درحالیکه جمهوری اسلامی به اعدام زندانیان جرایم عادی و بهویژه محکومین مرتبط با مواد مخدر به طورگستردهای ادامه میدهد، در هفته گذشته یک زندان سیاسی عقیدتی بنام قاسم آبسته را در زندان قزلحصار اعدام کرد. جنایتکاران اسلامی این زندانی سیاسی را پس از گذراندن حدود چهارده سال در زندان روز یکشنبه چهاردهم آبان ۱۴۰۲ به دار آویختند. قاسم آبسته که اهل کردستان بود به همراه شش نفر دیگر که همگی سنی باور بودند به اتهام قتل دستگیر و سپس به اعدام محکوم شدند که این حکمابتدا در دیوان عالی جمهوری اسلامی به دلیل نبودن شواهد کافی رد شد. پرونده این هفت زندانی عقیدتی که همگی عضو یک محفل مذهبی با باورهای سَلَفی بودند بار دیگر مورد بررسی قرار گرفت و این باربا حکم قاضی جلاد ابوالقاسم صلواتی به اعدام محکوم شدند کهدیوان عالی رژیم نیز این احکام اعدام را تأیید کرد. بهاینترتیب اکنون بعد از اعدام قاسم آبسته شش نفر دیگر از یارانش به اسامی انور خضری، کامران شیخه، فرهاد سلیمی، خسرو بشارت، ایوب کریمی و داود عبداللهی که همه در زندان قزلحصار محبوس هستند، در خطر اعدام قرار دارند.
احمدرضا حائری، زندانی سیاسی از زندان قزلحصار، طی نامهای به نقل از یک همبندی قاسم آبسته گفته است «بهصورت “خود معرف” شخصاً خود را به مقامات قضایی معرفی» کرده بود، اما در پی «پروندهسازی اداره اطلاعات ارومیه» و «شکنجه و انفرادی» با حکم اعدام مواجه شد. احمدرضا حائری همچنین به نقل از «یکی از همپروندهایهای» قاسم آبسته نوشت که «کل دادگاه دو دقیقه طول نکشید» و در آن جلسه «مقیسه گفت: اولاً کُرد هستید، این یک اعدام! ثانیاًاهلسنت هستید این دو اعدام و ثالثاً تفکر سلفی دارید این سه اعدام… والسلام!» خود این اظهارات بهاندازه کافی گویاست که روند دادرسی عادلانه حرف مفت است و اعدامهاکاملاً بار سیاسی دارند و تصمیمات از پیش و حتی قبل از برگزاری دادگاههای فرمایشی رژیم گرفته شده است.
واقعیت این است که اعدام همواره در جمهوری اسلامی یک ابزار سیاسی بوده است. ابزاری سیاسی در جهت سرکوب و ارعاب جامعه. حتی اعدامهایبهاصطلاحغیرسیاسی نیز با همین هدف دنبال شده است. وگرنه جمهوری اسلامی بهعنوان دزد و جانی حاکم نه دنبال مبارزه با جرم و جنایت در جامعه است و نه به فکر امنیت شهروندان است. آنچه که برای جمهوری اسلامی مهم است “امنیت” خودش در قبال مردمی است که این رژیم را نمیخواهند و میخواهندآن را به گور بسپارند. انقلاب زن زندگی آزادی و جنبشهای اعتراضی پیش از آن بهشدت موقعیت جمهوری اسلامی را متزلزل کرده است. این رژیم که از عاقبت به زیر کشیدن خودش توسط مردم میترسد به اعدامهای بیشتری روی میآورد.
در واقع باید گفت اعدامهای اخیر واکنشی به موقعیت ضعیف شدهجمهوری اسلامی در شرایطبعد از تحولات انقلابی یکساله گذشته است. جمهوری اسلامی فکر میکند با اعدامهای بیشتر میتواند قدرت پوشالی خود را به رخ مردم بکشاند. دستزدن به اعدامهای بیشتر در زمانی که بهویژه اعتراضات خیابانی فروکش کرده است، از نظر جمهوری اسلامی فرصتی است که این رژیم “اقتدارش” را به مردم نشان دهد تا با ایجاد وحشت از اعتراضات بیشتر جلوگیری کند. اینکه این رژیم با زور و سرکوب بر اوضاع کنترل دارد. اما مدتهاست که این ترفندها بیشتر از آنکه رژیم را به هدف مرعوب ساختن جامعه نزدیک کند موجب خشم و اعتراضات بیشتر مردم شده است. ما تابهحال بارها دیدهایم که چگونه مردم در مقابل اعدامهای جمهوری اسلامی صفآراییکردهاند و حتی در مواردی رژیم را وادار به عقبنشینیکردهاند. نجات سه تن از معترضین آبان ۹۸ یکی از این موارد است و موفقیت در توقف اعدام عباس دریس کارگری که در جریان اعتراضات آبان ۹۸ در ماهشهر دستگیر شده بود،نمونه دیگر است.همچنین واکنش خشمگین مردم بعد از حرفهای پدر یک بسیجیکه سال گذشته در درگیری با مردم کشته شد، و خواهان اعدامهای بیشتر در انتقام خون پسرش بود، خود گواه دیگری است که مردم چقدر از تداوماعدامها در ایران معترضاند و از هر فرصتی برای بیان این اعتراض علیه رژیم آدمکش جمهوری اسلامی استفاده میکنند.
همانطور که قبلاً نام بردیمدر حال حاضر شش نفر از زندانیان سیاسی و عقیدتی در خطر اعدام قرار دارند و از سوی دیگر یکی از معترضین انقلاب زن زندگی آزادی بنام غلامرضا رسایی با خطر اعدام مواجه است. شمار کسانی که با اتهاماتی نظیر “افساد فیالارض” و یا “محاربه” زیر تیغ اعدام قرار دارند کم نیست. جمهوری اسلامی این خیال خام را باید با خود به گور ببرد که میتواند با کشتار و آدمکشی و بگیروببند،مردم را از تداوم اعتراضاتشان برای سرنگونی این رژیم بازدارد.
از همین رو بسیار مهم است که متحدانه علیه اعدامهابپا خیزیم و علیه احکام اعدام زندانیان سیاسی و اعدام به هر دلیل و جرمی اعتراض کنیم. اگر اعدام یک ابزار سیاسی سرکوب مردم توسط جمهوری اسلامی است ما باید با اعتراضات خود این ابزار را درهم بشکنیم و راه خود را به جلو باز کنیم. یکی از محورهای انقلابی که ما سال گذشته علیه رژیم و نظام حاکم شروع کردیم دفاع از نفس زندگی بود. زندگی در مقابل مرگ و نیستی. زندگی در مقابل اعدام. زندگی خوب در مقابل فقر و سیهروزی. نام انقلاب ما با دفاع از حق حیات گرده خورده است. ما مخالف هر گونه جنایت حکومتی هستیم و معتقدیم کهاعدام باید از قوانین کیفری تماماً حذف شود و این مجازات شنیع ضدانسانی تماماً ممنوع گردد. رسیدن به آزادی واقعی بدون درهم شکستن ابزاری مثل اعدام که حاکمین با توسل به آن میخواهند شهروندان را به انقیاد خود در آورند غیرممکن است.نه به اعدام و زندهباد آزادی و زندگی!