علی جوادی:
“تصور کن اگر حتی تصور کن کردنش سخته”
برای لحظه ای تصور کنید که داعش در سوریه و یا عراق قدرت سیاسی را در دست گرفته بود. برای لحظه ای تصور کنید که این هیولای اسلامی را آمریکا و کشورهای اروپای غربی بعنوان حکومت حاکم در سوریه برسمیت می شناختند. برای لحظه ای تصور کنید که این کشورها سفرای خود را برای اعلام حمایت از این جریان به عنوان حکومت سوریه روانه ملاقات با ابوبکر البغدادی رهبر داعش میکردند. برای لحظه ای تصور کنید که این جریان نیز متعاقبا کلیه سفارتخانه های سوریه در ۱۹۶ کشور جهان را در کنترل خود میگرفت. برای لحظه ای تصور کنید که سازمان ملل پرچم سیاه داعش را بعنوان پرچم این کشور در نیویورک و کلیه مراکز خود به اهتزاز در می آورد. برای لحظه ای تصور کنید که قدرتهای غربی و در راسشان دولت آمریکا برای مشروعیت بخشیدن به سیاستشان دست به کار چه تبلیغاتی و مانیپولاسیون خبری و سیاسی در حمایت از داعش میشدند. برای لحظه ای تصور کنید که خبرگزاریهای بستر اصلی جهان معاصر از سی ان ان و یورو نیوز و بی بی سی و دویچه وله و … تماما برای مشروعیت بخشیدن به حکومت “جدید” داعش در سوریه سرگرم مصاحبه با نمایندگان این جریان میشدند و پاندیت ها و متخصصین نیز در کنارشان مشغول ستایش سجایای سیاسی داعش و سخنان پیامبرگونه نمایندگانش میشدند. برای لحظه ای تصور کنید که آمریکا و متحدینش همین سیاست را در قبال شاخه داعش در لیبی به دست میگرفتند و تلاش میکردند این جریان را نیز در لیبی به قدرت برسانند. برای لحظه ای تصور کنید…
و این دقیقا پی آمدهای سیاستی است که با برسمیت شناختن حکومت داعش در سوریه قرار بود متحقق شود. مگر در ایران در سال ۷۹ چنین سیاستی را اجرا نکردند. مگر یک مهندسی عظیم اجتماعی را برای اسلامیزه کردن “انقلاب ۵۷” در ایران سازمان ندادند. مگر تلاشی عظیم صورت ندادند تا خمینی را به عنوان “رهبر انقلاب ایران” به جامعه حقنه کنند. اما خوشبختانه کلمه کلیدی در اینجا ماضی “قرار بود” است.
“ناگهان همه چیز فروپاشید”
هیلاری کلینتون در قسمتی از کتاب خود “گزینه های دشوار” که قرار است یک مجوز ایشان برای کاندیدتوری ریاست جمهوری آتی آمریکا باشد میگوید:
“من به ۱۱۲ کشور جهان سفر کرده بودم و با برخی از دوستان این توافق حاصل شد تا به محض اعلام تاسیس داعش این گروه به رسمیت شناخته شود اما ناگهان همه چیز فروپاشید. توافق شده بود تا دولت اسلامی (داعش) در روز ۵ / ۷ / ۲۰۱۳ اعلام شود و ما منتظر اعلام تاسیس آن بودیم تا ما و اروپا هرچه سریعتر آن را به رسمیت بشناسیم.”
و ادامه میدهد: “ما وارد جنگ عراق، لیبی و سوریه شدیم و همه چیز بر وفق مراد و بسیار خوب بود اما ناگهان انقلاب مصر در ۳۰ ژوئن رخ داد و همه چیز ظرف ۷۲ ساعت تغییر کرد.”
و ایشان متاسف و متعجب است که چه شد؟ چگونه تمام نقشه های کثیف و ضد انسانی شان برای برسمیت شناسایی داعش بر باد شد؟ چگونه سفر ایشان به ۱۱۲ کشور به نتیجه مطلوب نرسید! …
اما باید شکرگزار بود. شکرگزار بود که این نقشه هیات حاکمه آمریکا متحقق نشد. اما این شکرگزاری به درگاه هیچ باری تعالی نیست. شکر گزاری به هیچ قدرت مافوق قدرت انسانی نیست. خوشبختانه نباید به هیچ امامزاده ای دخیل بست. نباید به هیچ خرافه و جهلی امید بست. نه! برعکس. باید به درگاه خیزش توده های مردم در مصر در ۳۰ ژوئن ۲۰۱۳ شکرگزار بود. باید از آنچه که “انقلاب مصر” نامیده شده است٬ متشکر بود. از قرار یک نتیجه غیر مستقیم این بزرگترین خیزش توده ای در تاریخ معاصر بشری در آن سه شنبه تاریخی در قاهره و سایر شهرهای مصر ممانعت از به قدرت رسیدن داعش در سوریه و برسمیت شناخته شدن متعاقب آن توسط آمریکا و متحدینش بود.
و این اولین بار نیست
برملا شدن نقشه ها و سیاست کثیف آمریکا در قبال داعش یک سیاست ضد انسانی خارج از چهارچوب سیاستهای تاکنونی آمریکا در قبال جریانات اسلامی نیست. این سیاستی نیست که گویی هیات حاکمه ای در گیج سری و یا خودسری چنین سیاستی را در دستور گذاشته باشد. نه! این گوشه ای از سیاست تاکنونی آمریکا و غرب در قبال نیروهای اسلام سیاسی است. یک رکن سیاست غرب در قبال جنبش اسلام سیاسی است.
سران این کشورها در گوآدالوپ زمانیکه مسجل شده بود حکومت شاه دوام نیست٬ کنفرانس گرفتند و توافق کردند تا قدرت را به ائتلاف خمینی- بازرگان منتقل کنند. جنایتها و کشتارهای عظیم رژیم اسلامی هنوز در خاطره ها هست. زمانیکه میخواستند با گسترش نفوذ شوروی سابق در افغانستان مقابله کنند٬ مجاهدین اسلامی را مجهز کردند٬ بن لادن را به استخدام در آوردند و اولین حکم جهاد اسلامی را برژینسکی در پشاور پاکستان علیه حکومت پرو شوروی در افغانستان صادر کرد. بعلاوه مگر نه اینکه آنجائیکه این جریانات بر خلاف مورد سوریه توانستند سیاست ارتجاعی خود را متحقق کنند حکومتهای اسلامی از نوع افغانستان و عراق را در قدرت قرار دادند؟ دیروز حکومت اسلامی در ایران و امروز داعش.
و این حقیقتی است که ما همواره بر آن تاکید کرده ایم و انگشت گذاشته ایم: بدون حمایت و کمک های مالی و سیاسی و حتی نظامی غرب از جریانات مختلف اسلامی نیروهای متعدد این جنبش ارتجاعی هرگز نمیتوانستند از جریانی حاشیه ای به جریانی در بستر اصلی جامعه نقل مکان کنند و این چنین زندگی بشریت معاصر را تحت تاثیر تحرک جنایتکارانه خود قرار دهند.
برای نابودی داعش٬ برای نابودی تروریسم اسلامی
برای نابودی داعش و تروریسم اسلامی چه باید کرد؟ این سئوالی است که در اذهان بشریت متمدن چرخ میزند. یک وجه پاسخ به این مساله مشخصا در قطع و جلوگیری از کمک دولتهای غربی به این جریانات کثیف اسلامی است. اگر کمکهای دول غربی نبود٬ اگر سیاستهای غرب در حمایت از این جریانات و تکیه بر بخشی از این جنبش ارتجاعی در قبال بخش دیگر نبود٬ اگر اسلام سیاسی به شاخه های “فاندمنتالیسم” و “غیر فاندمنتالیسم” تقسیم نمیشد٬ اگر با سیاست ارتجاعی نسبیت فرهنگی به این جریانات شاخ و برگ نمیدادند٬ در آنصورت ما شاهد عروج خونین داعش و حکومت اسلامی و القاعده و … در این ابعاد نبودیم.
یک مولفه دیگر مقابله با تروریسم اسلامی حل عادلانه مساله فلسطین است. ایجاد کشور مستقل فلسطین یک عرصه مهم برای حاشیه ای و ایزوله ای کردن تروریسم اسلامی است.
اما رکن دیگر و تعیین کننده نابودی تروریسم اسلامی٬ سرنگونی حکومت اسلامی در ایران است. زمانیکه رژیم اسلامی در پس یک خیزش سکولاریستی و ضد اسلامیستی سرنگون شود٬ تشعشات چنین تحول عظیمی کل خاورمیانه را در بر خواهد گرفت و قدرت توده های مردم سکولار و آزادیخواه را در مقابل این جریانات تروریست اسلامیستی قرار خواهد داد.