بوریس جانسون نخست وزیر دست راستی انگلستان طی دو روز گذشته شکستهای سختی را در پارلمان این کشور متحمل شد. این شکست در تاریخ انگلستان و کلا اروپا یک اتفاق مهم و حیاتی بود. زیرا دست یک باند فاشیستی و دست راستی را برای عملی کردن پروژه های خطرناکی که از برگزیت بسیار فراتر میرفت بست و پروژه هایش را نقش بر آب کرد.
او با شیوه هایی که یادآور شیوه های قدرت گیری هیتلر در پارلمان آلمان بود، به قدرت رسید و به همین روال تلاش کرد خط راست و فاشیستی خودرا پیش ببرد و طرحهایی را در آستین داشت که نمونه هایی از آن که افشا شد نظیر ممنوعیت حرکت آزاد پناهندگان و شهروندان اروپا در انگلستان، کاملا با سیاستهای نازیسم هیتلری همخوانی داشت. جانسون تصمیم گرفت از اختیاراتی که قوانین انگلستان برای معلق کردن پارلمان به نخست وزیر داده است استفاده کند و پارلمان را برای مدت پنج هفته تا ۱۴ اکتبر تعطیل کند و از این طریق خود را از مانع مخالفت پارلمان با خروج بدون توافق (No deal Brexit) خلاص کند. هدف او این بود که پارلمان فرصت بررسی طرح مخالفت با خروج بدون توافق را پیدا نکند. تصمیم به معلق کردن یا بستن موقت پارلمان همچنان در جای خود باقی است و ملکه انگلیس با این تقاضا موافقت کرده است. اما مساله اینست که با تصمیم شب گذشته که به تصویب اکثریت مجلس عوام انگلیس رسید، بوریس جانسون اختیارات خود را در مورد برگزیت از دست میدهد و موظف شده است که اگر تا ۱۹ اکتبر یعنی کمتر از دو هفته قبل از پایان مهلت برگزیت به توافقی با اروپا دست نیافت، از اتحادیه اروپا تقاضای تمدید مهلت توافق تا پایان ژانویه سال ۲۰۲۰ را بنماید. این قرار که توسط هیلاری بن از حزب لیبر به مجلس ارائه شده بود، روز ۴ اکتبر با اکثریت ۳۲۷ رای مثبت در برابر ۲۹۹ مخالف به تصویب رسید. ۲۱ نفر از کسانی که به این طرح رای مثبت دادند از نمایندگان حزب محافظه کار یعنی حزب بوریس جانسون در مجلس عوام بودند. زیرا طرح بوریس جانسون از حزب متبوع خودشان را برای خروج بدون توافق بسیار خطرناک میدانستند و به همین دلیل بنفع قانونی رای دادند که دست دولت جانسون را می بندد و اجازه نمیدهد که بدون اجازه پارلمان انگلستان را از اتحادیه اروپا خارج کند.
بوریس جانسون فورا اعلام کرد که به این قانون تن نمیدهد و حاضر نیست که با این شرایط وارد مذاکره با بروکسل شود. به همین دلیل طرح انتخابات پارلمانی قبل از موعد (snap election) را به رای گذاشت. اما اینجا هم او شکست خورد و انتخابات زودرس رای نیاورد. او قبل از این نمایندگانی را که علیه او رای داده بودند طبق قانون از کاندید شدن در دور انتخابات بعدی محروم کرده بود. این نمایندگان که اکثرا از اعضای سرشناس و قدیمی حزب محافظه کار هستند با تصمیم بوریس جانسون از کاندید شدن مجدد در انتخابات بعدی محروم شده اند و عملا کاریر سیاسی آنها پایان می یابد. و این ضربه ای به زندگی سیاسی این نمایندگان و هم ضربه جدی ای به حزب محافظه کار خواهد بود که از کاندیداهای سرشناسش محروم میشود و در نتیجه به احتمال زیاد بازنده انتخابات بعدی خواهد بود. در آخرین خبرها اعلام شد که جو جانسون برادر بوریس جانسون نیز که از نمایندگان حزب محافظه کار بود، امروز ۵ اکتبر از نمایندگی مجلس استعفا داده است و این ضربه دیگری به بوریس جانسون و حزب محافظه کار است که دو روز پیش با پیوستن فیلیپ لی یکی از نمایندگان محافظه کار به حزب لیبرال دموکرات اکثریت خود را در پارلمان از دست داده بود. فیلیپ لی در صحن پارلمان اعلام کرد که حزبی که او زمانی به او پیوسته بود با حزب کنونی که محل بازی پوپولیسم و ناسیونالیسم انگلیسی شده است متفاوت بود و از این حزب استعفا میدهد.
اکنون طرح تصویب شده در مجلس عوام باید توسط مجلس لردها تایید شود و قرار است تا فردا جمعه ۶ اکتبر این روند نیز خاتمه یابد.
شکست بوریس جانسون به یک کابوس سیاسی که جناح فاشیستی حزب محافظه کار بالای سر جامعه و کل اروپا قرار داده بود، عجالتا پایان داد. اما واقعیت بحران عمیق و ریشه دار سیاسی در انگلستان و ایضا در اروپا را آشکارا جلوی چشم گذاشت.
اکنون تنها راهی که جلوی پای بوریس جانسون میماند اینست که استعفا دهد. زیرا او چندین بار تاکید کرده است که به این تصمیم یعنی الزام تمدید مهلت برگزیت تن نخواهد داد. او احتمالا در هفته های آتی تلاش مذبوحانه ای خواهد کرد که با اتحادیه اروپا به توافقی نمایشی هم که شده دست یابد اما روشن است که راه بسادگی برای این کار هموار نیست و در نتیجه در هفته های آینده ناچار است همچون سلف خود ترزا می از دولت استعفا دهد.
سرنوشت برگزیت
برگزیت در واقع از ابتدا نیز ایده و طرح بوریس جانسون بود. او بشدت بر دولت کامرون فشار می آورد که خروج از از اتحادیه اروپا را به رفراندوم بگذارد. کامرون که خود با خروج از اروپا موافق نبود مطمئن بود که اگر طرح خروج را به نظر سنجی بگذارد مردم به آن رای منفی خواهند داد. اما آنجا هم دار و دسته بوریس جانسون به شیوه های توطئه گرانه ای یک مشت تبلیغات دروغ را به جامعه پمپاژ کردند و با هزینه کردن پولهای گزاف نهایتا با تفاوت دو در صد برگزیت رای آورد. این یک اتفاق غیر منتظره و یک شوک جدی به بخش اعظم بریتانیا بود.
با شکست بوریس جانسون در روزهای اخیر یعنی روزهای سوم و چهارم اکتبر، سرنوشت برگزیت نیز بطور جدی زیر سوال رفته است. به احتمال زیاد اوضاع به انتخابات زود رس خواهد رسید. به این شکل که بوریس جانسون استعفا میدهد و کس دیگری از حزب محافظه کار مامور کابینه میشود و او هم بعد از مدتی به بن بست خواهد رسید و نهایتا کار به انتخابات پارلمانی زودرس میرسد. در انتخابات زودرس یک احتمال اینست که حزب لیبر به رهبری جرمی کوربین که خود را چپ و مارکسیست میداند با اکثریت ضعیفی برنده شود و کوربین مامور تشکیل دولت و انجام برگزیت گردد. کوربین از “برگزیت خوب” دفاع میکند که آنرا به معنای دفاع ازحقوق شهروندان در این طرح معنی میکند. اما بخش اعظم حزب لیبر با برگزیت مخالفند. بطور واقعی برگزیت خوب معنی ندارد و طرحی را که اساس آن ناسیونالیستی و راست است نمیتوان با هیچ سریشمی مردمی و چپ کرد. به این دلیل کوربین یا هر کس دیگری که سرکار باشد ناچار است نهایتا به آرای مردم مراجعه کند و مردم بعد از اینهمه تجربه منفی که از برگزیت دیده اند به احتمال قوی به لغو برگزیت رای خواهند داد. این بهترین پایانی است که بر این کابوس سیاسی قابل تصور است.
نکته ای که هست اینست که برگزیت جامعه انگلیس را از بالا تا پایین دو شقه کرده است و کل ریاکاری و توطئه گری و غیر آزاد بودن دموکراسی پارلمانی و سیستم حاکم را برای مردم افشا کرده است. این تنها خاصیت مثبت برگزیت تاکنون برای مردم بوده است. اگر سیاستمداران حاکم ناچار شوند با رفراندوم مجدد برگزیت را کنار بگذارند، از نظر طبقه حاکم انگلیس یک سنت گذاری خطرناک خواهد بود و دست مردم برای دخالت در سیاست بازتر خواهد شد. دموکراسی یعنی اینکه مردم رای بدهند و به خانه هایشان بروند و امور را به “الیت سیاستمدار” واگذار کنند. رفراندوم مجدد این سنت و روال متعارف و “دموکراتیک”را نقض میکند و مردم را “پر رو” میکند که هرجا ناراضی بودند تقاضای رای گیری مجدد کنند. به همین دلیل سیاستمداران احزاب بزرگ انگلیس اکثرا از طرح رفراندوم مجدد خودداری میکنند و تمایلی به رفراندوم مجدد ندارند. اما برگزیت آنچنان در هم ریختگی ای در سیستم انگلیس ایجاد کرده است که راه دیگری جز رفراندوم مجدد و ضربه کاری به دموکراسی باقی نگذاشته است. با هر خط معیاری که به اوضاع انگلستان نگاه کنیم تا آینده نا معلومی شاهد تلاطمات سیاسی جدی ای در صحنه سیاسی این کشور خواهیم بود و معلوم نیست که این طوفان به چه سرانجامی منجر شود. عجالتا به جای مثبتی که شکست یک جریان فاشیست و دست راستی است منجر شده است.*
کاظم نیکخواه
انترناسیونال ۸۳۲