hamid

بی افقی سرمایه و موقعیت کمونیسم امروز

hamid
گفتگو با حمید تقوائی در مورد قطعنامه های مصوب کنگره نهم

انترناسیونال: نهمین کنگره حزب کمونیست کارگری در روزهای ۱۸ و ۱۹ اکتبر بشکل علنی در آلمان برگزار شد. این یک کنگره روتین حزب بود، اما مانند هر کنگره ای در شرایط معین اجتماعی و سیاسی برگزار می شد و متاثر از این شرایط بود. بنظر شما ویژگی های شرایطی که کنگره در آن برگزار شد – چه در سطح جهانی و چه در سطح ایران – کدامند؟

حمید تقوائی: شرایط سیاسی امروز دنیا را در پایه ای ترین سطح با بحران و بی افقی همه جانبه سرمایه داری میتوان توضیح داد. سرمایه داری جهانی در دهه دوم قرن بیست و یکم نه تنها از نظر اقتصادی بلکه از لحاظ سیاسی، ایدئولوژیک و استراتژیک نیز سردرگم و بی چشم انداز است. در دوره های گذشته چنین نبود. قبل از دوره جنگ سرد و زمانیکه بسیاری از کشورهای آسیائی و آفریقائی هنوز در شرایط فئودالی و ماقبل سرمایه داری به سر میبردند گذار به سرمایه داری، صنعتی شدن و مدرنیسم و مدلهای رشد اقتصادی و اجتماعی در این راستا چشم اندازی بود که کاپیتالیسم در برابر دنیا قرار میداد. استعمار و کلنیالیسم و فتح بازارهای کار و کالا از یکسو مناسبات کهن و فئودالی را در هم می شکست و از سوی دیگر به انقلابات ضد استعماری و استقلال طلبانه با خط و هدف و افق صنعتی شدن و مدرنیسم، که معنائی بجز رشد و بسط مناسبات کاپیتالیستی نداشت، دامن میزد. مضمون و محتوای انقلابات قرن گذشته حتی آنان که تحت نام کمونیسم شکل گرفتند و پیروز شدند چیزی جز این نبود. حتی انقلاب اکتبر بوسیله ناسیونالیسم صنعتی گرا و عظمت طلب روسیه که بوسیله استالین نمایندگی میشد به شکست کشیده شد و حاصلی بجز رشد سرمایه داری دولتی و صنعتی شدن روسیه نداشت. در مورد انقلاب چین هم که نتیجه اش را امروز همه میبینیم. به نظر من اقتصاد سیاسی قرن بیستم را با دو جنگ جهانی و با همه انقلابات و تحولات زیر و رو کننده اش میتوان با گذار دنیا از فئودالیسم به سرمایه داری توضیح داد. حتی بعد از انقلاب اکتبر و شکل گرفتن و قدرتمند شدن و سر بلند کردن سرمایه داری دولتی در روسیه، جنگ سرد و رقابت بین دو کمپ شرق و غرب محمل اصلی این گذار بود. در این دوره مدلهای رشد سرمایه داری دولتی و یا بازار آزاد، هم “راه رشد غیر سرمایه داری” مدل روسی و هم اصلاحات ارضی مدل آمریکائی (مانند اصلاحات ارضی در ایران دهه ۴۰ شمسی) هر دو هدف بسط سرمایه به کشورهای جهان سوم را دنبال میکردند و به این معنی جزئی از پروسه ادغام جوامع جهان سومی در بازار کار و کالای سرمایه جهانی بودند.

این روند در اواخر قرن بیستم، با گسترش و سلطه سرمایه به اقصی نقاط جهان، به پایان میرسد. از اواخر دهه هفتاد قرن گذشته، دوره ای که رونق نسبی بعد از جنگ دوم به پایان میرسد و نئوکنسرواتیسم سربلند میکند و به بستر اصلی سیاست جهان سرمایه داری بدل میشود، روند بحران و بن بست و بی افقی اقتصادی و سیاسی و ایدئولوژیک سرمایه داری نیز آغاز میشود. فروپاشی شوروی و کمپ سرمایه داری دولتی اولین نتیجه این بحران و بی افقی است، اما بحران و بن بست، برخلاف آنچه منادیان بازار آزاد سرمستانه بر خرابه های دیوار برلین اعلام میکنند، تنها مختص به سرمایه داری دولتی نیست. فروپاشی شوروی یک پیروزی ایدئولوژیک و سیاسی برای سرمایه داری بازار آزاد به نظر میرسد و برای مدت کوتاهی فرجه ای در اختیار کمپ غرب قرار میدهد تا پایان تاریخ و ازلی ابدی بودن “سرمایه داری ناب بازار آزاد” را اعلام کند اما به سرعت معلوم میشود این نظم سرمایه است که به پایان رسیده است. دوره پسا شوروی نزدیک به دو دهه یکه تازی های دولت آمریکا را برای تامین هژمونی اش بر جهان یک قطبی بعد از جنگ سرد بدنبال دارد. اصطلاح نظم نوین جهانی نام دیگری برای تامین هژمونی نوین جهانی بورژوازی آمریکا در این دوره است اما واقعیات سرسخت اقتصادی – بحران تعمیق شونده اقتصادی که با ریزش وال استریت در زمستان ۲۰۰۸ همه استراتژی و دکترین و مدح و ثنای فریدمنیستی بازار آزاد را یکشبه دود میکند و بهوا میفرستد – و بهمراه آن نافرجامی سیاسی نئوکنسرواتیسم و شکست هژمونی طلبی میلیتاریستی آمریکا به همه نشان میدهد که نظم نوین بازار آزاد نیز به آخر خط رسیده است. از لحاظ اقتصادی سلطه جهانی سرمایه در دهه های آخر قرن گذشته بفرجام رسیده بود اما با فروپاشی شوروی پرچم و پلاتفرم سیاسی سرمایه داری کمپ غرب که دیکتاتوریهای جهان سومی در کمپ غرب – در خاورمیانه و در آسیا و در آفریقا – را به بهانه مقابله با خطر شوروی توجیه میکرد نیز بزمین افتاد و سرمایه داری بازار آزاد با تمام جنایات میلیتاریستی و تروریسم نظم نوینی اش، بیواسطه و بدون هیچ محمل و بهانه ای در برابر انظار جهانیان قرار گرفت. جنایات میلیتاریسم نئوکنسرواتیستی غرب و آدمکشی های جریانات قومی و مذهبی و بویژه دار و دسته های اسلامی در این دوره را تماما باید بپای سرمایه داری به آخر خط رسیده عصر پسا جنگ سرد نوشت.

جنبش اشغال در غرب و انقلابات موسوم به بهار عرب عکس العمل توده مردم بجان آمده در برابر این شرایط بودند. مضمون اقتصادی- اجتماعی این حرکتهای اعتراضی بر خلاف انقلابات قرن گذشته خلاصی از بقایای جوامع فئودالی و استقلال و صنعتی شدن و پیوستن به قافله سرمایه دار صنعتی غرب نبود، بلکه قیام علیه سلطه سرمایه بود. انقلاب مصر و تونس همانقدر علیه سلطه یک درصدیها بود که جنبش اشغال، و جنبش اشغال همانقدر علیه دیکتاتوری سرمایه بود که انقلابات بهار عرب. دنیا علیه سرمایه داری در خالص ترین و کلاسیک ترین و عریان ترین شکلش – یعنی سرمایه داری بازار آزاد – بپا خاست و گرچه به پیروزی نرسید ولی دوره تازه ای را در تاریخ انقلابات و مبارزات توده ای آغاز کرد. این مهمترین ویژگی دوران ماست.

این واقعیت اساسی تز پایه ای قطعنامه های مصوب کنگره را تشکیل میدهد. قطعنامه “موقعیت کمونیسم امروز و ضرورت متحول شدن پراتیک حزب کمونیست کارگری” بر کمونیسم اجتماعی و اتکا بر شرایط و مکانیسمهای تازه مبارزه اجتماعی برای پاسخگوئی به شرایط حاضر تاکید میکند، و قطعنامه “بحران جدید خاورمیانه” ورشکستگی و بن بست سرمایه جهانی را در شرایط فاجعه بار امروز خاورمیانه مورد بررسی قرار میدهد.

انترناسیونال: این شرایط چه چالش هائی را در مقابل حزب قرار می دهد؟

حمید تقوائی: مهمترین چالش شناختن و بحساب آوردن و بکار گرفتن شرایط و مکانیسمهای تازه اجتماعی در مبارزه علیه سرمایه داری به حضیض افتاده دوران ما است. من در سخنرانی اففتاحیه کنگره به این موضوع اشاره کردم که شرایط امروز ظاهرا یک تناقض و پارادوکس را به نمایش میگذارد. از یکسو سرمایه داری به چنان بحران همه جانبه ای گرفتار شده که حتی متفکرین و آکادمسینها و مقامات و گردهمائی های بین المللی خود طبقه سرمایه دار در مورد نابرابری و بیعدالتی اقتصادی و فاصله رشد یابنده بین فقر و ثروت و عدم امکان ادامه این وضعیت هشدار میدهند و برای جلوگیری از انفجارات اجتماعی و شورش گرسنگان نسخه می پیچند. از طرف دیگر نیروهای کمونیستی و چپ رادیکال و متحزب در تحولات جاری جایگاه چندانی ندارند، و در عوض نیروهای فاشیستی قومی مذهبی از نوع داعش زمینه ابراز وجود و رشد یافته اند! زمینه و ریشه های این شرایط و این تناقض ظاهری در قطعنامه “موقعیت کمونیسم امروز …” توضیح داه شده است. داعش خود هم محصول و نتیجه سیاستهای میلیتاریستی و هژمونی طلبانه و هم نافرجامی این سیاستها است. از سوی دیگر دکترین و استراتژی منحط نسبیت فرهنگی و جا باز کردن برای اقوام و مذاهب در سیاست و جامعه در قالب تز جوامع و دولتهای موزائیکی متشکل از دارودسته های قومی – مذهبی فضا و پارادایمی را در جهان بوجود آورده که هیولای آدمخواری نظیر داعش میتواند بعنوان یک نوع حکومت و راه و رسم اداره جامعه بر مبنای توحش صدر اسلام سر بلند کند و محلی از اعراب داشته باشد. داعش نماینده و مظهر گندیدگی و انحطاط سرمایه داری عصر ما، هم از جنبه سیاسی و هم فکری و عقیدتی هر دو است. کمونیسم و چپ انقلابی دوره ما تنها میتواند با به نقد کشیدن سرمایه داری منحط دوران ما در تمامی وجوه آن – در سیاستهای تروریستی دولت آمریکا و متحدینش، در دکترین پست مدرنیستی و نسبیت فرهنگی، و در نقد و افشای جنبش اسلام سیاسی و نیروهای فوق ارتجاعی قومی و مذهبی که مثل قارچ بر پیکر گندیده سرمایه داری امروز روئیده اند – به یک نیروی پرنفوذ اجتماعی تبدیل بشود.

مجهز بودن به این نقد عمیق و ریشه ای اولین شرط است اما بهیچوجه کافی نیست. شرط دیگر شناخت و بکارگیری شیوه ها ومکانیسمهای امروز مبارزه طبقاتی در دهه دوم قرن بیست و یکم است. توده گیر شدن مدیای اجتماعی و شکسته شدن انحصار دولتها بر رسانه ها و بر اطلاع رسانی و مهندسی افکار، تحول عظیمی در آگاهی و سازمانیابی و مبارزات و انقلابات توده ای بوجود آورده است که حتی با دهسال قبل قابل مقایسه نیست. این شرایط موازنه قوا را به نفع مردم معترض به وضع موجود و به ضرر یک درصدیهای حاکم بهم زده است. حتی یک بررسی اجمالی انقلابات موسوم به بهار عرب و جنبش اشغال – و قبل از آن اعتراض جهانی به لشگر کشی به عراق در سال ۲۰۰۳ – نشان میدهد که بدون تحولی که مدیای اجتماعی در امر ارتباطات و همراهی و سازمانیابی و بسیج توده ای مردم ایجاد کرده است این جنبشها و انقلابات ممکن نبود.

از سوی دیگر نقطه ضعف اساسی این جنبشها غیاب یک کمونیسم انقلابی متحزب است. نیروی انقلابی ای که بتواند اعتراض و نارضایتی توده مردم، اعتراض نود و نه درصدیها به یک درصد حاکم را به نقد سوسیالیستی طبقه کارگر به سرمایه داری متکی کند، و به صدا و چهره و نماینده سیاسی انقلاب در مبارزه بر سر قدرت سیاسی تبدیل بشود.

حزب ما مشخصا به برنامه و سیاست و استراتژی روشن و رادیکال و عمیقی در شناخت و تبیین سرمایه داری امروز و نیروها و جنبشهای قومی و مذهبی دست پرورده آن مجهز است. برای ما چالش اصلی متکی شدن و بکار گرفتن مکانیسمها و شیوه های تازه مبارزه برای تبدیل شدن به یک نیروی پرنفوذ و قدرتمند اجتماعی است. بخش عمده ای از بندهای قطعنامه “موقعیت کمونیسم امروز …” به این مساله اختصاص دارد.

انترناسیونال: آیا منظور از متحول شدن پراتیک حزب که در قطعنامه مطرح شده همین بکارگیری وسیع مدیای اجتماعی است؟

حمید تقوائی: مساله فقط بکارگیری مدیای اجتماعی در مبارزه نیست. این صرفا یک جنبه فنی و تکنیکی اتکا به مکانیسمهای امروز مبارزه است که گرچه اهمیت زیادی دارد اما جنبه مهمتر تغییر و تحولی است که در اثر مدیای اجتماعی در شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه و مکانیسمهای مبارزه طبقاتی ایجاد شده است. تبلیغ و ترویج و سازماندهی امروزه ابعاد دیگری بخود گرفته است، نفس فعالیت سیاسی و اجتماعی و شکل دادن به جنبشهای اعتراضی و اکتیویست و معترض بودن در این جنبشها از نظر کمی و کیفی کلا متحول شده است، و حتی شکل گیری انقلابات و روند انکشاف آنها کاملا با انقلابات کلاسیک متفاوت است. در قرن گذشته قابل تصور نبود که دیکتاتوریهای باثبات و بتون آرمه ای نظیر رژیمهای مصر و تونس آنهم در شرایط از میان برخاستن کمپ شرق و پیروزی اردوگاه غرب که حامی سنتی این دیکتاتوریها بود، و حمایت کامل بورژوازی جهانی از این دیکتاتوریها، و در غیاب یک حزب و نیروی رهبری کننده، در عرض چند هفته سرنگون بشوند. بحث فقط بر سر استفاده از مدیای اجتماعی نیست بلکه اتکا بر ویژگی جنبشها و انقلابات عصر مدیای اجتماعی است. من در کنگره این مثال را زدم که همانطور که کامپیوتر و وردپروسسور در دهه هشتاد قرن گذشته امر نویسندگی را کاملا متحول کرد و تعداد زیادی از افرادی که با قلم و کاغذ توان نوشتن نداشتند به جرگه نویسندگان پیوستند، مدیای اجتماعی نیز به مبارز و اکتیویست بودن معنی تازه ای بخشیده است. افراد و بویژه جوانان در یک مقیاس کلان با بکار گرفتن مدیای اجتماعی پا به عرصه مبارزه میگذارند و حرکتهای اعتراضی و جنبشهای موفقی سازمان میدهند. جنبش تمرد که به سرنگونی اخوان المسلمین در مصر منجر شد، به همت و کوشش چنین جوانانی شکل گرفت. همین نمونه در عین حال نشان میدهد که حضور و وجود یک حزب کمونیست انقلابی چه اهمیت تعیین کننده ای دارد. محصول جنبش تمرد را ارتش مصر چید همانطور که سرنگونی مبارک به روی کار آمدن اخوان المسلمین منجر شد. این تجربه و کلا تجربه انقلابات موسوم به بهار عرب و همینطور جنبش اشغال در غرب نشان میدهد که گرچه اعتراض و انقلاب و تحرک و بسیج توده ای اساسا از طریق فعالین و رهبران عملی مجهز به مدیای اجتماعی امکانپذیر شده است اما نمایندگی شدن توده مردم انقلابی در عرصه قدرت سیاسی و پیروزی نهائی انقلاب بدون یک حزب انقلابی رهبری کننده ممکن نیست. تحولی که در اثر انقلاب تکنولوژیک در عرصه ارتباطات اجتماعی و خودسازماندهی و بسیج و تحرک توده ای ایجاد شده است نقش سیاسی و رهبری کننده احزاب بویژه در بچالش کشیدن دولت و خلع ید سیاسی و اقتصادی از سرمایه داری را بیش از پیش برجسته و تعیین کننده میکند. روشن است احزابی میتوانند این نقش را ایفا کنند که خود در حرکات و اعتراضات اجتماعی جاری فعالانه دخیل باشند، و مدیای اجتماعی را نه صرفا برای سازماندهی حرکات اعتراضی بلکه برای توده ای کردن و جاری کردن موضوعات و سیاستها و اهداف رادیکال و انقلابی و ضد کاپیتالیستی در دل جنبشهای اعتراضی وسیعا بکار بگیرند.

هیج حزب کمونیست انقلابی در عصر ما نمیتواند بدون بحساب آوردن این تحولات و متکی کردن شیوه های عملی و پراتیک مبارزاتی خود بر این شرایط تازه به یک نیروی قدرتمند اجتماعی تبدیل بشود. منظور از متحول شدن پراتیک حزب تغییر همه جانبه فعالیتهای حزبی در این راستا است.

انترناسیونال: بطور مشخص، رهبری حزب چه برنامه ای را برای عملی کردن این جهت گیری اجتماعی در فعالیت حزب در دوره حاضر در دستور دارد؟

حمید تقوائی: در خود قطعنامه رئوس وظایف رهبری حزب در این زمینه توضیح داده شده است. بر این مبنی هیات اجرائی حزب نقشه عمل مشخصی را تدوین میکند و در دستور کار خود قرار میدهد. این امر هم اکنون آغاز شده است. طرح اولیه این نقشه عمل تهیه شده و قرار است در اولین جلسه دفتر سیاسی به بحث گذاشته شود. در این دوره وظیفه اصلی و محوری هیات اجرائی پیاده کردن این نقشه عمل خواهد بود.

این را هم بگویم که برای حزب ما این یک حرکت ابتدا بساکن و بی سابقه نیست. این در واقع منطبق کردن نظریه “حزب و جامعه” و “حزب و قدرت سیاسی” بر شرایط دهه دوم قرن بیستم است. مساله کماکان همانطور که منصور حکمت در نظریه حزب و جامعه توضیح میدهد متکی شدن به مکانیمسهای اجتماعی امروز برای تصرف قدرت سیاسی است. ما از زمان مطرح شدن این نظریه گامهای معینی را در جهت پراتیک اجتماعی به پیش برداشته ایم. مشخصا در جنبش کارگری ما پرچمدار و یک عامل اصلی علنیت و چهره بخشیدن به فعالین این جنبش و شکلگیری نهادهای کارگری و تقویت حزبیت در مبارزات کارگری بوده ایم. حزب ما با خط و سیاستی که ده سال قبل تحت عنوان “تعین بخشی به چپ” اعلام کرد نماینده و یک عامل فعال اجتماعی شدن و قدعلم کردن جنبش کارگری در جامعه بوده است. یک خصیصه دیگر حزب ما دخالتگری در همه عرصه های اعتراض و مبارزه است. حزب از همان بدو تشکیل خود نه فقط در جنبش کارگری و مسائل و اعتصابات و اعتراضات هر روزه کارگران، بلکه در عرصه های متعدد اعتراضات اجتماعی از مبارزه علیه اعدام تا فعالیت علیه اسلام سیاسی و تا دفاع از کودکان و حقوق پناهندگان و علیه آپارتاید جنسی و حجاب و مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و غیره فعال و درگیر بوده است. در چند سال اخیر تلاش کرده ایم با بحث اصالت پراتیک و محور قرار دادن “سازماندهی حرکت” و مشخصا تمرکز بر خصلت اجتماعی پراتیک مبارزاتی، حزب را هر چه بیشتر به شیوه ها و شرایط امروزی مبارزه متکی کنیم. قطعنامه کنگره اخیر را بنوعی میتوان برآیند و جمعبندی این سیر حرکت و نقطه عطفی در این روند دانست. نکته مهم اینست که شرایط مبارزه در چند سال اخیر تغییرات اساسی پیدا کرده است و حزب ما موظف است با اتکا به تجربه انقلابات منطقه و جنبشهای توده ای در دهه جاری این تحولات را جمعبندی کند و پراتیک مبارزاتی خود را بر درسها و نتایج این تجربه منطبق کند. من قبل از کنگره هم در مصاحبه ای با انترناسیونال تاکید کردم که تم و موضوع اصلی کنگره تطبیق نظریه حزب و جامعه بر شرایط امروز مبارزه طبقاتی است و فکر میکنم قطعنامه “موقعیت کمونیسم امروز …” نقطه آغاز این تحول است.

انترناسیونال: سند دیگر مصوب کنگره، قطعنامه “بحران جدید در خاورمیانه” بود. چه تحلیل و نگرشی بر این قطعنامه حاکم است، و چرا بنظر شما برای درک اوضاع پیچیده حاضر در منطقه و دخالتگری صحیح در آن راهگشاست؟

حمید تقوائی: خاورمیانه آزمایشگاه اعمال نظم نوین جهانی یعنی تامین هژمونی دولت آمریکا در دوره بعد از جنگ سرد بود. این آزمایش شکست خورد و امروز منطقه خاورمیانه به عرصه یکه تازی هارترین نیروهای افسار گسیخته در اثر عروج و افول میلیتاریسم نئوکنسرواتیستی غرب تبدیل شده است. داعش همانند دیگر نیروهای جنبش اسلام سیاسی، نیروئی در مقابل دولت آمریکا و غرب و سرمایه داری جهانی نیست، بلکه حاصل و نتیجه آنست. قطعنامه در سطوح مختلف این واقعیت را باز میکند و توضیح میدهد. بعد از دوره جنگ سرد، شرایط سیاسی خاورمیانه و در یک سطح کلی تر در کل جهان، تحت تاثیر مقابله غرب با نیروهای اسلامی قرار داشت. طالبان و القاعده و حماس محصول این دوره هستند. کشمکش میان غرب و جمهوری اسلامی نیز در همین چارچوب قرار میگیرد. اما با شکست سیاستهای میلیتاریستی و نافرجام ماندن هژمونی طلبی دولت آمریکا، نیروئی نظیر داعش پا به عرصه میگذارد که ارزش مصرف و کاربرد آن نه در جهاد اسلامیون علیه شیطان بزرگ بلکه در کشمکشهای درونی در خود جنبش اسلام سیاسی است. داعش در رقابتهای منطقه ای بین دولتها و نیروهای اسلامی نظیر عراق و ترکیه و عربستان سعودی و قطر بکار گرفته شده و میدانی برای عرض اندام پیدا کرده است. در عین حال همانطور که بالاتر توضیح دادم عقبگرد و حضیض سرمایه داری جهانی در دوران ما که خود را در نظریات پست مدرنیستی و دکترین جوامع موزائیکی و دولتهای قومی مذهبی- عشیرتی نشان میدهد فضا و پارادایم سیاسی و اجتماعی مناسبی برای قدرتگیری جریان هار ارتجاعی ای نظیر داعش فراهم آورده است. داعش در واقع محل تلاقی حضیض و قهقرا و گندیدگی سرمایه داری عصر ما و ظرفیتهای فوق ارتجاعی جنبش اسلام سیاسی است.

قطعنامه این نکات را باز میکند و توضیح میدهد. تبیین و تحلیل این قطعنامه بخصوص برای شناخت بهتر شرایط سیاسی در ایران اهمیت دارد. جمهوری اسلامی ستون فقرات جنبش اسلام سیاسی است و سربلند کردن نیروی هار وحشی ای نظیر داعش هم از نظر سیاسی و هم ایدئولوژیک و عقیدتی ضربه ای به جمهوری اسلامی محسوب میشود. اعتراضاتی که ابتدا در شهرهای کردستان ایران و سپس در تهران و سایر شهرها در حمایت از مقاومت کوبانی شکل گرفت نوعی اعتراض اجتماعی به حکومت همسنخ داعش در ایران بود. این حرکت اعتراضی در تظاهرات علیه اسیدپاشی به نحو آشکار تر و صریح تری با ملقب کردن جمهوری اسلامی به “کمتر از داعشی” خود را نشان داد. ما همیشه در تحلیلها و اسناد حزبی جمهوری اسلامی را بعنوان نماد و نمونه درماندگی و بحران حکومتی بووژوازی در ایران و در سطح جهانی نقد و افشا کرده ایم. سر بلند کردن داعش و بحران جدید خاورمیانه بیش از همیشه و به شکل عریان و برجسته ای نشان میدهد که جمهوری اسلامی در ایران و دولت اسلامی داعش در بخشی از عراق و سوریه هر دو بروز بحران سیاسی و اجتماعی و حکومتی سرمایه داری جهانی در منطقه هستند. و تنها یک مبارزه انقلابی و توده ای از نوع انقلابات بهار عرب با پرچم سکولاریسم و خواست بیرون راندن اسلام از دولت و جامعه و قوانین و سیستم قضائی و تحصیلی در جوامع اسلامزده میتواند بساط نیروها و دولتهای اسلامی را از ایران و کل خاورمیانه جمع کند و بر بحران امروز خاورمیانه نقطه ختمی بگذارد. این یکی از نتیجه گیریهای قطعنامه است که از نظر عملی در موضعگیریها و فعالیتهای حزب در ایران و بویژه در مربوط کردن مبارزات مردم ایران به مبارزه مردم منطقه نظیر مقاومت قهرمانانه کوبانی، نقش مهمی ایفا میکند.

انترناسیونال: اجازه بدهید بعنوان آخرین سئوال به خود کنگره بپردازیم. کنگره نهم در ادامه سنت کنگره های پیشین (از کنگره ۳ به بعد) علنی برگزار شد. از عموم برای شرکت در کنگره دعوت شده بود، نشست های کنگره بطور زنده از اینترنت پخش می شدند و مهمترین نشست های آن با فاصله ای کوتاه از تلویزیون کانال جدید پخش شدند. بنظر شما چرا برگزاری علنی کنگره مهم است؟

حمید تقوائی: علنی بودن کنگره های ما بخشی از سیاست باز و شفاف بودن حزب ما و مکانیسمهای درونی حزب ما است. همانطور که فعالین و کادرهای حزب با اسم و رسم و تصویر و کارنامه فعالیتهایشان و همچنین نحوه تعیین و انتخاب کمیته ها و ارگانهای رهبری حزب برای جامعه شناخته شده و معرفه است، کنگره حزب نیز بعنوان عالیترین ارگان حزبی که کمیته مرکزی حزب را انتخاب میکند علنی و در دسترس جامعه است. ما یک حزب اجتماعی باز و علنی هستیم و نه یک سازمان مخفی و زیر زمینی، و این خصوصیت را شما در تمامی جنبه های فعالیت حزبی میتوانید مشاهده کنید. نکته دیگر البته اینست که حزب ما از نظر سیاسی از چنان انسجام و اتحادی برخوردار هست که علنیت نه تنها نشانه شفافیت و اجتماعی بودن بلکه در عین حال نشاندهنده همدلی و همنظری و اراده واحد کادرها و اعضای حزب است. احزابی که از چنین انسجامی برخوردار نیستند تمایل چندانی به علنی شدن جلسات و مباحث خود نشان نمیدهند اما حزب ما خوشبختانه چنین محذوراتی ندارد! برای حزب ما کنگره های علنی در واقع بخشی از اشاعه و تبلیغ علنی سیاستها و اهداف و نقشه عملهای مورد بحث و به تصویب رسیده در کنگره ها محسوب میشود. امیدوارم خوانندگان این مصاحبه فرصت داشته باشند که به نوارهای ویدیوئی جلسات کنگره رجوع کنند و مستقیما در جریان مباحث آن قرار بگیرند.*

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *