انترناسیونال: کنگره دهم حزب در چه شرایط سیاسی و اجتماعی برگزار میشود و بنظر شما به چه ضرورت ها و نیازهایی باید پاسخ گوید؟
حمید تقوائی: کنگره دهم مقارن است با تحولات مهم و بیسابقه ای هم در سطح ایران و هم در یک مقیاس جهانی.
اجازه بدهید از شرایط جهانی شروع کنم. مهمترین تحولات سیاسی جهان در دو سال اخیر – دوره بعد از کنگره 9 – موج بیسابقه مهاجرت از کشورهای اسلامزده و جنگزده به اروپا، تشدید فاجعه انسانی در سوریه و دست بالا پیدا کردن روسیه در منطقه، و بالاخره سربلند کردن و بجلو رانده شدن چهره ها و احزاب راست افراطی در غرب از یکسو و مطرح شدن نیروهای چپ با ادعا و دفاع از سوسیالیسم از سوی دیگر است. این شرایط به نظر من بازتاب و حاصل بحران همه جانبه بورژوازی جهانی در دوره حاضرست. حزب ما در ادبیات و مصوبات خودش، مشخصا از بعد از زمستان 2008 و سقوط وال استریت تا امروز، جوهر و ابعاد مختلف این بحران را مورد بحث و بررسی قرار داده است. اما فاکتور تازه انکشاف این وضعیت به یک بحران تمام عیار حکومتی در کشورهای غربی است. بحرانی که یک شاخص آن نارضائی وسیع مردم از سیستم و نظم موجود، اعتراض به شکاف آشکار بین کوه ثروت نجومی یک درصدیها و فقر توده مردم، و مقبولیت پیدا کردن گفتمان سوسیالیسم در جامعه است. در سطح سیاسی این بحران به شکل “شگفتی” و “تحولات غیر قابل انتظار” حتی در رفراندوم ها و انتخابات ها خود را نشان میدهد. احزاب سنتی حکومتی در این کشورها موقعیت و اعتبار گذشته خود را از دست میدهند، توده مردم از آنان رویگردان میشوند و احزاب افراطی به جلو رانده میشوند. از یکسو چهره های چپ با ادعای آشکار سوسیالیسم- که در مقایسه با شرایط سیاسی در غرب بویژه در آمریکا “افراطی” محسوب میشوند- نفوذ و محبوبیت پیدا کرده اند و از سوی دیگر احزاب راسیستی سر بلند میکنند و بقدرت رانده میشوند. اما قدرتگیری راست به نظر من نشانه قدرقدرتی و تحکیم سلطه بورژوازی نیست، برعکس نشانه ضعف و بی آلترناتیوی کامل اوست. تحولاتی نظیر برگسیت در بریتانیا و انتخاب ترامپ در آمریکا قبل از هر چیز سردرگمی و استیصال طبقه حاکمه در این کشورها را بیان میکند. میتوان گفت این یک نوع “دوران گذار” برای بورژوازی غرب است. راست ترین، مسخره ترین و پوشالی ترین دماگوگها و شیادان سیاسی نظیر ترامپ بجلو رانده میشوند تا برای طبقه حاکمه وقت بخرند. بحران اقتصادی و مصائب آن به گردن خارجی ها انداخته میشود تا علت اصلی یعنی نفس نظامی که بر سوداندوزی مبتنی است هدف اعتراضات توده ای قرار نگیرد و جریانات اصلی طبقه حاکمه مفری برای خروج از بحران حاصر پیدا کنند. تا احزاب “میانه و متعارف” فرصتی داشته باشند برای مرمت و سرهم کردن و احیای دکترین و دیدگاههای فروپاشیده و به بن بست رسیده سیاسی و اقتصادی و حتی فلسفی شان! اما بورژوازی نه از اسب بلکه از اصل افتاده است. بحران یک درصدیها در بی افقی و بن بست لاعلاج سرمایه داری جهانی ریشه دارد و از همین رو تحولات ” شگفت و غیر منتظره” ای نظیر برگسیت و انتخاب ترامپ بحران سیاسی و اقتصادی موجود را حتی برای طبقه حاکمه وخیم تر و شدید تر خواهد کرد. احزاب و نیروهای سنتی و “میانه رو” بورژوازی امیدوارند بعد از یک دوران گذار توحش راسیستی جامعه دوباره به احزاب میانه رو و نیروهای سنتی حکومتی روی بیاورد. امیدوارند مردم در هراس از “مرگ” به “تب” راضی بشوند. اما چنین نخواهد شد. نه راست و نه چپ بورژوازی هیچ راه حل واقعی و عملی ای برای حل و یا حتی تخفیف بحران اقتصادی و اجتماعی موجود ندارد. به نظر من ما در آستانه یک دوره تشدید تلاطمات اجتماعی و سیاسی و شکل گرفتن جنبش های اعتراضی وسیع در غرب قرار داریم. جامعه به ریاضت کشی اقتصادی بعلاوه راسیسم و زن ستیزی و خارجی ستیزی تن نخواهد داد. شنبه گذشته در آمریکا صدها هزار نفر در اعتراض به ترامپ به خیابانها آمدند و این هنوز از نتایج سحر است. این جنبش هر روز وسیع تر و گسترده تر و رادیکالتر خواهد شد و بیش از پیش کل سیستم و نظام سرمایه داری را بزیر سئوال خواهد برد.
این شرایط زمینه مساعدی برای بسط نفوذ و قدرتگیری اجتماعی نیروهای چپ و سوسیالیست از نوع حزب ما فراهم میکند و لذا وظایف مهمی را در برابر ما قرار میدهد. به نظر من این روند جهانی باید در کنگره حزب ما مورد بحث قرار بگیرد و براین مبنا رئوس مواضع و فعالیت و عملکرد ما در سطح بین المللی تعیین شود.
اما البته بخش اصلی مباحثات و تصمیمگیری های کنگره به شرایط سیاسی ایران اختصاص خواهد یافت. در ایران تقابل میان توده مردم و حکومت تشدید و تعمیق شده و ابعاد تازه ای پیدا کرده است. تا آنجا که به وضعیت حکومت مربوط میشود نافرجامی برجام، بالا گرفتن اختلافات دار و دسته های حاکم و خودافشاگریهای جناحهای حکومتی از دزدیها و حتی جنایات یکدیگر در دهه شصت و غیره، و کلا تشدید بحران مزمن اقتصادی و سیاسی ای که گریبان حکومت را گرفته است، از جمله مهمترین فاکتورهای سیاسی دوره حاضر است.
در مقابل، در جامعه و در میان توده مردم تحرک و تعرض بیسابقه ای در جریان است. ما شاهد پیشرویهای چشمگیر جنبش کارگری، گسترش بیسابقه اعتصابات و تجمعات اعتراضی کارگران، اتحاد کارگران و معلمان، مبارزات بازنشستگان، و سربلند کردن فعالین و چهره های سرشناس جنبش کارگری هستیم. افزایش دستمزدها و حقوقها، فقر و بیحقوقی و تقابل توده مردم رانده شده بزیر خط فقر با مفتخورهای حاکم، اخراج و بیکاری، حق تشکل و اعتراض و پرونده سازی های امنیتی علیه فعالین کارگری و معلمان از جمله مهمترین موضوعات اعتراضات کارگران و معلمان و بازنشستگان است. این نشاندهنده افزایش ثقل و جایگاه جنبش کارگری در جامعه و بیانیه ها و خواستها و کلا گفتمانی است که جنبش کارگری مطرح میکند.
وسعت گرفتن اعتراضات بخشهای مختف جامعه در عرصه های مختلف با ابتکارات تازه و بدیع نیز یک فاکتور مهم دیگر در وضعیت سیاسی امروز ایران است. از ممنوعیت اعدام تا آزادی زندانیان سیاسی و دادخواهی از جنایت دهه شصت تا مقابله با تبعیض علیه زنان و آپارتاید جنسی تا خواست سکولاریسم و بچالش کشیدن کل اسلام و قوانین و اخلاقیات اسلامی و حتی دفاع از حقوق حیوانات و غیره و غیره همه به موضوع اعتراض و گفتمان توده مردم در تحرکات اعتراضی و در مدیای اجتماعی تبدیل شده است. گرچه سابقه بسیاری از این جنبشها و اعتراضات به سالها قبل برمیگردد اما گسترش و تعمیق آنها و ابتکارات بدیع فعالین در عرصه های مختلف از خصوصیات تازه این جنبشهای اجتماعی و بیانگر تحول کیفی انها به سطح بالاتری است. آنچه همه این مبارزات، حتی آنجا که در قالب فعالیتهای صنفی و مدنی مطرح میشوند، را بیکدیگر مربوط میکند بچالش کشیدن کل حکومت و نظام جمهوری اسلامی است.
از سوی دیگر مبارزات جاری هم از نظر دامنه و وسعت و هم از لحاظ نوع مسائل و خواستهائی که مطرح میکنند بیش از هر زمان دیگر بیانگر و بازتاب قطبندی طبقاتی در جامعه و مقابله با وضع موجود از یک زاویه عمیقا برابری طلبانه و انسانی است. کافی است نگاهی به بیانیه عظیم زاده – عبدی که در روز جهانی کارگر منتشر شد بیاندازید، به سخنان فعالین جنبش علیه اعدام و علیه کشتارهای دهه شصت در مصاحبه با کانال جدید گوش بدهید و یا گسترش تعرض زنان برای در هم شکستن دیوارهای آپارتاید جنسی را در نظر بگیرید تا متوجه بشوید که چه تحرک وسیع و رادیکال و همه جانبه ای علیه جمهوری اسلامی و کل وضع موجود در جریان است. جامعه کلا به چپ چرخیده و از یک زاویه برابری طلبانه و انسانی به مقابله با حکومت اسلامی سرمایه برخاسته است.
حزب ما در شکل دادن به این شرایط نقش فعالی داشته است و میتواند و باید در سطح گسترده تر و همه جانبه تری به استقبال این شرایط برود. کنگره دهم حزب یک گام مهم برای آماده ساختن صفوف حزب و همه فعالینی که سیاستهای حزب را دنبال میکنند در این جهت خواهد بود. به نظر من جامعه در آستانه یک طوفان بنیان کن و تعرض وسیع به جمهوری اسلامی و کل نظام حاکم قرار دارد. حزب باید برای این شرایط خود را آماده کند و کنگره یک گام مهم در این جهت است. مشخصا لازمست کنگره در مورد ویژگی های شرایط سیاسی ایران، در مورد خصوصیات جنبش نوین کارگری و نقشی که حزب میتواند و باید در تقویت و اتحاد و سازمانیابی بیشتر طبقه کارگر و اعتراضات کارگری بر متن شرایط تازه ایفا کند، و همچنین رئوس فعالیت کمونیستی در عرصه های دیگر اعتراضات اجتماعی بحث و تصمیمگیری کند و برای پاسخگوئی به وظایف خطیری که در این دوره برابر ما قرار دارد سیاستها و چشم انداز روشنی را در برابر کل حزب و جامعه قرار بدهد.
اجازه بدهید در آخر بر یک نکته تاکید کنم. معمولا در ارزیابیها و مباحث مربوط به اوضاع سیاسی ایران مساله بقا و یا سرنگونی حکومت برجسته شده و به شکلی ایستا و سیاه و سفید مطرح میشود. گویا در بررسی اوضاع سیاسی معیار و شاخصی بجز “انقلاب میشود یا نمیشود” و “رژیم کی میرود یا نمیرود” وجود ندارد. به نظر من این برخورد ذهنی و غیر واقعی است. خصلت زنده و دینامیک مبارزه طبقاتی را نمی بیند و بحساب نمی آورد. ما کمونیستها شیوه دیگری داریم. محور و بستر فعالیت و تمرکز ما جدال طبقاتی است که هر روزه در جامعه جریان دارد. شکل گیری انقلاب و سرنگونی جمهوری اسلامی بقدرت انقلاب نقطه اوج و حاصل نهائی این جدال طبقاتی است. این مبارزه هر روزه را باید مورد بررسی قرار داد، نقاط قوت و ضعف آن را شناخت، و برای پیشروی و تقویت آن کوشید. اساس و جوهر و مضمون واقعی اعتراضات و مبارزات و کشاکش هر روزه توده مردم – نود نه درصدیها- علیه حکومت، در ایران و در تمام دنیا، تقابل میان دو کمپ کار و سرمایه است و یک شاخص مهم ارزیابی از شرایط سیاسی اینست که این تقابل طبقاتی که در اعماق جریان دارد تا چه حد به سطح سیاست رانده شده، تبیین و تعین یافته، شفاف و آشکار شده و در قالب خواستها و اهداف نبردهای روزمره بیان و اعلام شده است. هر چه مبارزات و نبردهای جاری در این جهت تقویت و تعمیق شوند و ارتقا پیدا کنند جنگ نهائی برای سرنگونی جمهوری اسلامی نیز زودتر فرا خواهد رسید و عمیق تر و ریشه ای تر و رادیکال تر و پیروزمندانه تر خواهد بود. اساس استراتژی و سیاستهای حزب ما و به نظر من هر نیروی کمونیستی در سراسر دنیا، چیزی نیست بجز تقویت این روند، و نمایندگی کردن این گرایش عمیق توده مردم به تغییر رادیکال وضع موجود – گرایشی که امروز در ایران و در خاورمیانه و در کشورهای غربی به عیان مشاهده میکنیم – در عرصه مبارزه برای قدرت سیاسی و خلع ید سیاسی و اقتصادی از طبقه سرمایه دار. در یک سطح پایه ای تر کنگره دهم را باید گردهمائی کمونیستهائی بحساب آورد که نه تنها در جغرافیای سیاسی ایران بلکه در سطح جهانی روندها و جبهه های اصلی نبرد کار و سرمایه را میبینند و تبیین میکنند و رئوس وظایف و سیاستهای خود را برای پیشرویهای بیشتر و پیروزی نهائی در این نبرد تعیین و اعلام میکنند و در دستور کار خود قرار میدهند.