آوا عدالت: حق تکلم وآموزش به زبان نخست

انترناسیونال 900

زبان نخست همان زبان مادری یا پدری است که کودک از بدو تولد می شنود و از مادر فرا می گیرد و با والدین ، خویشان و همسالان صحبت میکند و ارتباط اجتماعی برقرار میکند. ۲۱ فوریه هر سال روز جهانی زبان مادری است که از سوی سازمان یونسکو اعلام شده است. حق تکلم و آموزش به زبان نخست از حقوق شهروندی و بین المللی انسانهاست. مردم باید از حق طبیعی استفاده از زبان نخست(زبان مادری یا پدری) برخوردار باشند. زبان راه برقراری ارتباط است و انسانها با صحبت کردن همدیگر را می فهمند و تفکرات ، احساسات،نیازهای خود را بیان میکنند.به گفته سازمان یونسکو ۶۷۰۰ زبان در دنیا وجود دارد. در ایران تعداد دقیق زبان و گویش ها در حدود ۲۰۰ زبان و لهجه است. ۱۰ زبان اصلیفارسی، ترکی(آذربایجانی، ترکمن، قشقایی) کردی، لری،عربی، مازندرانی، گیلکی، ارمنی، بلوچی به نسبت آمار گویشگران بیشتری دارند. از جمعیت ۸۴ میلیونی ایران، تعداد ۱۴ میلیون و ۴۶۸ هزار نفر آن دانش آموز هستند که به نقل از وزیر سابق آموزش و پرورش ۷۰ درصد از مجموع دانش آموزان ایران دو زبانه هستند. به عبارت روشنتر چندین میلیون دانش آموز”غیر فارسی زبان” هستند که سیستم آموزشی حکومت ایران نه تنها از آموزش زبان نخست امتناع می کند بلکه برنامه مدون و مشخصی هم در جهت آموزش زبان فارسی به این کودکان ندارد.

حق تحصیل به زبان مادری در اصل های پانزدهم و نوزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با اما و اگرهایی ذکر شده اما عملا اقلیت های قومی ایران با وجود رسمیت این قانون و تعهدات بین المللی ایران از این حق طبیعی، قانونی و بین المللی خود محرومند و رنج تبعیض را تحمل میکنند. حق تکلم به زبان نخست رابطه تنگاتنگی با دیگر حقوق بشری دارد. آموختن و سخن گفتن و تحصیل با همان زبان نخست برای کودکان به مراتب آسانتر و دلچسب تر است. کودکی که ۶ یا ۷ سال اول و مهم زندگی خود را در خانه و با پدر و مادر خود به زبان غیر فارسی صحبت کرده و یادگیری داشته، به یکباره در محیط آموزشی جدید و نا آشنای مدرسه قرار میگیرد و به اجبار باید تمام دوران تحصیل و آموزش را به زبان فارسی بگذراند. این ستم و نابرابری محض در حق کودکان غیر فارسی زبان است. وزیر آموزش پرورش حکومت گفته است ” زبان فارسی خط قرمز ما است”. و با این تاکید در واقع بر تداوم ستم و تبعیض علیه بخشهای زیادی از مردم تاکید میکند. زیرا بطور واقعی هیچگونه تدابیر و امکانات برای کودکان و والدین آنها و آموزگاران فراهم نکرده اند که این مشکل جدی اجتماعی را حل کنند.

اکثریت کودکان غیر فارسی زبان ، در استانهای محروم و مناطق مرزی هستند که خیل عظیمی از آنها توانایی تکلم به زبان رسمی را ندارند و بعضا اصلا آن را نشنیده اند. این سردرگمی تنها شامل کودکان نمیشود. معلمان در این مناطق هم درگیر این مشکل هستند. آموزش به کودک دوزبانه زحمت دوچندان می طلبد. کودکی که در خانه با زبان مادری یا پدری (زبان نخست) تکلم میکند، بمحض ورود به مدرسه باید تمامی آموخته هایش را پشت در کلاس گذاشته و با زبان جدید صحبت کند. این رویکرد آسیب قابل توجهی به کودک میزند. زجرآور است که علاوه بر حجم استرس و اضطراب فراوان ورود به محیط تازه و ناآشنا، از کودک خواسته شود به زبان تازه ای حرف بزند فکر کند و باید مدام در ذهن خود سرگرم ترجمه و تجزیه و تحلیل کلمات باشد و این امر علاوه بر مشقات و فشارهای زیاد برای کودک، معمولا سبب کاسته شدن خلاقیت و استعدادهای کودک و به مرور عامل افت درسی او میگردد. حتی اگر خلاقیت کودک هم افت نکند تحمیل یک وضعیت رنج آور و دردناک از همان ابتدای زندگی به کودکان است.

همسالان و همکلاسی های کودک عرب زبان که متوجه تفاوت او با خود میشوند معمولا از او فاصله میگیرند و دوستی نمی کنند و در خیلی موارد تحقیر میکنند و در بازی های جمعی او را مشارکت نمیدهند و این زمینه ساز دشمنی و کینه توزی در آینده میشود.کودک در ذهن خود میپروراند که فارس زبان دشمن او است و این تفکر متقابلا در ذهن کودک فارس زبان هم پرورانده میشود.عرب ستیزی و فارس ستیزی به عبارت روشنتر نژادپرستی از طفولیت ریشه پیدا میکند و این دقیقا همان زمینه تفرقه و جدایی میان بخشهای مختلف مردم را فراهم میکند که حکومت و جریانات ناسیونالیست و قوم پرست آنرا باد میزنند.

از بعد دیگر ماجرا، معلم براحتی قادر به برقراری ارتباط کلامی نبوده و از اینکه بتواند احساسات و هیجانات دانش آموز خود را درک کند ناتوان است. ارتباط ضعیف و نارسای دانش آموز و معلمآموزش را به سخت ترین شکل خود میکشاند و بر علاقه و شور و اشتیاق کودکان تاثیر منفی میگذارد.

در مناطق محروم مردم تلویزیون در خانه ندارند که تماشای برنامه های کودک و کارتون کمک آموزشی به فرایند یادگیری زبان فارسی و یا زبان نخست همان اقلیم باشد. امکانات آموزشی دیگر نظیر اینترنت و استفاده از مدیای اجتماعی،کتابخانه های عمومی،کلاسهای رایگان آموزش زبان فارسی و زبان نخست نیز وجود ندارد پس چگونه ممکن است که کودکان بتوانند پروسه تحصیل خود را با موفقیت بگذرانند؟

خوزستان با۵۴ شهر و ۲۷ شهرستان را در بر میگیرد و بر اساس دانشنامه بریتانیکا بیش از نیمی از جمعیت ساکن در آن عرب هستند و به زبان عربی که همان زبان نخست آنهاست صحبت میکنند. مردمی که تبعیض و نابرابری بسیاری را در طول دورانها متحمل شده اند و حکومت فاشیست جمهوری اسلامی، ناحقی را بر آنان سنگ تمام گذاشته است. نداشتن حق تکلم در ادارات و مراکز دولتی به زبان عربی و بی حقوقی آموزش کودکانشان به زبان نخست در مدرسه، حذف زبان عربی از لیست زبانهای غیر فارسی در فرم ثبت نام مدارس، با علم به اینکه در خوزستان زبان اکثریت مردم عربی است، اینها همه اقدامات عامدانه و ضد انسانی رژیم حاکم است.
ضدیت با مردم عرب خوزستان سیاست سیستماتیک حکومت جمهوری اسلامی است که با شیوه های مختلفی چون دورنگه داشتن عربها از رشد اجتماعی، سواد اموزی، پیشرفت همه جانبه مدنی،شغلی،فرهنگی هنری ورزشی،علمی و سیاسی همراه بوده است.

خوزستان رتبه سوم کشوری در تعداد دانش آموز را دارد. اکثریت یک میلیون و صدوپنجاه هزار دانش آموز خوزستانی عرب زبان هستند. شاید این پرسش در ذهن بیاید که آموزش زبان عربی در سیستم آموزشی ایران از سال ششم ابتدایی اغاز میشود، پس بنابراین کودکان عرب خوزستان چه مشکلی پیش رو دارند؟
پاسخ این است: اموزش زبان عربی از سال ششم تحصیل،زمانی که کودک ۱۲ ساله است و عملا ۶ سال تحصیلی را به زبان فارسی پشت سر گذاشته شروع میشود که دیگر نوش دارویی پس از مرگ سهراب است و دلیل اینکه چرا زبان عربی در سیستم آموزش ایران جای داده شده است فقط به دلیل آن است که قرآن و کتابهای اسلامی را آموزش دهند و نه چیز دیگر.

آموزش قرآن برای ترویج دین و خرافه و همچنین محکم تر کردن پایه های اسلام سیاسی حکومت امری ضروری و لازم است. برای نمونه در سال ۲۰۱۷ همزمان با بزرگداشت روز دانش آموز(۱۳ آبان ۹۶) دانش آموزان یک مدرسه ابتدایی دخترانه در حومه شهر اهواز، به دلیل صحبت کردن به زبان عربی با یکدیگر از سوی معلم مورد اهانت و تنبیه قرار گرفتند. از آنها خواسته شد که صدبار بنویسند “از صحبت کردن در کلاس به زبان عربی پرهیز کنیم” کودک عرب از حق آموزش و تکلم به زبان عربی یعنی زبان نخست خود به عنوان حق طبیعی و بشری خود محروم است.
بی عدالتی که به مردم عرب خوزستان روا شده، همچون زنجیره ای در زندگی کودکان و والدین آنها مدام تکرار می شود. خیل وسیعی از کودکان عرب زبان خوزستان،به ویژه دختران فقط و فقط بخاطر عدم توانایی به تکلم زبان فارسی (که اجبارا از سوی حکومت به زبان اصلی آموزش و زبان مشترک منصوب شده است)، از تحصیل در مدارس باز مانده اند و یا پس از طی کردن چند کلاس در مقطع ابتدایی، ترک تحصیل کرده اند و به دنبال محرومیت از ادامه تحصیل، باید وارد چرخه زندگی بزرگسالی شوند و به کار مشغول شوند.

مردان و زنان عرب زبان با وجود توانایی و استعدادهای بالقوه ای که دارند ناچارند رو به سوی مشاغلی بیاورند که نیاز کمتری به استفاده از زبان فارسی دارد مثل کارهای خدماتی، باغبانی و کشاورزی، نظافتچی و آبدارچی در ادارات، نگهبانی، رانندگی باربری و… و با حقوق ناچیز از محل کسب و کار خود زندگی فقیرانه خود را بگردانند.

دختران خانواده های عرب زبان ستم مضاعفی را به دوش میکشند. پس از ترک تحصیل باید خانه داری بکنند مردسالاری را بپذیرند و به عنوان جنس ضعیف در مقابل سنن و آداب مردسالاری سر خم کرده، روابط اجتماعی محدود و کنترل شده ای از سوی خانواده و همسر و اقوام داشته باشند.
این دختران مجبورند در سنین زیر ۱۵ سال به خانه همسر بروند، بچه دار شوند و بچه های متولد شده نیز در چرخه زنجیره فقر و محرومیت و تبعیضی که پدران و مادرانشان متحمل شده اند، قرار گیرند.چرخه این آپارتاید نژادی سلسله وار ادامه دارد.

دور ماندن از تحصیل و آموزش نه تنها به افزایش بیسوادی دامن زده و سبب شکوفا نشدن استعدادهای کم نظیر کودکان جوانان زنان و مردان عرب شده است، بلکه راه را برای داشتن تعامل اجتماعی موثر با مردم فارس زبان، فرصت های پیشرفت اجتماعی از مردم عرب بسته است.

محروم ماندن از روابط اجتماعی، محرومیت شغلی در خور و شان و منزلت مردم عرب، محرومیت از حق آموزش و آزادی تکلم به زبان نخست، محرومیت از حضور در فعالیت های اجتماعی هنری فرهنگی منجمله حضور مشخص و دایم در عرصه سینما و تلویزیون،محرومیت های ورزشی، تبعیض سیاسی و دور نگه داشتن مردم عرب زبان از مشاغل مهم و کلیدی، محرومیت های پزشکی و درمانی که در همین دوران کرونا دیدیم که حکومت گویی با استقبال از شیوع کرونا در خوزستان میخواهد مردم را نابود کند.

باقی نگه داشتن مردم در جهل و خرافه و بی بهداشتی و فقیر نگه داشتن اکثریت عظیم این قشر و به زندان و قتلگاه کشاندن جوانان معترض،شعرا، روزنامه نگاران، نویسندگان، اندیشمندان و فعالان عرب جزئی از برنامه های هدفمند حکومت برای سرکوب،تضعیف و آسیب پذیر کردن مردم عرب خوزستان است.

سالهاست که مردم عرب هوشیارند و خواسته های خود را مطالبه میکنند. حق تکلم و آموزش به زبان دلخواه مردم، حق داشتن مترجم رایگان در ادارات و مراکز درمانی، حق به رسمیت شناختن زبان عربی در مدارس و ارگانها، لزوم حفظ احترام و شان و منزلت مردم عرب و سایر قومیت ها وظیفه تعریف شده حکومت است و باید به آن جامه عمل بپوشاند.

حکومت جمهوری اسلامی و آموزش و پرورش باید این مهم را در راس آموزه هایش قرار دهد که هیچ زبانی بر زبان دیگری برتری ندارد و همه زبانها ارزشمند و مهم هستند. هیچ قومیتی به قومیت دیگر برتری ندارد. همه اقوام محترم و گرانقدر هستند. تفکیک قومیت ها و ارزش گذاری های ناعادلانه و سودجویانه و ترویج آپارتاید قومیتی ،زبانی ،جنسیتی در جامعه ، روال کار همه جوامع سرمایه داری و فاشیستی است.

“دولت ميتواند يک زبان از زبان هاى رايج در کشور را به عنوان زبان ادارى و آموزشى اصلى تعيين نمايد، مشروط بر اينکه امکانات و تسهيلات لازم براى متکلمين به ساير زبانها، در زمينه هاى زندگى سياسى و اجتماعى و آموزشى، وجود داشته باشد و حق هر کس به اينكه بتواند به زبان مادرى خويش در كليه فعاليت هاى اجتماعى شرکت کند و از کليه امکانات اجتماعى مورد استفاده همگان بهره مند شود محفوظ باشد” ( از برنامه یک دنیای بهتر)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *