کنفرانس برلین نقطه عطفی در حیات دو خرداد
۲۱ سال قبل در روزهای ۱۹ تا ۲۱ فروردین ۱۳۷۹ (۷ تا ۹ آوریل ۲۰۰۰) کنفرانسی که در خانه فرهنگ های جهان در برلین توسط بنیاد هاینریش بل سازمان داده شده بود و قرار بود مکانی برای بازاریابی جمهوری اسلامی و دوم خرداد باشد، به صحنه افشای جمهوری اسلامی و شکست کامل این کنفرانس تبدیل شد و شعارهای مرگ بر جمهوری اسلامی و زنده باد آزادی و زندانی سیاسی آزاد باید گردد، توسط صدها نفر از مخالفین جمهوری اسلامی سالن کنفرانس را به لرزه درآورد.
این واقعه مهمی بود در متن اوضاع پر تحول سیاسی در ایران. دو خردادی ها روی کار آمده بودند و قوه اجراییه و مقننه را در دست گرفته بودند و تلاش وسیعی توسط طرفداران آنها در خارج و لابی های غربی شان شروع شده بود که چهره دیگری از حکومت اسلامی به غرب بدهند. بگویند با ریاست جمهوری خاتمی دمکراسی حاکم شده، تنوع افکار وجود دارد و اصلاحات بزرگی دارد صورت میگیرد و آزادی از سر و کول جامعه بالا میرود،تا بدین وسیله فشار غرب به دنبال فعالیت های تروریستی جمهوری اسلامی در خارج را خنثی کنند، زمینه را برای سفر خاتمی فراهم کنند، رابطه با غرب را عادی سازند، با شبه اپوزیسیون قلابی طرفدار خاتمی که مشغول کمپین برای دو خردادی ها شده بود باب دیالوگ باز کنند و با این اقدامات اپوزیسیون سرنگونی طلب راعقب برانند.اما همه این تلاش ها به باد هوا رفت و به شکستی سیاسی برای حکومت و دو خردادی ها و پادوهای اکثریتی توده ای آنها تبدیل شد.
مروری فشرده به سه روز کنفرانس
در روز جمعه، روز شروع کنفرانس،بیش ازهزار نفر در داخل سالن شرکت داشتند که بسیاری از آنها هرکدام اعضایی از خانواده شان شکنجه یا اعدام شده بود. در این روز از طرف یک گروه زنان در برلین چند آکسیون انجام شد. یکی از این آکسیونها اعلام یک دقیقه سکوت از طرف شادی امین بود که با استقبال بخش وسیعی از حاضرین و مخالفت توده ای و اکثریتی ها روبرو شد و تشنجی در سالن ایجاد کرد. در نهایت پلیس با خشونت شادی امین را از سالن بیرون برد. روز جمعه همچنین چادرهایی توسط همین گروه در سالن به نمایش گذاشته شد که روی آن شعار علیه حجاب و زن ستیزی اسلامی نوشته شده بود. سخنرانی ها مدام با سوالات و هو کردن توسط حاضرین مواجه میشد. چه موقعی که سحابی با بسم الله شروع به صحبت کرد، یا موقعی که اشکوری با عبا و عمامه روی سن ظاهر شد و بویژه موقعی که اکبر گنجی خواست صحبت کند چنان با خشم و انزجار جمعیت مواجه شد که نتوانست سخنرانی کند. همزمان کنفرانس آلترناتیوی درست در مقابل در ورودی سالن کنفرانس توسط حزب کمونیست کارگری سازمان داده شده بود. تشکیلات آلمان حزب به مجرد مطلع شدن از چنین کنفرانسی نیروی خود را بسیج کرد و تصمیم به کنفرانس آلترناتیو در مقابل سالن کنفرانس گرفت که از روز جمعه شروع شد و صدها نفر در آن شرکت داشتند، تعدادی در این میتینگ سخنرانی کردند و تصویر روشنی از حقایق جامعه ایران، جنایات جمهوری اسلامی و نفرت و انزجار مردم از حکومت ارائه دادند.شنبه روز دوم کنفرانس فضا بیش از پیش متشنج شد. تعداد قابل توجهی از حزبی ها به داخل سالن رفتند. یکی از دختران عضو حزب با پخش موزیک شروع به رقص کرد. افراد دیگری نیز به اشکال مختلف از جنایاتی که در حق آنها و یا مردم شده است صدایشان را بلند کردند. پروانه حمیدی از گروه زنان در برلین با شورت و کرست و در حالیکه روسری سیاهی بر سر داشت در داخل سالن رژه رفت و سپس در مقابل سن حجابش را پرتاب کرد که کنفرانس کاملا متشنج شد. برگزار کنندگان و پلیس متوجه شدند که تعداد مخالفین زیاد است و با خشونت نمیتوانند مانع ادامه کنفرانس شوند. از برخی مخالفین دعوت کردند که پشت تریبون صحبت کنند به این خیال که با این امتیاز میتوانند سالن را آرام کنند. چند نفر صحبت کردند و سپس از مینا احدی که در بیرون سالن بود خواستند صحبت کند. مینا احدی سخنرانی کوتاه اما کوبنده و غرایی کرد.مینا احدی بعنوان یک زن که همسرش و بسیاری از دوستانش را شکنجه و اعدام کردند و بعنوان یک کمونیست و عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری اعلام کرد که جمهوری اسلامی رفتنی است و تلاش دوم خرداد برای نجات این حکومت محکوم به شکست است. او اعلام کرد که اگر سرنیزه ها را از روی سر مردم ایران بردارند این تصاویر که امروز اینجا میبینید در کل ایران اتفاق خواهد افتاد. حزب کمونیست کارگری در صف اول مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایستاده است و این سالن نیز مملو از کسانی است که به چیزی جز رفتن جمهوری اسلامی رضایت نمیدهند. حاضرین با شعار مرگ بر جمهوری اسلامی از صحبت های مینا احدی حمایت کردند. بهمن نیرومند از برگزار کنندگان کنفرانس اعلام کرد که این جلسه همینجا خاتمه می یابد.
بعد از ظهر روز شنبه برگزار کنندگان کنفرانس تصمیم گرفتند با تعدادی از مخالفین مذاکره کنند تا با سازشی بتوانند به کنفرانس ادامه دهند. از جمله با هیئتی از حزب کمونیست کارگری با مسئولیت آذر مدرسی که در آن زمان دبیر کمیته خارج کشور حزب بود مذاکره کردند. آذر مدرسی به توصیه اصغر کریمی رئیس هیئت دبیران حزب قرار شد دو شرط را به برگزار کنندگان اعلام کند: اکبر گنجی و جلایی پور که در جنایات حکومت نقش داشتند باید کنار گذاشته شوند و به نمایندگان حزب و سایر مخالفین به اندازه سخنرانان وقت صحبت داده شود. روشن بود که این شرایط را نخواهند پذیرفت و کنفرانس در این صورت بهم میخورد. نهایتا آذر مدرسی موافقت کرده بود که حال که گنجی و جلایی پور را کنار نمیگذارند نمایندگان مخالفین و از جمله حزب کمونیست کارگری بدون حضور در پنل به تعداد مساوی با سخنرانان صحبت کنند. موقع اعلام این مساله به حاضرین سر و صدای مخالفت و اعتراض بلند شد. آذر مدرسی از جمعیت نظر خواست. روشن بود که صدها مخالف جمهوری اسلامی چنین توافقی را نخواهند پذیرفت و آذر مدرسی با دیدن این فضا اعلام کرد چنانچه مخالف این پیشنهاد هستید با شعار مرگ بر جمهوری اسلامی نظرتان را اعلام کنید. اکثریت حاضر در سالن با شعار مرگ بر جمهوری اسلامی سالن را به لرزه درآورد و مخالفتش را اعلام کرد. برگزار کنندگان کنفرانس که متوجه شدند به هیچ قیمت توان ادامه کنفرانس را ندارند جلسه عصر شنبه را هم تعطیل اعلام کردند. کنفرانس را بالاخره روز سوم به زور پلیس آلمان و شناسایی کمونیست ها توسط بهمن نیرومند و به کمک توده ای اکثریتی هایی که از همان شروع حکومت اسلامی، علیه کمونیست ها جاسوسی میکردند، از حضور مخالفان جلوگیری کردند و کنفرانس را برگزار کردند اما دیگر نه سخنرانان رمقی برای صحبت داشتند و نه شنوندگان حال و حوصله ای برای شنیدن داشتند. همه چیز تحت الشعاع دو روز شعار دادن و افشاگری علیه جمهوری اسلامی قرار گرفته بود. مخالفین کار خود را کرده و کنفرانس را به شکست کشانده بودند و اخبار آن در ایران و در سطح بین المللی نیز وسیعا منعکس شده بود.
عروج جنبش سرنگونی و اپوزیسیون سرنگونی طلب
دوم خرداد با روی کار آمدن خاتمی و دست بالا پیدا کردن در مجلس اسلامی، در حال عروج بود و رسانه های غربی طوری اوضاع را تصویر میکردند که گویی ایران فقط صحنه کشمکش و رقابت دو جناح حکومت است. حضور پرقدرت اپوزیسیون سرنگونی طلب در کنفرانس این تصویر را هم در هم شکست. معلوم شد نیروی سومی هم هست. این نیرو در داخل کشور نیز در دو سال قبل از آن در تیرماه ۷۸ قد علم کرده بود و برای اولین بار جنبشی توده ای برای سرنگونی جمهوری اسلامی را در روزهای ۱۸ تا ۲۳ تیر اعلام موجودیت کرده بود. شش روزی که تهران را لرزاند. حضور مخالفین و کمونیست ها در کنفرانس برلین ادامه این جنبش و صدای این جنبش در خارج کشور بود. پخش سخنرانی مینا احدی در صدا و سیما که به منظور کوبیدن جناح دو خرداد و البته با دستپاچگی پخش شد، حزب کمونیست کارگری را به خانه میلیون ها نفر از مردم متنفر از حکومت برد و به شادی آنها تبدیل شد. آمده بودند که جریانات سرنگونی طلب را عقب برانند اما بدست خودشان آنرا به جلو صحنه آوردند و این موفقیتی برای جنبش سرنگونی و مردم آزادیخواه و برای حزب کمونیست کارگری بود که آنها را با شایستگی و قدرت و قاطعیت نمایندگی کرده بود. امروز هر انسان آزادیخواهی درک میکند که مخالفین حکومت و حزب کمونیست کارگری در این کنفرانس چه خدمت بزرگی به جنبش سرنگونی کردند.
بدنبال کنفرانس موج حمله به حزب کمونیست کارگری نیز شروع شد. خامنه ای چی ها دو خرداد را متهم به همدستی با ما کردند و بدنبال آن دو خردادی ها همین سناریو را علیه راست بکار گرفتند و جناح راست را متهم کردند که با حزب کمونیست کارگری تبانی کرده اند! در خارج حکومت نیز از کانون نویسندگان ایران که در آن زمان تحت کنترل دو خردادی ها بود تا توده ای ها و اکثریتی ها و راه کارگر و سایر محافل ملی اسلامی پاپوش دوزی علیه حزب کمونیست کارگری بعنوان حزبی خشونت طلب! را شروع کردند.اما چیزی نگذشت که در دانشگاه های داخل کشور نیز صحنه های مشابه کنفرانس برلین تکرار شد و حضور مقامات حکومتی در دانشگاهها توسط دانشجویان معترض و آزادیخواه شبیه کنفرانس برلین بهم خورد و سخنرانان هو شدند. همراه با عروج دو خرداد جنبش سرنگونی و اپوزیسیون سرنگونی طلب و حزب کمونیست کارگری نیز شروع به عروج کرده بود. شکست کنفرانس برلین در عین حال پایانی بود بر این نوع کنفرانس ها. بدنبال این کنفرانس اینجا و آنجا جلسات کوچکی با حضور عوامل جمهوری اسلامی در برخی کشورها آنهم با اقدامات امنیتی زیاد سازمان داده شد اما کلیه آنها به صحنه افشاگری علیه جمهوری اسلامی تبدیل شد و جز ناکامی برای حکومت و مدافعینیش به بار نیاورد. قرار بود با کنفرانس برلین توده اکثریتی ها در خارج میداندار شوند اما بدنبال این شکست چنان در مقابل سرنگونی طلبان وارفتند که نتوانستند به داد فائزه رفسنجانی و سروش و یزدی و دیگر عوامل حکومت که در هلند و آلمان و سوئد و کانادا برای سخنرانی دعوت میشدند برسند.
اتفاقات کنفرانس برلین در داخل کشور نیز ولوله ای در میان حکومتیان انداخت و به بحران عمیقی در حکومت تبدیل شد. ده روز پس از کنفرانس که صدا و سیمای جمهوری اسلامی در پربیننده ترین ساعت خود دو شب متوالی نیم ساعت از وقایع این کنفرانس از جمله سخنرانی مینا احدی و لخت شدن پروانه حمیدی را پخش کرد تا طرفداران حکومت را علیه دو خردادی ها بشوراند، غوغایی برپا شد. کفن پوش ها از قم و شهرهای دیگر دست به راهپیمایی زدند، خامنه ای کنفرانس برلین را توطئه آلمانی ها خواند، رفسنجانی گفت رفته بودند که تمام شئون انقلاب را به محاکمه بکشند، آیت الله ها حکم ارتداد شرکت کنندگان در این کنفرانس را صادر کردند و از هر طرف ۱۷ سخنران این کنفرانس را به باد حمله گرفتند، شانزده روزنامه آنها را بستند و تعدادی از آنها را به محاکمه کشاندند و به زندان انداختند. رژیم اسلامی بر متن اختلافات درونی خود، آنها را به جرم دفاع از خودش به محاکمه کشاند! از آنطرف دو خردادی ها از جمله خاتمی به موازات نقد سخنرانی های این کنفرانس صدا و سیما را بخاطر پخش این برنامه مورد انتقاد قرار دادند. اما سخنرانان ضمن انتقاداتی آبکی به حکومت آمده بودند تا برای حکومت اسلامی آبرو بخرند، تصویر قابل هضمی از حکومت به غرب بدهند و موقعیت جمهوری اسلامی را در میان شبه اپوزیسیون تحکیم کنند و باب دیالوگ را با جریان توده اکثریتی و محافل اصلاح طلب منتقد بگشایند. جالب است که جناح اصولگرا هم کاملا از این کنفرانس و سخنرانان از قبل مطلع بود اما آنرا به نفع کلیت جمهوری اسلامی ارزیابی میکرد و اعتراضی به آن نکرده بود و زمانی حمله به سخنرانان کنفرانس را شروع کرد که کنفرانس به صحنه افشا و محاکمه جمهوری اسلامی توسط اپوزیسیون تبدیل شد.
اجازه بدهید پارگرافی از نوشته منصور حکمت تحت عنوان درس های بدیهی برلین را که در ژانویه ۲۰۰۱ نوشته است، اینجا نقل کنم: «احکام محکمه اسلامى پرونده برلين ربطى به شرکت و اظهار نظر اين افراد در آن کنفرانس ندارد. (بعضى مانند صدر و رستمخانى اصلا کارى در اين کنفرانس نداشتند). اين احکام ربطى به اعتراض مخالفان حکومت در سالن کنفرانس برلين و عکس العمل اين سخنرانان در قبال آن وقايع ندارد. نوارهاى ويدئويى کنفرانس برلين گواه اين است که اغلب متهمين جانانه از حکومت اسلامى شان در ايران دفاع کردند. نه فقط اين، بلکه کسانى نظير سحابى، رئيس دانا، جلائى پور و اشکورى، و برخى ديگر، چه قبل از تشکيل پرونده، در جرايد و سخنرانى ها و چه در دفاعيات خود، باز آزاديخواهان و انقلابيون سرنگونى طلب و حزب کمونيست کارگرى و رهبرانش را آماج شديد ترين حملات و ترور شخصيت قرار دادند، کوچکترين ابايى از اين نداشتند که ما را “عامل اجانب” بخوانند و عملا فتواى اعداممان را طلب کنند. اساسا اگر کنفرانس برلين چيزى را نشان جناح راست داد، وفادارى دوم خردادى ها به نظام بود.و طنز ماجرا اينجاست که اگر اينها حکم سنگين زندان گرفته اند، دقيقا به همين خاطر است. اين عده قربانيان آرامش فعال اند. قربانيان بن بست دوم خرداد و اصلاح طلبى اسلامى، قربانيان تلاش ابلهانه براى تعديل رژيم و جلوگيرى از تغيير آن. در فاصله کنفرانس برلين تا صدور حکم محکمه برلين، دوم خرداد به انتهاى خط رسيد. حباب اصلاح طلبى اسلامى ترکيد. اينها اسراى جنگى اند. رهبرانشان واداده اند، استراتژيست هايشان گير کرده اند، نيروهايشان منهزم شده اند. انجمن اسلامى دانشجويان ايلام راست ميگويد، اگر کسى قبلا جايى بر سر چيزى ايستادگى کرده بود، افشارى و سحابى امروز در زندان نبودند».
کنفرانس برلین و اتفاقات متعاقب آن قبل از هرچیز حقانیت حزب کمونیست کارگری و سرنگونی طلبی و این حقیقت که پیش شرط هر نوع تغییری به نفع مردم سرنگونی جمهوری اسلامی و نه اصلاحات حکومتی است را جلو چشم همگان گذاشت. ما اعلام کردیم که اجازه نمیدهیم ایادی رژیم و مهره ها و عوامل کشتارش بعنوان نمانده مردم در اروپا بچرخند و بخواهند برای رژم آبرو بخرند. اعلام کردیم که ابراز وجود سیاسی مقامات رژیم و فرماندهان سپاه و آدمکشانش را در خارج تحمل نمیکنیم. و خیلی زود خیلی ها متوجه شدند که حق با حزب کمونیست کارگری بوده است. کم نیستند فعالینی که آن روز در مقابل ما قرار گرفتند و امروز در صف مقابله با حضور جانیان اسلامی قرار دارند.
پروژه دو خرداد خیلی زود به پایان رسید و در دیماه ۹۶ با شعار اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا آخرین میخ تابوت آن توسط مردم خشمگینی که به قصد سرنگونی حکومت در سراسر کشور به خیابان ریختند کوبیده شد.
اصغر کریمی