iran57

جریانات راست و رویای گذشته- سیاوش مدرسی

بحران سیاسی و اقتصادی عمیق حاکم بر ایران تمام نیروها و طبقات را به تکاپو انداخته است. واپسگرا‌ها و مرتجعین چشم بر گذشته دوخته‌اند ، اینها به کند و کاو علل انقلاب بهمن ۵۷ و ارزیابی از آن مشغولند تا نسخه‌ای جدید برای عبور از توفان انقلابی که هست و نیستشان را تهدید میکند بپیچند. اینها چشم بر تمام حقایق میبندند تا انقلاب بهمن و بانیانش را نمک نشناس “خوان آریامهری”، خطاکار، و مردمانی نادان که سرمست از خوشبختی و سعادت شاهنشاهی بودند اما قدر پدر تاجدارشان را در نظام مستبد، تک حزبی که نه! تک فردی “خدا، شاه، میهن” را ندانستند و درک نکردند که لازمه پاگذاشتن به “دروازه تمدن بزرگ” داشتن میلیونها حاشیه نشین و دستگاه سرکوب ساواک و زندان اوین و قصر و مساجد در دانشگاه‌ها و سپاه دین است!
اینها با خود فریبی چشم بر این حقیقت می‌بندند که ارتشبدها ارتش را تحویل خمینی دادند و ارتشیان با حرارت پا برزمین کوبیدند و با عربده‌های اسلامی-‌ میهن‌پرستانه با خمینی بدعت کردند، انگار نه انگار که ژنرال هویزری در کار بوده، کنفرانس گوادلوپی تشکیل شده و شاهنشاه آریامهری بود که “صدای پای انقلاب” را شنید و هویدا و نصیری و جماعتی دیگر را بجرم جنایت و فساد دستگیر کرد، خودش فرار کرد و آنها را برای اعدام تحویل خمینی و خلخالی داد.


حقیقت این است که اینها با نفرین به انقلاب گذشته و کمونیستها به جنگ انقلاب کنونی میروند، تا شانس خودشان را برای کنترل اوضاع در دوران عبور از جمهوری اسلامی بیازمایند.
از ما میخواهند که مسبب فاجعه را نه نظام اسلامی که انقلاب بهمن ۱۳۵۷ بدانیم! میخواهند ما در کوچه و کارخانه و خیابان اظهار ندامت کنیم! توبه کنیم! “عاقل!” شویم! و اعلام کنیم که “انقلاب بی‌انقلاب!”، “رضا شاه روحت شاد!” و آرام و با متانت دولت را در اتحاد با ارتش وطن پرست و سران پاسدار و دولتی به ناجیان جامعه در مرحله دوران “گذار غیر خشونت آمیز!” تحویل دهیم و خرم و شادان کمربندها را سفت کنیم ، مجازات شویم و با گرسنگی و فقر بسازیم و مملکت را تحویل سرمایه‌داران پرو غرب و بازار جهانی و دمکراسی مدل افغانستان و مصر بدهیم
اینها از امروز به‌گذشته نقب میزنند تا وحشت از سیلاب انقلاب جاری را در کانال “شوراهای دوران گذار!” و مراحل گذار را با جذب نهادهای سرکوبگر نظامی اسلامی مثل ارتش، پاسدار – سپاهی وطن پرست و حتی با ستایش از شخصیتهای تبهکار و رسوایی مثل حاج قاسم به ساحل امن چپاول و سرکوب دیگری هدایت کنند تا تضمین کنند که “تمامیت ارضی” شان حفظ خواهد شد و کارگران انقلاب کرده علیه شاه کمربندها را سفت میکنند، گرسنگی میکشند و نادم از انقلاب ۵۷ سرمایه‌‌دارهای فراری را برای پس گرفتن میهنشان از لوس‌انجلس و هونولولو بداخل دعوت میکنند تا قدم رنجه کنند و بازگردند و با مجازات کردن میلیونها انسانی که رژیمشان را به زیر کشید بهشت مال‌اندوزیشان را بازسازی کند.


اما حقیقت این است که جامعه امروز ایران از انقلاب ضد دیکتاتوری بهمن عبور کرده است، ۴۳ سال از آن تاریخ گذشته است، جامعه سرکوب خونین انقلاب در خرداد ۱۳۶۰ را از سر گذرانده، طولانی‌ترین جنگ دو کشور در قرن ۲۰ یعنی جنگ ایران و عراق را تحمل کرده، سنگسار، اعدام در ملا عام، کودک همسری، شکنجه و کار بی‌مزد را تجربه کرده و دیگر راهی برای بازسازی بهشت مسخره دو ران پهلوی‌ها بجای نمانده.
امروز مسئله گرهی جامعه نه تنها ضدیت با دیکتاتوری هار اسلامی که عبور از تمام قید و بندهایی کنترل اجتماعی سرمایه است.
عبور از فقر! عبور از بی‌حقوقی کار، عبور از تقسیم جامعه به دو قطب فقر و ثروت، زن و آپارتاید جنسی! دیکتاتوری و استبداد! هنر و سرکوب، بین حفاظت از محیط زیست و ولع سیری‌ناپذیر مافیای بیرحم سرمایه داری برای انباشت ثروت و در یک کلام جامعه در پی عبور از انسان و ضد انسان است. جامعه در تک‌و‌تاب الغای بردگی مزدی و عبور از وحشتناکترین شکل حاکمیت سرمایه‌داری است.


رژیم اسلامی سیاه چاله‌ای عظیم در جامعه آفریده‌ است که هیچ ترفند و توپ و تانک و تابو و راهکار گذشته‌گرا پاسخگوی حل حتی یک صدم مشکلات آن نیست، به جرأت میتوان گفت که در هیچ کشور تحت سلطه بانک جهانی و سرمایه‌داری بازار آزاد چنین پولاریزاسیون اجتماعی و طبقاتی را نمیتوان سراغ گرفت!
بازیگران سیاسی در پیش صحنه سیاست و زیر نور پرژکتورهای تلویزیونی به امید در دست گرفتن کنترل اوضاع در تلاش و مشغول عرض اندام هستند، اما بازیگران اصلی، فرماندهان دو قطب پلاریزاسیون اجتماعی و جدال طبقاتی در کشمکش در درون جامعه هستند!


رژیم اسلامی به سرکردگی خامنه‌ای دیگر بدون امید به ماشین از کار افتاده اصلاحات که مردم در کف خیابان با حکم “ اصلاح‌طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا” باطلش کردند، تنها بر ماشین سرکوب متکی است. این جماعات راست هم چشم برگذشته دوخته‌اند. گذشته یعنی روزهای تولدشان در خرداد ۱۳۶۰و روزهایی که درجنگی بی‌امان و کشتارهای روزانه انقلاب بهمن را در هم شکستند و کاخ سلطه‌شان را بر متن “نعمت جنگ” (خمینی جنگ با عراق را نعمت خواند) با عراق بپا کردند. امروز دستگاه حکومتی احمقانه به همان راهکار‌ها متوسل میشود، اعدام میکند، دستگاه زنگ زده نهی از منکراتش را حدادی میکند و بجان زنان می‌اندازد، خامنه‌ای احمقانه در آئینه نگاه میکند و تلاش میکند چهره مفلوک خمینی را باز آفرینی کند.شاید بتواند این بار به ضرب جنگ با اسرائیل و امریکا، غنی سازی و سازمان دادن مزدورانش در منطقه خودش را بزک کند و ناامیدانه در شکافهای توازن جنگ اکرائین به حمایت پوتین درهم شکسته آویزان شود، نظام الهی سرمایه دستگیر میکند! و همزمان صدای مرگ بر خامنه‌ای را از زندان گرفته تا کوچه و خیابان میشنود. بی‌آینده‌اند و باور ندارند که امروز جامعه بعد از تجربه ۴۳ سال علیه همین راهکارها به میدان آمده است!
کشاکش گانگسترها و مافیاهای حاکم با اعماق جامعه با کارگران، معلمین، زنان و جوانان، بازنشستگان و خانوارهای دادخواه از دهه ۱۳۶۰ تا همین امروز، وارد مرحله سرنوشت سازی میشود. این دیگر نه صدای پای انقلاب که غرش طوفان انقلاب است که بگوش میرسد.


انقلابی که در اعماق جامعه سازمان یافته است که صدها رهبر رادیکال دارد که رهبرانش ارتباط وسیع اجتماعی با داخل و خارج دارند. این سیلاب را نمیتوان در دالانهای اختلافات درون و برون خانوادگی سرمایه‌داری کانالیزه کرد، این انقلاب خود سخنگو، رهبران و سازمانهای خودش را دارد و ایران و منطقه چشم انتظار رویدادی بزرگ در آغاز قرن ۲۱ است.
اما در گوشه‌ دیگری از صحنه کشمکش انقلاب و ضد انقلاب در ایران عده‌ای دیگری از جاماندگان هم جا خوش کرده‌اند.
صف درهم ریخته روشنفکرانه شکست خورده و نگران، بخشی که خود را چپ اعلام میکند و غالباً منفرد و در جمع‌های کوچک، بی‌اعتماد و بدبین به واقعیت جامعه هستند واقعیتی که قادر به تحلیل آن نیستند در احکام جزمی فریز شده‌اند و در وهم و هراس از شکست! وحشت از فریب خوردن و به زانو درآمدنشان به رسم پدربزرگهای زیر کرسی از گذشته‌شان میگویند، نصیحت میکنند،فول میگیرند، هشدار میدهند که گویا تجربه دارند و دائماً در وحشت از فریب خوردن مجدد گلایه میکنند منتظرالفریبهای رقت آوری که غرق در لفاظی‌ها و گردوخاک کردنهای قهوه‌خانه‌ای و هراسان از اقدامی عملی هشدار میدهند، میخواهند پاک و پاکیزه بمانند و هراسان از آلوده شدن دستهایشان عملاً به آلودگی و تباهی تعظیم میکنند.

اما در ایران انقلاب با گامهای استوار و با طمأنینه پیش میرود .جامعه تشنه آزادی از توحش و فلاکت و بربریت سرمایه داری است و به این معنا شاهد تلاقی کمونیسم کارگری و انسانی با منافع عمومی طبقه کارگر و کل جامعه است و نیرویی که این حقیقت را نبیند در گردوغبار توفان دود میشود و به هوا میرود!سرنگونی حکومت اسلامی آغاز جدالهای بزرگ طبقاتی و تحولی انسانی و رهایی بخش و سوسیالیستی ایست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *