١- يکى از نتايج فورى و مهم انتخاب خاتمى شروع چرخشهاى مهمى در درون اپوزيسيون رژيم اسلامى و مشخصا شکل گيرى مجدد يک جبهه فعال از نيروهاى اپوزيسيون طرفدار رژيم است.
٢- وجود اپوزيسيون طرفدار رژيم پديده جديدى در حيات ١٨ ساله حکومت اسلامى نيست. علاوه بر جناحهايى از خود رژيم، نظير نهضت آزادى، جبهه ملى، مجاهدين انقلاب اسلامى، و جريانات و محافل اسلامى که در نتيجه کشمکشهاى درونى رژيم از حکومت بيرون رانده شدند و در موقعيت اپوزيسيون مجاز و منتقدين دربارى رژيم قرار گرفتند، جريانهاى مختلف خارج حکومت، نظير مجاهدين خلق، حزب توده و فدائيان اکثريت و محافل مختلف متشکل از جمهورى خواهان ملى و ناسيونال-اسلامى در دوره هاى مختلف رسما بعنوان حاميان و مدافعان رژيم ظاهر شده اند و چه در تبليغ مشروعيت سياسى آن و چه در تقويت عملى آن نقش فعال بازى کرده اند.
٣- يک فصل مشترک همه شاخه هاى اپوزيسيون طرفدار رژيم تز تقسيم رژيم اسلامى به جناحهاى “مترقى و ارتجاعى”، “مردمى و ضد مردمى” و غيره است. خصلت ترکيبى و شبه ائتلافى رژيم اسلامى و کشمکش مدام جناحهاى آن امکان داده است تا اينگونه احزاب بتوانند ضمن دفاع از اساس حاکميت ارتجاعى رژيم اسلامى و ضمن اعلام وفادارى به بالاترين مقامات و نهادهاى رهبرى آن، در عين حال به اعتبار موضع انتقادى نسبت به جناحهايى در حکومت، چهره احزاب اپوزيسيون و بعضا شريک در مبارزه عليه رژيم اسلامى را بخود بگيرند.
٤- در حقيقت، اين رژيم اسلامى بود که جرياناتى نظير مجاهدين، حزب توده و فدائيان اکثريت و محافل مختلف ملى گرا را يک به يک طرد کرد و به اپوزيسيون راند. هيچيک از اين جريانات راسا و بنا بر اصول سياسى و اعتقادى خود به صف مبارزه با رژيم نپيوستند. رابطه متقابل اين جريانات و رژيم اسلامى انعکاسى از موازنه جناحهاى درونى رژيم اسلامى است. نزديکى احزاب اپوزيسيون طرفدار رژيم به حکومت اسلامى از سر توهم، کج فهمى سياسى، اشتباهات تاکتيکى و غيره نبود و نيست. اين احزاب نزديکى سياسى و فصل مشترک اجتماعى عميقى با جناحهاى مورد حمايت خويش در حکومت دارند. اينها ادامه همان جنبش ها در خارج حکومت اند. حزب توده و اکثريت از نظر برنامه و سياست و اهداف اجتماعى خود خويشاوندى نزديکى با جناح دولتگرا و ضد آمريکايى و پان اسلاميست رژيم دارند که دولت موسوى و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى مهره هاى اصلى آن بوده اند. طرد نهايى حزب توده و اکثريت با تضعيف و خلع يد از اين جناح در رژيم اسلامى رابطه نزديک داشت. سازمان مجاهدين خلق نيز به همان جنبش ناسيونال – اسلامى اى تعلق داشت که نماينده هاى ديگرش، نظير نهضت آزادى و بنى صدر مستقيما در حکومت نقش اصلى داشتند. سقوط نهضت آزادى و بنى صدر و سرکوب و به اپوزيسيون رانده شدن مجاهدين وجوه دوگانه يک روند واحد بود. همپالکى هاى حکومتى جريانات ملى گرا و جمهورى خواه در اپوزيسيون طرفدار رژيم امروز را نيز ميتوان به سادگى در جبهه ملى، نهضت آزادى، جمهورى خلق مسلمان و نظاير اينها، يعنى شرکاى اصلى در برقرارى و اداره حکومت ارتجاع اسلامى در سالهاى٦٠-٥٧ بازشناخت. بعبارت ديگر موقعيت اپوزيسيونى اين احزاب رابطه مستقيمى با چند و چون حضور جنبش سياسى آنها در حکومت داشته است. پرتاب شدن اين جريانات به اپوزيسيون نتيجه مستقيم خلع يد يا تضعيف خويشاوندان سياسى آنها در بافت حکومتى بوده است.
٥- با سرکوب حزب توده و اکثريت، اپوزيسيون طرفدار رژيم به يک دوره رکود چند ساله پا گذاشت. موج ابراز ندامت از سياستهاى پيشين، انشعاب و تجزيه و تلاش محافل مختلف اين طيف براى اعاده حيثيت از خويش و نزديکى با اپوزيسيون سرنگونى طلب در ميان اين جريانات بالا گرفت. هرچند دوره اول رياست جمهورى رفسنجانى زمينه هايى براى تحرک جديد اپوزيسيون پرو- رژيم، بويژه در ميان جريانات ملى گرا بوجود آورد، اما فضاى سياسى در اپوزيسيون اساسا تحت نفوذ احزاب و جريانات سرنگونى طلب باقى ماند.
٦- انتخاب خاتمى توازن قوا و ترکيب جناحهاى حکومت و لاجرم کل اين معادلات در اپوزيسيون را دگرگون کرده است. ائتلافى که خاتمى را سرکار آورده است و همراه خاتمى به دولت پاى گذاشته است، حاميان سياسى خود در اپوزيسيون را نيز به بازگشت به سنگر هاى سابق فراخوانده است. نه فقط حزب توده و اکثريت، بلکه همه محافل و جريانات منشعب از آنها که مدعى بودند در اين سالها به کثافت سياست دفاع خويش از رژيم خمينى پى برده و “بشردوست و دموکرات” شده اند يکسره به سنگر طرفدارى از رژيم و رئيس دولت رجعت کرده اند. “درسهاى” تاريخى و ابراز ندامت ها و اعتراف به خيانت ها يکشبه فراموش شده است. اپوزيسيون پرو- رژيم امروز تنها به محافل طيف توده اى – اکثريتى خلاصه نميشود. ابعاد اين پديده به مراتب از هر زمان وسيع تر است. بخش وسيعى از نشريات حزبى و غيرحزبى طيف ملى و تازه- دموکرات عملا به تريبونهاى حمايت از خاتمى و کشاندن مردم بدنبال رژيم اسلامى تبديل شده است. يک واقعيت انزجار آور ديگر ميدان يافتن مجدد جماعتى از صنف نويسندگان و شعراى توجيه گر و يا رسما مجيز گوى رژيم است. ماحصل همه اينها پيدايش دوره جديدى در تحرک اپوزيسيون طرفدار رژيم، تحت پرچم دفاع از خاتمى و حتى موج تعرض اين جريانات به کمونيستها، چپ ها و به نفس مبارزه عليه کليت رژيم اسلامى است.
٧- روند اوضاع سياسى درس جديد و به مراتب تلخ ترى به اپوزيسيون طرفدار رژيم خواهد داد. برخلاف تبليغات رياکارانه اين جريانات، انتخابات رياست جمهورى شروع ليبراليزه شدن مسالمت آميز رژيم از درون خود حکومت و به رهبرى خاتمى نيست. نه فقط خاتمى و ائتلاف مدافع او، بعنوان شرکاى قديمى حاکميت خونين اسلامى در ايران، ابدا چنين هدفى را دنبال نميکنند، بلکه روند رشد حرکت اعتراضى مردم و تناقضات و تنشهاى درونى رژيم اسلامى بسرعت معادلات سياسى کنونى را دگرگون خواهد کرد. هم مردم و هم کل رژيم بسرعت پديده خاتمى و تصورات و توهماتى که امروز تحت اين نام رواج داده ميشود را پشت سر خواهند گذاشت. روند اوضاع سياسى بسمت تلاطم هاى مهمى در درون رژيم و تقابل حاد تر و مستقيم تر مبارزات اعتراضى مردم و طبقه کارگر با حکومت ارتجاعى سير ميکند. جريانات اپوزيسيون طرفدار رژيم جزو اولين تلفات سياسى اين روند خواهند بود.
٨- حزب کمونيست کارگرى ايران براى سرنگونى انقلابى رژيم ارتجاعى و جنايتکار اسلامى توسط جنبش طبقه کارگر و توده وسيع مردم آزاديخواه ايران تلاش ميکند. حزب کمونيست کارگرى ايران به استقبال مبارزات رو به رشد کارگرى و اعتراضات مردمى عليه کليه ابعاد موجوديت رژيم اسلامى ميرود و اين مبارزات و اعتراضات را نيروى واقعى سرنگونى رژيم و تحقق آزادى در ايران ميداند. حزب کمونيست کارگرى ايران از هر درجه گشايش سياسى که با فشار مردم و شکافهاى رو به رشد در حکومت اسلامى پديد آيد در خدمت سازماندهى و رشد مبارزه انقلابى و گسترده طبقه کارگر و توده مردم عليه کل موجوديت رژيم اسلامى و همه جناحهاى آن فعالانه بهره خواهد گرفت.
٩- حزب کمونيست کارگرى در اين راه، و بعنوان جزء لايتجزاى مبارزه براى آزادى در ايران، همه جريانات و محافل مدافع رژيم در اپوزيسيون را قاطعانه افشاء و منزوى خواهد کرد. مردم ايران عواقب بيعت کردنها و بند و بستهاى کثيف سياسى جريانات و شخصيتهاى اپوزيسيون ملى و سنتى با خمينى و جريان اسلامى را که به عقيم ماندن انقلاب مردم و روى کار آمدن حکومت خونين اسلامى منجر شد ديده اند، مردم ايران بهاى سنگين عوامفريبى ها و صحنه سازى هاى مجاهدين و جريانات ناسيونال اسلامى در دفاع از بنى صدر اولين رئيس جمهور ارتجاع اسلامى را با جان باختن دهها هزار تن از شريف ترين مبارزان راه آزادى پرداخته اند، مردم افتضاح سياستهاى ضد مردمى و ارتجاعى حزب توده و اکثريت “پيرو خط امام” را به روشنى ديده اند. مردم مضحکه “اسلام ميانه رو پرزيدنت رفسنجانى” را فراموش نکرده اند. نه حزب کمونيست کارگرى، نه طبقه کارگر و نه توده وسيع مردم منزجر از اسلام و رژيم اسلامى، اجازه نخواهند داد که همان دلقکهاى سياسى، همان مضحکه و همان فاجعه را يکبار ديگر تکرار کنند. براى ما و همه مردم، براى ما و همه کارگران، براى ما و همه زنان، انتخابات رژيم اسلامى نقطه شروع روندى است که ميرود و بايد به برچيدن تمام و کمال رژيم اسلامى منجر شود. پرونده سياسى اپوزيسيون طرفدار رژيم نيز در اولين مراحل همين روند بسته خواهد شد.
دفتر سياسى حزب کمونيست کارگرى ايران
٢٠ مهر ٧٦ (اول اکتبر ٩٧)