این نوشته بر مبنای مصاحبه با تلویزیون کانال جدید تدوین شده است
خلیل کیوان: تبعیض فرهنگی یک واقعیت غیرقابل انکار در ایران هم در دوره جمهوری اسلامی و هم در رژیم های سابق است. این مساله گاه به یک موضوع بحث و جدل حاد و حتی اعتراض بدل میشود. برای مثال نشرکاریکاتور جنجالی روزنامهٔ ایران (به صاحبامتیازی خبرگزاری جمهوری اسلامی) در ۱۳۸۵ باعث تظاهراتهای گسترده در تبریز و بسیاری دیگر از مناطق ترکنشین ایران شد و باعث کشته و زخمی شدن عدهای از معترضین در شهرهای نقده، ارومیه، تبریز، اردبیل و مشکینشهر گردید. و نمونه اخیر آن پخش ویدئویی از یکی از برنامه های صدا و سیما بود که به لباس کردی لباس چوپانی گفته شد و همچنین در جایی با طعنه گفته شد مگر زنان کرد صحبت هم میکنند. این مساله همبه یک موضوع بحث بدل شد.
حمید تقوائی اولین سئوالم اینست که آیا بنظر شما تبعیض فرهنگی در ایران وجود دارد؟ اگر پاسختان مثبت است پرسش بعدی این است که در چه زمینه هایی وجود دارد و منشاء آن چیست؟
حمید تقوائی: روشن است که تبعیض فرهنگی در ایران در عرصه های مختلفی وجود دارد. شما نمونه هائی از آن را ذکر کردید ولی در زنئگی هر روزه هم این قابل مشاهده است. بعنوان مثال جوکهای تمسخر آمیزی که در مورد ترک زبانان و یا لرها در جامعه رواج دارد یکی از بروزات مشخص ستم فرهنگی است. مساله ای که گاه بگاه مثل نمونه هائی که گفتید اوج میگیرد و به اعتراضات توده ای منجر میشود. یک رکن دیگر ستم فرهنگی محرومیت از تحصیل و فعالیت فرهنگی و هنری به زبان مادری است که در این مورد قبلا در همین برنامه صحبت کردیم.
تبعیض فرهنگی جزئی از ستم ملی است و مردم ترک زبان و کردزبان و مردم عرب زبان در خوزستان و کلا شهروندانی که زبان مادریشان فارسی نیست و زبان و ادبیات و شعر و موسیقی ویژه خود را دارند همیشه تحت ستم ملی بوده اند. عامل این تبعیضات دولت مرکزی و ایدئولوژی ناسیونالیستی طبقه حاکمه است که همیشه مردم “غیر فارس” را شهروندان درجه دوم محسوب کرده است و حداکثر آنان را مرزبانان غیور نامیده است؛ یعنی کسانی که از مرزها و تمامیت ارضی ایران که یک امر هویتی ناسیونالیسم فارس است پاسداری میکنند. هر زمان هم که این “مرزبانان غیور” علیه تبعیض و ستم ملی اعتراض کرده اند و بمیدان آمده اند با چماق تجزیه طلبی و بخطر انداختن تمامیت ارضی کوبیده شده اند. ناسیونالیسم فارس، و در مقابل آنها نیروهای ناسیونالیست قومگرا، به این تبعیضات و تفاوتهای ملی دامن میزنند و اساسا یکی از ارکان دکترین و جهان بینی نیروهای ناسیونالیستی هویت سازیهای ملی و قومی در میان بخشهای مختلف جامعه است. منشا ناسیونالیسم و قومگرائی حفاظت از منافع طبقه سرمایه دار است که از نظر ایدئولوژیک به هویت سازیهای ناسیونالیستی نیاز دارد. مبنای تشکیل کشورها و ملت- دولتها در عصر ما در واقع تامین منافع طبقه سرمایه دار در پوشش دفاع از منافع ملی- میهنی است.
یکی از بروزات این واقعیت پایهای تبعیض و ستم فرهنگی است که ما در رابطه با زبان و موسیقی ورقص و لباس و غیره مشاهده میکنیم و شما به نمونه هائی از آن اشاره کردید. بنابرین در اینکه ستم فرهنگی وجود دارد تردیدی نیست. بحث بر سر راه مقابله با آن و رفع آن است.
خلیل کیوان: بحث دیگری که در رابطه با تبعیض فرهنگی مطرح میشود مساله آزادی بیان است.برخی معتقدند روزنامه ها مجازند در مورد مسائل مختلف بنویسند، از جمله در مورد مسائل فرهنگی نطر بدهند، نقد و حتی هجو و تمسخر کنند. میگویند محدود کردن چنین ابراز نظرهایی در مورد اقلیتها و گروههای اتنیکی مغایر با اصل آزادی بیان است و اعتراض در چنین مواردی بیجاست. آیا به نظر شما این نوع محدودیتها و اعتراضات با اصل آزادی بیان مغایرت دارد؟
حمید تقوائی: نکته اول این است که آزادی بیان یک خیابان یک طرفه نیست. شما آزادید هر چه میخواهید بگوئید، بقیه هم آزادند به شما اعتراض کنند. آزادی اعتراض هم جزء مهمی از آزادی بیان است. بنایرین این نظریه که نباید به نظرات و اظهارت تبعیض آمیز اعتراض کرد دفاع از آزادی بیان نیست، ناقض آن است. این نظریه آزادی بیان معترضین را نقض میکند.
کلا این تعبیر عجیبی از آزادی بیان است که آزادی ابراز نظرات تبعیض آمیز ملی و قومی و فرهنگی را برسمیت بشناسیم ولی اعتراض به این نطرات را مجاز ندانیم! به نظر میرسد چیزی در این میان سرو ته شده است! همیشه کسانی که بر طبل نفرت پراکنی های ناسیونالیستی و قومی و مذهبی کوبیده اند آزاد بوده اند و کسانی که به این تبعیضات معترض بوده اند سرکوب شده اند. آزادی بیان قبل از هر چیز یعنی آزادی نقد و اعتراض به مذهب و ناسیونالیسم و نفرت پراکنی ها و تفرقه افکنی های ملی و فرهنگی و قومی و نژادی و مذهبی.
نکته دیگر اینکه آزادی بیان هیچ حکمی در مورد مضمون نظرات بیان شده نمیدهد بلکه اعلام میکند همه آزادند حرفشان را بزنند. ما هم همین را میگوئیم. همه روزنامه ها میتوانند هر چه میخواهند منتشر کنند و هر نظریه ای هر اندازه تبعیض آمیز را مطرح کنند ولی این به معنای تائید همه نظرات نیست. ما نه تنها حق داریم بلکه خود را موظف میدانیم که نظرات و عملکرد ارتجاعی و تبعیض آمیز و ضدانسانی را به نقد بکشیم و سازمان دادن و فراخواندن اعتراض نسبت به این نظرات و اعمال و کلا علیه دگم ها و خرافات و تفرفه افکنی های قومی و مذهبی و نژادی را نیز جزئی از حق و وظیفه خود میدانیم.
از جنبه قانونی میشود موضوع را اینطور توضیح داد که قانون نباید فقط مدافع آزدی بیان باشد بلکه دفاع از حرمت و کرامت انسانها و مقابله با تبعیضات فرهنگی و تهمت و افترا زنی و مقابله با فحاشی و اهانت و غیره هم یک وظیفه دیگر قانون است. بنابرین اگر کسی قانونا آزاد است علیه مردم ترک زبان یا کردزبان یا هر بخشی از جامعه هر حرفی بزند، در مقابل مردم هم میتوانند بعنوان اعمال تبعیض و یا هتک حرمت و تهمت و افترا زنی و غیره از آنها شکایت کنند. این دیگر در حیطه آزادی بیان نیست بلکه حقوق شهروندی است که در دادگاه باید حل و فصل بشود. شما آزادید هر حرفی بزنید ولی وقتی افترا و تهمت بی پایه علیه فردی یا بخشی از جامعه مطرح کردید و از شما به دادگاه شکایت کردند نمیتوانید بعنوان آزادی بیان از عملتان دفاع کنید. اینجا بحث بر سر نقض حقوق شهروندان است و نه آزادی نظر.
نکته بعد در مورد آزادی بیان همانطور که قبلا هم در همین برنامه صحبت کردیم، این است که آزادی بیان اساسا به رابطه دولت با مردم مربوط میشود و نه رابطه افراد یا بخشهای مختلف جامعه با یکدیگر. دولت و قانون باید بی قید و شرط آزادی بیان همگان رابرسمیت بشناسد و پاسداری کند ولی افراد و موسسات و رسانه ها و نهاهای غیر دولتیهم حق دارند هر سیاستی داشته باشند و هر نظری را منتشر بکنند و یا نکنند. اگر شما ادیتور یک روزنامه مترقی و پیشرو و آزادیخواهی باشید لابد مقاله ای نظیر آنچه شما در رابطه با اهانت به مردم آذربایجان مطرح کردید را چاپ نمیکنید. این جلوگیری از آزادی بیان نیست. سیاست روزنامه شما اینست که نفرت پراکنی ملی و قومی را چاپ نمیکند. نویسنده میتواند تریبون دیگری برای انتشار نظراتش پیدا کند. در اینجا دولت دخالتی نکرده است یک رسانه تصمیم گرفته است. این هم یک جنبه دیگر مساله است.
در هر حال هر تعبیری از آزادی بیان داشته باشیم باید از آزادی بیان در کلیت اش دفاع کرد. هم آزادی بیان هر نظری و هم آزادی اعتراض به هر نظری. هر دو را باید برسمیت شناخت.
خلیل کیوان:حالتهائی پیش می آید مثل دو موردی که اشاره کردم که رسانه های دولتی نظراتی را منتشر میکنند. در مورد مسئله ای که در سال ١٣٨٥ پیش آمد خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی منشا مسئله بود و در مورد اخیر هم صدا و سیمای جمهوری اسلامی. آیا اینکه دولت خودش این رسانه ها را در دست دارد تاثیری در این مساله دارد؟
حمید تقوائی: بله در این موارد اصل اینست که دولت نباید عامل تبلیغات تبعیض آمیز و نفرت پراکنی و دامن زدن به تفرقه و تبعیض ملی باشد. چه از نظر فرهنگی و چه غیر فرهنگی. این مساله مربوط میشود به ماهیت دولت و رابطه مردم با دولت. دولتی ممکن است فاشیست باشد یا مدافع ناسیونالیسم فارس باشد یا مانند جمهوری اسلامی یک دولت مذهبی باشد و از رسانه هایش تبلیغات و نظراتی علیه بخشهای مختلف جامعه مطرح کند. اینجا دیگر بحث بر سر بیان و طرح نظرات نیست بلکه مساله بر سر سیاستها و عملکرد ارتجاعی و تبعیض آمیز و ضد انسانی دولتها است. جامعه باید دربرابر چنین دولتی بایستد. کما اینکه در شرایط حاضر ما شاهد شکل گیری جنبشهای اعتراضی متعدد و گسترده ای علیه این نوع تبلیغات و سیاستها و عملکردهای جمهوری اسلامی هستیم. جامعه علیه سیاستها و تبلیغات و قوانین ضد زن، ضد بهائیها، ضد بی خدایان و غیره در حال مبارزه است و مقابله با تبلیغات و سیاستهای تبعیض آمیز علیه مردم منسوب به اقوام و ملل “غیر فارس” نیز شاخه ای از همین مبارزه است. باید با تمام قوا در برابر این سیاستها و اقدامات ایستاد. وقتی یک نشریه خصوصی مقاله ای علیه بخشی از مردم منتشر میکند موضوع در قالب قضائی و شکایت قانونی از آن نشریه مطرح میشود ولی در رابطه با دولت مساله سیاسی است و با اعتراض سیاسی علیه دولت پاسخ میگیرد. در مورد رژیمی مثل جمهوری اسلامی که کل قوانینش ضد انسانی و تبعیض آمیز است باید علیه دولت و قوانین هر دو جنگید. از این نظر مبارزه علیه ستمی ملی در ایران جزئی از مبارزه علیه کل سیستم موجود محسوب میشود.
خلیل کیوان: معمولا در اعتراضاتی که به تبعیض فرهنگی صورت میگیرد ناسیونالیستها و قومگرایان نقش پررنگی دارند. بهمین دلیل منتقدین نیروهای ناسیونالیسم قومی معتقدند قوم گرایان وناسیونالیست ها از این مسائل برای داغ کردن تنور سیاست خود استفاده میکنند و آن را باد میزنند. میگویند پرداختن به چنین مسائلی از جانب نیروهای پیشرو و کمونیستها به معنی پذیرفتن دستور کار ناسیونالیست ها و شقه کردن جامعه و منحرف شدن از مسائل اصلی جامعه است. شما چه نظری دارید؟
حمید تقوائی: آنچه جامعه را شقه میکند نه مبارزه با تبعیض فرهنگی و ستم ملی بلکه سکوت در مقابل آن و سپردن آن به ناسیونالیستها و قومگرایان است. تردید نیست که نیروهای ناسیونالیست مساله تبعیضات ملی و فرهنگی را برجسته میکنند و از آن سرمایه سیاسی ای میسازند برای رسیدن به اهداف خودشان ولی راه مقابله با این مسئله این نیست که موضوع ستم ملی را به ناسیونالیستها واگذار کنیم و فقط به مسائلی بپردازیم که به همه مردم ایران مربوط میشود.این تقویت ناسیونالیسم است و نه مقابله با آن. ببیند، برای هر بخش جامعه آن تبعیض و ستم مشخصی که از آن رنج میبرد مهمترین مساله است. بعنوان مثال برای بهائیان و یا مردم منتسب به بهائیت ظلم و بیحقوقی و باید گفت جنایتی که علیه بهائیان اعمال میشود مهمترین مسئله است. آنها علاوه بر اینکه از مسائل گریبانگیر همه مردم مثل بیحقوقی های سیاسی و مدنی و فقر و گرانی و بیکاری و غیره رنج میبرند بعنوان بهائی هم تحت انواع ستمها و تبعیضات و اعمال فشارها قرار میگیرند. نمیتوان گفت که حل این مسئله را باید به خود بهائیان و یا رهبران مذهبی آنها سپرد. نمونه دیگر مسئله زنان و آپارتاید جنسی است. بعصی هابه حزب ما اعتراض میکنند که چرا مسئله حجاب را اینقدر عمده میکنیم،میگویند مردم ایران مسائل مهمتری دارند؛ و یا مبارزه علیه حجاب و آپارتاید جنسی را امر فمینیستها میدانند و معتقدند نباید وارد این عرصه شد! ما جواب این نوع انتقادات را بارها داده ایم. علاوه بر جنبه انسانی و ارزش در خود مبارزه علیه هر نوع ستم و تبعیض، باید بر این نیز تاکید کرد که در عصر ما همه تبعیضات و مصائب نتایج و بروزات مشخص سلطه نظام و طبقه سرمایه دار است و مبارزه در این عرصه ها درواقع جبهه های مختلف نبرد علیه حاکمیت یک درصدی ها است. مبارزه علیه ستم ملی و مشخصا ستم فرهنگی هم جبهه معینی از مبارزه علیه کل نظم سرمایه و سیستم موجود است. ازینرو هیچظلم و تبعیض و بیحقوقی ای نیست که به ما کمونیستها مربوط نباشد. ما در همه این عرصه ها علیه بیحقوقی ها و تبعیضات می ایستیم و مبارزه میکنیم و تبعیض فرهنگی یکی از این عرصه ها است. اتفاقا برای اینکه بتوانید در مقابل ناسیونالیستها و قومگراها و نژاد پرستها بایستید و آنها را خنثی کنید باید پرچمدار رفع ستم ملی باشید با نقد و تبیین و راه حلهای انسانی و کاملا پیشرو و آزادیخواهانه ای که کمونیستها مطرح میکنند. این تنها راه است. ترک این عرصه معنائی بجز تقویت نیروهای ناسیونالیست و قومگرا ندارد.
خلیل کیوان: آخرین سئوالم اینستکه سیاست حزب کمونیست کارگری در قبال تبعیض فرهنگی چیست و چه سیاستی برای پایان دادن به تبعیض فرهنگی دارد؟ اگر دولت بعدی یک دولت سوسیالیستی باشد چطور با مساله تبعیض فرهنگی مقابله میکند به نحوی که آزادی بیان و دیگر حقوق مردم هم نقض نشود؟
حمید تقوائی: همانطور که اشاره کردم تبعیض فرهنگی جزئی از ستم ملی است که ابعاد اجتماعی و اقتصادی و سیاسی هم دارد. در این برنامه ما بر تبعیض فرهنگی متمرکز شدیم، اما راهکار ما تبعیض ملی در کلیت آنرا هدف قرار میدهد. راه حلما در قبال کل مساله ستم و تبعیض ملی برسمیت شناختن حقوق مساویدر همه عرصه ها برای همه شهروندان است:تضمین حقوق مساوی مستقل از اینکه هر کس با چه قومیت و ملیتی شناخته میشود و یا به چه زبانی سخن میگوید، چه مذهبی دارد و یا هیچ مذهبی ندارد، و مستقل از جنسیت و یا گرایشات جنسی و غیره و غیره. حقوق مساوی همه افراد در همه زمینه ها، از جمله از جنبه هائی که به بحث ما مربوط میشود، نظیر حق تحصیل و فعالیت اجتماعی و فرهنگی به زبان مادری، آزادی پوشش، آزدیهای فرهنگی و هنری در زمینه ادبیات و موسیقی و شعر و رقص و دیگر فعالیتهای فرهنگی نه تنها باید از جانب دولت و قانونا برسمیت شناخته بشود بلکه دولت موظف است تسهیلات لازم را برای تحقق آن فراهم کند.
ببینید الان مردم اصفهان و یا مشهد و کرمان از نظر فرهنگی مشکلی ندارند. چون به اصطلاح “فارس” محسوب میشوند. ولی مردم در شهرهای آذربایجان، در شهرهای کردستان و یا مردم عرب زبان در خوزستان مدام تحت فشار انواع تبعیضات فرهنگی هستند. جمهوری سوسیالیستی این تمایز را از بین میبرد. اگر مردم شیراز و اصقهان و مشهد حق دارند به زبان مادری خود تحصیل کنند و یا فعالیت فرهنگی و اجتماعی داشته باشند مردم آذربایجان و کردستان و دیگر مناطق ایران نیز باید عینا از همین حق برخوردارشوند. راه حل واقعی و انسانی تبعیض فرهنگی برسمیت شناسی حقوق برابر برای همگان است.
جنبه دیگری هم کهجزئی از رفع ستم ملی است و در این مصاحبه واردش نشدیم اینست که در زمینه های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی نیز باید برای همه شهروندان در مناطق مختلف کشور حقوق مساوی برسمیت شناخته بشود و امکانات مساوی فراهم شود. مبنای این سیاست هویتهای مذهبی- قومی – ملی- نژادی- جنسیتی نیست، بلکه نفی و خنثی کردن این نوع هویتسازیها است. نقطه عزیمت و هدف ما تاکید بر حقوق جهانشمول انسانی و پاسداری از این حقوق برای همه شهروندان است. جمهوری سوسیالیستی این را تضمین میکند.
انترناسیونال 905