” تا اومدم به خودم بجنبم دیدم بین زمین و آسمان در پروازم! حواسم بود که سرم زمین نخورد با پا آمدم روی زمین. صدای شکستن چیزی را شنیدم. نگاه به پام کردم نوک استخوان را دیدم. خون نمی زد بیرون، نگران شدم. فریاد کشیدم به دادم برسند، فرصت نبود. ترسیده بودم. چرا خون نمی آید؟ به سفیدی استخوانی از بالای قوزک پایم خیر شده بودم که شلوارم را پاره کرده بود. فرصت نبود با همان حالم دستم را گذاشتم روی استخوان و دست دیگرم را پشت پایم محکم فشار دادم استخوان را جا زدم، خون فواره زد. درد سراسر تنم دوید همکاران رسیدن. گفتند دستت را بردار! گفتم: هیچی نگوید فقط ماشین بیاورید. دستم را محکم گرفته بودم با همان حال گذاشتند تو ماشین. رسیدیم بیمارستان دکتر گفت: دستت را بردار گفتم با همین دست باند پیچی کن! دکتر حرف گوش کرد، خیالم که راحت شد بیهوش شدم! ساعتی بعد دکتر گفت: یک تیکه استخوانم نیست! گفتم لابد تا حالا سگها خوردنش. شانس آوردم و گر نه استخوانم سیاه شده بود.” ماه بعد. کارفرما قراردادش را تمدید نکرد گفت: این دیگر بیمه ای است، خوب شد میفرستمش یک کار دیگر! چنین بود سرنوشت استاد کار ما بعد از بیست “خدمت صادقانه”. او هنوز خوب نشده. حداقل حقوق، کلی بدهی، و خرج روزانه. گفت: صاحب کار گفت فعلا خرج بیمارستان را بده بعدا از بیمه تکمیلی میگیری، فعلا استراحت کن بعدا یک فکری میکنیم!” این حادثه کوچکی به نظر میرسد در مقابل مرگ ٤٣ کارگر معدن یورت که زنده به گور شدند. در مقابل سوختن کارگران فولاد بویر احمد و مرگ کارگران آتش نشان در پلاسکوی تهران، این آخرین حوادث منجر به قتل کارگران. اما این رویه ساده و روشنی از شیوه کار و استثمار کارگران است. هیچکس در مقابل هیچ چیزی پاسخگو نیست. “حادثه است دیگر!” این هم تقاص سود رسانی. و این چنین بود و هست کارگر حادثه دیده که در یک چشم بهم زدن تمام میشود.
اجلاس سالانه امسال سازمان بین اللملی کار موضوع بحثش در دو مورد “کار شرافتمندانه و ایمنی محیط کار” است . دو موضوعی که در ایران نبودنش یکی از ضروریات سود آوری سرمایه است. بی شرفی بیشتر از اینکه کارگر کار میکند و دستمزدش چندین برابر زیر خط فقر است و این خشونت سازمان یافته پیامدی ندارد جز سیه روزی بیشتر کارگر. بر خلاف پلاکاردهای که در بعضی کارخانجات این گوشه و آن گوشه چسباندن و روی آن لایه غلیظی از دوده گرفته است که در محیط کار تولید میشود بر بودن “اول ایمنی، بعد کار” تاکید میکند چیزی که اصلا وجود ندارد ایمنی کار است. یعنی بعد از نبود ایمنی شغلی و دستمزد، نبود ایمنی در محیط کار شرط اول کار شرافتمندانه برای سرمایه است. شعار واقعی سرمایه این است اول کارگر ارزان، بعد کارگر خاموش!
قرار است در اجلاس سازمان بین اللملی کار نمایندگان جمهوری اسلامی در مورد کار شرافتمندانه حرف بزنند! به قول شاعر “روزگار غریبی است نازنین!” کسانی که نقش مستقیم در ستمگری بر کارگران دارند قرار است در مورد مقوله ای حرف بزنند که اصلا بوی از آن نبردند. این بماند هر کارگری که از منزلت و معیشیت میگوید به کمک همین نمایندگان تشکلات دست ساز حکومت شناسایی و سرکوب و دستگیر وشکنجه و زندانی میشوند البته اگر قبلا ایشان نتوانسته باشند با چاقو و چماق زبان فعال کارگری را کوتاه کرده باشند. قرار است در اجلاس بین اللملی سخن بگویند که به لیست همان سازمان “ایران یکی از ٢٤ کشور نقض کننده مقاولهنامههای جهانی و در لیست ITUC یکی از ١٠ کشور پرخطر جهان برای کارگران؛ در این لیست ایران در کنار چین، هند و کامبوج قرار دارد.” این سازمان به شیوه سازمان مادر، یعنی سازمان ملل ترجیح میدهد که کشورهای که به اعتراف نهادهای همین سازمان بدترین کشورها در زمینه حقوق بشر هستند با پذیرفتن نمایندگان همان دولتها عملا به آنها مشروعیت میدهد چون گویا اگر در سازمان نباشند ممکن است کارهای بدتری کنند! و نمایندگان حکومت اسلامی حاکم در ایران آسوده از اینکه با پذیرفتن ایشان عملا، اعمالشان را تایید میکنند گیرم که در ردیف یکی از نقض کنندگان مقاوله نامه های جهانی باشند، به یک سفر اروپایی میروند که هم ثواب اخروی دارد و هم اجر دنیوی!٢٢ کارگر در مرکز تهران جلو چشم همه زنده بگور شدند. کک شان نگزید. ٤٣ کارگر دیگر در سیاهی معدن خفه شدن کسی نگران نشد. تنها نگران بودند که مسئله امنیتی شود. ٣ کارگر زنده زنده در زیر لایه های مذاب آهن داغ سوختند اینبار حتی تسلیت هم نگفتند. کارگر را به شلاق کشیدند که چرا اعترض کرده است. از این عمل شریف تر سراغ دارید؟ صدها و هزاران کارگر روزانه در جای این کشور کشته میشوند و یا مجروح میشوند به بی خیالی طی میشود. نگران نیستند تا هست کارگر ارزان ذخیره شده در لشگر بیکاران.
“باید امشب هم بایستی”، ” نمی توانم شب کشش را ندارم. میزند یک بلای سرم می آید. از صبح ساعت ٧.٥ هم پای دستگاه هستم.”،” مگر روز ممکن نیست دستت برود زیر دستگاه؟”، ” چرا اما شب صد در صد است. وانمی ایستم”، خب من مجبورم فکر دیگری بکنم!”، “جون مادرت کوتاه بیا”، ” نمیشه این خطر برای همه است بگو میخوای کار کنی یا نه!” این گوشه ای از یک مکالمه معمولی و مقدمه یک حادثه هولناک است که روزی نیست میان کارگر و کارفرما در نگیرد ( البته این گفتگو کاملا مستند است از تلاش نومیدانه یک کارگر پرسکار برای فرار از حادثه)؛ اما فشار کار و تهدید بیکاری و گرسنگی و هزار مصیبت دیگر گوشه ای از محیط شرافتمندانه ای است که جمهوری اسلامی برای کارگران تهیه دیده است. قتلی برنامه ریزی شده که از سوی حکومتیان سازمان داده شده و مجریان آن “کار آفرینان محترم” هستند. کارگر در ایران یکبار مصرف است و کارگر باید شانس بیاورد تا زمان مصرفش طولانی شود و بعد از آن هم در سنین بالا عوارض همه فشار کار را بکشد که طی بیشتر از سی سال تحمل کرده است. تا یک شبی،یا یک روزی در یک گوشه ای ملک الموت به فرمان الهی به سراغش بیایید. این هم که البته دست تقدیر است که اصلا نمیشه کاریش کرد! این همه شرافت کاری سرمایه داری است و در جمهوری اسلامی این به خشونت بار شکل آن امکان بروز یافته است.
صحبت در مورد کار شرافتمندانه از سوی نمایندگان این حکومت در یک تریبون بین اللملی بی شرف ترین کاری است که ممکن است اتفاق بیفتد. و دارد می افتد. و این تاکیدی است که ILO خود شریک جرم است. خود اگر حداقل به استانداردهای خود پایبند است بهتر برای وجه خود نمایندگان تبهکار حکومت اسلامی را از سازمان بیرون کند.