جدید ترین

گفتگوی خلیل کیوان با شهلا دانشفر در مورد افزایش دستمزد

خلیل کیوان: در جدال دولت و سرمایه داران از یک سو، و مبارزه کارگران برای افزایش دستمزد از سوی دیگر، تعیین یک رقم بعنوان حداقل دستمزد بر اساس چه معیارهایی تعیین می شود؟

شهلا دانشفر: معیار سرمایه داران ودولت حامی آن برای تعیین میزان دستمزدها سود است. معیار کارگران رفاه و حق برخورداری از یک زندگی شایسته انسان است. تلاش سرمایه داری همواره بر مستمند کردن بیشتر کارگران و کل جامعه است و تلاش کارگران برای  بهبود دائمی زندگی شان و ایستادن در برابر تعرضات هر روزه سرمایه داری به زندگی و معیشتشان است.  به این اعتبار جدال بر سر میزان حداقل دستمزد یک موضوع دائمی جدال کارگران با سرمایه داران است.

در جمهوری اسلامی به عنوان یکی از وحشی ترین حکومت های سرمایه داری، دیگر بحث از سودجویی فراتر رفته است. بحث بر سر چپاول و غارت جامعه است. بحث بر سر دستمزدهای چند بار زیر خط فقر و حتی سرقت همین دستمزدها و بالاکشیدن آنست. معیار های حکومتیان  بر سر میزان حداقل دستمزدها نیز حول خط فقر، خط بقاء و رساندن زندگی کارگران و سطح زندگی مردم در سطح جامعه به تباهی ومحرومیت مطلق می چرخد. و هر سال تحت عناوینی چون وضعیت اقتصادی بد کشور، مصلحت نظام، تحریم ها و خطر جنگ و غیره و غیره که هیچ ربطی به دستمزد کارگر ندارد، رژیم کوشیده است همواره بار بحرانهایش را بر دوش کارگران و کل جامعه خراب کند و زندگی و معیشت کل کارگران را مورد تعرض و چپاول قرار دهد.

در برابر این شرایط جامعه ایستاده و علیه کل این بساط توحش و بربریت قد علم کرده است. و نه تنها این، بلکه امروز در ایران کارگران در کنار خواست افزایش حداقل دستمزدها، خواست برچیده شدن حقوقهای نجومی را طرح میکنند. به این اعتبار اعتراض کارگر و جامعه به فاصله عمیق طبقاتی بین حقوقهای نجومی و فلاکت عمومی در جامعه است. و این اعتراضی اجتماعی است که در شعارهای اعتراضی کارگران، معلمان، بازنشستگان و بخش های عظیم جامعه به روشنی بیان میشود. خیزش انقلابی مردم در دیماه نیز با اعتراض به کل این بساط فقر، بیکاری و دزدسالاری حکومت به راه افتاد و امروز عمق آنرا در شعارهای اعتراضی کارگران در مبارزات هر روزه شان می بینیم. بنابراین کارگران با اعتراضاتشان دارند کل بساط توحش سرمایه داری حاکم را به چالش میکشند و در این مبارزات انتظارات خود را از سطح معیشتشان بیان میکنند.

نگاهی به این دو جبهه جدال بر سر میزان حداقل دستمزدها در ایران تصویر روشنی از معیار تعیین حداقل دستمزدها بدست میدهد.

از جمله امسال نیز بر مبنای تصمیم شورایعالی کار میزان حداقل دستمزدها به رقمی حدود یک میلیون و صد و شانزده هزار تومان رسید. این درحالیست که دو سال پیش بنا بر آمارهای رسمی اعلام شده دولت، خط فقر ٤ میلیون اعلام شده بود. و برای زمینه چینی تحمیل دستمزدهای چند بار زیر خط فقر برای سال ٩٧، بانک مرکزی در دی ماه نرخ تورم را که به اصطلاح مبنایی برای در نظر گرفتن میزان حداقل دستمزدهاست ده درصد اعلام کرد. «میدری» معاون وزیر کار، طی سخنانی با روزنامه اعتماد با ابداع احمقانه ای بحث “خط فقر ملی” را به میان آورد و رقم آنرا  هفتصد هزار تومان اعلام کرد. شورایعالی کار نیز با وجود رشد سرسام آور قیمت ها، نرخ خط فقر را دو میلیون و چهارصد هزار تومان یعنی نصف رقم اعلام شده دو سال قبلشان اعلام کرد. اینها همه شاخص ها و معیارهای حاکمیت جمهوری اسلامی در برخورد به میزان حداقل دستمزد کارگران و به تباهی کشاندن زندگی و معیشت کل جامعه را بیان میکند.

در مقابل کارگران امسال با جنبش قدرتمند حداقل دستمزد ٥ میلیون و با خواست افزایش دستمزدها به بالاتر از رقم خط فقر ٤ میلیونی اعلام شده دولت به  میدان آمدند. از جمله ٩ تشکل کارگری چون انحمن صنفی برق و فلز کرمانشاه، اتحادیه آزاد کارگران ایران، کانون مدافعان حقوق کارگر، کمیته پیگیری برای ایجاد تشکلهای کارگری و اتحادیه نقاشان استان البرز در یک بیانیه و کارگران سندیکای شرکت واحد، سندیکای نیشکر هفت تپه و گروه اتحاد بازنشستگان در بیانیه مشترک دیگری بر این خواست تاکید کردند. یک بند  قطعنامه بازنشستگان در تجمع اعتراضی سوم اسفند آنان در مقابل مجلس نیز به این خواست اختصاص داشت. همچنین در حرکتی بیسابقه ٧٠ انجمن و کانون صنفی کارگران ساختمانی طی بیانیه ای “تحت عنوان ما به دستمزدهای زیر خط فقر تن نمیدهیم” خواستار افزایش حقوقها به بالای رقم ٤ میلیون شدند و و شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان نیز قبل از آن بیانیه ای با همین مضمون داده بود. این در حالیست که شعار خط فقر ٥ میلیون، حقوق ما یک میلیون یک  شعار مهم اعتراضی تجمعات هزاران نفره بازنشستگان و معلمان در مقابل مجلس بود.

با اعلام رقم حداقل دستمزد ٥ میلیون  و با شعارهای اعتراضی ای که در مبارزات کارگری هر روزه سر داده میشود، در واقع کارگر، بازنشسته، معلم و اساسا ٩٩ درصدی های جامعه به پا خاسته اند و میگویند ما دیگر زندگی زیر خط فقر را قبول نداریم. و نه تنها این، بلکه به حقوقهای نجومی و این تبعیض آشکار طبقاتی اعتراض داریم.

خلاصه کلام اینکه شاخص کارگران برای سطح دستمزد رفاه و داشتن یک زندگی انسانی است. برچیده شدن این فاصله عظیم سطح حقوقها و معیشت مردم در سطح جامعه است. و تا آنجا که به تعیین میزان حداقل دستمزدها برمیگردد، از نظر ما میزان سطح دستمزد کارگر باید با دستاوردهای جنبش کارگری در سطح جهانی و جوامع پیشرفته امروز جهانی تطابق داشته باشد. همچنین میزان حداقل دستمزدها باید متناسب با رشد بارآوری کار افزایش یابد. یعنی  با رشد تکنولوژی همانطور که بارآوری کار افزایش یافته و سودآوری سرمایه بیشتر میشود، باید رفاه کارگر و کل جامعه نیز بیشتر شود. بعلاوه، ما میگوییم متناسب با نرخ تورم باید دستمزد افزایش یابد. اما آن نرخ تورمی که کارگر خودش به قدرت تشکلش بر تعیین میزان آن نظارت دارد. و حقوق هیچکش و هیچ مقام و مسئولی نباید از میانگین حقوق کارگران بالاتر باشد و ما خواستار برچیده شدن حقوقهای نجومی هستیم.

در عین حال دستمزد با تامین اجتماعی کامل میشود. بهداشت و درمان رایگان، تحصیل رایگان، تسهیلات لازم برای تامین مسکن، حق کارگران و کل جامعه است. از جمله بیشتر از ده درصد از دستمزد کارگر نباید صرف مسکن شود و دولت در قبال تامین مسکن برای جامعه مسئول است.

تضمین به کارگرفتن این معیارها در تعیین مزد کارگرو سطح معیشتش اینست که اجازه ندهیم دستمزد از بالای سر کارگر تعیین شود. بلکه دستمزد باید بر اساس توافق کارگر با دولت آنهم از طریق قراردادهای دسته جمعی تعیین گردد و نمایندگان منتخب مجامع عمومی کارگران طرف حساب چنین مذاکره ای باشند. اینها همه معیارها و شاخص های ما بر سر تعیین میزان حداقل دستمزد کارگران است.

 

خلیل کیوان: شما در توضیحاتتان در مورد مبارزه بر سر خواست افزایش دستمزدها به خواست مشخص افزایش دستمزدها ٥ میلیون اشاره کردید، اهمیت تعیین یک رقم مشخص در مبارزه برای افزایش دستمزد در ایران چیست؟

شهلا دانشفر: چندین سال است که کارگر در ایران در مبارزه بر سر خواست افزایش دستمزدها  با حرف روشنی به میدان آمده و رقمی را به عنوان میزان حداقل دستمزد خود اعلام میکند. امسال کارگران با قدرت بیشتر به جلو آمده و  خواستار حداقل دستمزد ٥ میلیون تومان شده اند. کارگر با اعلام این رقم در واقع میگوید دستمزد زیر خط فقر را نمی پذیرم، اقتصاد مقاومتی تان را نمی پذیرم، تعرض به زندگی ام را نمی پذیرم و این قیام کارگر در برابر فقر و فلاکت حاکم  و یک اتفاق سیاسی است.

اولین نکته مهم در رابطه با این خواست اینست که اعلام حداقل دستمزد ٥ میلیون تومان فقط اعلام یک عدد نیست که فرضا هر چه رقم آن بالاتر برود گویی رادیکال تر عمل شده است و یا به عکس هر چه رقمش را پایین تر ببریم، تحققش عملی تر خواهد بود. خواست ٥ میلیون حداقل دستمزد، پرچم اعتراض کارگر و در واقع کل جامعه به زندگی زیر خط فقر و جهنمی است که جمهوری اسلامی به پا کرده است. بنابراین کسانیکه با بحث رقم به تقابل با این جنبش می ایستند عملا این جنبه تعرضی این جنبش را کمرنگ میکنند.

اهمیت دیگر جنبش بر سر حداقل دستمزد ٥ میلیون تومان، ابعاد وسیع اجتماعی آنست. این جنبشی است که مستقیما به خیزش دیماه  مردم علیه فقر ربط دارد. از جمله زیر فشار این جنبش و فضای اعتراض کل جامعه و خیزش دیماه بود که مباحثی از سوی خود حکومتیان بر سر نرخ تورم، خط فقر ملی و خزعبلاتی از این دست طرح میشد،عقب زده شد و شورایعالی کار بر رقم یک میلیون و صد و شانزده هزار تومان به عنوان میزان حداقل دستمزد که بازهم رقمی زیر خط فقر است، به اجماع رسید. این تصمیم را گرفتند اما جرات اعلام رسمی این رقم به صورت بخشنامه را هم ندارند و انحام آنرا به بعد موکول کرده اند. دلیلش نیز به سادگی اینست که خود را در برابر جنبش قدرتمند کارگران با خواست حداقل دستمزد ٥ میلیون می بینند که در برابر این تصمیم خواهد ایستاد.

نکته قابل توجه  و مهم دیگر در تعیین رقم مشخص در مبارزه برای افزایش دستمزدها، ایستادن کارگران در برابر این بساط بردگی و تعیین مزد از بالای سر آنهاست. کارگران با این کار خود در واقع دارند اعلام میکنند که شورایعالی کار و کل این بساط سه جانبه گری مسخره ای که هر ساله به پا میشود را قبول ندارد. و اکنون که از حق نمایندگی در مراجع تعیین حداقل دستمزد از طریق نمایندگان منتخب مجامع عمومی خود و قراردادهای دسته جمعی شان محرومند، خودشان به میدان آمده و برای آن رقم میدهند.

اما حالا  که به سوال شما پاسخ دادم، اجازه بدهید که اشاره ای هم به نوشته ای که در شماره قبل انترناسیونال (انترناسیوال ٧٥٦) تحت عنوان “در باره افزایش دستمزد” درج شده بود، داشته باشم. چون به این بحث کاملا مربوط است. نوشته متیوان گفت از مبانی ای درست شروع میشود، اما وقتی به مسال مشخص تعیین میزان حداقل دستمزد میرسد، راه خود را گم میکند. از جمله در آن نوشته به خواست حداقل دستمزد ٥ میلیون تومان اشاره ای گذرا میشود، بدون  اینکه در مورد جایگاه و اهمیت سیاسی جنبش برای این خواست که قدرتمند به جلو میرود توضیحی بدهد و کارگران و کل جامعه را به حمایت از آن فرابخواند. و نه تنها این، بلکه این نوشته با کشیدن بحث بر سر اینکه خواست کارگر باید خط رفاه باشد و نه خط فقر عملا زاویه ای نقادانه به طرح خواست ٥ میلیون از سوی کارگران پیدا میکند. و حتی میگوید تعیین حداقل دستمزد بر مبنای خط فقر ضد انسانی است و باید در هم کوبیده شود و امثال اینها. تشکلهای کارگری ای که میزان ٥ میلیون را مطرح کرده اند همه به خط فقر استناد کرده اند که خود حکومت مطرح کرده است. این یعنی پنج برابر شدن حداقل دستمزد. یعنی ٥٠٠ درصد افزایش دستمزد. بر اساس چه منطقی میتوان گفت این ضد انسانی است؟ به صرف اینکه با استناد به خط فقر این خواست مطرح شده نمیتوان حتی یک نفر را به این بحث قانع کرد. و بعلاوه این نحوه بحث زیرآب بحث درست ما در زمینه رفاه را هم میزند. علاوه بر اینها در این نوشته شوراهای اسلامی در کنار سندیکالیستها قرار داده شده اند و بعنوان مدافعان تعیین دستمزد بر اساس خط فقر مطرح شده اند که اینهم غیر واقعی و نادرست است. قرار دادن شوراهای اسلامی یعنی ارگانهای جاسوسی حکومت در ردیف سندیکالیستها یک آوانس به نیروهای مزدور و مرتجع حکومتی است. سندیکالیستها راست هستند اما از نظر سیاسی صد بار بر شوراهای اسلامی شرف دارند و نباید اینها را یکی کرد. در این نوشته این آوانس به شوراهای اسلامی داده شده است که نادرست است. نهایتا در این نوشته به کارگران فراخوان داده میشود که بروند از اول عدد بدهند و برای آن مبارزه کنند. یعنی کل کاری که توسط همه تشکلهای کارگری شده و حرکتی که در میان کارگران در جریان است و حزب از آن رسما و فعالانه حمایت میکنند عملا دور زده میشود.

 

خلیل کیوان: می گویید ٥ میلیون خط فقر است و لذا حداقل دستمزد نباید کمتر از آن باشد. برخی استدلال می کنند خط فقر نباید معیار قرار گیرد بلکه خط رفاه باید معیار باشد و حداقل دستمزد بر آن اساس باید تعیین شود. در مورد تعیین حداقل دستمزد بر اساس خط رفاه چه فکر میکنید؟

شهلا دانشفر: وقتی در جواب عدد و رقم دادن برای میزان دستمزد کسی بگوید من میگویم “خط رفاه” باید گفت سوراخ دعا را گم کرده است. آیا خط رفاه جایی اعلام شده است که من وشما این را بعنوان یک معیار برای جدال انتخاب کنیم؟ اگر به کارگر بگویید برو برای خط رفاه مبارزه کن میگوید این خط رفاه کجاست؟ چقدر است؟ ٥ میلیون تومان؟ پنجاه میلیون تومان؟ صد میلیون تومان؟ و چه کسی آنرا تعیین کرده؟ گیج میشود و حق دارد گیج شود. چون خود بحث گیج است. این عبارت را ما در برابر خط فقر بکار برده ایم تا بگوییم چرا فقر چرا رفاه نه. و این بحث درستی برای بالا بردن انتظار کارگران است. اما بعنوان معیار و شاخص تعیین دستمزد بهیچوجه معنی روشنی ندارد. و زیرآب مبارزه برای دستمزد را میزند.

اعلام رقم ٥ میلیون به عنوان حداقل میزان دستمزدها، اعلام یک رقم دلبخواهی نیست که سوال ما این باشد که چرا خط رفاه مبنا قرار نگیرد. بطور واقعی نیز وقتی کارگر میگوید که اگر خط فقر ٥ میلیون است، دستمزد من نباید کمتر از این رقم باشد، معنایش این نیست که انتخاب او خط فقر است.  بلکه بر عکس کارگر با اعلام این خواست دارد اعتراضش را به زندگی زیر خط فقر و تحمیل دستمزدهای یک پنجم زیر خط فقر بیان میکند. و این اعتراضی است که مبنایی برای اتحاد کارگران بدست میدهد و مستقیما کل حاکمیت را به چالش میکشد.

اگر چه جامعه از این فراتر رفته است و امروز کارگران نه تنها از خواست حداقل دستمزد ٥ میلیون سخن میگوید، بلکه به حقوق های نجومی و کل بساط دزدی و چپاول حاکم اعتراض دارند.

 

خلیل کیوان: در حال حاضر بسیاری از واحدها برای دریافت دستمزدهای معوقه مبارزه می کنند. چگونه می شود مبارزه برای افزایش دستمزد را در دستور گذاشت وقتی هنوز در سطح وسیعی دستمزدهای فعلی هم پرداخت نمی شود؟  

شهلا دانشفر: ببینید مبارزه برای دستمزدهای پرداخت نشده، یک مبارزه دفاعی نیست که از آن این نتیجه را بگیریم پس چگونه میشود سطح دستمزدها را افزایش داد. مساله دستمزدهای معوقه اساسا مربوط به بخش مهمی از بساط دزدسالاری سرمایه داری حاکم است. از همین رو مبارزه علیه دستمزدهای معوقه بعنوان یک عرصه دائمی اعتراضات کارگری هر روزه دارد کل بساط سرمایه داری حاکم را به چالش میکشد. از همین رو وقتی به این اعتراضات نگاه میکنیم می بینیم کارگران در اعتراض به تعویق پرداخت دستمزدهایشان به میدان می آیند و شعارهایی چون یک اختلاس کم بشه، مشکل ما حل میشه، سفره ما خالیه، پز شما عالیه، تا حق خود نگیریم، از پا نمی نشینیم را سر میدهند. همچنین این اعتراضات در اشکالی هر روز تعرضی تر چون عمل مستقیم کارگری و مارش در خیابان و گرفتن جلوی خروج تولید و در بخش هایی بصورت اعتراضات سراسری دارد خود را بیان میکند. اشکالی که انعکاس دهنده فضای انقلابی جامعه است. بطوریکه این مبارزات با چنان قدرتی به جلو میرود که بطور واقعی فضای سیاسی شهرها را دگرگون کرده است. نمونه هایش را در مبارزات قدرتمند کارگران هپکو و آذر آب در اراک و گروه ملی فولاد در اهواز و نیشکر هفت تپه می بینیم.

میخواهم این نتیجه را بگیرم که اتفاقا این مبارزات خود با قدرتی که به پیش میروند میتوانند به مبارزه برای خواست افزایش دستمزد نیز قدرت بیشتری بدهند و کارگران را در موقعیت قویتر و متحد تری برای خواست افزایش دستمزدها ٥ میلیون تومان قرار دهند. به نظر من وقتی که هزاران کارگر گروه ملی همراه با خانواده هایشان در اعتراض به دستمزدهای معوقه خود به خیابان می آیند و مارش میروند میتوانند در همان تجمعات پرچم خواست حداقل دستمزد ٥ میلیون تومان را نیز بدست گیرند.

 

خلیل کیوان: برخی متخصصین اقصادی، دولت و سرمایه داران می گویند سرمایه داری ایران توان افزایش دستمزد تا سطح ٥ میلیون و حتی تا ٣ و ٤ میلیون را هم ندارد. در این مورد شما چه می گویید؟

شهلا دانشفر: داشتن یک زندگی انسانی حق کارگران و همه مردم  است و برای اعلام خواست حداقل دستمزد ٥ میلیون تومان، کارگر کاری به مقدورات حکومت ندارد و نباید داشته باشد. و گرنه اگر بحث بر سر مقدورات اقتصاد جمهوری باشد، رقم میزان حداقل دستمزد کارگران عملا نباید از رقمی که  شورایعالی کار اعلام میکند، بالاتر باشد و کارگر محکوم به تباه شدن در چنگال فقر و فلاکت هر روز بیشتر است.  اگر چه حتی همین سطح از حداقل دستمزد را نیز شورایعالی کار زیر فشار جنبش اعتراضی کارگری تعیین کرده است. اجازه بدهید کمی بیشتر توضیح دهم.

ببینید دستمزد پولی است که در قبال فروش نیروی کار به کارگر داده میشود. بنابراین اینکه حکومت توان افزایش دستمزدها تا سطح ٥ میلیون تومان را ندارد، اینکه رژیم بحران دارد یا ندارد، اینکه تولید ناخالص ملی زیاد است یا کم است، اینکه بهروری تولید چقدر بوده است و … ربطی به مزد کارگر ندارد. و باید میزان حداقل دستمزدها را از همه این مولفه ها منفک کرد. به همین دلیل روشن باید مرتبط کردن دریافتی کارگران به شرایط و فاکتورهایی جز نفس انجام کار (نظیر افزایش تولید، بارآوری، انضباط، حد نصاب تولید و غیره) اساسا ممنوع باشد.

همیشه در جوامع سرمایه داری سعی شده است، رابطه مزد و کار کارگر را با همین دست از استدلالات مخدوش کنند. بویژه در  عمل نیز آنچنان فاصله فاحشی بین مزدی که در توازن قوای معینی به کارگر داده میشود، با دستمزدی که باید هزینه تولید و بازتولید و تداوم آنرا تامین کند بوجود آمده است که عملا کل رابطه مزد با کاری که کارگر انجام میدهد به فراموشی سپرده شده و همواره تلاش میشود که مولفه هایی بیرون از این رابطه از نوع استدلالاتی که اشاره کردم عنوان گردد تا به زندگی و معیشت کارگر حمله شود. از جمله جمهوری اسلامی  سی و چند سال است با همین نوع بهانه ها بار بحرانش را به دوش کارگران و مردم انداخته و زندگی و معیشت کل جامعه را به تباهی کشیده است. این استدلال که جمهوری اسلامی توان پرداخت حداقل دستمزد ٥ میلیون  را ندارد، نمونه دیگری از همین نو تلاشهاست که  از اساس غلط و بی پایه است.

این استدلالات چیزی جز توجیه تعرض بیشتر حکومت به زندگی کارگران و کل جامعه نیست. این استدلالات از سوی گرایشات راست در مقابل جنبش برای خواست افزایش دستمزدها گذاشته میشود تا در صفوف آن تفرقه و شکاف ایجاد کند.

بعلاوه همه میدانیم که اقتصاد رژیم اسلامی بحرانی و به بن بستی کامل رسیده است. اما با همین اقتصاد به گل نشسته میلیاردها پول صرف ماشین سرکوب و جنایت حکومت، صرف حقوق های نجومی و دزدی های میلیاردی شان، صرف دستگاه صنعت مذهب و سیاستهای تروریستی حکومت اسلامی در منطقه و صرف کل بساط رانت خواری و چپاول و غارتشان میشود. اما  وقتی بحث بر سر میزان حداقل دستمزدهاست هوارشان بر سر وضعیت بد اقتصادی بلند است.

جمهوری اسلامی  سی و چند سال است با همین نوع استدلالها بار بحرانش را به دوش کارگران و مردم انداخته و زندگی و معیشت کل جامعه را هر روز بیشتر به تباهی کشانده است. و بعضا کسانی هم پیدا میشوند که بعنوان متخصص اقتصادی و گاها در پوشش دفاع از حق کارگران با همین نوع استدلالات به میدان می آیند و با جنبش بر سر خواست حداقل دستمزد ٥ میلیون تومان مخالفت خوانی میکنند. اینان نیز عملا کنار همان سیاست ریاضت اقتصادی حکومت ایستاده و توجیه گر وضع موجودند. اینان کسانی هستند که عملا در جهت تداوم وضع فلاکتبار موجود حرکت کرده و در مقابل جنبش اعتراضی کارگری قرار دارند.

اما امروز کارگران با اعلام خواست حداقل دستمزد ٥ میلیون تومان در مقابل کل بساط دزدسالاری سرمایه داری حاکم ایستاده اند. و پاسخ ما به مباحثی از این دست اینست که کارگر حق زندگی و رفاه دارد. اگر اقتصادشان به گل نشسته است، به کارگر ربطی ندارد. اگر تولید برای سرمایه دار سود آورد نیست، برود گورش را گم کند، ما خودمان جامعه را بدست خواهیم گرفت و کل جامعه از رفاه و زندگی ای شاد و انسانی برخوردار خواهد شد.

امروز ما وظیفه داریم که وسیع ترین حمایت خود را از جنبش اعتراضی کارگری با خواست ٥ میلیون تومان اعلام کنیم و با نقد گرایشات راست اجازه ندهیم که مانع پیشروی های این جنبش باشند.

 

خلیل کیوان: نظر دیگری هست که می گوید کارگران ثروت جامعه را تولید می کنند و حق دارند از نعم مادی که محصول کار خودشان هست بهره برده و یک زندگی با بالاترین نرم ها را داشته باشند. اصولا تقسیم جامعه به طبقات و استثمار شونده و  استثمار کننده را بر نمی تابند. این استدلال و این مطالبه در گیر و دار مبارزه برای افزایش دستمزد کمکی به پیروزی کارگران در نبرد برای افزایش دستمزد را دارد؟

شهلا دانشفر: به نظر من این گفتمان محدود به  نظریه این فرد و آن فرد نیست. بلکه نشانه های بارز عروج چپ در راس جنبش کارگری و جنبش های اعتراضی جامعه است. به عبارت روشنتر همین توقع و انتظار است که  پایه های جنبش علیه زندگی خط فقر را ساخته است. با عروج هر روز بیشتر این نوع گفتمانها  امروز کارگر حق به جانب تر و قدرتمند تر به جلو آمده و میگوید دیگر فقر را نمی پذیرد، دیگر به این فلاکت و بردگی تن نمیدهد و اگر خط فقر ٥ میلیون است باید دستمزد او نیز در اولین قدم بالاتر از ٥ میلیون باشد. از جمله به اعتراضات کارگری نگاه کنید.  کارگری که دستمزدش را نگرفته است به خیابان می آید و با سر دادن سرود آزادگی؛ زیر بار ستم نمیکنیم زندگی، جان فدا میکنیم در ره آزادگی، اولتیماتومش را میدهد. و یا کارگری که به بی مسکنی خود اعتراض دارد، با شعار؛ ملک نجومی تو، ما را بی مسکن کرده، به خیابان آمده و اعتراضش را به این شکاف عمیق طبقاتی در جامعه اعلام میکند. و یا کارگر با شعارهایی چون؛ حقوقهای نجومی، فلاکت عمومی، اختلاسها کم بشه مشکل ما حل میشه، اعتراضش را به کل بساط توحش سرمایه داری حاکم اعلام کرده و در واقع سوسیالیسم را فریاد میزند.

بدین ترتیب این جامعه ایست که در آن آشکارا و هر روزه تبعیض و نابرابری و اختلاف فاحش طبقاتی سرمایه داری حاکم  دارد به چالش کشیده میشود. و جنبش کارگری در پیشاپیش آن حرکت میکند. در چنین شرایطی جنبش کارگری در مبارزه برای خواست افزایش دستمزدها با خواست حداقل دستمزد ٥ میلیون تومان در موقعیت قدرتمند تری قرار میگیرد و رشد بیسابقه این جنبش در سال جاری را نیز باید در بستر همین اوضاع دید.

 

خلیل کیوان: شورایعالی کار حداقل دستمزد را یک میلیون و صد و شانزده هزار تومان تعیین کرده است، اگرچه هنوز رسما اعلام نشده است. این رقم با رقم ٥ میلیون که تشکل های کارگری تعیین کرده اند فاصله زیادی دارد. عکس العل کارگران به رقم یک میلیون و صد و شانزده هزار تومان چه خواهد بود؟

شهلا دانشفر: بدون شک این تصمیم شورایعالی کار با عکس العمل اعتراضی گسترده کارگران پاسخ داده خواهد شد و روشن است که کارگران به این بردگی تن نخواهند داد. و در واقع کارگران با اعلام خواست حداقل دستمزد ٥ میلیون و با خواست برچیده شدن حقوقهای نجومی اعتراض خود را از قبل اعلام کرده اند.

خصوصا بعد از خیزش دیماه کل جامعه علیه فقر، گرانی و کل بساط تبعیض و نابرابری حکومت اسلامی قرار گرفته است. جنبش کارگری هم در موقعیت کاملا متفاوتی قرار گرفته و با قدرت به جلو آمده است. بنابراین به نظر من سال جاری سال اعتراضات گسترده کارگری علیه فقر و علیه کل بساط دزدسالاری سرمایه داری حاکم خواهد بود. سالی است که نوید رهایی کل جامعه را از شر جهنم جمهوری اسلامی میدهد. در متن این اوضاع یکی از جنبش های قدرتمند در سال جاری مبارزه علیه دستمزد مصوب دولت و برای خواست حداقل دستمزدها ٥ میلیون به عنوان پرچم اعتراض کارگران به زندگی زیر خط فقر خواهد بود.

 

خلیل کیوان: امسال تشکل های کارگری بیشتری همصدا و هماهنگ خواهان افزایش دستمزد تا سطح ٥ میلیون و بعضا خواهان بیش از ٤ میلیون که در واقع همان رقم ٥ میلیون با بیانی دیگر است، شدند. بنظر شما امکان بسیج و سازماندهی بخش های وسیعتری از طبقه کارگر و مزدبیگران در عرصه مبارزه برای افزایش دستمزد که مبارزه علیه فقر نیز هست، ممکن شده است؟ آیا وقت آن نرسیده است که برای سازماندهی توده ای و سراسری برای افزایش دستمزد با خواست 5 میلیون متمرکز شد؟

شهلا دانشفر: قطعا میشود این کار را کرد و باید بسوی آن خیز برداشت. همانطور که شما نیز در سوالتان به آن اشاره کرده اید، جنبش علیه حقوقهای زیر خط فقر  با خواست حداقل دستمزد ٥ میلیون، جنبشی است جاری که تا هم اکنون دامنه گسترده ای پیدا کرده است. بویژه یک پای مهم جنبش برای خواست حداقل دستمزد ٥ میلیون تومان بازنشستگان و معلمان هستند و همانطور که اشاره کردم  آنها بارها در تجمعاتشان با شعار خط فقر ٥ میلیون، حقوق ما یک میلیون این خواست را اعلام کرده اند. نکته جالب توجه اینست که مبارزات این بخش از کارگران برای پیگیری خواستهایشان تداوم دارد و بطور مثال بازنشستگان در آخرین تجمعاتشان در پایان سال گذشته با شعار اگر پاسخ نگیریم، دوباره بر میگردیم، قرار و مدار ادامه تجمعاتشان را گذاشتند. معلمان نیز در پیام نوروزی شان اعتراض خود را به حقوق های زیر خط فقر اعلام کردند. اینها همه بستر مناسبی برای رفتن بسوی اعتراضات گسترده و توده ای با خواست حداقل دستمزد ٥ میلیون را فراهم میکند.

خصوصا در متن جنبش پر تلاطم کارگری و فضای اعتراضی کل جامعه زمینه برای سازماندهی این حرکت اعتراضی هر روز بیشتر میشود.

امروز میتوان با خواست حداقل دستمزد ٥ میلیون تومان به تدارک وسیعترین تجمعات اعتراضی کارگری رفت. میتوان این خواست را به موضوع مهم اعتراضات کارگری در سطحی سراسری تبدیل کرد و اعتصابات گسترده حول آن شکل داد. و از نظر من خواست حداقل دستمزد ٥ میلیون تومان، میتواند خواست متحد کننده صف میلیونی کارگران و خانواده هایشان و پرچم اول ماه مه، روز جهانی کارگر باشد. با این چشم انداز باید صف این جنبش را در ابعاد اجتماعی و سراسری سازمان دهیم و با تمام قوا برای آن تلاش کنیم.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *