نسان نودینیان:
(هفته ۴ سال ۲۰۱۴)
دولت جمهوری اسلامی مقصر اصلی است!
امجد امجدی ۴۰ساله به علت نبود امکانات و اشتباه پزشکی در بیمارستان بوعلی شهر مریوان، جان سپرد. در اواخر مرداد ماه زنی ۴۲ ساله در نتیجهتزریق خون فاسد شده در بیمارستان “بوعلی” شهرستان مریوان و انتقال به بیمارستان “فجر”، جان خود را از دست داد. کمبود شدید دارو و امکانات پزشکی مناسب، دزدی و فساد مالی در بیمارستانهای کردستان امری آشنا است. بودجه ناکافی، عدم وجود پرسنل پزشکی، کمبود دارو و شبکه وسیع دزدی و فساد مالی در ادارات و بویژه در بیمارستانها عامل مرگ امجد امجدی و ده ها نفر دیگر است که در چند سال گذشته جان سپرده اند. و همچنین یکی از مشکلات عمده مردم در شهرهای کردستان عدم دسترسی به امکانات پزشکی و دارویی است. ویزیت و معالجات پزشکی با هزینه های بالا، و قیمت های گران و سر سام آور دارو جان هزاران نفر را در معرض خطر جدی قرار داده است. طب و خدمات بهداشتى و پزشکى رايگان، مناسب، و در دسترس براى همه. معاينه منظم همه شهروندان در برابر بيمارى هاى قلبى، سرطان هاى رايج و بيمارى هايى که تشخيص به موقع آنها در درمان و تخفيف عوارض آنها حياتى است. گسترش و بهبود جدى سطح بهداشت عمومى، اطلاعات پزشکى و بهداشتى عامه. گسترش و سازماندهى امکانات پزشکى و درمانى به نحوى که دسترسى فورى به طبيب و دارو و درمان براى کليه ساکنين کشور آسان باشد. خواست و مطالبات ابتدایی هر شهروندی در جامعه است.
“خطر جدی مرگ چهار زندانی”!
چهار تن از زندانیان عقیدتی اهل سنت کُرد از ۱٣ آبانماه امسال در اعتصاب غذا هستند. اکنون ۷٣ روز گذشته است و خطر مرگ به صورت جدی جانشان را تهدید میکند. این اقدام پر مخاطره زندانیان در پیگیری مطالبات به حق خود، با گذشت نزدیک به ۷٣ روز از اعتصاب غذا موجب نگرانی جامعه مدنی نسبت به سلامت جسمی ایشان شده است… «حامد احمدی»، «جمشید دهقانی»، «جهانگیر دهقانی» و «کمال ملایی» چهار زندانی کُرد اهل سنت هستند که بهدلیل اعتصاب غذای طولانی، دچار خونریزی کلیه شده و صدمات جبرانناپذیر جسمی از جمله ضعف بینایی، تشنج بدنی، استفراغ، لرز شدید، سرگیجه و درد کلیهها و درد قلب به آنان وارد شدهاست. در روزهای اخیر نیز خبرهایی از زبان پزشک زندان و سایر زندانیان درباره وخامت حال آنها گزارش شده است «معده آنها به هم چسبیده است و اگر گاهی آب هم بنوشند، سریعا آب را استفراغ میکنند.» پزشکان زندان بر این عقیدهاند اگر زندانیان همچنان به اعتصاب غذایشان ادامه بدهند، با خطر مرگ مواجه خواهند شد. زندانیان اعتصابکننده کماکان بر بیگناهی خود تاکید دارند؛ تنها خواستهاشان در این اعتصاب طولانی، تجدید دادرسی در یک دادگاه علنی و عادلانه و برگرداندن آنها به بند سابقشان در زندان رجاییشهر کرج بوده است. از طرفی دیگر مسوولین زندان قزلحصار، اعتصابکنندگان غذا را مورد تهدید و فشار قرار دادهاند تا به اعتصاب غذای ۷٣ روزه خود پایان دهند. با وجود درخواست شخصیتها و نهادهای حقوق بشری از حامد احمدی و جمشید دهقانی و جهانگیر دهقانی و کمال ملایی برای شکستن اعتصاب، این زندانیان همچنان به ادامه اعتصاب غذا، به عنوان تنها راه رساندن صدای خود برای یک دادرسی عادلانه پافشاری ورزیدهاند. این اقدام پر مخاطره زندانیان اهل سنت قزلحصار در پیگیری مطالبات به حق خود، با گذشت نزدیک به ۷٣ روز از اعتصاب غذا، موجب نگرانی جامعه مدنی نسبت به سلامت جسمی ایشان شده است. بنا به آخرین گزارش از وضعیت اعتصابکنندگان، شرایط جسمی نگرانکنندهای دارند و هر روز وضع جسمی آنها وخیمتر میشود و خطر مرگ این چهار زندانی را تهدید میکند.
“حکم اعدام”!
دیوان عالی جمهوری اسلامی حکم اعدام یک زندانی سیاسی “سامان نسیم” را تایید کرد. خبرگزاری هرانا در این خصوص گزارش کرده که حکم این زندانی سیاسی در روزهای گذشته در زندان ارومیه به وی ابلاغ شده است. سامان نسیم در روزهای اول حمله سپاه پاسداران به مواضع پژاک در تابستان سال ۱۳۹۰ در کوه های قندیل دستگیر شد و بعدها تصاویر وی در کانال های جمهوری اسلامی هنگام دیدار با خانواده اش با حضور نیروهای امنیتی و نظامی را منتشر شد.
“اذیت و آزار کولبران”!
کولبران ساکن بخش صومای برادوست ارومیه از سوی هنگ پاسگاه مرزی منطقه بازداشت شدند. نظامیان پاسگاه علاوه بر بازداشت کولبران، اشیاء و کالاهای همراه آنان را نیز ضبط کردند.
“دستگیری و زندان”!
۲۸دی: مأموران نظامی یک جوان ٢٢ ساله به نام فرهاد خسروی فرزند احمد را در روستای “جانوره” بازداشت کردند. وی پس از بازداشت در دهستان “گلچیدر” به مکان نامعلومی انتقال یافت. فرهاد خسروی قبل از بازداشت، توسط نیروهای نظامی هدف گلوله قرار میگیرد که این اقدام موجب سقوط وی از پشتبام شده و در ناحیهپا دچار شکستگی شده است. در حالی که ساکنین جانوره خواستند از بازداشت فرهاد خسروی جلوگیری کنند، اما نیروهای نظامی آنان را مورد تیراندازی قرار دادند.
“اخاذی و فشار به دانش آموزان”!
دانشآموزان مدرسە “صادقیە” شهرستان مریوان بە دلیل امتناع از پرداخت وجه نقد درخواست شدە، از سوی مسئولین مدرسە مورد تهدید قرار گرفته و به آنها اعلام کردهاند در صورت مقاومت در برابر پرداخت وجه نقد با آنها برخورد شدید خواهد شد. پیشتر و در ابتدای دیماه امسال، دانشآموازان هنرستان “عفت” سروآباد بە علت عدم پرداخت پول بە مدرسە، از سوی مسئولین مدرسە از حضور آنها در جلسات امتحان ممانعت بە عمل آمد. طی سال جاری قریب به اتفاق مدارس مناطق کُردستان ایران مبلغ ٥٠ تا ١٠٠ هزار تومان را بە بهانە تهیە سوخت و وسایل مورد نیاز مدرسە از دانشآموزان اخذ کردەاند.
“کودکان قربانیان نا امنی و کمبود امکانات تفریحی”!
در یک حادثهناگوار، طناب تاببازی یکی از منازل مسکونی محلهبهارستان شهر سقز، مرگ نوجوانی ١٠ ساله به نام دانیال باقری را درپی داشت. حادثه زمانی روی داده که دانیال در زیرزمین منزلشان مشغول تاببازی بوده که ناگهان طناب به دور گردنش گیر کرده و دچار خفگی شده است. وی دانشآموز پایهچهارم ابتدایی بوده و روز بیست و سوم دیماه جان خود را از دست داد. نبود شهربازی و پارک برای گذراندن اوقات تفریح کودکان در بیشتر شهرهای کُردستان باعث شده تا کودکان به بازیهای غیر استاندار روی آورند که در بیشتر موارد مرگ و زخمی شدن کودکان را در پی دارد. همچنین در بوستانهای این شهرها، به دلیل عدم استاندار وسایل بازی داخل پارکها، کودکان در حین بازی کردن دچار حوادث ناگوار میشوند..
“کودکان جنگ”!
روژدا” یازده ساله داخل چادر خانواده شان در اردوگاه پناهجویان سوریه ای کردستان عراق نشسته است. آخرین نقاشی اش را نشان می دهد: چهره دخترکی را کشیده است که اشک روی گونه هایش جاری است. روژدا به “مونیکا پینا” گزارشگرمان گفت: “دختره خوشبخت نیست. او دیگه هیچ چیزی توی زندگی براش نمونده”. کمی آنسوتر، عمر چهارده ساله گفت: “چیزی که من دیدم هیشکی ندیده. من هواپیمای جنگی، بمب، اسلحه و تانک و مهمات رو دیدم. یه جور هراس وحشتناکی رو دیدم.” روژدا و عمر هردو بچه های جنگ هستند. جنگی که از دو سال پیش تاکنون گریبان سوریه را گرفته است. آنان از اقلیت کرد هستند و حدود هفت ماه است که به همراه خانواده شان ناچار شده اند سوریه را ترک کرده و به کردستان عراق فرار کرده اند؛ اما ظاهرا شهرها روی خوش به آنان نشان ندادند و از همین روی “کمپ دومیز” در بیابانی برهوت و دور از شهر تاسیس شد. دومیز دومین کمپ بزرگ پناهجویان سوریه ای در کردستان عراق است. حدود شصت هزار نفر در آن به سر می برند که نیمی از این تعداد کودک و نوجوان هستند. عمر و روژدا هم مانند سایر این کودکان، آسیب دیدگان جنگی هستند که زندگی آنها را زیرورو کرده است. آنها در آرزوی یک زندگی معمولی هستند. روژدا می گوید: “وقتی که ساختمان مدرسه مون رو بمباران کردند من اونجا بودم. مادر اومد دنبالم تا من رو از دست ارتش سوریه نجات بده و مخفی ام کنه. عمر هم می گوید: “ما با جنگ کنار اومده بودیم. حتی می تونستیم زیر بمبارانها هم بخوابیم.” روژدا ابتدا غربت را چیزی شبیه جدایی تصور می کرد. می گوید: “من دمشق رو ترک کردم اما قوم و خویش و خانواده ام اونجا موندن. ته دلم خیلی غم و غصه می خوردم. چون اونا اونجا بودند و من اینجا. پیش خودم می گفتم که چرا اونا دنبالم نمیان. حتما باید دلیلی داشته باشه. اونا خونه خودمون بودن. خونه ای که از خیلی سال پیش مشغول درست کردنش بودیم.” هادیه ابراهیم حمکو”، مادرش می گوید: ” ما به مدت نه سال پول پس انداز کردیم تا خانه ای در دمشق بخریم.” او که ۴۳ ساله است و از چهره اش پیداست که رنج و مشقت بسیاری متحمل شده است، نمی تواند جلو جاری شدن اشکهایش را بگیرد. “ما تنها هشت روز توی خانه خودمان زندگی کردیم. هواپیماها آنجا را بمباران کردند و ما هم از آنجا رفتیم.” روژدا، عمر و خانواده آنها نمی خواستند از سوریه خارج شوند. اما خشونت، ترس و گرسنگی آنان را وادار ساخت راه مرزها را درپیش گرفته و به کردستان عراق پناه بیاورند. روژدا و عمر، هر کدام یک سال از مدرسه عقب افتاده اند. آنها امسال نتوانستند به مدرسه بروند. چون ظرفیت هر سه مدرسه روستا پر شده بود و دیگر جا نداشتند. اما در نهایت از سوی یک مرکز ویژه کودکان و نوجوانان به نام “آکتید” (آژانس همکاری و فنی توسعه) که یک سازمان غیردولتی فرانسوی است و از ماه آوریل گذشته شروع به فعالیت کرده است، پذیرفته شدند. ابراهیم خلیل هم پناجو است. او در شهر حمص دانشجوی زبان بوده است. او از سوریه فرار کرده تا ناچار نشود به ارتش سوریه یا نیروهای اپوزسیون ملحق شود. وی پس از آمدن به کمپ دومیز، می خواهد به زندگی کمپ نشینی اش معنا ببخشد. ابراهیم به مرکز آکتید پیوسته تا در زمینه صیانت از کودکان فعالیت کند. وی می گوید: “ما راهکارهای مختلفی برای کودکان آسیب دیده اتخاذ کرده ایم. مساله اصلی، تمرکز بر ویژگیها و خصوصیات مثبتی است که هر یک از این کودکان دارا می باشند. با برجسته کردن این ویژگیها کودکان اینجا بهتر می توانند شرایط موجود را تحمل کنند.” عمر نیز مانند بقیه کودکان اینجا، آزمونهای مختلفی به منظور ارزیابی میزان آسیبهای روانی وارد آمده بر او از سر گذرانده است. مرکز مذکور فعالیتهای فرهنگی، نظارتی و درمانی را به افراد نیازمند ارایه می دهد. عمر کاملا پرمشغله است: “ما به زبون کردی درس می خونیم. این برای من خیلی مهمه. چون زبون مادریمه و توی سوریه ممنوع بوده.” روژدا هم اهمیت ساعاتی را که در این مرکز به سر می برد، در ک می کند: “ما این بازی می کنیم. تئاتر یاد می گیریم. برامون داستان می خونند. جای خیلی خوبیه. چون می تونیم جنگ رو از یاد ببریم وخیلی به اون فکر نکنیم.” بودجه هر دو مرکز ویژه کودکان و نوجوانان از محل پول جایزه صلح نوبلی که به اتحادیه اروپا اختصاص یافت، اداره می شود. این بودجه با پیشنهاد “کودکان آشتی” که به کودکان جنگ کمک رسانی می کند، اختصاص داده شده است. ابتدا برای ۲۵۰ نوجوان تامین اعتبار شده بود. اما هر هفته به طور متوسط پذیرای هزار کودک است که با توجه به جمعیت سی هزار نفری کودکان این کمپ احتمال دارد این آمار باز هم بیشتر شود. ابراهیم خلیل با ابراز نگرانی از این وضعیت گفت: “فکر می کنم که اگر این وضعیت ادامه یابد، کودکان کمپ دیگر قادر نخواهند بود به زندگی عادی برگردند. آنها هر چقدر هم مقاوم باشند، در صورت ادامه زندگی در این کمپ توان مقاومت خود را از دست می دهند.” هزاران کودک در مرزهای سوریه چشم انتظار امنیت هستند تا بتوانند محیطی برای بازی کردن داشته باشند. اما در دومیز همه آنها می دانند که فرار از جنگ به منزله دوری از خانه و کاشانه شان است. یویو نیوز ترجمه از فرانسه: صلاح بایزیدی ترجمه از کُردی: عارف سلیمی