقض گویی نقش ایفا میکند.
    آیا راه حلی وجود دارد؟
    نه زمینه ها و نه راه حل این مناقشه تاریخی ساده و سرراست نیستند. یک راه حل چند شماره ای وجود ندارد که به این مساله و به رنج و درد مردم منطقه پایان دهد.
    اولین سئوال این است: راه حل از نظر چه نیرویی و برای تامین منافع چه جنبش و چه طبقه ای؟ راه حل برای تامین منافع طبقات سرمایه دار حاکم و جنبشهای ناسیونالیستی این طبقات در دو کشور یا راه حل برای تامین امنیت و آرامش مردم و تامین حقوق شهروندی برابر و تامین زندگی انسانی برای همه؟
    اینجا در باره راه حلی صحبت میکنیم که راه را برای تامین امنیت و حقوق شهروندی برابر برای همه هموار کند و حق شهروندی را به قومیت و ملیت و مذهب گره نزند. با این تاکید نکات زیر در باره راه حل مساله اهمیت دارند:
    راه حل نهایی زمانی امکانپذیر خواهد شد که طبقات حاکم و احزاب ناسیونال – فاشیست حاکم در آذربایجان و ارمنستان به زیر کشیده شوند و به جایشان جنبشها و نیروهایی اداره سیاسی جامعه را بدست بگیرند که مردم را به ترک و ارمنی تقسیم نمیکنند و تامین حقوق شهروندی برابر برای همه را رکن اصلی اداره جامعه تلقی میکنند. شکل دادن به جنبشهای اعتراضی در هر دو کشور که تامین حقوق شهروندی برابر برای همه است هم میتواند به درجاتی بر تحرک نظامی ناسیونال-فاشیستی دو طرف افسار بزنند و هم راه کنار زدن احزاب فاشیست حاکم در دو کشور را هموار کند که گام مهمی برای رسیدن به راه حل نهایی است. چنین جنبشی در فلسطین و اسرائیل و علیه نژاد پرستی دولت اسرائیل از یکطرف و جنبش اسلامی در طرف مقابل سابقه دارد. مانیفست جوانان غزه فقط یک جلوه از چنین جنبشی است.
    تا آنجا که به راه حل نهایی مربوط میشود، باید تاکید کرد که همه مناقشات وجنگها و درگیریهای قومی و ملی و مذهبی در منطقه با حضور فعال دول ارتجاعی منطقه و حامیان جهانیشان شکل گرفته و تداوم پیدا کرده است و به این اعتباردخالت دول ارتجاعی منطقه در مناقشه قره باغ – دولتهایی که در ایجاد باتلاق خونین سوریه و عراق نقش داشته اند – یک مانع مهم برای رسیدن به راه حل نهایی و ادامه دار است.
    اما مساله این است که دو دولت سرجایشان هستند و بلوک بندیهای منطقه ای هم تعیین تکلیف نشده است. در چنین شرایطی چه باید کرد؟آیا مردم قره باغ ممکن است با راه حلهای شناخته شده ای مثل رفراندم در بارهاستقلال یا پیوستن به یکی از دو دولت متخاصم از وضعیت دهشتناک کنونی رها شوند؟
    رفراندم قبلا انجام شده است اما مساله سر جایش است و جنگ و کشتار و آوارگی سرجایش است. واقعیت این است که ناسیونال – فاشیستهای هر دو طرف در منطقه بارها به جنایات فجیعی دست زده اند و باکمال تاسف همین جنایتکاران به درجاتی به قهرمانان یکی از طرفین تبدیل شده اند. در شرایط حاضر هر رفراندمی – با توجه به اکثریت ارمنی در منطقه – نتیجه اش به دست گرفتن اداره منطقه توسط ناسیونال – فاشیستهای ارمنی خواهد بود. این راه حل مساله نیست. خود مساله است.
    همچنین تسلط هر کدام از دولتهای متخاصم بر سرنوشت سیاسی منطقه – به هر شکل و با هر وسیله ای از جمله رفراندم – ادامه وضع موجود و ادامه ستم و تبعیض علیه بخشی از مردم و حتی امکان تکرار پاکسازیهای قومی است. این این هم راه نیست بلکه خود مساله است.
    با توجه به نکات بالا، اقدامات زیر برای رسیدن به یک راه حل عملی لازم و مهم هستند اگر چه هیچکدام از این اقدامات هم سرراست و بدون مانع و به راحتی قابل حصول نیستند:
  • بی قید و شرط آتش بس برقرار شود و نیروهای حافظ صلح سازمان ملل بر آن نظارت کنند؛اشغال بخشهایی از کشور آذربایجان توسط ارمنستان پایان یابد؛
  • دخالت روسیه و ترکیه و جمهوری اسلامی و هر دولت ارتجاعی دیگر و حامیان جهانیشان در منطقه قره باغ قطع شود؛
  • به این ترتیب شرایط برای مراجعه به آراء عمومی و رفراندم فراهم میشود. رفراندم در باره چه چیزی؟ خودمختاری؟ استقلال؟ تعیین نوع اداره منطقه؟ همانطور که حمید تقوایی در گفتگوهای اخیرش با تلویزیون کانال جدید تاکید کرده است چنین رفراندمی باید در باره منشور حقوق شهروندی برایهمه برگزار شود. منشوری که با صراحت و روشنی تمام حقوق شهروندی همه ساکنین منطقه را اعلام و تامین کند.
  • وقتی چنین منشوری مورد تایید اکثریت جمعیت منطقه قرار گیرد آنگاه تازه شرایط برای شکل دادن به یک نهاد اداری وسیاسی فراهم میشود که وظیفه اصلیو مهمش پیاده کردن مفاد چنین منشوری خواهد بود.
  • و بالاخره دخالت فعال نهادهایی از سازمان ملل برای نظارت و کنترل بر اجرای مفاد منشور توسط هر نهاد منتخب مردم یک وجه مهم تحقق این اهداف است.
    اینها خطوط اصلی یک راه حل عملی در شرایط حاضر است. راه حل نهایی منوط به تغییرات بنیادی تری در سیستم سیاسی هر دو کشور متخاصم، مناقشات و تقابلهای دول ارتجاعی در منطقه است که در فرصتی دیگر باید به جوانب مختلف آن پرداخت. ۱۶ مهر ۱۳۹۲ – ۷ اکتبر ۲۰۲۰*

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *