جنگی که برای تحمیل حجاب اجباری در دانشگاهها جریان دارد مربوط به کل جامعه است. حکومت اسلامی با لشکرکشی و تقلا و تلاش برای تحمیل حجاب به دانشجویان میخواهد انقلاب زن زندگی آزادی را عقب براند و دانشجویان دارند از این سنگر اجتماعی محکم دفاع میکنند. در ادامه فشارها و سرکوب دانشجویان، چندی قبل و در پی اجباری اعلامکردن استفاده از مقنعه دانشجویان دانشگاه هنر دست به برگزاری تجمعی اعتراضی زدند. در پی آن نیز با انتشار نامهای از دریای خونی که میان آنها و حکومت وجود دارد سخن گفتند و صریحاً اعلام کردند که پاسخشان به حاکمیت تنها یک کلمه است: نه.
پس از مقاومت تحسینبرانگیز دانشجویان هنر و انتشار نامه آنها، شاهد سیلی از پیامهای حمایتی از سوی سایر دانشجویان کشور در همبستگی با آنها بودیم. کانون نویسندگان ایران نیز با انتشار پیامی از حرکت دانشجویان هنر اعلام پشتیبانی کرد. این حمایتهای پرشور همچنان از سوی دیگر دانشجویان ادامه دارد و تا همینجا تصویری از همبستگی و اتحاد جنبش دانشجویی در تقابل با حکومت اسلامی و قوانین ضدزنش، ارائه داده است که بسیار قابلتحسین است.
آنچه در این مقطع و مواردی مانند این از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است حمایت همه اقشار جامعه و جنبشهای اعتراضی از حرکت دانشجویان است. دفاع از مقاومت دانشجویان هنر نباید رنگ “قشری – صنفی” به خود بگیرد. قانون حجاب اجباری و آپارتاید جنسی که مورد اعتراض دانشجویان است، مورد تنفر و اعتراض همه مردم، مستقل از شغل و جایگاه اجتماعی آنها نیز هست. به همین دلیل جا دارد تا همه مردم و بهخصوص جنبشهای اعتراضی متشکل و شناختهشده از آنها حمایت فعال کنند. برای مثال میتوان از ۲۰ تشکل که چندی قبل شاهد انتشار نامه مهم آنها بودیم نام ببریم که جا دارد از اقدام دانشجویان دفاع کنند. هر چه حمایتهای انجامشده طیف وسیعتری را شامل شوند اتحاد میان صفوف جنبش سرنگونی بیشتر شده و حکومت را سریعتر بهزانو در خواهد آورد.
در طی این سالها جنبش دانشجویی همیشه در صف مقدم اعتراض به حکومت اسلامی قرار داشته و رژیم نیز دانشگاه را بالقوه دشمن خود میداند. در انقلاب جاری نیز هرچند حاکمیت تمام توان خود برای سرکوب دانشجویان را به کار گرفته است؛ اما از آنسو دانشگاه بهعنوان سنگر آزادیخواهی نقش مهمی در پیشبرد و پیروزی این انقلاب ایفا خواهد کرده و خواهد کرد. اینجا جا دارد به فعالیتها و نقش جنبش دانشجویی در دوران حاکمیت سیاه حکومت اسلامی نگاهی بیندازیم:
جدال بر سر ادامه انقلاب و ضدانقلاب مرعوب از دانشگاه
پس از پیروزی قیام بهمن تا فاصله ۳۰ خرداد ۶۰ را میتوان مقطعی دانست که جامعه از سویی خواهان ادامه انقلاب تا رسیدن به اهداف آن بود و حاکمیت شکننده از سوی دیگر در تلاش برای تثبیت قدرت خود و خفه کردن جنبش انقلابی مردم بود. در این مقطع دانشگاه یکی از مهمترین سنگرهایی بود که توسط جنبش اسلامی باید مهار میشد چرا که بدون خفه کردن صدای دانشگاه، انقلاب بهراحتی قابل سرکوب نبود. به همین دلیل خمینی بارها از اسلامی کردن دانشگاهها سخن گفت و دانشجویان و اساتید دانشگاه را افرادی غربزده و ضداسلامی توصیف کرد. در راستای همین سخنان شاهد بهاصطلاح «انقلابفرهنگی» کذایی و تبعاتش بودیم که در اینجا از ورود به جزئیات آن درمیگذریم. مجموعاً انقلابفرهنگی اسم رمزی بود برای پاکسازی دانشگاهها از دانشجویان و اساتید معترض و انقلابی که زیر بار حکومت اسلامی و قوانینشنمیرفتند. تعطیلی دانشگاهها برای ماههای متمادی و قمهکشی و چاقوکشی اسلامیون در برابر دانشگاه، نشان از ترس و وحشت اوباش مذهبی از این مرکز علمی – فرهنگی بود. اخراج هزاران دانشجو و صدها استاد دانشگاه از”دستآوردهای” انقلابفرهنگی بود.
دهه ۶۰، تثبیت حاکمیت اسلامی، سرکوب و اعدامهای وحشیانه
پس از ۳۰ خرداد ۶۰ و تثبیت حکومت اسلامی به زور زندان و سرکوب و شکنجه و اعدام شاهد دههای از کشتار و اعدام بیسابقه انقلابیون و گروههای کوچک و بزرگ سیاسی بودیم. کشتاری که از سال ۶۰ شروع شد، تابستان ۶۷ به اوج خود رسید و تا کنون نیز به درجهایادامه دارد. دانشجویان و تشکلهای دانشجویی نیز یکی از قربانیان اصلی این کشتارها بودند. با نگاهی گذرا به لیست اعدامیان این دهه میبینیم که مقابل نام بسیاری از قربانیان نوشته شده است: دانشجو. شاید روزی که آمار کامل این جنایات آشکار علیه بشریت روشن شود بتوان تصویر روشنتری از سهم دانشجویان بهدست آورد.
دهه ۷۰ سرآغاز فصلی نو در جنبش دانشجویی
اگر نیمه اول دهه ۷۰ را دوران اوج شورشهای شهری بنامیم سالهای آخر آن را باید دوران عروج مجدد جنبش دانشجویی نامید. دانشجویان از همان سال ۷۶ و همزمان با روی کار آمدن خاتمی و با استفاده از فرصت ایجادشده در پی درگیریهای جناحهای رژیم، به سازماندهی خود در ابعادی گستردهتر پرداختند و نقش مهم در تحولات اجتماعی آن سالها ایفا کردند. ازجمله همین دخالتگری دانشجویان به بهانه اعتراض به تعطیلی روزنامه سلام بود که جرقه اولیه حوادث کوی دانشگاه در سال ۷۸ بود. پس از قلعوقمع دانشجویان و کشتار وحشیانه آنها توسط پلیس تحتامر خاتمی و لباسشخصیهای ذوب در رهبری، دانشگاه مجدداً به مرکز فعالیتهای آزادیخواهانه برای مقابله با حکومت تبدیل شد که تا همین امروز نیز ادامه دارد و با گذشت زمان اشکال بسیار رادیکالتریبه خود گرفته است.
دهه ۸۰، دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب، به چپ چرخیدن دانشگاه
ادامه این روند رادیکالیزهشدن و چپ شدن دانشگاه را با نگاهی به فعالیتهای آن در این دهه میتوان دنبال کرد. برگزاری علنی مراسمهای اول ماه مه در سالهای ۸۲ و پس از آن، برگزاری روز دانشجو، بلندکردن شعار آزادی و برابری در دانشگاه تهران، تشکل دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب (داب)، انتشار نشریههای دانشجویی چپ و کمونیستی و بسیاری نمونههای دیگر ازایندستگوشهای از فعالیتهای دانشجویان در دهه ۸۰ است. درعینحال پدیده دانشجویان ستارهدار و سایه احضار و ارعاب و دادگاه و حبس و محرومیت از تحصیل لحظهای از سر دانشجویان کنار نرفته و تعداد دانشجویان زندانی روزبهروز روبهافزایش بوده است. حوادث سال ۸۸ و ماجرای کهریزک بخشی از خشونت سیستماتیک حکومت در این برهه در تقابل با جوانان و دانشجویان بود. تشکلهایی مانند انجمنهای اسلامی دانشجویان و دفتر تحکیم وحدت و غیره هر چه بیشتر منزوی و حاشیهایتر میشدند.
دهه ۹۰ تا کنون، جنبش دانشجویی پیشتاز جنبش سرنگونی
با آغاز دهه ۹۰ و داغتر شدن فضای سیاسی جامعه، جنبش دانشجویی در تحرکات مختلف خود تا حدی به چپ متمایل شده بود که کمکم سران حکومت اسلامی یکییکی لب به اعتراف گشودند و از مارکسیستی شدن فضای دانشگاهها سخن گفتند. علی خامنهای در سالهای اخیر چندین بار از اخباری که در این زمینه به وی رسیده در سخنرانیهای عمومی خود سخن گفت. از تحرکات مارکسیستها در دانشگاهها خبر داد و خطر آن را به اوباش و همپالکیهای خود متذکر شد. چند منبر در مورد شکست شوروی و سران حزب توده رفت و خطونشان کشید. اما پس از حوادث دی ۹۶ و آبان ۹۸ و با به میدان آمدن مجدد مردم و عروج جنبش سرنگونی و در ادامه آن در انقلاب جاری و تحرکات وسیع جنبشهای اعتراضی، مسئلهای که از مبرمیت بسیاری برخوردار است، موضوع اتحاد میان نیروهای مختلف جامعه در حمایت از یکدیگر و در مقابل حکومت اسلامی است.
مردم سنتاً به دانشجویان و جنبش دانشجویی بهعنوان قشری آگاه و بامطالعه نگاه میکنند. قشری که به دلیل موقعیت خود قادر به درک روشنی شرایط است. معمولاً در اذهان مردم نام دانشجویان و جوانان بهعنوان سازندگان جامعه و امید برای رهایی از وضع موجود، به هم گره خورده است. از طرفی بیش از نیمی از دانشجویان را زنان و دختران تشکیل میدهند. بخشی از همان زنانی که تلاش و پیکارشان رنگی عمیقاً زنانه به این انقلاب و خواستهایش زده است. این موارد همگی میتوانند نقش مؤثری در همبستگی با جنبش دانشجویی ایفا کنند. از سوی دیگر حکومت متحجر اسلامی دشمن همیشگی علم و دانش و فرهنگ مدرن و پیشرو بوده است، چیزی که دانشگاه و دانشجو سمبل آن است. تمام تلاشها و انقلابفرهنگیها و غیره نتوانسته دانشگاه را از این مسیر منحرف کند. با حمایت همهجانبه از دانشجویان دانشگاه هنر بار دیگر “خطر” دانشجو را برای حکومت روبه سقوط اسلامی بیشتر و برجستهتر کنیم.***