گویا سفر به نیویورک به مذاق روحانی هم خوش آمده برای همین سه سال پشت سر هم است که در مقر سازمان ملل حضور می یابند و افاضات میفرمایند و هیچ کس هم( برخلاف احمدی نژاد) به ایشان یادآور نمی شود که شان ریاست جمهوری را حفظ کند!
بهرحال این سفرها بی دلیل نیست بخصوص این سفر آخر چون ایشان چشم در چشم “نمایندگان شرکتهای بزرگ آمریکایی” دوختند و گفتند سفره ای در حال پهن شدن است شما هم بفرمایید جایتان محفوظ، و به مخالفت خوانی برخی توجه نکنید چون به زعم ایشان ” برخی تردیدها و مخالفت های داخل کشورش در مورد حضور شرکت های آمریکایی در ایران نه جدی است و نه پایدار”. ظاهر ایشان هم خواسته “سفر میمنت اثر به ممالک امریق” داشته باشد. استاد دانشگاهی قبل از سفر، در نامه ای سرگشاده به شیخ دیپلمات توصیه کرده بود هر جور شده با اوباما دست بدهد. فعلن ایشان با نمایندگان شرکتهای بزرگ امریکایی دست داده تا شاید یکی از همین روزها یک جایی، یک گوشه ای کاملا اتفاقی سینه به سینه اوباما در بیایند. بعد دستی رد و بدل شود خدا را چی دیدید! بعدش هم به قول بی بی سی تا همین چند سال پیش که حتی نمی شد تو صورت وزیر خارجه امریکا نگاه کرد، حالا دو همتای ایرانی و امریکای در کوچکترین فرصتی با هم عکس میگیرند. شاید یکی از همین روزها حسن و حسین کنار هم ایستادند و عکسی به یادگار گرفتند. تصور اینکه در آن روز ژورنالیسم بورژوازی (بخصوص بخش فارسی آن) چگونه خودش را از ته پیراهن بیرون خواهند کرد تا چنین واقعه مثلا تاریخی را گزارش کنند مشکل نیست. بهر حال، خبر رسید که اوباما در سازمان ملل خطاب به جمهوری اسلامی گفته است: “مرگ بر امریکا” برای تان نان و آب نمی شود.
گویا در این مملکت بهشتی است هست که ما درکش نمی کنیم. اما کسانی از کیلومترها دورترآنرا درک کرده اند. “کسب و کار آفرینان”( به زبان صادقانه یعنی سرمایه داران) همان ها که در پی “بازده مالی”( به همان زبان یعنی سود)، حس میکنند که میلیاردها دلار سود بی صاحب دراقتصاد ایران سرگردان است که ایران را “بهشت اقتصادی” نامیده اند. به گزارش رادیو فرانسه “، شرکت های فرانسوی تولیدکنندۀ مواد غذایی و کشاورزی که اخیراً به همراه هیئتی از صاحبان صنایع و وزیر کشاورزی فرانسه به ایران سفر کرده اند با خشنودی از این کشور بازگشته اند. شرکت های فرانسوی معتقدند که در جریان سفرشان به ایران به یک “بهشت اقتصادی” دست یافته اند…”؛ روحانی هم شرکتهای بزرگ امریکایی را به همین ضیافت دعوت کرده است و یک جایی هم به زبان بی زبانی گفته است مرگ بر امریکای ما را جدی نگیرید.
اینکه “شرکتهای امریکایی” بتوانند در ایران حضور یابند بیشتر از هرچیز به این بستگی دارد که چطور بتوانند جناح رقیب، یعنی رهبرفرزانه را ساکت کنند. دون پاشیدن های روحانی برای شرکتهای امریکایی را همین امروز و فردا خامنه ای میتواند با یک “سخن حکیمانه” بلا اثر کند. کمااینکه ایشان فکر بعد از مرگ خودش را هم کرده و به امت همیشه در صحنه یعنی، شکنجه گران از نوع اصول گرایش، گفته بعد از مرگم مواظب باشید پای شیطان بزرگ به ایران باز نشود!
ظاهرا روحانی فراموش کرده که هر وقت آقا صلاح بداند آنموقع باب روابط با امریکا باز میشود. فعلا ایشان بعد از مرگش را هم تضمین داده که این چنین نخواهد شد.
احمد علوی اقتصاد دان ساکن سوئد میگوید “بنا به نظر اقتصاد دانها کلید فهم تحرک سرمایه مستقیم خارجی در نسبت میان بازده مالی (سودآوری) – و ریسک میباشد. ..بالا بودن ریسک سرمایه گذاری در ایران عمدتا معلول بالابودن ریسک سیا سی است. …دلیل این امر روشن است. اختصاص عمدهترین منبع درآمد و درآمد ارزی به دولت و نقش معتنابه بخش دیگری از حاکمیت در بخش خصوص موجب میشود که هر دگرگونی سیاسی به شدت بر ریسکهای یاد شده تاثیر بگذارد.”()؛
جمشید اسدی اقتصاد دان ساکن فرانسه هم در باره “فضای نامناسب کسب و کار” در جمهوری اسلامی میگوید ” فضای کسب و کار در جمهوری اسلامی برای سرمایه گذاری های بنیادین و آینده ساز مناسب نیست و بلکه پر ایراد است. رده جمهوری اسلامی در گزارش های سازمان های بین المللی چون شفافیت بین المللی (Transparency International) و بانک جهانی (Doing Business) بسیار پایین است و برانگیزنده سرمایه گذاری نیست: بسیاری از قانون های کشور در پی نفع و سود انحصار گران مرتب در حال تغییراند، رقابت برای همه آزاد نیست، رشوه کماکان شیوه فرادست به راه انداختن بسیاری از کارهاست، ضوابط روشن نیست و بسیاری دیگر…مشکل فضای نامناسب کسب و کار هم با برداشتن تحریم ها از میان نخواهد رفت.”
اقتصاددانان هنوز پرهیز دارند که بگویند این حکومت بدرد بورژوازی نمی خورد. آنچه هم که میگویند بیشتر نصیحت به حکومت است تا شاید فضای کسب و کاررا برای سرمایه خارجی و داخلی مناسب کند.
جمهوری اسلامی باید از خودش عبور کند تا شاید ریسک سیاسی سرمایه گذاری در ایران کاهش یابد، امری که بسیار محال می نماید. یکی از مسائلی که اقتصاددانان تاکید میکنند، مبارزه با فساد اقتصادی است که این بهیچ وجه از حکومت اسلامی بر نمی آید. چون از رهبر فرزانه شان تا فلان پادو در فلان شورای اسلامی یکی از شهرهای کوچک ایران، دست هایشان آلوده به غارت ثروت مردم ایران می باشد. اگر شرکتهای بزرگ امریکایی و غیر امریکایی به وعده های امثال روحانی باور ندارند بخاطر این نیست که دنبال “بازده مالی” نیستند، آنهامیدانند با وجود چنین حکومت فاسدی اساسا این شدنی نیست. برای همین با حسرت تمام به بهشت اقتصاد ایران چشم دوخته اند به این امید که روزی پایشان به ایران باز شود . هر چه روحانی تضمین بدهد ایران نسبت به دیگر کشورهای منطقه امن تر است، اما همگان میدانند بزرگترین ناامنی خود جمهوری اسلامی است.حکومتی که باندهای تبهکار حاکمش هر یک برای خود سازی میزند، و با هیچ معیار پذیرفته شده بورژوازی همخوانی ندارد. دوران پسا تحریم بیش از آنکه برای جمهوری اسلامی فرصتی باشد تا شاید مشکلات خودش را رتق و فتق کند برایش به یک معضل مهم تبدیل شده. چرا که بیش از هر چیز توده مردمی وجود دارند که انتظار دارند در دوران پسا تحریم گشایش اساسی در زندگی شان ایجاد شود. انتظار برحقی که از این حکومت نه تنها بر نمی آید، که اساسا در تضاد با امر رفاه و شادی مردم، این حکومت پا گرفته است.
روحانی و دیگر “دست اندرکاران معتدل” حکومت خیلی مایل هستند که با امریکا “رابطه حسنه” داشته باشند. اما حکومتی که مهمترین رکن حکومتی اش را ولایت فقیه تعریف کرده و این ولی همه سیاستهای حکومت را در دشمنی با امریکا گره زده، دعوت از نمایندگان شرکتهای بزرگ امریکای به این امید که روزی روابط دو دولت عادی شود “دعوت به مراسم گردن زنی” خود حکومت است. ممکن است یک روزی روسای دو دولت امریکا و جمهوری اسلامی کنار هم بایستند و لبخند زنان رو به دوربین ها دست هم همدیگر را بفشارند، اما این رویای شیرین بخشی از حاکمیت به همین سادگی امکان پذیر نیست. مگر اینکه کل حاکمیت خود را زیر سوال ببرند که در این صورت رویا به کابوس تبدیل میشود. این روزها کوبا را مثال میزنند که بعد از پنجاه سال با امریکا روابط عادی برقرار کرده اما نمی گویند که کوبا، دیگر کوبای سابق نیست. فیدل، فسیلی است که دورانش تمام شده. جمهوری اسلامی هم یک روزی اگر ولی فقیه خودش را دفن کرد و به طبع آن از اسلامیت خودش دست کشید شاید آنموقع برایش فرجی شود. اما پیش از آن سرمایه گذاری خارجی با هزار اما و اگر مواجه می باشد که مهمترین اش وجود خود جمهوری اسلامی است.