شوراهای اسلامی و صاحب نظران اقتصادیشان در دانشگاه تهران جلسه سخنرانی برپا کردند تا با خواست افزایش حداقل دستمزد به سه و نیم میلیون تومان که از طرف کارگران و تشکلهای فعالین کارگری اعلام شده است مخالفت کنند. البته یک مخالفت “کارشناسانه” با رجوع به “علم اقتصاد”!
یکی از سخنرانان آقای رئیس دانا است که مدعی شده است خواست کارگران غیر عملی است و تحقیقات کارشناسانه ایشان نشان میدهد حداقل دستمزد نمیتواند بیشتر از یک میلیون و نیم تومان باشد. ظاهرا علم اقتصاد نشان میدهد که زندگی کارگران در سطح یک پنجم خط فقر را مجاز و ممکن و افزایش دستمزد به بالای خط فقر را غیر ممکن استد! این “علم اقتصاد” را باید به همان متخصصین شوراهای اسلامی و “علمای” حوزه علمیه قم سپرد! علم اقتصاد کارگران حکم دیگری میدهد: اگر قادر به تامین زندگی کارگرانی که همه ثروت جامعه ثمره دسترنج آنان است نیستید، گورتان را گم کنید! اقتصاد کارگر بر اصل رفع نیازهای همه مردم بنا شده است و اقتصاد سرمایه بر استثمار و سودآوری هر چه بیشتر! در این میان کسی که علم اقتصاد را بعنوان یک علم ماوراء طبقاتی و همگانی در برابر خواستهای کارگران قرار میدهد در واقع تعلقش به کمپ سرمایه را اعلام میکند.
چنین “کارشناسانی” که امکانات و مقتضیات سرمایه داری را برخ کارگران معترض و خواستهای بر حقشان میکشند در دنیا کم نیستند اما در میان کارگران نظریه پردازن شورایعالی کار و شوراهای اسلامی رسوا تر از آن هستند که این تشبثات جایگاه و کاربردی داشته باشد. کارگران ایران بخوبی میدانند که ارزش استفاده این نوع کارشناسان و شان نزول نظریات مشعشعشان چیزی بجز توجیه و تئوری پردازی برای مافیای اقتصادی حاکم نیست.
بقول جوانمیر مرادی عضو هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران در مطلبی که تحت عنوان ” افتادن نقاب از چهره فریبرز رئیس دانا!” در صفحه اتحادیه درج شده:
” بارها این نوع تلاشهای تبلیغاتی از طریق به کارگیری مبلغان و کارشناسان خدمت گذار به سرمایه داری مورد نقد واقع گردیده و در میدان عمل نیز توسط توده کارگر معترض پس زده شده اند.” او می نویسد رئیس دانا “در جنبش کارگری هیچ جایگاهی برایش نمانده و تحقیقات و محاسبات اقتصادیش ربطی به واقعیات معیشتی کارگران و برآورد هزینه های آن ندارد .”
این واقعیت قبل از هر چیز در جنبش چهل هزار امضا و برافراشته شدن پرچم سه و نیم میلیون تومان حداقل دستمزد در جنبش کارگری ایران خود را نشان میدهد. در مبارزه بر سر افزایش دستمزد شاخص کارگران نه الزامات و مقتصیات نظام سرمایه داری بلکه هزینه تامین معیشت خانواده هایشان بر مبنای استانداردهای رفاهی امروز دنیاست. غیر ممکن خواندن این امر بخاطر محدودیتها و مقتضیات سرمایه داری، آنهم در رژیمی که تنها یک قلم از دزدیهای مقاماتش چند برابر در آمد سالانه کل کارگران ایران است، به علم اقتصاد حتی به معنی کاپیتالیستی اش نیازی ندارد، تنها مقدار زیادی وقاحت لازم دارد!
۱٦مارس ۱٦