“خاک بر سر منی که(رهبری) دستور بدهد این کار را بکن و من تمرد کنم. بفرمایند این کار را نکن، با کمال پررویی عکسش را عمل کنم. چقدر آدم میتواند پست بشود!”
مصباح
اشاره مصباح به جناح روحانی- رفسنجانی است. لیست انتخاباتی این جناح شامل کسانی بود که رهبر آنها را نفوذی انگلیس خوانده بود و مردم را از رای دادن به آنها منع کرده بود. اما آنکه برعکس “فرمایشات رهبری” عمل کرد مردمی بودند که به همین لیست ممنوعه آقا رای دادند و امثال مصباح را از مجلس خبرگان بیرون انداختند. بدنبال انتخابات خامنه ای بیرون افتادن مصباح و یزدی از مجلس خبرگان را خسارت نامید و امام جمعه مشهد نیز شکوه کرد که “در انتخابات مردم اطراف رهبری را قیچی کردند.”
این پرخاشگریها و شکوه شکایتهای پسا انتخاباتی در کشمکش بین جناحهای حکومتی رد و بدل میشود اما اساس مساله بی اعتبار شدن هر چه بیشتر ولی فقیه و به این اعتبار کل رژیم در جامعه است. رای سلبی مردم در این انتخابات صرفا علیه رهبری و “تمرد از دستورات رهبری” نبود بلکه رای منفی و اعتراضی به کل نظام و حکومت اسلامی بود. و همین واقعیت است که باندهای حکومتی را این چنین به جان یکدیگر انداخته است. اساس این کشمکش رقابتهای درون جناحی نیست، حفاظت از نظام در برابر مردمی است که “فقیه عالیقدر” را سکه یک پول کرده اند.
۱٦مارس ۱٦