mohamadreza poya

اعتصاب غذا سنت جنبش ما نیست

mohamadreza poya
محمدرضا پویا
روز دوشنبه ١٨ فرودین اطلاعیه ای با امضا “کارگران و فعالین کارگری شهر سنندج” منتشر و اعلام شده که در حمایت از اعتصاب غذای شاهرخ زمانی، بیست چهار ساعت دست به اعتصاب غذا میزنند. در وهله اول و قبل از بحث در مورد اعتصاب غذا، از جانب هییت تحریریه نشریه کارگر کمونیست از شاهرخ زمانی درخواست میکنیم که به اعتصاب غذای خود پایان دهد. جان و حرمت انسان یک عنصر اساسی و پایه ای در جنبش ماست. شاهرخ زمانی یکی از چهر های شناخته شده جنبش کارگری است و نباید سلامتی خود را بخطر بیندازد. اما باید تکید کنم که جنایتکاران جمهوری اسلامی مسول اعتصاب غذا و به خطر افتادن جان شاهرخ زمانی است. شکنجه گران رژیم اسلامی با محاکمات پی در پی و اعمال محدودیت های شدید موجب شدند تا شاهرخ زمانی در دفاع از حقوق انسانی خود دست به اعتصاب غذا بزند. اما اینکه عده ای در بیرون از زندان بنام “فعالین کارگری” دست به اعتصاب غذا بزنند، دیگر از جنس محدودیت و اجبار زندانی در برگزیدن اعتصاب غذا نیست ( که همان هم مورد تایید ما نمیباشد) بلکه تبلیغ و پراتیک کردن یک سنت “مبارزاتی” است که هیچ ربطی به کارگر و مبارزه کارگری ندارد. جمعی که خود را فعالین کارگری شهر سنندچ مینامند، میتوانند در دفاع از شاهرخ زمانی به هر اسمی که خود صلاح میدانند بیانیه بدهند، میتوانند با جمع آوری امضا تشکلات بین المللی کارگری را مورد خطاب قرار دهند و از آنها بخواهند جمهوری اسلامی را برای آزادی شاهرخ زمانی تحت فشار قرا دهند. میتوانند در اثنای فرا رسیدن اول ماه مه، با انتشار بیانیه هایی خواهان آزادی همه کارگران زندانی شوند. میتوانند در مدیای اجتماعی با توضیح وضعیت ضد انسانی زندانهای جمهوری اسلامی، افکار عمومی و مردم را جهت آزادی شاهرخ زمانی بسیج کنند. میشود مثلا یک کمپین یک هفته ای را اعلام کرد که بی شک بسیاری از آزادیخواهان را بحرکت در میاورد. اگر امروز کسانی مانند شاهرخ زمانی، رضا شهابی، محمد جراحی، رسول بداغی، بهنام ابراهیم زاده و دهها تن دیگر جزو چهر های شناخته شده سیاسی جامعه میباشند، به یمن همین آکسیونهای سیاسی بوده است.
در پایین بخش کوچکی از مقاله طولانی “اعتصاب غذا سنت پیشرو و مدرنی در مبارزه مردم نیست” آورده شده اشت. این مقاله در سال ٨٨ در اوج اعتراضات مردم در ایران در نقد اعتصاب غذای جریانات ملی اسلامی در خارج کشور توسط نویسنده همین سطور، نوشته شده است.
لینک مقاله:
http://oldrowzane.wpinewsroom.com/0000-2009/e-m07/22-reza.htm

اعتصاب غذا سنت کدام جنبش؟
اعتصاب غذا سنت پیشرویی در جنبش اعتراضی مردم نیست. اعتصاب غذا را جنبش ملی/اسلامی بویژه در خارج زندان و در سالهای اخیر در مقابل جنبش مقابله با اعدام، زندان و شکنجه به میدان آورده است. اعتصاب غذا هیچگاه فرهنگ و سنت مبارزه مردم ایران برای تحقق هیچ خواست و مطالبه ایی نبوده است، این سنت در هیچ جغرافیایی پیشرو نیست. تا آنجاییکه به ایران بر می گردد، اعتصاب غذا بخشی از همان فرهنگ خود زنی و شهید پروری جنبش ملی اسلامی است. خود آزاری تحت هیچ بحث و “شرایط ویژه ای” قابل توجیه نمی باشد و نمیتواند ابزاری پیشرو برای بسیج مردم متمدن باشد. سنن جنبش ملی اسلامی طی چندین دهه بر فضای روشنفکری و سیاسی جامعه ایران حاکم بوده است، که همین منجر به آن شد که نتنها در عرصه سیاست، بلکه در عرصه ابراز وجود سیاسی هم، بخش اعظم اپوزیسیون از چهارچوبهای این جنبش خارج نشود. حزب توده ایران که ماهرترین حزب این جنبش میباشد، تجارب بسیار زیادی درزمینه رواج این سنن عقب مانده ارتجاعی، مذهبی و شرقزده دارد. سیاسیون دهه های قبل هنوز از خاطر نبرده اند که حزب توده به بهانه های مختلف حضرت علی را سوسیالیست و شرکت در تاسوعا و عاشورا را عین فعالیت سیاسی میدید. این شیوه ها در اپوزیسیون زمان شاه و بخشا در مخالفین رژیم اسلامی، چنان متداول گردید که از نظر حاملین آن، تنها شیوه و عادی ترین روش برای پراتیک کردن سیاست بود. چپ جامعه ایران بعد از سال ٥٧ به همت منصور حکمت بیشترین تلاش را کرد که کمونیسم و سنت اعتراض مدرن را در نقد سنتهای ملی-اسلامی رایج، سنتهای توده ایستی به میدان بیاورد. واقعیت این است که سنت سیاسی یکسان، بدنبال خود فرهنگ یکسانی ببار می آورد. مجاهد و فدایی در زمان شاه چه تفاوتی با یکدیگر داشتند؟ سیاست یکسان، پراتیک یکسان، فرهنگ سیاسی یکسان و و و …….. . اعتصاب غذا یکی از شیو ه های همین جنبش است که به علت نقد ناکافی آن کماکان در اعتراضات سیاسی از آن بعنوان یک روش اعتراض استفاده می شود. تصور می کنم در سالهای اخیر با رشد و اعتلای جنبشهای مترقی و منبعث از سنت فرهنگ غربی در جامعه ایران، جنبشهایی که بستر اصلی آنها ضدیت با اسلام و فرهنگ اسلامی و عقب مانده بود، مانند جنبش علیه اعدام، جنبش علیه سنگسار، علیه قصاص، جنبش علیه شکنجه، جنبش برای آزادی زندانیان سیاسی یک تلاش ارتجاعی و عقب مانده تحت نام اپوزیسیون خود را به جلو صحنه آورد. شاخص این تلاش همین اعتصاب غذا میباشد.
اعتصاب غذا بطور علی العموم و فارغ از علل برگزیدن آن، یک شیوه شکست طلبانه سیاسی است. جمعی که تصمیم می گیرند در اعتراض به مسئله ای به جان و سلامت خود آسیب وارد کنند، قبل از آن در مقابل نیروی دشمن، شکست خود را اعلام کرده است. نفس اینکه عده ای برای پیشبرد سیاستی بجای حمله به حاکمیت، بجای متحد کردن صفوف معترضین، بجای تلاش برای بسیج افکار عمومی، به خود آسیب برسانند، شاهدی بر ضعف و عقب بودن یک سیاست است. شاهدی بر تقابل این سنت با جنبشی است که روشهای مدرنتری را در مبارزه باب کرده است.

پاسخ به یک بحث:
عده ای با چهارچوبهای عمومی این نقد موافق هستند، اما استدلال می کنند که اعتصاب غذا تنها ابزار اعتراض زندانیان است و لذا نمی توان در زندان بر این شیوه خرده گرفت. این شایعترین استدلالی است که در مقابل نقد اعتصاب غذا، ذکر می شود. اولا باید گفت که میان اجبار یک نفر زندانی برای دست زدن به اعتصاب غذای تحمیلی با انتخاب یک نیروی سیاسی در ارائه یک “سنت” تفاوت هست. اگر یک زندانی را مجبور کنند که برای بیان اعتراض خود، جسمش را داغان کند، یک مسئله قابل بررسی است، اما اگر یک جریان سیاسی تصمیم بگیرد که از این امر تئوری، تز، سنت و فرهنگ در جامعه درست کند امری دیگر است. در اوائل قرون گذشته کارگران در انگلستان برای بیان اعتراض خود به سرمایه به ماشینها و وسائل تولید حمله میکردند. این بیان خودبخودی عصیان طبقه کارگر تازه متولد شده کشورهای صنعتی غربی بود. اما زمانی که سرو کله احزابی پیدا شد که به عنوان سنت و هدف مبارزه خود، آنارشیسم و خرد کردن وسائل تولید را فراخوان میدادند، جامعه و جنبش سوسیالیستی کارگری با آنها به گونه دیگری برخورد نمود. کلا به عقیده من خود استناد به مردم برای توجیه سنت فرهنگ ملی/اسلامی جهت مبارزه، یک روش شناخته شده توده ایستی است. مضاف بر اینکه در سالهای اخیر ما حتی در برخورد به کسانی که در زندانهای رژیم مجبور شده اند اعتصاب غذا کنند، ضمن حمایت و دخالتگری فعال سیاسی رهنمود داده ایم که به جسم خود آسیب نزنند چرا که در جنبش ما حرمت جسم انسان بالاترین و مقدسترین عنصر است، بر خلاف جنبش اسلامی و یا ناسیونالیستی که انسان برای آنها وثیقه اهداف سیاسی خود میباشد. در همین سالها در زندانهای رژیم اسلامی ما با سنتها و فرهنگ بالایی در انتخاب نحوه مبارزه نیز مواجه بوده ایم. فرزاد کمانگر نمونه بارز این مدعاست. ایشان با نوشته هایش بیشتر از هر سنت اسلامی و شهادت طلبانه، جهان متمدن را صدا زد.
اما انگیزه اعتصاب غذای زندانی چیست؟ قطعا نمی خواهد بازجویان زندان را تحت تاثیر قرار دهد. زندانی با اعتصاب غذای خود تلاش می کند افکار عمومی خارج از زندان را از وضعیت و اعتراض خود با خبر سازد. اما اینکار معمولا زمانی بخوبی انجام میشود که نیرویی خارج از زندان(سازمان، کمیته، احزاب و نهاد های حمایت از زندانیان) کار خبررسانی و بسیج سیاسی را عهده دار شود. بنابراین نیروی فشار بر حاکمیت در این تصویر، افکار عمومی و مردمی است که مطلع گشته و دست به اعتراض می زنند. بنابراین برای تحقق خواسته های زندانیان، باید نیرویی در بیرون بسیج شود و به حکومت فشار وارد سازد. اگر بسیج افکار عمومی چه در داخل و چه در سطح بین المللی در مرکز این اکسیون سیاسی قرار دارد و نه اعتصاب غذای زندانی، دیگرنمی توان ادعا نمود که اعتصاب غذا یگانه روش زندانی برای اعتراض است. آیا نامه پر شور فرزاد کمانگر از سلول انفرادی خود ، افکار عمومی داخل و خارج ایران را تکان نداد؟ آیا زمانیکه تعدادی از زندانیان طی بیانیه ای خواستار لغو حکم اعدام در سراسر جهان شدند، کم مورد توجه قرار گرفتند؟ خلاصه کنم. اعتصاب غذا بعنوان تنها ابزار زندانی برای اعتراض، بحث مجازی نیست، مضاف بر اینکه خود اعتصاب غذا موتور محرک اعتراض نمی باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *