جدید ترین

هدف از جعل تاریخ حزب کمونیست ایران چیست؟

عبدل گلپریان

اخیرا ابراهیم علیزاده دبیراول کومه له جلسه ای با حضور دانشجویانرشته علوم سیاسی در شهر سلیمانیه  پیرامون تاریخچه چپ و گرایشات مذهبی و لیبرال، روند مناسبات حاکم بر جامعه ایران و بطور مشخص تر پروسه تشکیل حزب کمونیست ایران برگزار کرده است. ابراهیم علیزاده درسخنانش خطاب به شرکت کنندگان در این جلسه به مسایل متعددی چون پروسه شکل گیری گرایشات اجتماعی، روند رشد مناسبات تولیدی از قبل از مشروطیت تا انقلاب 1979 و بعد از آن، اشاره دارد که مورد بحث این نوشته نیست. اما در بخش توضیح بر سر تشکیل حزب کمونیست ایران، ابراهیم علیزاده بناگاه دست به تحریف پروسه شکل گیری و تاریخ تشکیل حزب کمونیست ایران میزند. همین جنبه از مسئله مرا بر آن داشت که در رد و نقد گفته های او به نکاتی اشاره کنم.

برای من و صدها انقلابی کمونیست دیگر، پذیرش انکار، تحریف و پا روی حقیقت گذاشتن تاریخ دوره معینی از سوی هر شخصیتی، کار چندان ساده ای نیست چرا که این تاریخ متعلق به بخش عظیمی از کمونیستها و چپ جامعه ایران است و کسی نمیتواند آنرا فدای منافع و مصلحت امروز خویش کند. گام گذاشتن در مسیر انکار و تحریف، معنایی جز پرت شدن و در حاشیه افتادن از دنیای سیاست نخواهد داشت و سرنوشت شکست خورده تری از منشعبین از کومه له در انتظارشان خواهد بود. گوش دادن به سخنان غیر واقعی و مغایر با تاریخ حزب کمونیست ایران از سوی ابراهیم علیزاده دبیر اول کومه له آنهم به شکل بسیار نازل آن، دور از انتظار بود. به این خاطر و بسهم خود بعنوان کسی که از ابتدای تشکیل حزب کمونیست ایران عضو این حزب بوده و قبل از تشکیل حزب کمونیست ایران نیز در ارتباط با کومه له فعالیت داشته ام لازم دیدم این بخش از تحریفات ابراهیم علیزاده را پاسخ دهم.

ابراهیم علیزاده در این جلسه میکوشد نقش سازمان و شخصیتهای مطرح در تشکیل حزب کمونیست ایران که در تشکیل حزب نقش اصلی و محوری را داشتند در روز روشن و در مقابل چشم بسیاری از کمونیستها، آگاهانه و به عمد خط بزند. و برای این کار آشکارا دست به جعل تاریخ میزند و فاکتورهایی را وارد این تاریخ میکند که بسیار عجیب و باور نکردنی است. شخصا نمیدانم ایشان با چنین تحریفاتی چگونه میخواهد در مقابل منتقدین گفته هایش، در مقابل کوهی از سئوالات که در صفوف حتی سازمان متبوع خودش بسوی او سرازیر خواهد شد در چشم آنان نگاه کند. آیا علیزاده به این فکر نکرده است که اعضا و کادرهای کومه له و همچنین دانشجویان علوم سیاسی سلیمانیه با مطالعه اسناد و آثار پروسه تشکیل حزب کمونیست ایران که به زبانهای عربی، کردی، انگلیسی به وفور در دسترس است، او را نماینده و سخنگوی جعلیات تاریخ یکدوره قلمداد خواهند کرد؟ بافتن چنین جعلیاتی از تاریخ بی گمان هزینه بسیار سنگین سیاسی و اجتماعی برای ایشان و سازمانش در بر خواهد داشت. منصور حکمت بعنوان سازنده اصلی حزب کمونیست ایران بسیار پیش از اینها و در مقطع جنگ خلیج و پایان جهان دو قطبی، چنین عاقبتی را برای بازماندگان در حزب کمونیست ایران بروشنی پیش بینی کرده بود. در مقطع بحران خلیج دیدیم که چگونه گرایشات ناسیونالیستی درون کومه له بلافاصله فیلشان یاد هندوستان کرد و اندر باب نالازم بودن حزب کمونیست ایران وفاداری خود را به “دوستان حال و آینده” در جنبش ناسیونالیسم کرد اعلام کرده بودند. اینکه امروز ابراهیم علیزاده به یاد تحریف تاریخچه حزب کمونیست ایران نشسته است، گویا عقب افتاده است و باید کاری کند که از قافله آنان عقب نماند. این کار او بدون شک دلایل مادی، زمینی و معینی دارد که بنا به مصلحت امروز سازمانش تا این درجه در به حراج گذاشتن یک تاریخ غیر قابل انکار پیش رفته است.

ابراهیم علیزاده در توضیح پروسه و زمینه های شکل گیری حزب کمونیست ایران، آن را به مقطع “کنفرانس وحدت” ربط داده و همچنین شرکت کنفرانس وحدتی ها را بعنوان یک پای تشکیل حزب کمونیست ایران توضیح میدهد. به دانشجویان دانشگاه سلیمانیه باید بگویم اینطور نیست و “کنفراس وحدت” کوچکترین ربطی به تشکیل حزب کمونیست ایران ندارد و صحبت ابراهیم علیزاده درمورد شکل گیری حزب کمونیست ایران و در رابطه با “کنفرانس وحدت” تماما نادرست و غیر واقعی است.

برای اطلاع داشجویان علوم سیاسی دانشگاه سلیمانیه باید بگویم: “کنفرانس وحدت” در آوریل سال 1979 توسط طیفی از سازمانهای سیاسی چپ پوپولیستی که فاقد تئوری مارکسیتی و فاقد افق و برنامه بودند تشکیل شد که حتی آنزمان توجه هیچ نیروی سیاسی جدی و مطرحی را هم بسوی خود جلب نکرد. از بی خاصیتی و بی اثری این کنفرانس تا کنگره دوم کومه له در آوریل 1981 درست 2 سال و تا تشکیل حزب کمونیست ایران، از آوریل 79 تا اوت 83 بمدت چهار سال و ۴ ماه زمان وجود دارد که این مدت زمان مصادف بوده است با بزرگترین، مهمترین و سرنوشت سازترین تحولات سیاسی، انقلابی و اجتماعی در مقطع انقلاب 1979 و همچنین تحولات زیر و کننده ای که کومه له هم بی تاثیر از آنها نبود. وقتیکه ابراهیم علیزاده میگوید: “ نمایندگان کنفرانس وحدت با کومه له دور هم جمع شدند و در “کنگره موسس حزب کمونیست ایران”، حزب کمونیست ایران را تشکیل دادند”، هر شاهد زنده ای در آن دوران انگشت به دهان از خود می پرسد چه عامل و چه منفعتی سبب شده است که ابراهیم علیزاده تا به این حد در چشم سازندگان آن تاریخ و در چشم دانشجویان دانشگاه سلیمانیه خاک بپاشد که او را وادار به چنین تحریفی کرده است؟ نه تنها “کنفرانس وحدت” ربطی به تشکیل حزب کمونیست ایران ندارد بلکه ابدا “کنفرانس وحدت” و سازمانهایی که او اسم میبرد در تشکیل این حزب نه شرکت و نه هیچگونه نقشی داشتند. ابراهیم علیزاده حتی در دفاع از سخنان خود قادر نیست اقلا دو سند یا دو منبع از آنچه که بیان میکند به دانشجویان سلیمانیه معرفی کند.

طی همان مدت زمانی که اشاره کردم، سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران (کومه له) ضمن درگیر بودن در مبارزات مردم در کردستان در تقابل با رژیم اسلامی، به لحاظ نظری و افق و دورنمای آینده حرکت این سازمان بشدت ضعیف و عمیقا متاثر از مشی مائوئیستی بود که ابراهیم علیزاده در سخنانش آنرا توضیح میدهد. در آن ایام رهبری کومه له که موقعیت و اعتبار خود را مدیون طیف وسیعی از جوانان روشنفکر، چپ و انقلابی و همچنین توده های مردم کردستان که به گرایش چپ سمپاتی داشتند بود، با دو دیدگاه و دو خط مشی در رهبری اش مواجه بود. دیدگاهی در رهبری کومه له با گرایشات پوپولیستی و مائوئیستی وجود داشت که معتقد بود جامعه ایران نیمه فئودال و نیمه مستعمره است و باید رفت و در میان دهقانان امر سازماندهی و فعالیت را در روستاها به پیش برد و از آن طریق میتوان با بکارگیری مشی چریکی به شهرها سرازیر شد و همانند جریان مائو در چین و کاسترو در کوبا وارد عمل شد و شهرها را آزاد کرد. به این نظریه دیدگاه یک گفته میشد. دیدگاه دیگری در کومه له و در تقابل با این نظریه وجود داشت و معتقد بود که جامعه ایران سرمایه داری است و امر سازمان سیاسی و چپ باید به شهرها و کارگرانی معطوف باشد که بعد از اصلاحات ارضی شاه در سال 1962 از زمین هایشان کنده شده و به نیروی عظیم کار در شهرها تبدیل شده بودند. در کنگره دوم کومه له دیدگاه دو غالب شد و حتی طرفداران دیدگاه یک ظاهرا متقاعد شده بودند که ارزیابی از مناسبات حاکم بر جامعه ایران تقابل کار و سرمایه است.

کومله در کنگره دوم خود در آوریل 1981 جهت گیری مارکسیسم انقلابی، خط مشی سیاسی “اتحاد مبارزان کمونیست” را به خط مشی خود تبدیل کرد. همین خط سیاسی که کنگره دوم کومه له آنرا بعنوان جهت گیری و افق فعالیت خود پذیرفته بود کاملا در تقابل با نظرات سازمانهای موسوم به خط 3 و دیگر سازمانهایی قرار داشت که “کنفرانس وحدت” را تشکیل داده بودند. علاوه بر این، کنگره دوم کومه له قرار و مصوبه های در تقدیر از سازمان اتحاد مبارزان کمونیست از خود برجای گذاشت. 

ابراهیم علیزاده کنفرانس وحدت را پیش میکشد که از نقش یک سازمان و شخصیت تعیین کننده در تشکیل حزب کمونیست ایران اسم نبرد. در آن مقطع سازمانی به نام اتحاد مبارزان کمونیست با اتکا به نظرات روشن و عمیق مارکسیستی بسرعت در میان چپ ایران در حال رشد بود. پوپولیسم را عمیقا به نقد میکشید و جناح چپ بسیاری از سازمانهای کمونیست آن دوره از جمله کومه له را به تئوری ها و دیدگاههای خود جذب میکرد. نوشته های عمیق منصور حکمت رهبر اتحاد مبارزان کمونیست در نقد پوپولیسم در میان سازمانهای سیاسی بسرعت جا باز میکرد و کادرهای کومه له نیز بسرعت به آن روی آوردند و این تئوری ها را راهگشای فعالیت خود دانستند در چنین شرایطی در سالهای 1980 و 1981 بتدریج ارتباط و نزدیکی بین کومه له و اتحاد مبارزان کمونیست برقرار شد که تقریبا به مدت دو سال این رابطه نزدیک و نزدیکتر شد که در سال 1983 منجر به تشکیل حزب کمونیست ایران شد. دو سال قبل از تشکیل حزب من در تشکیلات کومه له در تهران فعالیت داشتم و بنا به موقعیت شغلی ام که بخشی از آن مربوط به سازماندهی و ایجاد امکان برای رفت و آمد و ملاقاتهای رفقای اتحاد مبارزان کمونیست با رهبری وقت کومه له به کردستان و بالعکس بود و همچین پروسه فراهم شدن مقدمات نزدیکی کومه له و اتحاد مبارزان به همدیگر در جریان بود، مطلع بودم.

تشکیل حزب کمونیست ایران که در سال 1983 اتفاق افتاد، تا آن مقطع و بدون اتحاد مبارزان کمونیست و منصور حکمت، عملا برای کومه له غیر ممکن بود. حزب کمونیست ایران از نظر تئوریک و برنامه ای محصول مارکسیسم انقلابی و نقد پوپولیسم بود که توسط اتحاد مبارزان کمونیست با موفقیت به سرانجام رسیده بود. قدم برداشتن عملی در جهت تشکیل حزب کمونیست نیازمند نظرات و تئوری روشن مارکسیستی بود. و همانطور که بالاتر اشاره کردم در کنگره دوم کومه له بود که پرچم مارکسیسم انقلابی در کومه له برافراشته شد. این امر با کمک فکری و نظری اتحاد مبارزان کمونیست و منصور حکمت فراهم شد و راه را هموار کرد تا موانع فکری و نظری کومه له را در جهت قدم برداشتن برای تشکیل حزب از سر راهش بردارد.

از مهمترین جنبه های هموار کردن مسیر برای تشکیل حزب کمونیست ایران که ابراهیم علیزاده به آن اشاره ای نمیکند پیش نویس برنامه حزب کمونیست است که بر اساس برنامه اتحاد مبارزان کمونیست و بوسیله منصور حکمت نوشته شد. علاوه بر پیش نویس برنامه حزب، پیش نویس اساسنامه حزب نیز بوسیله منصور حکمت نوشته شد. هم برنامه و هم اساسنامه در کنگره موسس حزب کمونیست ایران به تصویب رسید. تشکیل سمینار مقدماتی تدارک حزب که به “کنفرانس شمال” معروف است اساسا برای رفع موانع بر سر راه  تشکیل حزب برگزار شد که  یکی از بحثهای مهم این سمینار نقد “تئوری پیوند” بود. تزهای نقد تئوری پیوند را هم منصور حکمت در این کنفرانس ارائه داد. توضیح دهنده این تزها در کنفرانس شمال نیز حمید تقوایی بود. برای اطلاع دانشجویان دانشگاه سلیمانیه باید بگویم، که متن تزهای منصور حکمت و سخنرانی حمید تقوایی در توضیح آنها در نشریه “بسوی سوسیالیسم 6، ارگان تئوریک سیاسی اتحاد مبارزان کمونیست بتاریخ 20 مرداد 1362 یعنی حدودا 20 روز قبل از اعلام تشکیل حزب کمونیست ایران بوسیله انتشارات کومه له در کردستان چاپ شد. این اسناد غیر قابل انکار و غیر قابل تحریف هستند. به لحاظ نظری هم، مقاله “جنبش دهقانی پس از حل امپریالیستی مسئله ارضی” و نوشته تئوریک و ماندگار منصور حکمت با عنوان “اسطوره بورژوازی ملی و مترقی” نقش مهم و تعین کننده ای در کنار زدن دیدگاه یک و همان خط نیمه فئودال نیمه مستعمره در درون کومه له داشت. نکاتی را که تیتر وار و مختصر اشاره کردم تنها بخش کوچکی از نقش اتحاد مبارزان کمونیست، منصور حکمت و دیگر کادرهای رهبری این سازمان بر وضعیت کومه له برای برون رفت از بی بضاعتی نظری و تئوریک این سازمان در جهت قدم گذاشتن در مسیر تشکیل حزب کمونیست ایران بود.

بدنبال تشکیل حزب کمونیست ایران است که سازمان کردستان این حزب یعنی کومه له بر اساس خط سیاسی، تاکتیک نظامی و فعالیتهای همه جانبه کومه له در کردستان و علیرغم موانعی که گرایش ناسیونالیستی در درون کومه له ایجاد میکرد، کومه له منطبق با جهت گیری سیاسی و خط فکری و نظری منصور حکمت فعالیت میکند. با تشکیل این حزب بود که کمونیست های ایران صاحب حزب شدند و امید و افقی پیدا کردند آنهم در شرایطی که یکی از بزرگترین قتل عام های سیاسی توسط جمهوری اسلامی براه افتاده بود و هزاران کمونیست به جوخه اعدام سپرده میشدند و سازمان های سیاسی یکی پس از دیگری در هم شکسته میشدند. با تشکیل حزب کمونیست ایران خوشبینی بر صفوف کمونیسم حاکم شد و کومله بسرعت دوران شکوفایی خود را شروع کرد. سازمانی که از نظر تئوریک و مواضع سیاسی کاملا بی افق شده بود با این تحول مسیر رشد و استحکام را در پیش گرفت و طی مدت کوتاهی به سازمانی محبوب، با اتوریته و معتبر تبدیل شد. ابراهیم علیزاده در بخش دیگری از سخنانش به اعتبار و اتوریته کومه له اشاره میکند و می گوید: “چرا امروز هر جمعی از کومه له جدا میشود اسم “کومه له” را بر خود میگذارد”. دلیل این امر را باید در اتوریته و اعتبار سیاسی و افقی که کومه له بعد از تشکیل حزب کمونیست ایران تا مقطع جدایی حزب کمونیست کارگری داشت دید. تاریخ درخشان، اعتبار و اتوریته کومه له به فاصله زمانی دوران تشکیل حزب کمونیست ایران تا مقطع جنگ خلیج برمیگردد. تا جاییکه در دوران انشعابات در درون کومه له هر بخش انشعابی حاضر بود که فقط برای گذاشتن این نام بر روی خود دست به جنگ علیه دیگری بزند. گفتن از تاریخ یک دهه از فعالیت کومه له (از مقطع تشکیل حزب 1983 تا جنگ خلیج در سال 1990 ادعا نیست بلکه تاریخ پراتیک کمونیستی، واقعی و ثبت شده ای است که آثار و ادبیات آن دوران شاید هم اکنون در کتابخانه های اردوگاههای کومه له قابل دسترسی باشد.

ابراهیم علیزاده بنا به همان سیاست مصلحت جویانه امروزش و در جهت تکمیل تحریف تاریخ حزب، دلایل جدایی گرایش کمونیسم کارگری درون حزب را که 70 درصد از اعضا و کادرهای حزب کمونیست ایران را در بر میگرفت، بر بستر اختلافات نظری توضیح میدهد. اما توضیحات او در این زمینه نیز انحرافی است.

دلایل جدایی از حزب کمونیست ایران و تشکیل حزب کمونیست کارگری قطعا بحث مفصلتری را می طلبد. کتاب “بحران خلیج و رویدادهای کردستان عراق” در 303 صفحه شامل مباحث، اسناد و قطعنامه هایی است که علل این جدایی را بیان میکند و من اینجا وارد آن نمیشوم. به دانشجویان علوم سیاسی دانشگاه سلیمانیه توصیه میکنم، در این خصوص نیز برای اینکه سخنان غیر معتبر ابراهیم علیزاده را متوجه شوند، تلاش کنند تاریخ آندوره را، آثار و ادبیات آنرا، چگونگی تشکیل حزب کمونیست ایران را که بسیاری از این آثار خوشبختانه به زبان کردی ترجمه شده است مطالعه کنند. در مورد جدایی از حزب کمونیست ایران نیز همانطور که اشاره کردم “بحران خلیج و رویدادهای کردستان عراق” که حاوی اسناد واقعی و معتبر از مباحث آن دوران، دیدگاههای منصور حکمت که مقالات، جلسات و بحثهایش بر بستر بزرگترین تحول سیاسی در جهان دو قطبی در آن بخوبی توضیح داده شده است را مطالعه کنند. نه تنها این بلکه در همین اسناد در کتاب “بحران خلیج و رویدادهای کردستان عراق” که در دسترس وجود دارد، مواضع و اظهارات ابراهیم علیزاده و مدافعین گرایش ناسیونالیستی آن ایام در درون کومه له هم موجود است به آن مراجعه کنند و اجازه ندهند هیچکس تحت هیچ عنوانی تاریخ شفاف و درخشان کمونیسم، مارکسیسم انقلابی و پروسه شکل گیری مهمترین حزب کمونیستی تاریخ آن دوره ایران را به جنبش ملی کرد بفروشد و تاریخ چگونگی تشکیل یک حزب، نیروهای موثر و تعیین کننده در آن و بسیاری از کمونیستها، چه آنانی که در قید حیات نیستند و چه آنهایی که هم اکنون زنده هستند را تحریف کند.

اگر ابراهیم علیزاده نقش تعیین کننده اتحاد مبارزان کمونیست و منصور حکمت را انکار و تحریف میکند تنها بخاطر مقبولیت بخشیدن به موقعیت فکری و سیاسی خود و سازمانش در پیشگاه ناسیونالیسم کرد است که  دست به حراج این تاریخ زده است. بدون شک این تحریفات از سوی هر انسان آزاده و کمونیست مورد نقد و شماتت قرار میگیرد. انواع سازمانهای کنونی موسوم به کومه له که بر بستر تاریخ درخشان یک دهه، اعتبار، اتوریته و محبوبیتی که بر بستر کار کمونیستی برای این نام بوجود آورده بود، در مقطع جنگ خلیج همگی فیلشان یاد هندوستان کرد و تعلق خود را به “جنبش کردایتی” نشان دادند. اما فشار چپ باقیمانده در سازمان ابراهیم علیزاده گویا این تغییر شیفت را برای ایشان با تاخیر مواجه کرده است. تحریف تاریخ در فضای کنونی خانواده ناسیونالیسم کرد در منطقه قابل درک است اما دانشجویان و نسل جدید چپی که در شهرهای کردستان عراق و در دانشگاههایی چون علوم سیاسی با ولع تمام بدنبال کمونیسم و چپ اجتماعی هستند بی گمان در نقد اینگونه سمینارها و در نقد تحریف تاریخ، خواهند گفت و خواهند نوشت.

 

30 آوریل 2015

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *