جمهوری اسلامی سرانجام بعد از ۴۵ سال رجزخوانی براینابودکردن اسرائیل و آزادسازی قدس، در دقایق اولیه بامداد شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳ با شلیک بیش از ۳۰۰ فروند پهپاد و انواع موشکبه خاک اسرائیل به طور مستقیم وارد جنگ شد.
رژیم اسلامی تلافیکشتهشدن فرماندهان ارشد سپاه قدس، شاخه برونمرزی سپاه تروریستی پاسدارانش را که در یک حمله موشکی اسرائیل به ساختمان بهاصطلاح کنسولگری حکومت در دمشق کشته شده بودند بهانه حمله پهپادی و موشکی خود به اسرائیل کرده بود.
این حمله حکومت درمانده اسلامی به حدی نمایشی، مضحک و مفتضحانه بود که استیصال و درماندگی رژیم را برای هر انسانی بر روی کره زمین که اخبار و گزارشات مربوطه را دنبال کرده و یا تصاویر آن را دیده بود، عمیقاً برملا ساخت.این اولینبار نبود که رژیم بادرماندگی دست به چنین نمایش خفت باری میزند. قبلاً هم در سال ۱۳۹۸بهاصطلاحبهتلافیکشتهشدن قاسم سلیمانی فرمانده تروریست و کودککش سپاه قدس از طریق یک حمله ازپیشطراحیشدهپهپادی ارتش آمریکا و به دستور مستقیم دونالد ترامپ رئیسجمهوری وقت آن کشور، حملهای نمایشی و ازقبلاطلاعدادهشده به دولت آمریکا را علیه پایگاه عین الاسد، یکی از پایگاههای نظامی آمریکا در عراق انجام داده بود که جز رسوائی و تبدیلشدن به سوژه طنز و برملاشدن توخالی بودنشعایدی برایش به دنبال نیاورد.
این حملات بهاصطلاحتلافیجویانه جمهوری اسلامی علیه آمریکا و اسرائیل که در دو زمان بافاصله بیش از ۴ سال اتفاق افتادهاند از نظر موقعیت سیاسی و حکومتی دارای شباهتها و تفاوتهایی هستند. سال ۱۳۹۸ که در ۱۸ دی پایگاه تخلیه شده از نیروهای آمریکائی عین الاسد مورد هدف موشکهای بالستیک جمهوری اسلامی قرار گرفت و باعث هیچ خسارت جانی و مالی ای نگردید، آبانش مردم ایران حکومت را تا لبه سرنگونی پیش برده بودند و ازاینجهت اوضاع سیاسی و اعتراضی علیه حکومت شباهتهای زیادی با شرایط امروز داشت.اما حکومت توانست با سرکوب و کشتار گسترده آن اعتراضات از سرنگونی نجات یابد و این از تفاوتهای سال ۱۳۹۸ با امروز است.
از نظر موقعیت منطقهای و بینالمللی نیز در سال ۱۳۹۸ اوضاع جمهوری اسلامی نسبت به حالاتفاوت داشت. مماشات بینالمللی با رژیم در سطح بالائی جریان داشت و حکومت در سایه مماشاتها توان ادامه سیاستهایبحرانآفرینی محدودمنطقهای از طریق گروههاینیابتی و همچنین ادامه رجزخوانیهایش علیه اسرائیل و آمریکا را داشت؛ بنابراین حکومت حتی کشتهشدن قاسم سلیمانی هم برایش قابلتحمل بود و بهجای تلافی در سطح و سیاق حمله به اسرائیل به فکر بهرهبرداری برای بهاصطلاح کسب حمایت داخلی از طریق گرداندن چندروزه بقایای احتمالاًبهجامانده از جسد قاسم سلیمانی در شهرهای مختلف و جمعآوری گسترده طرفداران خود در مراسم خاکسپاری او ازیکطرف افتاد و از طرف دیگر در همان شب ۱۸ دی ۱۳۹۸ که چند موشک را به پایگاه ازقبل تخلیهشده عین الاسد شلیک کرد، برای مظلومنمایی و مشروعیتگیریبینالمللی در یک اقدام جنایتکارانه به هواپیمای مسافربری اوکراینی بعد از بلندشدن از فرودگاه خمینی موشک شلیک کرد و ۲۷۶ نفر را قتلعام کرد.
حمله موشکی جمهوری اسلامی به پایگاه عین الاسد اگر چه از نظر عمومینمایشی رسواکننده بود، ولی در آن زمان برای حفظ موقعیت خود بهعنوان رأس و مرکزیت جبهه مقاومت و بهخطکردنگروههای نیابتی در برابر اسرائیل کفایت میکرد.
اما انقلاب “زن، زندگی، آزادی” با قتل مهسا (ژینا) امینی به دست جانیان گشت ارشاد و نیروی انتظامی از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ حکومت را در شرایطی جدید از نظر بنبست ادامه حاکمیت در داخل و مواجهه با عمق و شدت یافتن فشارها و بحرانهایبینالمللی قرار داد.
جمهوری اسلامی از سال ۱۴۰۱ در چنبره یک انقلاب قرار گرفته که تا سرنگونکردنش دست از سرش بر نمیدارد. نفس حکومت زیر فشار انقلاب به شماره افتاده و مابهازای این وضعیت داخلی در سطح بینالمللی برای حکومت، حمایتهای اجتماعی، تشدید فشارها و تغییر لحنهایدولتهاو موضعگیریها، صدور بیانیهها و محکومیتها توسط نهادهای بینالمللی در زمینه نقض حقوق بشر بوده است.
ادامه موقعیت منطقهای و بینالمللی قبل از شروع انقلاب “زن، زندگی، آزادی” برای جمهوری اسلامی در شرایط انقلابی حاضر امکانپذیر نیست.رژیم ناچار بود برای نجات خود از سرنگونی تقلاهایی بیهوده در ایجاد بحرانهایمنطقهای بکند تا بهاصطلاحبا نمایش قدرت و اقتدار منطقهای خود اعلام کند که هیچ قدرتی توان سرنگونکردنش را ندارد. در نتیجه حمله به اسرائیلتوسط گروه حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳پیآمد مجموعه اوضاع تا چند ماه قبل حکومت بود.
اما این حمله و بحرانآفرینیجمهوری اسلامی که با هدف پنهان ماندن نقش خودش در آن صورت گرفتنیز همچنان که انتظار میرفتبه یک شکست و معضلبیسابقه برایش تبدیل شد و تقلاهایش برای تبرئه خود از دستداشتن در حمله کهمیرفت تا بهکلی اتوریته خود را بر روی گروههای نیابتی از دست بدهد، بر عمق بحران هویتیاش افزود.
از طرف دیگر نیز دولت اسرائیل که درگیر یک بحران اجتماعی داخلی بود، حمله حماس برایش حکم یک مائده داشت تا به بهانه تلافی شهروندان کشته شده اسرائیلی و تضعیف گروه تروریستی حماس وسر جای خود نشاندن جبهه مقاومت ضد اسرائیلی به سرکردگی جمهوری اسلامی با کشتار بیش از ۳۰ هزار انسان بیدفاع فلسطینی بحران داخلی را کنترل و فعلاً از سر بگذراند و این اوضاع همچنان که اتفاق افتاد زمینههای احتمال وقوع درگیریهای شدیدتر میان اسرائیل و جمهوری اسلامی را در خود داشت.
طبیعی بود که ارتش اسرائیل به حملات متداول خود پیش از حمله حماس به اسرائیل به پایگاههای سپاه بهویژه در سوریه با شدت و گستردگی بیشتر ادامه دهد و در نتیجه بارها آنها را مورد حملات هوائی و موشکی قرار داد که حاصلشانکشتهشدن تعداد زیادی از فرماندهان و نیروهای سپاه بوده است. فقط در اثریکی از حملات اسرائیل که در۳۰ دی ۱۴۰۲ در دمشق رخ داد۵ فرمانده ارشد سپاه که یکی از آنها رئیس واحد اطلاعات سپاه در سوریه بود، کشته شدند.
ولی بااینحال جمهوری اسلامی همچنانپاسخش به کشتهشدنفرماندهانش به دست اسرائیل، رجزخوانی و هارتوپورت بود.
اما چرا جمهوری اسلامی در ۲۵ فروردین ۱۴۰۳ اقدام به رویاروئی مستقیم با دولت اسرائیل به بهانه تلافی حمله به ساختمان کنسولگریاش که در اصل پایگاه و مقر طراحیها و فرماندهیهای عملیات نظامی نیروهای نیابتی به اسرائیل بود، کرد؟ آیا تجاوز به خاک و نقض تمامیت ارضی که سفارت و کنسولگری بر مبنای فلسفه حاکمیتی نظام جهانی موجود جزئی از آن استبرای جمهوری اسلامی غیرقابلتحمل بودهاست؟ یا اینکه اهمیت و جایگاهکشتهشدگاناین باربالاتر از جایگاه کشتهشدگانی مانند قاسم سلیمانی و فخریزاده بوده است؟
واقعیتها نشان میدهند که هیچ یک از ادعاها و بهانههای حکومت واقعیت ندارند. تأسیسات اتمی و موشکی جمهوری اسلامی پیشتر و بارها در خاک ایران مورد تجاوز و حمله اسرائیل قرار گرفته و افراد کلیدی سپاه و دانشمندان هستهایاش مانند فخریزاده کشته شدهاند، ولی حکومت ریسک رویاروئی مستقیم نظامی با اسرائیل را نپذیرفت و ساکت ماند.
علت بحرانآفرینی گسترده حکومت و رودررو شدنش با اسرائیل را باید در داخل دید. جمهوری اسلامی در محاصره مردم انقلابی افتاده و هر روز حلقه محاصره تنگترمیشود. شرایط بهگونهای است که معمولیترین و عادیترینجنبههای زندگی روزمره مردم حکومت را زیر فشار میگذارد. هیچ یک از قوانین رژیم اسلامی از طرف مردم رعایت نمیشوند. شادی عمومی ایام نوروز به عزای وحشت برای حکومت تبدیلمیشود. آرامگاههایجانباختگان انقلاب محل تجمع و تجدید پیمان عمومی شدهاند. ماه رمضان به ماه روزهخواری عمومی و اعتراضی تبدیل میشود و در همه این عرصهها زنان آزادیخواه و شجاع از موقعیت به دست آورده در برابر حکومت با گستردهکردنبیحجابی دفاع کردهاند.
جنگ واقعی و تعیینکننده با حکومت را مردم ایران بهپیشمیبرند. رژیم با ایجاد فضای جنگی هدف تشدید سرکوب و بهعقبراندن مردم را دنبال میکند. از روز ۲۶ فروردین دور جدیدی از سرکوب و بگیروببند در جامعه با حمله به زنان را آغاز کرده است، اما زنان و کل مردم باقدرت از آزادی و زندگی خود دفاع میکنند و حکومت و مزدوران سرکوبگرش را مستأصل و درمانده کردهاند.
امید جمهوری اسلامی برای بهعقبراندن و ساکت کردن جامعه به ایجاد فضای جنگی است، اما توان ادامه آن را ندارد. نهتنها از نظر نظامی ناتوان است، بلکه علاوهبرآنمیداند که مردم مجال استفاده از فضای جنگی برای نجاتش را نخواهند داد.
تنفر از جنگ و سیاست جنگطلبی و بحرانآفرینی حکومت بر نفرتهای دیگر مردم از رژیم افزوده شده است و ادامه بحرانآفرینی تنها به سرنگونی سریعتر جمهوری اسلامی منجر خواهد شد.