خسرو صادقی بروجنی طی نوشته ای به عملکرد “بیمه بیکاری” بر مبنای قوانین داخلی و بین المللی پرداخت و با آوردن آمارهایی از سوی مرکز آمار ایران حقایقی را به مقابل چشم می آورد که مهمند. از جمله این نوشته به بررسی آماری سازمان تامین اجتماعی اشاره کرده و گزارش میدهد که در سال 94 تعداد کل مقرری بگیران “بیمه بیکاری” تنها 191630 یعنی هفت درصد کل جمعیت بیکار کشور بوده اند. که از این تعداد 24 درصد زنان بیکار و باقی مردان بیکار بوده اند. و این درحالیست که میزان بیکاری بنا بر بررسی مرکز آمار ایران در این سال 2 میلیون و 729 هزار نفر برآورد شده است.
بگذریم که چقدر این آمارها با حقیقت تلخی که در جامعه وجود دارد و با ابعاد فاجعه بار بیکاری تطابق دارد یا ندارد، نفس اینکه حتی بنا بر همین آمارهای کذایی از مقرری ای که تحت عنوان “بیمه بیکاری” و با هزار شرط و شروط پرداخت میشود، فقط 7 درصد برخوردارند، به معنای محرومیت جمعیت میلیونی بیکاران جامعه از بیمه بیکاری و هر گونه تامینی است.
واقعیت اینست که در ایران کارگران بیکار از بیمه بیکاری و از هر گونه تامین دیگری چون درمان رایگان، امکانات برای تامین مسکن و تحصیل رایگان برای فرزندانشان محرومند. واقعیت اینست که بیمه بیکاری جمهوری اسلامی اصلا ربطی به بیمه بیکاری ندارد. از جمله بنا بر تعریف سالنامه آماری سازمان تأمین اجتماعی در سال 1394، “مقرری بگیر بیمه بیکاری عبارت است از بیمه شده ای است که بدون میل و اراده بیکاره شده و آماده کار باشد”. و این به این معناست که تمامی کارگران بیکار شامل این بیمه نمیشوند. بلکه چندرغازی که داده میشود در واقع بهایی است که کارفرمایان و دولت برای بیکارسازی کارگران می پردازند. البته همین را هم کارگران با مبارزاتشان به جمهوری اسلامی تحمیل کرده اند و میزان آن حتی از حداقل دستمزد کارگران که خود چند بار زیر خط فقر است کمتر است و بنا بر قانون میزان آن ۵۵ درصد میانگین حقوق دو ماهه آخر بیمه شده است. با این تبصره که به ازای هر یک از افراد تحت تکفل (حداکثر تا ۴ نفر) ۱۰ درصد به آن اضافه میشود. که البته رقم نهایی اش نباید از 812 هزار تومان کمتر و از هشتاد درصد میانگین دو ماه آخر حقوق کارگر بیشتر باشد. بگذریم که پرداخت همین را هم در بسیاری از اوقات چند ماه چند ماه به تعویق می اندازند. که برای شمولیت همین مبلغ بسیار ناچیزی که به اسم بیمه بیکاری میپردارند، باید از هفت خوان رستم گذشت.
از جمله بنابر قانون فاشیستی جمهوری اسلامی کارگران افغانستانی و تبعه کشورهای خارجی از آن محرومند. بعلاوه بیمه شده برای شمولیت بیمه بیکاری قبل از بیکار شدن حداقل باید ٦ ماه سابقه پرداخت حق بیمه داشته باشد و مدت پرداخت آن هم به سابقه پرداخت بیمه اش بستگی دارد که حداکثر ٣٦ ماه برای بیمه شدگان مجرد و ٥٠ ماه برای بیمه شدگان متاهل و متکفل خواهد بود. کاری هم به این ندارند که بعد از اتمام این مدت، چه بر سر کارگری که از کارش بیکار شده، می آید. آنوقت در شرایطی که حداقل 90 درصد قراردادها موقت و بصورت پیمانی است، کسب چنین شرایطی برای کارگران دشوار و بسیاری از شمولیت آن خارج می مانند. بدین صورت است که چندرغاز “بیمه بیکاری” جمهوری اسلامی تنها شامل هفت درصد کارگران بیکارمیشود.
بدین ترتیب در شرایطی که اقتصاد جمهوری اسلامی به مرز فلج شدن رسیده است. هر روز کارخانجات بیشتری به تعطیلی کشیده شده و کارگران بیشتری از کار بیکار میشوند، برای دانش آموختگانی که وارد بازار کار میشوند، کاری وجود ندارد و بحث بر سر بحران بیکاری جوانان و سونامی بیکاری است، محرومیت جمعیت عظیم بیکاران از یک بیمه بیکاری مکفی و در کنار آن بیمه های اجتماعی دیگر، مساله بیکاری را به یک فاجعه بزرگ اجتماعی تبدیل کرده و دامن بسیاری از خانواده ها را گرفته است.
خارج شدن کودکان هر چه بیشتری از چرخه تحصیل، گرسنگی مزمن کودکان و بالا رفتن آمار بیماری و مرگ و میر بر اثر سوء تغذیه، بالا رفتن آمار خودکشی و اعتیاد در جامعه، به هم ریختن شیرازه خانواده ها و بالا رفتن میزان تن فروشی گوشه هایی از این فاجعه عظیم اجتماعی است که هر روزه قربانی میگیرد.
در مقابل این وضعیت جنبش پر تپش کارگری را داریم و یک عرصه دائمی اعتراض در کارخانجات اعتراض علیه بیکارسازیهاست. خواستهای سراسری ای چون افزایش دستمزدها به بالای خط فقر، تحصیل رایگان برای همه کودکان، درمان رایگان و مسکن مناسب برای همه بیشتر به جلو کشیده شده و مشخصا در اعتراضات معلمان، کارگران، بازنشستگان در دو سه ساله اخیر میتوان این پیشروی را دید. بعلاوه اعتراض علیه بیکاری دارد در اشکال سازمانیافته تری راه خود را پیدا میکند. نمونه هایی چون اعتراضات جوانان بیکار در ماهشهر، آبادان ، شهررویی بهبهان طلایه هایی از چنین حرکتی است. این خیل عظیم بیکاری که نیمی از آنرا جوانان تشکیل میدهند، امروز یک بمب انفجاری اعتراض در جامعه هستند. جنبش علیه بیکاری، جنبشی است که زمینه حمایت اجتماعی دارد و با اتکا به این نیروی عظیم اجتماعی میتوان به تدارک آن رفت.