اسحاق جهانگیری معاون اول حسن روحانی در مورد مخالفت با ثروت اندوزی سرمایه داران و آقازاده ها که اکنون با سیاست خصوصی سازیها چپاول عظیم تری را به جریان انداخته اند، میگوید “متاسفانه حساسیت نادرستی نسبت به ثروتمند شدن افراد در جامعه وجود دارد و این نشات گرفته از تفکرات سوسیالیستی است”.
این نوع اظهار نظرها در مورد چپها و سوسیالیستها مدتی است از درون حلقه حکومتی ها زیاد شنیده میشود. اما فعلا کل این اظهار نظرها در مورد نقش کمونیستها را کنار بگذاریم و سراغ همین جمله جهانگیری معاون روحانی برویم. او از “مخالفت با ثروتمند شدن” سخن میگوید. اما سوال اینست که بحث بر سر ثروتمند شدن چه کسانی، چند درصد از جامعه است؟ بحث کنونی اسحاق جهانگیری اساسا برسر مشکلاتی است که حکومت در زمینه خصوصی سازیها با آن مواجه است. چند نکته در این رابطه قابل توجه است. اولا خصوصی سازیها همه میدانند که داستان بذل و بخشش کارخانه های دولتی به آقازاده های حکومتی است. یعنی طیف بسیار محدودی از سرمایه داران که با رانت خواری های نجومی ثروتهای فوق نجومی بهم زده اند و همچنان در حال چنگ انداختن روی منابع اجتماعی هستند. نه فقط کارخانجات و معادن و شرکتها و پالایشگاهها و حمل و نقل، بلکه حتی جنگلها و زمینها و رودخانه ها و جزایر و دریاچه ها را تصاحب کرده اند. گزارشات زیادی گویای اینست که در موارد زیادی به بهانه های مختلف اینها خانه های مسکونی مردم را به دلیل وثیقه گذاری یا حتی به دلیل اختلاف با فلان مقام حکومتی با زور مصادره میکنند. این طیف حریص ترین و درنده خوترین بخش از سرمایه داران را تشکیل میدهند. اینها عمدتا سرشان به سپاه پاسداران و بیت خامنه ای و حکومتی ها بند است و هرگونه مخالفتی را با سرکوب و دستگیری و نیروی مسلح پاسخ میدهند.
وقتی جهانگیری از مخالفت سوسیالیستها با ثروتمند شدن سخن میگوید این را اشاره نمیکند که بحث بر سر ثروتمند شدن در ابعاد نجومی یک اقلیت چند هزار نفری در مقابل فقر کمر شکن و کشنده اکثریت عظیم مردم است. در ایران شکاف فقر و ثروت براستی از زمین تا آسمان است. چند میلیون نفر از مردم بدون هیچ تامین و هیچ منبع در آمدی به نان شب محتاجند و عده ای مفتخور سرمایه دار ثروتهایشان از همه جای دنیا سر در آورده است و نمیدانند با پولهای عظیمشان چه کنند. آری ما کمونیستها و سوسیالیستها به این “گناه” اعتراف میکنیم که عمیقا با این تبعیض عظیم و باور نکردنی طبقاتی مخالفیم و امر خود را این قرار داده ایم که کل این سیستم نابرابر و ضد انسانی را از اساس زیر و رو کنیم.
اما نکته اصلی تر اینست که چرا این روزها حکومتی ها مدام آدرس سوسیالیستها و کمونیستها و حزب کمونیست کارگری را میدهند؟ وقتی کسی به مساله خصوصی سازیها فکر کند متوجه میشود که در سطح جامعه یک جنبش گسترده وسیع در مراکز کارگری علیه خصوصی سازیها جریان دارد. بخشی از حکومتی ها دوست دارند و تلاش میکنند این جنبش را به نفع “دولتی کردن یا دولتی ماندن” سرمایه ها تعبیر کنند و امر جناحی خود را پیش ببرند. گویا کارگران وقتی با خصوصی سازیها مخالفت میکنند طرفدار کارفرمایان دولتی هستند. این مطلقا واقعیت ندارد. در واقع بحث همان است که جهانگیری به نحوی بیان میکند. و آن اینکه کارگران با چپاول داراییهای کارخانجات و شرکتها توسط چند مولتی میلیاردر مفتخور حکومتی که بمعنای ثروتمند تر شدن بیشتر آنها و فقر بیشتر، اخراجهای گسترده تر، و نا امنی بیشتر شغلی و امثال اینهاست مخالفت میکنند. کارگران با اعتصابات و راهپیمایی ها و اعتراضات گسترده خود از شغل و دستمزد و زندگی خود دفاع میکنند نه مطلقا از آنچه که “دولتی کردن” نامیده میشود. سرمایه داران در ایران تحت حکومت اسلامی چه بخش دولتی چه خصوصی سروته و یک کرباسند و با بیرحمی تمام فقر کمر شکنی را به زندگی کارگران تحمیل کرده اند که بطور واقعی یک جهنم است. کارگران و معلمان و بازنشستگان و دانشجویان در صفی واحد در این سالها در حال جدال با تمام بخشهای سرمایه داران و کارفرمایان و حکومت اسلامی شان بوده اند و مدام با بیانیه ها و شعارها و راهپیمایی ها و اعتراضات خود کل مفتخوران را مورد حمله قرار داده اند. این مبارزه و جنبش گسترده ای است که وسیعا در کارخانه ها و خیابان ها و سطح شهرها جریان دارد.
اینجا معنای حرف جهانگیری و دیگر دست اندرکاران حکومت در اشاره سوسیالیستها و کمونیستها و چپها مشخص تر معنا پیدا میکند. اینهانمیخواهند اعتراف کنند که چندین میلیون کارگر و معلم و بازنشسته کل سیستم تبعیضات اجتماعی و اقتصادی و حکومت را به مصاف گرفته اند. چنین اعترافی به معنای اعتراف به شکست و نابودی است. بعلاوه نمیتوانند حرکت کارگران و معلمان و بازنشستگانی را که علیه تبعیضات طبقاتی و حقوقهای نجومی و نپرداختن دستمزدها و علیه خصوصی سازیها و اخراجها و کل اجحافات سرمایه داران اعتراض میکنند به روال معمول به حساب “منافقین” و سلطنت طلبان و امثالهم بگذارند. چون این مبارزات هیچ سنخیتی با خط وسیاست این جریانات راست و طرفدار سرمایه داری ندارد و با هیچ سریشمی به آنها نمی چسبد.
در نتیجه آدرس سوسیالیستها و کمونیستها و چپها را میدهند که مستقیما با کارگران تداعی میشوند. قبلا هم مستقیما مبارزات کارگری مشخص و رهبران کارگری شناخته شده ای را به حزب کمونیست کارگری منتسب کرده اند تا راحت تر بتوانند علیه آنها پاپوش دوزی و پرونده سازی کنند.
حقیقت اینست که یک جنبش حق طلبانه، ضد سرمایه داری، ضد تبعیضات طبقاتی و ضد مفتخوران حاکم و غیر حاکم جریان دارد. این جنبش تلاطمی را در کل ارکان حکومت اسلامی ایجاد کرده است و دست اندرکاران حکومت دیگر نه میتوانند آنرا کتمان کنند و نه میتوانند آنرا عقب برانند و ساکت کنند. اخیرا اقتصاددانان شناخته شده حاشیه حکومت نظیر حسین راغفر و محسن رنانی با تجزیه و تحلیل اوضاع ورشکسته اقتصادی ایران و چپاولها و دزدیها این نتیجه گیری را اعلام کردند که بطور قطع با اوضاع کنونی، شورشها و خیزشهای گسترده تری علیه حکومت در پیش است و ابعاد و عمق آن از خیزش آبانماه بسیار بیشتر خواهد بود و حکومت قادر به کنترل آن نخواهد بود. برخی چهره های حکومتی شناخته شده هم بارها در این زمینه هشدار داده اند. این کابوسی است که خواب راحت را از تمام حلقه های حکومتی گرفته است و مدام به عبث به این در و آن در میزنند تا بنحوی فضا را آرام تر کنند و آدرس عوضی بدهند. اما نیازی به این نیست که کسی ثابت کند که این تلاشها محکوم به شکست است. چون خود دارند به آن اعتراف میکنند.
انترناسیونال ۸۶۷!