گذار از فاز کمدی به تراژدی
بی تردید یکی از بی مسماترین، بی محتواترین و در عین حال بی ربط ترین کلمات در کل تاریخ جمهوری اسلامی، عبارات “انتخاب” و “انتخابات” است.
دور جاری این مضحکه با کمدی نامنویسی و “رقابت”، سپس نظارت استصوابی، حذف و آه و فغان رد صلاحیت شدهها به انتخاب لیستهای از سر ناچاری و قبول آنچه فقط ماندن در خاکریزهای آخر صف بود، حال و هوای واقع بینانهتری به انتخابات مرسوم جمهوری اسلامی داد. شد آنچه که باید باشد.
طیف منسوب به اصلاح طلبان بخوبی و روشنی میدانند که بدون موافقت نهادهای اصلی قدرت مانند بیت رهبری و سپاه پاسداران و اقمار آن، هرگونه روند صلح و سازش با موانع جدی مواجه خواهد بود. موانعی واقعی و غیر قابل عبور که حتی با بدست آوردن اکثریت عددی “رای” در مجلس هم شانسی برای موفقیت ندارد!
اما با این وجود ماندن در همین فضا نیز هنوز با تشتت و کشمکش امروزین حکومت منطبق نبود و نیست. به همین دلیل آنچه که قابل حذف نبود این بار در امتداد خط “نفوذ” قرار گرفت.
پیشتر از این خامنهای نفوذ را در مقابل رقبایش که به فرجام رساندن “برجام” تکیه داده بودند، تئوریزه کرده بود. فتوای نفوذ دشمن در مرکزیترین ارگانهای حساس رهبری و از همه مهمتر در ارگانی که خامنهای خودش منتصب کرده تا بجای آنکه نظارت شود، خود برآن نظارت کند، صادر شده بود. حال باید جنبه اجرایی می یافت. اما این جز با چنگ و دندان نشان دادن به طرف مقابل امکان پذیر نیست!
هر درجه که رقبایی مغضوب بیت رهبری شوند، به همان درجه نفوذیتر، و اسباب دست “بیگانه” خواهند شد.
خامنهای در ۲۹ بهمن رسما گفت: “رادیوی انگلیسی دارد به مردم تهران دستورالعمل میدهد به فلانی رأی بدهید، به فلانی رأی ندهید. معنای این چیست؟ انگلیسیها دلشان تنگ شده برای دخالت کردن در ایران.”
طبعا این اولین بار نیست که بی بی سی، بعنوان بازوی تبلیغاتی مؤثر حکومت اسلامی شتابان و نگران به داد مضحکه های جمهوری اسلامی رسیده است. از ماه نشین کردن خمینی تا نردبان سردار سازندگی و بزک کردن گفتگوی تمدنها تا تبدیل روحانی با شاهکلید تدبیر و امید، سنگ تمام گذاشته است. از بابت اینکه بی بی سی دم به دقیقه به داد جمهوری اسلامی رسیده است و برای نرمالیزاسیون از هیچ مجاهدتی کوتاهی نکرده است، به پاس این همه خدمات بی شائبه، علیالقاعده خامنهای خود شخصا هم وامدار دستگاه سخن پراکنی دولت فخیمه است! اما دوران پسا توافق و سرنوشت ساز بودن تعیین جانشین برای خامنهای معادله جدیدی است. از این جای دعوا دیگر فاز تراژدی است. ریختن پشم و پیله شیطان بزرگ ستیزی کل هرم جمهوری اسلامی را دارد جابجا میکند. اینجا دیگر خبری از انتخابات نیست و رقابت نیست. دعواها و کشمکش درونی حکومتی دراین بزنگاه، دیگر جز بیرونی شدن، بی پرواتر و رک و مستقیمتر شدن راه دیگری ندارد. از اینجا دیگرسر و کله افسران جنگ نرم ذوب شده در ولایت، “دیگ پلوی سفارت” را میگذارند توی دامن سردار سازندگی و کلیددار تدبیر و اعتدال!
علیرضا زاکانی از چهرههای مطرح باند به اصطلاح اصولگرا سیاه روی سفید شخص روحانی را بعنوان پورسانت و رشوه بگیر کمپانیهای غربی معرفی میکند. میگوید برای همین خودش رفت قراردار با ایرباس و پژو ببندد.
جمهوری اسلامی در فردای انتخابات
نمایه سران جمهوری اسلامی را باید از زبان خودشان شنید! بنا به اظهارات سران جمهوری اسلامی که در مقابل همدیگر سنگر گرفتهاند، این مشخصات مسئولین طراز اول حکومت اسلامی است: رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، وابسته به انگلیس است. رئیس جمهوری پورسانت بگیر شرکتهای غربی و مورد حمایت انگلیس است. تعداد قابل ملاحظه ای از مسئولین درجه اول حکومت اسلامی به دلیل اینکه بیم نفوذیامریکا و انگلیس بودنشان میرفته است، توسط اطلاعات سپاه پاسداران شناسایی و با رأی شورای نگهبان رد صلاحیت شده اند.
کل فرماندهی سپاه پاسداران یا همان برادران قاچاقچی به تأبیر احمدی نژاد و یا به توصیف حسن روحانی یک نهاد فاسد که قاچاق کالا به داخل کشور را سازماندهی و رهبری میکند، هستند. رؤسای قوای مقننه و قضائیه باند زمینخواری در کل کشور را تشکیل میهند. متنفذین فقه شیعه داعشی در سدد انحصار صندوقهای رأی هستند … و الیآخر!
رسول منتجبنیا، قائممقام حزب اعتماد ملی، روز چهارم اسفند در گفتگو با ایلنا میگوید: اصولگرایان برای آوردن «یک میلیون نفر به تهران» با هدف بالا بردن رأی نامزدهای خود در حوزه انتخابیه تهران «جلسات سری» برگزار کردهاند.
در فردای انتخاباتی اینچنیی، دولتی که رسما و علنا “جیره خوار انگلیس” است، باید همراه “دستگاه فاسدی که نمی گذارد کشور پیشرفت کند” مرحله تراژدی پس از انتخابات را تجربه کنند!
قدر مسلم این است که آنچه “انتخابات” خواند میشود به مخرج مشترک اختلافات درونی روز افزون جمهوری اسلامی بدل شده است! کشمکشی که بشدت کل دستگاه حکومتی را درهمه ابعاد ضعیفتر و ناتوانتر کرده است، در دوره پسا انتخابات، باندهای حکومتی با عوارضی دو صدچندان در مقابل مردمی که جمهوری اسلامی نتوانست به پای صندوق ها بکشاندشان روبرو خواهند شد!
صندوقهای رأی برای جمهوری اسلامی تنها خاصیتشان نمایش بی حاصل مشروعیت نظام بر اساس رأی است. امثال مصباح یزدی بسیار پیشتر از این، همین را هم میخواستند برهم بزنند و حق انتخاب را بر اساس فقه اسلامی، در اختیار دستگاه ولایت فقیه بگذارند و قال قضیه را بکنند. اما نتوانستند. “انتخابات” در هردوره، چون کابوسی دهشتناک بلای جان جمهوری اسلامی شد.
کفه قدرت پس از این دوئل مضحک به هر طرف که سنگین تر شود باید خود را برای رویایی سرنوشت ساز با میلیونها مردمی آماده کند که جز به خاتمه دادن به کل حیات پر نکبت جمهوری اسلامی رضایت نخواهد داد! همه باندها و جناحهای جمهوری اسلامی بخوبی میدانند که این بازی آخر است!