حزب حاکم در ترکیه حزب آ.ک.پ. است. نخست وزیر و رئیس جمهور ترکیه از این حزب است. ارتش و نیروهای نظامی و انتظامی و پلیس مخفی همگی تحت فرماندهی این حزب عمل میکنند. دولت ترکیه در ترور طاهر ایلچی مسئولیت مستقیم دارد. این تنها یکی از نمونه های ترور و کشتار مردم ترکیه تحت هدایت و حاکمیت حزب اردوغان است که در چند ماه گذشته اتفاق افتاده است.
طاهر ایلچی در جریان یک کنفرانس مطبوعاتی ترور شد که رسانه های زیادی حضور داشتند. او در شهر دیاربکر ترور شد.
شهر دیاربکر( آمد) که محل این ترور بود از تابستان ٢٠١٥ به میدان اصلی کشمکش و یارگیری و رقابت دو حزب ترکیه تبدیل شده است. حزب ها.د.پ اکثریت کرسیهای پارلمانی این شهر را عاید خود کرد و حزب آ.ک.پ. چشم دیدن این تحول را ندارد. تمام نقشه های تروریستی و جنگ طلبانه و خرابکاری اردوغان در سال ٢٠١٥ از هنگامی آغاز شده است که حزب اسلامی حاکم ترکیه اکثریت مطلق خود در پارلمان را از دست داد. اما این نقشه شوم ترور و دستگیرهای وسیع و جنگ با مخالفین و بستن روزنامه ها و تلویزیونهای مستقل از دولت و… کل ترکیه را با آشوب مواجه کرده است.
دیاربکر به عنوان بزرگترین شهر کرد نشین در ترکیه اما حساسیت ویژه ه ای دارد. اردوغان با هر سیاست و قتل و کشتاری که شده میخواهد مردم را تسلیم سیاستهای اسلامی خود بکند. مردم شهر دیاربکر یکی از مانع های اصلی برای اجرای این نقشه هستند. چند روز قبل از ترور طاهر ایلچی به عنوان رئیس کانون وکلای این شهر، نیروهای تروریست اردوغان ماشین حامل دمیرتاش را مورد حمله مسلحانه قرار دادند. به دلیل ضد گلوله بودن این ماشین دمیرتاش جان سالم بدر برد.
از روزی که انتخابات اول ترکیه در تابستان ٢٠١٥ نتایجش اعلام شد و حزب اسلامی اردوغان نتوانست اکثریت مطلق آرا را کسب کند، ترکیه وارد دوران تازه ای شد. اکنون که در نتیجه انتخابات دوم این حزب با ایجاد ترس و وحشت در میان مردم توانسته اکثریت مطلق کرسیهای پارلمان و توان تشکیل دولت به تنهایی را کسب کند میخواهد انتقام خود را از مخالفین بگیرد. هدف اردوغان این است که تعادل قوا را چنان به نفع خود تغییر بدهد که یک بار دیگر احزاب اپویسیون توان مقابله با حاکمان اسلامی را پیدا نکنند. بدون شک باید این را دانست که این سیاستهای سرکوبگرانه اسلامی تا وقتیکه با شکست قطعی مواجه نشود همچنان خون خواهد ریخت، ترور خواهد کرد، رسانه ها را خواهد بست و دهان مخالفین را خواهد دوخت. این سیاستها هم نیاز سرمایه این دوره است و هم ایدئولوژی اسلامی حزب حاکم آنرا تجویز کرده است و حزب اردوغان از هر دو بهره گرفته و میگیرد.
حزب حاکم ترکیه حزبی اسلامی و از منظر بخشی از جریانات سیاسی از جمله ملی مذهبیها “حزب میانه رو اسلامی” است. اردوغان و حزبش که اکنون آشکارا و رسما به مرکز توطئه گری و سازماندهی تروریستهای اسلامی تبدیل شده اند سنگ محک خوبی است که به همه گان نشان میدهد تا سیاست و درک جریانات اصلاح طلب و ملی مذهبی ها را بهتر بشناسند.
حتما مدافعینی از نوع اصلاح طلبان حکومتی و ملی مذهبیها و پیام تبریک دولت و نظام جمهوری اسلامی به حزب اسلامی حاکم ترکیه در دورهای قبل باز هم تاکید دیگری است بر هم جنس بودن همه جریانات اسلامی. کسانیکه هنوز به این قناعت نرسیده اند که جریانات اسلامی میانه رو و پس رو تند رو… ندارند و همه آنها خواهان اعمال سیاست بندگی و بردگی مردم هستند و سازمانهایی برای ترور مخالفین هستند، اگر ریاکارانی از نوع ملی مذهبی ها و خود جمهوری اسلامی نباشند فقط ساده لوحی خود را تاکید میکنند. بیحقوق کردن مردم و شهروندان را به بنده و مطیع تبدیل کردن، سیاست همه احزاب و جریانات اسلامی است.
واقعیت این است و تجربه هم این را نشان داده است که جریانات اسلامی از صدر اسلام تا به امروز فقط تا هنگامی “میانه رو” ظاهر میشوند که در موقعیت حاکم قرار نگرفته باشند. هر آن این جریانات به قدرت و ثروت دست پیدا کرده و حاکم شده اند با تمام قوا و در نهایت بیرحمی تلاش کرده اند همگان را مطیع خود بکنند. آنچه امروز جمهوری اسلامی در ایران و داعش درسوریه و عراق و… انجام میدهند، و یا آنچه اردوغان در ترکیه و شیوخ آل سعود در عربستان انجام میدهند، از یک جنس و از یک آبشخور سرچشمه میگیرد. اختلافات آنها اساسا بر سر این است که کدام یک از آنها حاکم بر سرنوشت مردم و قادر مطلق ثروت و قدرت باشد .
ایدئولوژی اسلامی و اختلاف فرقه های مذهبی فقط مشروعیت آنها از نظر مذهب فرقه های متفاوت را نشان میدهد و این نباید و نمیتواند حقیقت پایه ای تروریست بودن، بیرحم و خون ریز بودن همه آنها، ضد تمدن بودن همه آنها و ضد فرهنگ پیشرو انسانی همه آنها و ضد غرب بودن همه آنها را یک ذره هم کمرنگ کند.
همه جریانات اسلامی بخشهای متفاوت جنبش اسلام سیاسی هستند. مقطع عروج این جنبش از گور برخواسته نه جدال فلسطین و اسرائیل است نه سیاستهای مماشات جویانه غرب و نه مکاتب و سیاستهای این و آن در دوره های مختلف. حقیقت و فاکتهای غیر قابل انکار این را به ما نشان میدهد که عروج اسلام سیاسی به عنوان یک جنبش حاصل سیاست آمریکا و غرب در تقابل با بلوک شرق است. زیرا تا قبل از عروج مجاهدین در افغانستان و جنگ آنها با روسها در کشور افغانستان و تا قبل از قدرت گیری جمهوری اسلامی و پلان غرب برای قدرت گیری خمینی در ایران، همه جریانات اسلامی در طول قرنهای گذشته در حاشیه جامعه و منفور اکثریت مردم بوده اند.
اردوغان و تروریست بودن سیاست و ایدئولوژی حزبش از مولفه های فوق سرچشمه میگیرد و سر چشمه سیاسی همه جریانات اسلامی هم سهم خواهی از دنیای امروز است.
اما نباید فراموش کرد که ایدئولوژی اسلامی و سنتهای صدر اسلام و احکام و احادیث اسلامی منبع اصلی توجیه سیاستهای آنها و ایدئولوژی مشروعیت دادن به همه آنها است.
این مهم است که مورد تاکید ما قرار بگیرد زیرا جریاناتی ساده لوح و عمدتا ریاکار از نوع اصلاح طلبان و چپهای پرو اسلامی و سنتی و افراد تحت تاثیر اینها اغلب مدعی میشوند که این و یا آن جریان و دولت اسلامی، اسلام رحمانی را نمایندگی نمیکند. فلان جریان اسلامی ضد غرب نیست چون خود غرب آنها را درست کرده است و یا حتی گفته میشود داعش ضد اسرائیل نیست و…. بحث من این است که اسلام رحمانی وجود خارجی ندارد. هیچ جریان و تشکل اسلامی غیر تروریست وجود ندارد زیرا تروریست بودن، بیرحم بودن و کشتار مخالفین در ایدئولوژی اسلامی اینتگره است. آنچه اسلام رحمانی نامیده میشود به دوره هایی از حیات سیاسی این یا آن گروه اسلامی اشاره دارد که هنوز در حاکمیت قرار نگرفته و یا برای مدت معینی به دلایل سیاسی خاصی از عملی کردن قوانین اسلامی صرف نظر میکند. این دسته از جریانات اسلامی با ریاکاری نوع اسلامی میخواهند مردم را تحمیق کنند. اما تجربه نشان داده است این نوع جریانات اسلامی به محض اینکه توان و قدرت و امکان ترور و کشتن و قتل عام پیدا کرده اند، به قول خمینی و به نقل از قرآن کشتن کافران و رفع فتنه از دنیا جز وظایف پایه ای اسلام است.
اردوغان، داعش، جمهوری اسلامی، حماس، حزب الله، بوکوحرام، القاعده، طالبان و…. همگی از جنس اسلام سیاسی و ترور و کشتار و به قول خودشان رفع “فتنه” از جهان کار اصلی جریانات اسلامی است و ایدئولوژی اسلامی برای حاکم شدن و سهم بری در دنیای امروز به این ایدئولوژی تکیه زده است.