سیامک بهاری
تنگناهای سیاسی و ژٸواسترانژیک جمهوری اسلامی پس از توافقات هسته ای و احتمال عملی و اجرایی شدن آن٬ منجر به سقوط قابل پیش بینی جایگاه اعمال قدرت حکومت در منطقه خواهد شد. کنترل و یا اتکا به اهرمهای فشاری که برای اجرای اعمال قدرت خود در منطقه ساخته است با موانع جدی روبرو خواهد شد. پذیرش شکست و عقب نشستن از قدرت هسته ای٬ به حکومتی که تاسیسات و تجهیزات حساس نظامی اش را غرب بعنوان “دشمن” کنترل خواهد کرد. تعادل و کل سیاست خارجی و منطقه ای جمهوری اسلامی را بشدت تحت شعاع قرار داده خواهد داد.
بدیهی است با بهم خوردن این تعادل سیاسی٬ جریانات تروریستی دست پرورده حکومت اسلامی در منطقه نیز در روابط خود تجدید نظر خواهند کرد و یا به دنبال حامیان قابل اتکا تری خواهند گشت.
خامنه ای در آخرین رجزخوانی اخیرش برای اعاده حیثیت از خود٬ ناچار شد سیاستی را که تا دیروز به اشکال مختلف کتمان می کرد٬ آشکار کند. او می گوید: “چه این متن تصویب بشود و چه نشود، ما از حمایت دوستانمان در منطقه دست نخواهیم کشید، از ملت مظلوم فلسطین، از ملت مظلوم یمن، از ملت و دولت سوریه، از ملت و دولت عراق، از مردم مظلوم بحرین، از مجاهدان صادق مقاومت در لبنان و فلسطین؛ همواره مورد حمایت ما خواهند بود.”
پرهیز خامنه ای از بکارگیری عبارت توافقات و بکار بردن “متن” چیزی از حقیقت شکست و عقب نشینی در برابر غرب نمی کاهد. اما جوهر اصلی سخنان او٬ اعتراف صریح به حضور نظامی و امنیتی در سوریه و پشتیبانی و شراکت بی شائبه در جنایات ضد بشری بشار الاسد و پایان دادن به داستان سرایی دفاع از “حرم زینب”٬ لشکر کشی در عراق برای دفاع از “حرمین” نیست. جنگ نیابتی در یمن و بحرین٬ دیگر صریحا بخشی از استراتژی صدور انقلاب و گردنکشی جمهوری اسلامی در منطقه است. این اعترافات صریح و آنچه او را مجبور میکند بر ایفای نقش مخرب و جنگ طلبانه جمهوری اسلامی تاکید بگذارد٬ اساسا برای سرپا نگهداشتن نیرویی است که با شکست جمهوری اسلامی در مذاکرات هسته ای بی تردید دچار هزیمت خواهد شد. تاکید خامنه ای بر “مجاهدان صادق مقاومت در فلسطین” هم بخشی از معرکه ای است که گریبانگیر جمهوری اسلامی شده است. سالهای متمادی برای هم جهت کردن حماس و رهبری آن از هیچ اقدامی فرو گذار نکرده اند و حالا حماس در جناح رقیب مشغول جا انداختن خود است.
دردسرهای جمهوری اسلامی تازه آغاز شده است. هر چقدر که زهر توافقات در پیکر فرتوت جمهوری اسلامی تاثیر می گذارد٬ آشفتگی و سراسیمگی آن نیز آشکارتر میشود. حرکاتی که دیگر قابل کنترل نیستند. مابه ازاء آن برای جمهوری اسلامی عواقب شدیدی به همراه خواهد داشت. تاکید خامنه ای بر تغییر ناپذیری سیاستهای بین المللی جمهوری اسلامی در مقابل امریکا چیزی جز این معنا ندارد. او از سویی دارد نقش تعیین کننده خودش را در پذیرش توافقنامه هسته ای لاپوشانی می کند و از سوی دیگر تلاش دارد با عادی و مستمر نشان دادن سیاستهای پیشین٬ مانع ریزش سازمانهای ریز و درشت تروریستی بعنوان تنها دستاورد بین المللی و منطقه ای اش شود. وانگهی افکار عمومی جهان بخوبی میداند که بدون موافقت و اعمال نظر خامنه ای٬ تصویب چنین توافقی با غرب امکان پذیر نبود! تیم مذاکره کننده و حواشی آن فقط یک ابزار برای رسیدن به توافق با غرب بود.
تغییر رابطه با غرب
بدیهی است پذیرش مفاد توافقنامه به بندهای فنی و نظامی آن محدود نخواهد ماند. آنچه جمهوری اسلامی بدرست از آن هراس دارد٬ تکانهای اجتماعی و سیاسی مردم ایران و طلب حقوقی است که چند دهه حکومت اسلامی به بهانه جنگ ناکرده با غرب از مردم ایران دریغ کرده است.
لحظاتی پس از اعلام توافق هسته ای٬ شعار “توافق بعدی ما حقوق شهروندی ما” رو در رویی آشکار میلیونی مردم را نشان داد. این را جمهوری اسلامی بخوبی میداند و آنچه رابطه با غرب را برای جمهوری اسلامی بیش از پیش دشوار می کند٬ نه غرب سیتزی حکومت٬ که حکومت ستیزی مردمی است که به بهانه جنگ با شیطان بزرگ به دره عظیم فقر و محرومیت رانده شده اند. غرب ستیزی جمهوری اسلامی دقیقا در تلاقی رو در رویی با صف میلیونی مردمی است که با همین سیاست از ابتدایی ترین حقوق پایه ای و اولیه محروم گردیده اند.
در عین حال تغییر جایگاه ماهوی و دگرگونی سیاستهای بین المللی نظام اسلامی مستقیما ضربه ای جدی علیه موقعیت اسلام سیاسی نوع جمهوری اسلامی در جهان و بویژه منطقه و به رابطه و اعتماد در بین جریاناتی است که با کوبیدن بر طبل مرگ بر امریکا گردآوری کرده است.
هجوم کمپانیهای غربی برای تصرف بازار سودآور و شراکت با موسسات صنعتی و تجاری که اساسا در دست سپاه پاسداران و آیت الله ها و آقازاده ها است و آزاد شدن سپرده های مالی جمهوری اسلامی نزد بانکهای بین المللی گشایشی در زندگی مردم ایجاد نخواهد کرد.
تغییر رابطه با غرب برای مردم ایران٬ شکست سیاستهای تروریستی ـ اسلامی٬ شکست تحمیل مناسبات اجتماعی و فرهنگ فوق ارتجاعی حکومت اسلامی بر زندگی مردم٬ عقب راندن و سرکوب توقعات بحق مردم برای داشتن یک زندگی مدرن و امروزی و رفاه و آسایشی است که زیر چکمه و نعلین لگد کوب شده است.
جمهوری اسلامی بدون دشمنی با غرب و شیطان بزرگ اساسا ضرورت وجودی خود را ازدست میدهد. اگر قرار باشد به چیزی شبیه حکومتهای عربستان و ترکیه و حتی مالزی و سنگاپور بدل شود٬ دیگر نیازی به این نوع حکومت و فقیه و دار و دسته و بیت رهبری و حزب الله و صدور انقلاب و سپاه پاسدارن و سپاه قدس و غیره نیست. از این زاویه جمهوری اسلامی به انتهای بن بست محتوم خود رسیده است. تمام تلاش جمهوری اسلامی در این برهه حفظ موقعیت سابق خود است و برای این منظور از هیچ کوششی دریغ نخواهد کرد. اگرچه روشن است که راه به جایی نخواهد برد.
اهرمهایی که از دست میروند
استقبال و ملاقات رسمی غیرقابل انتظار ملک سلمان و شاهزادگان قدرتمند دربار سعودی٬ از سفر خالد مشعل و هیئت رهبری حماس٬ موسی ابومرزوق و صالح العروری به عربستان سعودی٬ ضربه ای کاری بر سیاست منطقه ای جمهوری محسوب می شود. اعلام خاتمه روابط سرد بین سعودیها و حماس که از سال ۲۰۰۷ در پی سرپیچی حماس از طرح ملک عبدالله موسوم به “توافق مکه” پس از درگیری بین فتح و حماس ایجاد شده بود٬ تغییر ریل تدریجی حماس پس از حمایت از اخوان المسلمین در مصر و خروج از سوریه پس از شروع سرکوب و درگیری نظامی در سوریه٬ نزدیکی و هم جهتی بیشتر به حکومت ترکیه به دوری حماس از جمهوری اسلامی صورت واضح تری داد.
علیرغم اظهار نظر “خالد مشعل” به حسن رابطه با تهران٬ اما این نزدیکی یکی از فوری ترین واکنشهای منطقه ای پس از توافقات هسته ای محسوب می شود. این حسن رابطه بخشی از تغییر تناسب قوا در منطقه است. اگر چه جمهوری اسلامی کماکان تامین اسلحه و ساز و برگ جنگی شاخه نظامی حماس “عزالدین قسام” را ادامه میدهد.
“محمد البردویل” از اعضای رهبری حماس در مصاحبه ای نکات قابل توجهی در باره ملاقات حماس و سعودیها دارد: “دیدار هیئت رهبری حماس به ریاست خالد مشعل با ملک سلمان بن عبدالعزیز و شاهزاده محمد بن نایف و شاهزاده محمد بن سلمان٬ نشانه ای از گشایش مهم در روابط میان حماس و ریاض است . . . هدف از این دیدار، از سرگیری تلاش عربی برای حمایت از فلسطین است. بهبود روابط با عربستان سعودی به معنی دادن آزادیهای بیشتر به موسسههای غیردولتی عربستانی برای ارائه کمکهای بشر دوستانه به فلسطینیها به ویژه در نوار غزه است”. او همچنین آزاد کردن چهار تن از شخصیتهای فعال سیاسی حماس از جمله “ماهر صلاح” از زندانهای سعودیها را نیز بخشی از رفع “سوءتفاهمات” می خواند.
تاکیدات محمد البردویل بر “عربی” بودن کمک به فلسطین و غزه٬ باز گذاشتن دست مٶسسات به اصطلاح غیر دولتی عربستانی و تاکید بر بهبود روابط با دربار سعودی ها بویژه در میانه کشمکش آشکار عربستان با جمهوری اسلامی را نباید بهیچ وجه دست کم گرفت. اخیرا رهبری حماس با چالش و قدرت گرفتن داعش در غزه نیز روبروست. نزدیکی و تحکیم رابطه با عربستان و دوری تدریجی از جمهوری اسلامی٬ را نیز باید به بخشی از موضعگیری دراز مدت حماس مرتبط کرد. تلاش عربستان برای منزوی کردن هر چه بیشتر جمهوری اسلامی در منطقه بخشی از ایجاد روابط گرم با حماس است.
اگر چه این تماس بلافاصله پس از توافقات هسته ای طرح ریزی نشده است٬ اما مسایل مورد علاقه و مذاکره طرفین مستقیما به معنای تنزل جایگاه جمهوری اسلامی و انزوای سیاسی بیشتر است.
حماس و تشکلهایی نظیر آن بدون پشتیبانانی قوی قادر به ادامه حیات خود نیستند. استقرار هیئت سیاسی حماس در قطر و نزدیکی بیشتر با عربستان سعودی٬ نه فقط بعنوان تامین کننده ای مالی بلکه بعنوان یک پشتیبان سیاسی ـ نظامی قوی هم برای حماس بسیار حایز اهمیت است. نقشی که از قرار دیگر جمهوری اسلامی نمی تواند بطریق اولی در منطقه و بطور اخص برای امثال حماس داشته باشد.
تغییر روال جنگ قدرت در یمن٬ شکست و عقب نشینی حوثی ها در مقابل ائتلاف ده کشور به رهبری عربستان ضربه ای دیگر بر قدرتنمایی و شکست جمهوری اسلامی محسوب می شود.
تلاش جمهوری اسلامی ایران برای نگهداشتن جریانات اسلامی ـ تروریستی بعنوان هم پیمانان منطقه ای٬ با دشواری بیشری روبرو خواهد شد.
آنچه جمهوری اسلامی پس از توافقات هسته ای تجربه خواهد کرد نه بهبود مناسبات با غرب و نه کشورهای منطقه است. جمهوری اسلامی در نبردی برای ادامه بقا خود٬ مستقیما با مردم ایران رو در رو است. هیچ درجه از سازش با غرب٬ جمهوری اسلامی را در این رویارویی کمک نخواهد کرد. هر چه جمهوری اسلامی خود را به غرب نزدیک تر کند٬ به تشدید تضادهای بنیادینش با خواستها و مطالبات کارگران و مردم ستمدیده ایران خواهد افزود. هر درجه به آتش غرب ستیزی اش بدمد٬ ریش خود را خواهد سوزاند.
این بن بست به سرنگونی جمهوری اسلامی به دست مردم ایران خواهد انجامید. جنبش مبارزاتی که برای معیشت و منزلت و برپا کردن یک حکومت انسانی بدون وقفه پیش رفته است و به کمتر از سرنگونی جمهوری اسلامی رضایت نخواهد داد٬ پایان سناریوی سیاه جمهوری اسلامی و آغاز پیروزی مردم در ایران خواهد بود.