جدید ترین

پسا انتخابات آمریکا و پدیده ترامپ

این نوشته بر مبنای مصاحبه با کانال جدید تدوین شده است

سیما بهاری: کمتر از ٦٠ روز به پایان دوره قانونی ریاست جمهوری ترامپ باقی است و همه رسانه ها هم بایدن را پیروز انتخابات اخیر اعلام کرده اند اما او هنوز خود را برنده میداند و میگوید که در انتخابات تقلب شده است. البته ترامپ هواداران زیادی دارد که کمابیش همین حرفها را میزنند. حتی برخی ایرانیها هم تکرار میکنند. در برنامه گفتگو این هفته حمید تقوایی را داریم تا سوالاتی در این زمینه مطرح کنیم.
خیلی ها فکر میکنند که ترامپ بالاخره مجبور است نتایج انتخابات را بپذیرد، شما چه فکر میکنید؟ آیا شکایات قانونی او به جایی میرسد؟ آیا میتواند اصلا امنتاع کند؟ آنوقت چه اتفاقی میافتد؟

حمید تقوائی: تا آنجا که به موضوع شکایت مربوط میشود تلاشهای آقای ترامپ یک به یک شکست خورد. تیم وکلای ترامپ حدود سی مورد به دادگاههای ایالتی مختلف در مورد تقلبی بودن انتخاباتشکایت کرده است و همه بلا استثنا رد شده است. قضات حتی حاضر نشده اندپرونده ای باز بشود چون هیچ مدرک و دلیلی دال بر تقلب در انتخابات وجود ندارد. فقط یک مشت ادعا و تهمت است. بنابرین روشن است که این تلاشهای قضائی بجائی نرسیده و نخواهد رسید.

نکته دیگر اینست که هنوز رای شماریها ادامه دارد و در کل آمریکا نزدیک به ٩٨ درصد رای شمارش شده و حدود ٢ درصد باقی مانده است. ولی از زمان شمارش آرا تا کنون مدام تفاوت رایها بیشتر شده. یعنی تعداد رای های بایدن بیشتر و بیشتر از آرای ترامپ فاصله گرفته است. از این نظر هم بطور واقعی جای تردیدی برای کسی نمانده است که بایدن برنده انتخابات است. حتی بعضی از سناتورهای جمهوریخواه هم که تا بحال سکوت کرده بودند یا تلویحا از موضع ترامپ حمایت کرده بودند ناگزیر شده اند نظرشان را عوض کنند و واقعیت را بپذیرند.

بنابرین تردیدی نیست که بایدن رئیس جمهور آمریکا خواهد شد. اما اینکه آیا ترامپ این واقعیت را بالاخره میپذیرد یا خیر موضوع دیگری است. ایشان تا بحال این کار را نکرده است و ممکن هم هست تا روز آخر برنده شدن بایدن را قبول نکند ولی قانونا الزامی نیست که رئیس جمهور قبلی نتیجه انتخابات را بپذیرد. ایشان رضایت هم ندهد بالاخره باید کاخ سفید را ترک کند. چاره ای ندارد. این را همه میدانند و به ترامپ هم این را یادآوریکرده اند. آخرین اتفاقی که افتاد این بود که نهاد مسئول دوره انتقال از یک رئیس جمهور به رئیس جمهور دیگر رسما شروع این دوره را اعلام کرد و ترامپ هم مجبور شد تمکین کند. البته اعلام کرد که همچنان فکر میکند خودش برنده انتخابات است ولی قبول میکند که دوره انتقال قدرت شروع بشود! شروع این روند هم در واقع میخی است به تابوت ادعاهای تقلب در انتخابات. با این حال ترامپ خودش را از تک و تا نمی اندازد و اعلام کرده است که به شکایتهای قانونی اش ادامه خوهد داد.

سیما بهاری:اینجا این سئوال پیش می آید که چرا ترامپ که قانونا تا بحال بجائی نرسیده و میداند به نتیجه ای هم نخواهد رسید همچنان از پذیرش نتیجه انتخابات سر باز میزند؟ کارش بیشتر به لجبازی بچه ها شبیه است. چه چیزی را میخواهد ثابت کند؟ چه نقشه ای در سر دارد؟

حمید تقوائی: بله خیلی ها این لجاجت ترامپ را کودکانه و ناشی از این میدانند که نمیتواند شکست را بپذیرد ولی مساله فقط روانی- شخصی نیست. به نظر من این یک مانور سیاسی است. ترامپ بالاخره هواداران زیادی در جامعه آمریکا دارد، گرچه شکست خورده ولی رای نسبتا بالائی آورده است و روی این حساب میکند که با ادعای انتخابات تقلبی بوده است و “رای مرا دزدیده اند” بعنوان یک نیروی مدعی در صحنه سیاسی آمریکا باقی بماند. صحبت از این است که ممکن است ایشان در انتخابات دوره بعد خودش را دوباره کاندید کند. ولی حتی اگر این کار را هم نکند میخواهد مانند وزنه ای در سیاست آمریکا باقی بماند، در حزب جمهورخواه دست بالا داشته باشد و از طریق این حزب در کنگره اعمال نفوذ کند و غیره. مساله درواقع بر سر نفوذ و قدرت سیاسی است. ترامپ اینطور تشخیص داده است که برای حفظ پایگاه اجتماعی اش و مطرح نگاهداشتن خود در صحنه سیاسی باید همچنان مدعی باشد که انتخابات تقلبی بوده است و بایدن رئیس جمهور قانونی نیست و غیره. ظاهرا این ادعاها قرارست پلاتفرم فعالیت سیاسی ایشان در چهار سال آتی باشد.

این مانور و موضعگیری سیاسی البته هیچ ربطی به واقعیت و حقیقت ندارد. مثل سایر مواضع و ادعاهای ایشان. میدانید که ترامپ یکی از دروغگوترین رئیس جمهوری هائی است که دنیا به خود دیده است. ترامپ یک نژاد پرست شارلاتان ضد علم و ضد حقیقت است که دروغگوئی آشکار و انکار واقعیات شیوه همیشگی اش در دوران ریاست جمهوری بوده است. برخورد او به انتخابات اخیر هم در همین چهارچوب قرار میگیرد. ایشان بعد از انتخابات در چهارسال قبل ادعا کرد که در مراسم تحلیفش بیشترین تعداد جمعیت در تاریخ آمریکا شرکت کرده است. و وقتی فیلمهائی نشان دادند که در دوره اوباما جمعیت خیلی بیشتر بوده است ایشان هیچگاه قبول نکرد. گفت من از “واقعیت آلترناتیو” صحبت میکنم! در همان دوره گرچه بر اساس رای های کالج انتخاباتی برنده انتخابات شد ولی در سطح سراسری رای کمتری از هیلاری کلینتون آورده بود، این را هم نپذیرفت و ادعا کرد تقلب شده و حتی عده ای را مامور کرد که از نظر قانونی مساله را پیگیری کنند که البته بجائی نرسید. امروز هم همان داستان است. اغلب ادعاها و مواضع سیاسی ایشان هیچگاه به واقعیت و حقیقت ربطی نداشته است. نمونه آخرش هم همین انکار پیروزی بایدن درانتخابات است.

سیما بهاری: ولی علیرغم اینکه ترامپ یک فاشسیت دروغگو است و این کاملا واضح و آشکار است، با این وجود رای بالائی در انتخابات آورد. این را چطور میتوان توصیح داد؟

حمید تقوائی: در همان چهار سال قبل که ترامپ انتخاب شد بحث ما این بود که انتخاب او به معنای آن نیست که همه کسانی که به او رای داده اند با سیاستهای فاشسیتی و ضد زن و یا دروغهای او موافق هستند. چون همان زمان هم در جریانمبارزات انتخاباتی خیلی روشن بود که ایشان ضد سیاهپوست و ضد مهاجر است و رابطه خوبی با حقیقت و واقعیات ندارد. این را همه میدیدند با این حال اگر ایشان رای آورد اساسا به این علت بود که خودش را فردی خارج از سیستم معرفی کرده بود. کسی که تا آن زمان نه عضو حزب جمهوریخواه بوده است و نه حزب دمکرات و ادعایش هم این است که علیه سیاستمداران حرفه ای است و میخواهد باتلاق واشنگتن را خشک کند. چهره ای از خودش تصویر کرده بود که یک “بیزینس من” موفق است و مخالف سیاستمداران حرفه ای است و میخواهد سیستم حکومتی را از دست این سیاستمداران نجات بدهد. در مواردی علیه برخی از دستگاههای حکومتی هم موضع گرفت، مسئولین اف بی آی را بزیر سئوال برد، علیه ناتو صحبت میکرد، بسیاری از تصمیمات دولت اوباما را لغو کرد، از پیمانهای جهانی بیرون آمد و غیره. این مواضع و عملکرد که خارج از نرمها و چهارچوب متعارف سیاسی در آمریکا بود، این تصویر را بدست میداد که ایشان ضد سیستم موجود است. و این برای مردم جذاب بود. یکی دوسال قبل از انتخابات ٢٠١٦، در نتیجه همه پرسی که هفته نامه اکونومیست انجام داده بود معلوم شده بود که نزدیک به هشتاد درصد از مردم آمریکا هیچ یک از دو حزب جمهورخواه و دموکرات را قبول ندارند و ضد سیستم موجود
anti-establishment)) هستند. این نظر و روحیه عمومی جامعه امریکا بود که نشریه اکونومیست در مقاله مشروحی با تیتر “دموکراسی بیمار” آنرا بررسی کرده بود. این مقاله با آمار و ارقام واقعی نشان میداد که چطور مردم آمریکا از سیستم سیاسی آن کشور مایوس و دلزده شده اند. ترامپ این دلزدگی و یاس از سیستم موجود را نمایندگی میکرد منتهی با مواضع و سیاستهای راست افراطی و فاشیستی. ولی اساسا نه فاشیسم ترامپ، بلکه همین گرایش عمومی ضدیت با سیستم و سیاستها و سیاستمداران متعارف به کمک او آمد و توانست رئیس جمهور بشود.

در این دوره هم بایدن سیاستهای متعارف را نمایندگی میکندو چهره ای نیست که مبشر هیچ نوع تغییری در سیستم موجود باشد. بایدن رای آورد چون اکثریت جامعه امریکا میخواست از شر سیاستهای آشکارا فاشیستی و ضدبشری ترامپ رها شوداما بیش از چهل درصد هم همچنان به ترامپ رای داند چون دل خوشی از سیاستها و سیاستمداران متعارف نداشتند. بایدن حتی به جناح چپ حزب دمکرات متعلق نیست بلکه جناح میانه متمایل به راست در این حزب را نمایندگی میکند. رهبر جناح چپ برنی ساندرز است که در انتخابات مقدماتی نتوانست بجائی برسد.

ازینرو باید گفت رای بالای ترامپ اساسا به این خاطر است که بایدن بازگشت به وضعیت متعارف را نمایندگی میکند. از سوی دیگر بخشی از جامعه هم منافعش ایجاب میکند پشت ترامپ باشد. کلان سرمایه داران و نیروهای فاشیست و طرفداران برتری سفید و کوکلوس کلان، نیروهای مذهبی، نیروهای ضد مهاجر و نیروهای ارتجاعی از این قبیل. اما نکته اصلی اینست که جامعه آمریکا همچنان میخواهد سیاست وسیاستمداران متعارف و حرفه ای که بوسیله دو حزب جمهوریخواه و دموکرات نمایندگی میشود را کنار بزند و وضعیت موجود را تغییر بدهد و ترامپ از همین گرایش استفاده و بهترست بگوئیم سوء استفاده میکند تا سیاستهای “نامتعارف” اما فوق ارتجاعی اش را به پیش ببرد.

سیما بهاری: فکر میکنید با آمدن بایدن بعنوان رئیس جمهور، سرنوشت سیاسی ترامپ و ترامپیسم چه میشود؟

حمید تقوائی: به نظر من ترامپ و ترامپیسم علت وضعیت سیاسی حاضر در آمریکا نیست بلکه معلول این وضعیت است. ترامپیسم ورشکستگی و سترونی “دموکراسی بیمار” را نمایندگی میکند. دموکراسی آمریکا اساسا حول دو حزب بنا شده. دو حزبی که آنقدر پول و امکانات دارند که میتوانند در مبارزات انتخاباتی تبلیغات کنند و شانس برنده شدن داشته باشند. و این دوحزب دو رکن اصلی سیستم حکومتی و وضعیتی هستند که جامعه آمریکا دیگر امیدی به آن ندارد. جامعه ای که از سیاستمداران حرفه ای و خط متعارف و سیاستها و تصمیمگیریها و مواضع و اقدامات همیشگی این دو حزب نومید شده و راه بجائی نمیبرد.

میدانید که در جامعه آمریکا عظیم ترین شکاف بین فقر و ثروت وجود دارد و این شکاف هر روز بیشتر و عمیق تر میشود. نابرابری و تبعیض علیه مهاجرین و سیاهپوستان بیداد میکند و پول و قدرت وال استریت همه چیز را تعیین میکند. در جنبش اشغال که حدود ده سال قبل در آمریکا و اروپا شکل گرفت یک شعار این بود که مقدرات ما در دست وال استریت و ارتش و کنگره است اما اینها ما مردم را نمایندگی نمیکنند. جوانان علیه همه اینها بمیدان آمدند و میخواستند وضع تغییر پیدا کند. این گرایش و این خواست هنوز در جامعه آمریکا قوی و گسترده است. اکثریت مردم و بخصوص جوانان میدانند که دمکراسی پارلمانی و شرایطی که هر حزب برای بدست آوردن آرا باید صدها میلیون دلار در کمپینهای انتخاباتی خرج کند تا شانس پیروزی داشته باشد و مردم ناگزیرند از میان چنین احزابی انتخاب کنند،این شرایط به آزادی مردم منجر نخواهد شد. در این شرایط است که یک شارلاتان و دلقک سیاسی بجلو رانده میشود. انتخاب بایدن ترامپ را از کاخ سفید اخراج میکند ولی ترامپیسم را از بین نمیبرد. اگر یک حزب و سیاستمداری میبود که از زاویه چپ، از زاویه ترقی خواهی و پیشرفت و برابری طلبی و تامین رفاه برای همگان و غیره پرچمی را بلند میکرد ترامپ امکان ابراز وجود پیدا نمیکرد. ولی چنین جریان چپی پول و امکان مادی شرکت در انتخابات را نمیتوانست داشته باشد. در همین انتخابات بایدن و ترامپ ۱۴ میلیارد دلار خرج کردند. انتخابات در آمریکا به یک نوع مسابقه میان بودجه های کمپینهای انتخاباتی این دو حزب تبدیل شده. در چنین سیستمی هر حزب و نیروئی، هر اندازه هم که حرف دل مردم را بزند، اگر پول و امکانات نداشته باشد نمیتواند بجائی برسد. اساس مساله اینست که آزادی از درون این دمکراسی بیمار بیرون نمی آید. این که هر چهار سال یکبار با صرف میلیونها و میلیاردها مردم را پای این یا آن صندوق رای بکشانند به آزادی مردم منجر نمیشود. جامعه آمریکا این را میداند ولی در چهارچوب سیستم موجود راهی بجلو ندارد. ترامپیسم به نظر من زائیده این شرایط است.

سیما بهاری: اجازه بدهید در فرصت باقی مانده به انعکاس ماجرای ترامپ در اوضاع ایران هم بپردازیم. نیروهای راست اپوزیسیون ایران، سلطنت طلبان و مجاهدین، رابطه خوبی با ترامپ داشتند و از رفتن او دلخورند و حتی بعضا طرفدارانشان حرفهای او در مورد تقلب در انتخابات و غیره را تکرار میکنند. در این مورد چه فکر میکنید؟

حمید تقوائی:این نیروها به وضعیت بسیار رقت باری افتاده اند. نیروهائی که اپوزیسیون جمهوری اسلامی هستند و ادعای طرفداری از مردم را دارند درآمریکا کنار ارتجاعی ترین و ضد بشری ترین نیروئی که ظهورش در آمریکا تا چند سال قبل غیر قابل تصور بود ایستاده اند. یعنی در کنار یک شارلاتان سیاسی که آشکارا علیه زنان و سیاهپوستان و مهاجرین است، نژادپرست و فاشیست است، ضد علم و ضد حقیقت است. چرا این مدعین طرفداری از مردم در ایران در امریکا به این روز افتاده اند؟ اگر از خودشان سئوال کنید به شما خواهند گفت به این دلیل که ترامپ به جمهوری اسلامی سخت گرفته است. برجام را به هم زده و تحریمها را تشدید کرده است. البته خود ترامپ هیچوقت نگفته است که خواهان تغییر جمهوری اسلامی است و اصلا مشغله اش خواستهای مردم ایران نیست بلکه میخواهد جمهوریاسلامی را به سر میز مذاکره بکشاند و از زاویه منافع دولت و طبقه حاکمه آمریکا قرارداد بهتری با آن منعقد کند. حتی اعلام کرده است که اگر جمهوری اسلامی شرایط او را قبول کند کاری خواهد کرد که از نظر اقتصادی مشکلاتش حل بشود و موقعیت با ثباتی پیدا کند. علیرغم اینها لغو برجام و تشدید تحریمها ظاهرا باعث شده تا نیروهای اپوزیسیون راست به حامی دو آتشه ترامپ تبدیل بشوند و با هر نوع اعتراض پیشروئی در جامعه آمریکا مثل جنبش نمیتوانم نفس بکشم مخالفت کنند و در کنار فاشیستهای رسوائی نظیر نیروهای برتری طلب سفید قرار بگیرند.

این را دیگر نمیشود پذیرفت که درغلطیدن به چنین مواضعی بخاطر مخالفت ترامپ با جمهوری اسلامی است. در جریان این انتخابات اتفاقی افتاد که به روشنی نشان میدهد تعلق جریانات اپوزیسیون راست ایرانی به ترامپیسم فراتر از موضوع برخورد به جمهوری اسلامی است. بعد از اعلام نتایج انتخابات اخیر آمریکا روسیه و چین، بر خلاف دولتهای اروپائی و چند دولت دیگر، فورا انتخاب بایدن را به رسمیت نشناختند بلکه اعلام کردند منتظر نتایج دادگاههای بررسی صحت انتخابات میمانند و کلا حدود دو هفته طول کشید تا انتخاب بایدن را تبریک بگویند. در این فاصله خیلی از سلطنت طلبها و طرفداران دیگر نیروهای اپوزیسیون راست در مدیای اجتماعی به مداحان پوتین تبدیل شدند. گفتند زنده باد پوتین که نتیجه انتخابات را قبول نکرد! پوتینی که دستش در دست جمهوری اسلامی است و حامی اصلی و شریک جنایات جمهوری اسلامی در ایران و در منطقه است صرفا بخاطر اینکه با ترامپ روابط حسنه ای دارد مورد تائید نیروهای اپوزیسون راست قرار میگیرد. ظاهرا این معیار که “چون ترامپ علیه جمهوری اسلامی است ما طرفدارش هستیم” اینجا برعکس شده است! از فرط طرفداری از ترامپ به مدافع متحد اصلی جمهوری اسلامی تبدیل شده اند! این بروشنی نشان میدهد که این نیروها کلا از نظر استراتژیک و اهداف و جهان بینی سیاسی به ترامپ نزدیکند. تقابل ترامپ با هرنوع ترقیخواهی، تحقیر فقرا و مهاجرین و سیاهپوستان و زنان، تاکید او بر نظم و قانون در برابر جنبش دفاع از حقوق سیاهپوستان و حمله اش به جنبش ضد فاشیستی آنتیفا، و حتی خودمحوری و خودپرستی”شاهانه” ترامپ، ظاهرا بمذاق نیزوهای طرفدار سلطنت هم خوش می آید و یا لاقل هیچ حساسیتی نسبت به آن ندارند. به نحوی که الان در کنار افراطی ترین جریانات نژادپرست در آمریکا قرار گرفته اند. در توئیتها و فیسبوک اینها میبینیم که مدام تکرار میکنند حق آقای ترامپ خورده شده است و حتی معتقدند “بهترین رئیس جمهور آمریکا را با تقلب بزیر کشیدند”! از کسی حمایت میکنند که علنا از نیروهای فاشیست دفاع میکند و به آنان فراخوان آماده باش میدهد، ضد زن و ضد سیاهپوست و ضد مهاجر است، رئیس جمهوری که حتی فاجعه شیوع رکورد شکن ویروس کرونا و کشتار آن در آمریکا را، که اساسا حاصل سیاستهای خود اوست، انکار میکندو حتی استفاده از ماسک را به تمسخر میگیرد! بجای اینکه از برکناری چنین رئیس جمهوری خوشحال باشند به کمپین تئوری توطئه و دروغ و انکارش در مورد انتخابات می پیوندند! واقعا شرم آور است. انسان یکبار دیگر متوجه میشود که اپوزیسیون راست تا چه سطحی میتواند سقوط کند و در منجلاب فرو برود.

این را هم اضافه کنم که حتی این نظر هم که با آمدن بایدن جمهوری اسلامی تقویت میشود حرف پوچی است. به نظر من آمدن بایدن نه تنها دردی از جمهوری اسلامی دوا نمیکند بلکه بر عکس، توجیهات و بهانه های رژیم که همه مشکلات اقتصادی و حتی فاجعه کرونا را به گردن تحریمهای اقتصادی می انداخت از دستش گرفته میشود. و بیش از پیش معلوم میشود که منشا وضعیت نابسامان مردم و فقر و فلاکت و بی تامینی اقتصادی خود جمهوری اسلامی است. بیش از پیش بر همه روشن میشود که توقف برجام و تشدید تحریمها باعث این وضعیت نبوده است. از این نقطه نظر کنار رفتن ترامپ اجازه میدهد که رژیم عریان تر و بی پرده تر و رسواتر در مقابل مردم قرار بگیرد و شرایط مساعدتری فراهم میشود برای آنکه مردم بلند شوند و با این حکومت تعیین تکلیف کنند.

سیما بهاری: بجز جریانات و احزاب سیاسی راست، در ایران هم به کسان زیادی بر میخوریم که طرفدار ترامپ بودند چرا که بنظر آنها سیاست های او تندتر علیه جمهوری اسلامی بود. نظر شما چیست؟ صحبت تان با این دسته از مردم چیست؟

حمید تقوائی: به نظر من کسانی که اینطور فکر میکنند کاملا اشتباه میکنند. شاید تحت تاثیر همین جوی که نیروهای راست بوجود آورده اند قرار گرفته اندیا در هر حال اینطور فکر میکنند که سیاست ترامپ تضعیف و کنار زدن جمهوری اسلامی بوده است که همانطور که توصیح دادم خود او هیچوقت چنین ادعائی نداشته است.

نکته مهمتر اینکه مسائل مردم ناشی از تحریمها نیست که حتی اگر فرض کنیم بایدن بخواهد به برجام برگردد دردی از مردم دوا خواهد شد. من بارها این را یادآوری کرده ام که خیزش توده ای که در ٩٦ اساسا علیه فقر شکل گرفت در دوره ای بود که برجام هنوز پابرجا بود. چند سال از برجام میگذشت و هنوز هم تحریمهای ترامپ جاری نشده بود و با این حال فقر و فلاکت چنان گسترش یافته بود که آن خیزش توده ای عظیمدر ده ها شهر سر بلند کرد. مردم از برجام نصیبی نبرده بودند. برجام حتی باعث نشده بود دستمزدهای عقب افتاده را پرداخت کنند. بحران اقتصادی حکومت و وضعیت معیشتی مردم نه تنها بهتر نشد بلکه بسیار وخیم تر شد، گرانی و بییکاری بیداد کرد، ریال بی ارزشتر و بی ارزش تر شد و نهایتا جامعه به مرز انفجار رسید. بنابرین حتی اگر فرض کنیم بایدن به برجام برگردد تازه شرایطی مثل ٩٦ و بدتر از ان خواهیم داشت.
مشکلات مردم ایران ریشه در نفس وجود جمهوری اسلامی دارد. همانطور که مردم بارها شعار داده اند “دشمن ما همین جاست”. فروپاشی اقتصادی حکومت و وضعیت غیر قابل تحمل مردم بخاطر تحریمهای اقتصادی و یا رابطه با دولتهای دیگر نیست. این سیاستهای جمهوری اسلامی است که چنین شرایطی را ایجاد کرده است و نفس وجود چنین رژیم است که باعث میشود اعتراضات و خیزشهای توده ای در ایران همچنان ادامه داشته باشد. با این تفاوت که همانطورکه گفتم این بار دیگر بهانه تحریمهای اقتصادی و فشارهای ترامپ هم از دست رژیم گرفته شده است. ما همیشه گفته ایم و مردم هم در تجربه دریافته اند که نیروی پایان دهنده به این وضعیت خود مردم و جنبشها و اعتراضات و اعتصابات و تظاهرات کارگران و زنان و جوانان و بخشهای مختلف جامعه است. این نه رابطه رژیم با دولتهابلکه رابطه جمهوری اسلامی با جامعه در خود ایران است که تعیین کننده است. این رابطه هر روز در جهت تضعیف بیشتر حکومت و تقویت جنبشها و اعتراضات مردم علیه جمهوری اسلامی به نفع توده مردم تغییر میکند و فکر میکنم این روند همچنان ادامه خواهد داشت و تشدید خواهد شد.*

انترناسیونال 896

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *