اختلافات درونی دستگاه هیٸت حاکمه جمهوری اسلامی به قدمت عمر این حکومت و همزاد آنست. در دوره های مختلف دعواهای درونی حکومت بی وقفه، با دلایل و بروزات متفاوت، اینجا و آنجا سر برآورده است. جناحهای مختلف رژیم به جان هم افتاده اند و برای بقا و بدست آوردن امکانات بیشتر و گسترش دامنه اقتدار خود، زیر پای یکدیگر را خالی کرده اند. دستجات و باندهای حکومتی بنا به مصلحت و یا تحت فاکتورهای متفاوت به هم پیوسته و یا از هم گسسته اند.
در این میان کشمکش رابطه جمهوری اسلامی با غرب و بویژه امریکا یکی از مهمترین، پیچیده ترین و در عین حال قدیمی ترین موضوع مورد مشاجره بین باندهای حکومتی بوده است.
خامنه ای بعنوان سکان دار اصلی و بخش تعیین کننده در قدرت سیاسی در جمهوری اسلامی بعنوان پدر خوانده و تیولدار تنظیم درجات رابطه با غرب، اعمال قدرت کرده است. تلاشهای دیگر باندهای حکومتی برای حل و فصل رابطه با غرب، بدون تایید و قبول هژمونی او از خط قرمزهای تعیین کننده ولایت است.
بخش اساسی و محتوای هویتی اسلام سیاسی نوع جمهوری اسلامی، اساسا در کشمکش با امریکا و غرب بروز می یابد و خلاصه میشود. سیاست کلان دیپلماتیک و مداخله ها و ماجراجویی های نظامی و امنیتی برون مرزی اساسا منطبق بر این کشمکش بنیان نهاده شده است. از دعوای صدور انقلاب و چرب کردن سبیل انواع دستجات اسلامی ــ تروریستی و ادعای رهبری مسلمین جهان، گذشتن راه قدس از کربلا، تا محو اسراییل، تلاش برای دست یابی به تسلیحات هسته ای تا مرگ بر این و آن، از درگیریهای درون خانوادگی حکومتی و عروج اصلاح طلبان حکومتی رنگارنگ تا طیف های ریز و درشت ذوب شدگان در ولایت، درون مایه و خمیره اصلی اش خصومت مهندسی شده با شیطان بزرگ یا برای نزدیکی و حسن رابطه با آن است. برای ضربه زدن به باند حریف، اتهامی بالاتر از ایجاد و یا حتی هموار کردن رابطه با شیطان بزرگ وجود ندارد.
اما علیرغم همه هشدارها و بیدارباشها و رصدهای امنیتی، ظاهرا این شیطان مداوما موفق میشود با انقلاب نرم، با رخنه و هجوم فرهنگی، از بشقاب ماهواره تا مذاکرات هسته ای، حتی در قلب سپاه و ارتش، دل بسیاری از مهره های درشت حکومت اسلامی در بالاترین پستها را ببرد. این شیطان مداوما از این و آن حزب دست ساز باندهای حکومتی تا روزنامه های خودی که با رانت جناحها سرپاست، همه را اغوا می کند. آقازاده های گردن کلفت، یا عاشق سینه چاک این شیطان اند یا علیه اش با شمشیر چوبین در جدالی خیالی در رزم و نبردند. دعوا ویا سازش در رابطه با غرب، بخشی از دست یابی و محروم شدن از خان یغمای اختلاسها و رانت ها و بریز و بپاش هاست.
تاریخ این کشمکش دیرینه اما با دور جدید مذاکرات و توافقات آشکار و پنهان هسته ای ورق خورده و پوسته قدیمی اش را پاره کرده است. مقررات بازی دارد تغییر می کند. اسرار مگو عیان تر گفته میشود. موقعیت استراتژیک جناح ها در رقابت و کسب هژمونی حکومتی نیز به تناسبِ تاثیر در این روند، دستنخوش تغییرات جدی گردیده است. بر همین متن دعواها شکل عریان تری بخود می گیرد. تشنج بین جناح های حکومتی با فروریزی تابوی مذاکره با امریکا شمایل جدیدی می یابد. برهمین مبنا، حملات طرفین به یکدیگر حاکی از تغییری آشکار در تناسب قوای بین آنان نیز هست.
خامنه ای سکان دار رابطه با غرب، علیرغم قدرت مافیایی ولایت فقیه اش، ناچار به نرمش قهرمانانه است و در عوض جناح دیگر این رویکرد اجباری را به حساب خود بعنوان فاتح و بازیگری در میدان ممنوعه ای میداند که در تاریخا و اساسا در تیول رقیب بوده است.
رفسنجانی به نیابت جناح های وابسته به خود نظیر طیف های متنوع اصلاح طلبان و حتی بخشی از به اصطلاح اصول گریان، آشکارتر و بی پرده تر این برتری را با انتقادها، سرزنش ها و خط و نشان کشیدنها به رخ طرف مقابل می کشد. علیرغم اینکه تاوانش را با محکومیت “آقازاده اش” می پردازد، از برحذر کردن رژیم اسلامی در مداخلات منطقه ای که نقش هویتی جمهوری اسلامی در عملیات برون مرزی اش را دارد امتناع نمی کند. آشکارا از عدم مداخله در یمن و دیگر منازعات منطقه ای و عادی سازی روابط با جهان که معنایی بجز عادی سازی رابطه با غرب ندارد دم می زند.
روحانی علیرغم توپ و تشرها و تذکرهای تند، خامنه ای، تا سران سپاه و کیهان شریعتمداری، صریحا از ایجاد رابطه و تعامل جهانی صحبت میکند. با پیام تبریک به مناسبت سال نو یهودیان (روش هشنا) پرده تابوی به قول خودش ” تعامل با جهانیان” را بیشتر می درد. با تاکید بر اینکه “ما با کسی سر جنگ نداریم” بر عادی سازی و نرمال کردن عرفهای معمول تنظیم رابطه با غرب پا فشاری میکند. در عین حال امید بخشی از سرمایه داران داخلی در وضعیت رکود تورمی اقتصادی کنونی را هم نمایندگی میکند.
خامنه ای برای دفع نفوذ رقبای داخلی خود و تثبیت دامنه موقعیت نامتعادلش، با حمله و تذکر جدی فرمان یورش به جناح رقیب را چنین صادر می کند: “تلاش دشمن برای نفوذ، از جمله تهدیدات بزرگ است. نفوذ اقتصادی و امنیتی البته خطرناک است و پیامدهای سنگینی دارد اما نفوذ سیاسی و فرهنگی دشمن، خطر بسیار بالاتری است که همه باید مراقب آن باشند”
نفوذ فرهنگی شیاطین بزرگ و کوچک اما نفوذ پسامذاکرات هسته ای است. نفوذی که عقب نشینی و شکست سیاستهای تاکنونی “امریکا هیچ غلطی نمی تواند” بکند و “رابطه با امریکا را می خواهیم چکار” که جناح خامنه ای اساسا نمایندگی می کرد را علنی کرده است.
بیشک رفع تحریم ها از سوی غرب راه افزایش دامنه سرمایه گذاری شرکتها و موسسات مالی و صنعتی و در نتیجه گسترش دامنه منافع درازمدت سرمایه گذاران غربی را باز می کند. اقتصاد ورشکسته جمهوری اسلامی به تزریق سرمایه خارجی نیاز اضطراری و حیاتی دارد. این را خامنه ای بهتر از دیگران میداند. اما امتیاز سیاسی این گشایش اقتصادی نباید به کیسه رقیبش برود. در عین حال منافع جریحه دار شده رانت خواران درگاهش را هم باید به درجاتی حفظ کند.
دوازده نماینده مجلس شورای اسلامی، از جناح طرفدار خامنه ای بلافاصله دست بکار می شوند و با رو کردن پرونده “یک باند و جریان مخرب صدها نفری رسانهای در داخل، وابسته به سرویسهای جاسوسی غربی که با کشورهایی از جمله نروژ، هنلد و انگلیس مرتبط هستند و سرپل ارتباطات آنها در خارج از کشور، افرادی از سران فتنه ۸۸ و فراریان و پناهندهشدگان به کشورهای غربی” هستند، به وزیر اطلاعات و وزیر ارشاد دولت روحانی هشدار میدهند.
رابطه ای که اساسا باید بر عکس باشد و و جود یک باند سازمان یافته آن هم در ابعاد “صدها نفره” باید آنقدر وسیع و گسترده و خطرناک باشد که “سربازان غیبی” پرده از اسرارش برداشته باشند. این اتهامی است که از طرف نمایندگان نمادین ذوب شده در ولایت به سوی دولت روحانی بعنوان رقیبی که هموار کردن رابطه با غرب را برگ برنده خود میداند، پرتاب می شود. راه نفوذ سرمایه خارجی را نباید بست، یا نمی توان بست. اما آنچه نفوذ فرهنگی سیاسی و فرهنگی خوانده میشود، اسم رمز کسب امتیاز این گشایش در سیاست خارجی و در نجات بازار اقتصاد رو به مرگ است.
پرتاب اتهام همکاری و همسویی اطلاعاتی و جاسوسی صدها نفره در ارتباط با دولتهای اروپایی که اساسا نزدیک ترین کشورها به شیطان بزرگ محسوب می شوند، واکنش عاجزانه جناح ذوب شده در ولایت و در عین حال، شمشیری دو لبه است. از سویی تحت فشار گذاشتن بخشی از دستگاه تبلیغی رقیب است که ظاهرا در داخل مشغول رابطه با “سران فتنه” در خارجند! ابایی هم ندارند که بخشی از دستگاه امنیتی حکومتی اسلامی را چنین بی خبر و بی عرضه نشان بدهند که “صدها فعال رسانه ای” مرتبط با سران بقول خودشان، “فتنه” را نمی تواند رصد کند، و از سوی دیگر فشار برای گسترش سرکوبها و محدودیت های بیشتر سیاسی و اجتماعی برای امنیتی کردن فضای سیاسی کل جامعه پس از توافقات هسته ای را نیز تندتر کنند.
خامنهای و جناح های وابسته به ولایت، تاثیر توافق هستهای و شکستن قبح مذاکره با غرب را بخوبی می دانند. موقعیت داخلی و خارجی آنها و نمایندگی ضد امریکایی گری و شیطان بزرگ ستیزی بشدت در خطر است. انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی هم میتواند در دل دعواهای دورنی، درد سر ساز گردد و کفه قدرت به نفع جناح رقیب سنگینی کند.
از سوی دیگر کاهش تحریمهای بینالمللی به نحو موثرتری شانس بهبود رابطه با غرب توسط جناح رفسنجانی و روحانی وآنچه که طیف اصلاح طلبان نامیده می شود را افرایش میدهد.
مداخله نظامی، امنیتی و سیاسی جمهوری اسلامی در همه منازعات منطقه ای سبب انزوای کشنده بین المللی و منطقه ای گردیده است. تبعات آن بر موقعیت جناح های حکومتی برای برون رفت از این اوضاع نیز میتواند صحنه را به نفع رقیب تغییر دهد و باند ولایت ناچار به پذیرش شکست دیگری گردد.
یک جمهوری اسلامی کم خطر و کم دردسرتر، برای غرب و امریکا بهترین گزینه در منازعات شتابنده خاورمیانه است. و این خود برای جناح خامنه ای بمثابه برگ بازنده دیگری است. که جناح رفسنجانی و روحانی بعنوان میانه روهای حکومتی روی آن حساب جدی باز کرده اند.
اما مشکل بزرگتر و لاینحل هر دو جناح، عمدتا پس از توافقات هسته ای، که علیرغم تشدید فضای سرکوب و بگیر و ببندهای بیشتر، اساسا دارد از کنترل آنها به طریق اولی خارج میشود، میلیونها مردم عاصی و معترضی هستند که قربانی سیاستهای کل نظام جمهوری اسلامی اند. مردمی که تاریخا و اساسا شلاق سرکوب هر دو جناح را برگرده خود حس کرده اند. هر درجه از تسامح با”شیطان بزرگ” برای میلیونها کارگر، جوان، دانشجو، معلم و پرستار و دستمزد بگیرانی که به ورطه زیر خط فقر رانده شده اند، فوران مطالبات اساسی برای معیشت و منزلتی است که زیر دست و پای همه جناح های حکومتی لگد مال شده است.
این روند بی تردید زمینه ساز تغییرات بزرگتری خواهد شد که هیچکدام از جناحهای حکومتی از وحشت آن خواب راحت ندارند. سر بر آوردن اعتراضات وسیع و دامنه دار اجتماعی، علیرغم حدادی ماشین سرکوب و افزایش دستگیریهای اخیر و امنیتی تر کردن فضای جامعه، هیچکدام از طرفین دعوا قدرت مقابله و جمع کردن آن نخواهند داشت.
شکست پی در پی جمهوری اسلامی در اجرای سیاستهای داخلی و خارجی اش و چه در منازعه با غرب و چه در مواجه و پس زدن قوانین ارتجاعی اش توسط مردم، بویژه زنان و جوانان، در داخل کشور برای مردم عاصی ایران، پیامی روشن دارد، این حکومت اهرمهای سرپا ماندنش را بسرعت دارد از دست میدهد و جناح سومی که به به کمتر از پایان دادن به نکبت بی پایان حکومت اسلامی رضایت نخواهد داد این دعوا را تاریخا فیصله خواهد داد.