mostafa saber

مصطفی صابر

mosaber.mosaber@gmail.com

بیماری خامنه ای و سرانجام جمهوری اسلامی!

mostafa saber
مصطفی صابر:
اینکه خامنه ای یکباره در تلویزیون دولتی ظاهر شد و گفت برای عمل پروستات به بیمارستان میرود، در جمهوری اسلامی بی سابقه بود. چه شده؟ معمولا اینگونه خبرها را از مردم پنهان میکردند. حالا چرا حتی قبل از رفتن “آقا” به بیمارستان و انجام عمل، خبرش را آنهم از زبان خودش مطرح میکنند؟ چه اتفاقی قرار بیفتد؟

یک دلیل این به اصطلاح سنت جدید، طبعا مدیریت خبر و مقابله با شایعه بوده است. تصورش را بکنید با این درجه نفرتی که علیه خامنه ای وجود دارد خبر رفتن او به بیمارستان و عمل پروستات به جایی درز میکرد.
چیزی که در این عصر اینترنت تقریبا ردخور نداشت و البته مثل بمب می ترکید. اطمینان بخشی های بعدی مقامات مختلف رژیم و رئیس تیم پزشکی مربوطه دائر بر اینکه همه چیز به خیر و خوشی گذشته است نیز در همین جهت بود. با اینهمه هیچکدام اینها مانع از آن نشد که این خبر در مدیای اجتماعی موضوع انواع شوخی ها و دست انداختن خامنه ای و جمهوری اسلامی شود.

البته گویا بعدا حضرات فواید دیگر این سنت شکنی و علنی کردن بیماری خامنه ای را نیز دریافتند؛ یا شاید آگاهانه برای آن برنامه ریزی کرده بودند. و آن راه انداختن موج تبلیغاتی صدا و سیما و ایجاد فضایی برای انواع و اقسام مگسان گرد “شیرینی” تا برای دستبوسی آقا مسابقه دهند و فضای رسمی جامعه را قبضه کنند. از کیهان شریعتمداری و مصباح یزدی گرفته تا روحانی که سفرش به تاجیکستان را به تاخیر انداخت و تا رفسنجانی، همه درایجاد این فضای تملق گویی معمول جمهوری اسلامی سهمی ادا کردند. (در این رابطه باید بازهم به بی بی سی مدال داد که در مطلبی سعی کرد این نمایش رقت انگیز قهرمانانش چون روحانی و رفسنجانی را تلطیف کند و فقدان خاتمی و دیگر اصلاح طلبان در صف پابوسان آقا را متذکر شود و اینکه چگونه “علیرغم تمایلشان”! به اتاق بیمارستان راهشان نداده اند و کماکان مغضوب درگاه هستند.)

همه کس میداند اما که اینها هنوز ظواهر و حواشی مساله اصلی است؛ و مساله اصلی عبارت از نزدیک شدن پایان عمر خامنه ای و بحران جانشینی اوست. جمهوری اسلامی یک بار قبلا مساله تعویض “ولی فقیه” و “رهبر” را از سر گذرانده است. آیا اینبار هم میتواند؟

در مورد جانشینی خمینی توسط خامنه ای، اوضاع البته از هر جهت فرق داشت. هم موقعیت بین المللی و هم موقعیت داخلی جمهوری اسلامی متفاوت بود. بعلاوه مدتها قبل از مرگ خمینی انتقال قدرت به باندی که در راس آن رفسنجانی، خامنه ای و احمد خمینی بودند، عملا آغاز شده بود. اینها در ائتلافی موقت موانع جلوس خامنه ای بر تخت ولایت را، اعم از حذف رقبا (مثلا منتظری)، راه انداختن موج رعب و ترور و اقدام پیشگیرانه علیه هرگونه تحرک از پایین (قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷)، حل مسائلی ایدئولوژیک و تفرقه افکن (نظیر “جنگ جنگ تا فتح قدس” که آنوقت ها شعار اصلی رژیم بود) و غیره را یکی یکی برطرف کرده بودند. باندی که البته اکنون وجود ندارد؛ احمد خمینی در مرگی زودرس و سوال برانگیز کنار رفت.رفسنجانی هم اکنون ممنوع المنبر شده و یک پای بچه هایش در زندان است و تقریبا به چارمیخ کشیده شده است. البته باندهای بسیار متعدد از انواع آخوندهای میلیاردر و نظامیان و دولتمردان سابق وجود دارند که بسیار متنوع تر و پیچیده تر و سازمان یافته تر از زمان مرگ خمینی هستند و هر روز دارند یقه همدیگر را میدرند و منتظرند تا آقا برود و برای کسب سهم بیشتر از قدرت به جان هم بیفتند. اما آن مرکز ثقلی که مثل دوره خمینی انتقال قدرت را صورت دهد و اوضاع را در بالای جمهوری اسلامی کنترل کند وجود ندارد. خامنه ای از ترس آینده خود به هیچ دار و دسته ای اجازه نداده است تا این حد به قدرت نزدیک شود. خود او نقش اصلی در حفظ توازن و تعادل باندهای متعدد جمهوری اسلامی را دارد و ظاهرا هنوز آنقدر ناتوان نیست که کسان دیگری به جای او تصمیم بگیرند. بنظر میرسد که او خود دارد مساله انتقال قدرت را شخصا حل و فصل میکند. شواهد اینرا قبلا هم میشد دید و اکنون با این نمایش رسمی “آقا به بیمارستان میرود”، تردیدی باقی نمی ماند. سوال این است که خامنه ای چگونه میخواهد اینرا انجام دهد؟

در پاسخ به این سوال برخی فورا سراغ مجلس خبرگان و اشکال اداری و قانونی جانشینی ولی فقیه و یا کاندیدهای محتمل برای جانشینی خامنه ای میروند. (مثلا به برنامه های بی بی سی و وی او ای و نظیر آن نگاه کنید!) اینها قطعا وجهی از مساله هست. اما واضح است که جوهر و محتوای مساله نیست. به این اعتبار میتواند روشی برای گمراه کردن مخاطب و مشخصا در خدمت کسانی قرار گیرد که در بقای همین جمهوری اسلامی نفع دارند و میخواهند آنرا نگاه دارند. مساله جانشینی خامنه ای، مثل هر مساله دیگر در حیطه اقتصاد و سیاست و فرهنگ در جمهوری اسلامی، و بلافصل تر از هر مساله دیگر، ما را با بود و نبود جمهوری اسلامی روبرو میکند. بخصوص در این اوضاع پیچیده منطقه و بحران گسترده ای که بورژوازی در خاورمیانه با آن روبروست، مساله جانشینی خامنه ای بطور بلافصل به مساله آینده جمهوری اسلامی و نقش آن در جغرافیای سیاسی جهان گره میخورد. هم اکنون جمهوری اسلامی با بن بست های جدی اقتصادی و سیاسی و ایدئولوژیک روبروست که با وجود خود خامنه ای و هفتخوان پیچیده دولت در دولتش در حل آنها در مانده است. رابطه با غرب و آمریکا بالاخره چه میشود؟ اگر اهرم ایدئولوژیک ضد غربگرایی کنار گذاشته شود، چه باید جای آن قرار گیرد؟ مساله اقتصاد چه میشود؟ فقر و فلاکت و بیکاری چه میشود؟ حجاب و اعدام و اختناق تا کجا میتواند نقطه اتکاء حکومت باشد؟ خشم و نفرت و بیزاری مردم ایران و بویژه نسل جوان از وضع موجود چه میشود؟
مساله جانشینی خامنه ای در متن این مسائل مطرح است و ضرب در همه این مسائل میشود. حل آن بسته به چگونگی پاسخی است که این مسائل داده میشود، و در عین حال خود میتواند در جهت ارائه پاسخی معین به این مسائل باشد.

واضح است که این مسائل در خود جمهوری اسلامی پاسخی ندارد. اینها در واقع ریشه و منشاء بحران جمهوری اسلامی است. برای حل این مسائل باید از جمهوری اسلامی فراتر رفت. باید شر آنرا تماما کند و طرحی نو درافکند. در نتیجه نمی نمی توان معضل بحران جمهوری اسلامی را با عوض کردن و تغییر ولی فقیه آن جواب داد. اگر کسی هم چنین خیال خامی داشته باشد آنوقت مساله برعکس میشود. یعنی خود تغییر و تعویض فقیه به محملی برای حل تناقضات پایه ای جمهوری اسلامی بدل میشود. این اتفاقی است که به نظر من دارد می افتد. مساله جانشینی خامنه ای مساله صرفا مربوط به اشکال قانونی و حقوقی حاکم بر جمهوری اسلامی برای جایگزینی ولی فقیه و یا حتی مساله صرفا محدود به جنگ و جدال ها و رقابت های باندهای قدرت و توازن قوای بین آنها نیست. فاکتور مردم و خواست ها و مبارزات و دخالت های آنها یک عامل جدی و تعیین کننده است که به این و آن شکل وارد این معادله خواهد شد. در نتیجه جانشینی خامنه ای، که روز به روز جدی تر گریبان جمهوری اسلامی را میگیرد، میتواند به تغییر و تحولات جدی در رژیم اسلامی، از شدت گیری اختلافات درونی تا حد کودتا و ضد کودتای باند های مختلف، و یا به دخالتگری مردم و به میدان آمدن جنبش سرنگونی رژیم، و یا وقوع توامان اینها و به شروع تلاطمات سیاسی جدی و نهایتا به جایگزینی رژیم فعلی با حکومت و نظام دیگری منجر شود. باید با متحد و متشکل کردن مردم در همه جا و فعال کردن همه عرصه های اعتراض برای بدست آوردن یک زندگی شاد و آزاد و برابر، فعالانه آماده دخالت در اوضاع شد. باید بختک جمهوری اسلامی را از سر راه جامعه ایران برداشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *