خانم عبادی شما یک جنبش بودید، از خمینی تا رفسنجانی و خاتمی تا عبادی و بنی صدر و قطب زاده و نوشین احمدی خراسانی، همه متعلق به جنبش ملی اسلامی بودید و این اوضاع در ایران در عین حال کمی هم دستپخت شما است!
اولین بار شیرین عبادی را در کنفرانس مدوسا در استکهلم ملاقات کردم، در آنجا سخنرانی من در نقد جنبش ملی / اسلامی و شعارها و نقش فعالین آن در جنبش زنان بود. من نوشین احمدی خراسانی را نقد کردم که نوشته بود، سنگ بزرگ علامت نزدن است و او علیه شعار سرنگونی حکومت اسلامی بدلیل ضد زن بودن و ضد انسان بودن آن که شعار ما چپها از روز اول به قدرت رسیدن اینها بود، حرف زده و گفته بود، کوچک زیباست و ما باید مشغول اصلاح این حکومت باشیم. خبرنگار رادیو اسرائیل در گزارشی که از محل کنفرانس فرستاده بود گفته بود، در این کنفرانس بین شیرین عبادی و مینا احدی جدلی در گرفت بر سر اینکه آیا باید به سیم آخر زد یا نه . من در مقاله و سخنرانی خودم نوشته بودم زنان در ایران باید به سیم آخر بزنند. عبادی در مورد بالا بردن سن ازدواج در ایران از نه سال به ١٣ سال حرف زد.
این گوشه ای از جدلی بود که در ” جنبش زنان” در جریان بود. اما درگیری من با عبادی به اینها خلاصه نمیشود.
وقتی در سال ٢٠١٠ کمپین جهانی نجات سکینه محمدی آشتیانی میرفت که حکومت را به زانو در آورد، عبادی فرمود، با فوکوس کردن روی یک کیس، بقیه زندانیان را فراموش میکنیم و تلویحا فرمود شاید این طرح وزارت اطلاعات باشد، این حرف را در مورد کمپین نجات شهلا جاهد نیز گفت. ایشان فرمودند، سکینه و شهلا جاهد هنجارهای اجتماعی را شکسته اند و ایشان در کنار هنجارها می ایستد. بله ما در مورد کسی حرف میزنیم که قبلا هم گفته ام، بدنش از اینکه آخوند حکومت میکند و میکشد و سنگسار میکند، کهیر نمیزند، ایشان همواره مدافع اسلام بوده و وقتی جایزه نوبل را به همت رفقایش و از جمله لاهیجی و شرکا ، بدست آورد و از اول معلوم کرده بودند که به او جایزه میدهند تا از اسلام دفاع کند، در مقابل رسانه های بین المللی همچون یک آخوند از عدم تناقض اسلام با حقوق بشر و حقوق زنان حرف زد و درست همان زمان در ایران همجنسگرا اعدام میکردند، و زن سنگسار میکردند و عبادی خم به ابرو نمی آورد.
در مورد زنی و جنبشی حرف میزنم که حکومت اسلامی را ترجیح میدهد و میداد ، و وقتی کنفرانس برلینی ها فریاد زدند خاتمی و بقیه فرقی با خامنه ای ندارند اینها همه سر و ته یک کرباسند، این جماعت سر هر بزنگاهی و انتخاباتی از به اصطلاح اصلاح طلبان دفاع کرده و کفش و کلاه کرده و برای بقای حکومت عمر میخریدند. اینرا دیگر دختران عبادی که نامه خطاب به آنها و هم نسلان آنها نوشته شده به یاد دارند.
ما در مورد جناح چپ جنبش ملی اسلامی حرف میزنیم که وقتی به گذشته برگردیم و هم نسلان من در دوره انقلاب یادشان باشد، خمینی آخوند کپک زده ای بود در نجف که برای سرکوب یک انقلاب عظیم اجتماعی علیه حکومت دیکتاتوری که گورستان آریامهری را بر نسل جوان آن دوره و مردم تحمیل کرده بود، او را آوردند و به کمک امریکا و دولتهای غربی و بر شانه جنبش ملی اسلامی و بخشی از چپ که در همین جنبش لنگر انداخته بود، با آرمانهایی همچون ضدیت با امپریالیسم و بیگانه ستیزی، و تکیه به فرهنگ و اقتصاد خودمان و دفاع از ارتجاع و عقب ماندگی رهبرش نامیدند و انقلاب ما را سرکوب کردند.
من مدعی هستم در مقابل خانم عبادی که از همان روز اول ما در مقابل هم بودیم. ما نسل جوان، ما چپهایی که تا همین امروز نیز در ایران و در دنیا برای زندگی انسانی و علیه هر نوع حکومت دیکتاتور و فاشیستی چه از نوع آریامهری و چه اسلامی مبارزه میکنیم، شما را می شناسیم، نه فقط در آن دوره که از خمینی دفاع کردید، نه فقط در دوره ای که کرور کرور از ما مخالفین را کشتند، در دهه شصت و سال ۶٧، و بعد از آن ، من مدعی هستم، ما جنگیدیم و تا امروز اسلحه را از دوشمان زمین نگذاشته ایم و از این پس نیز چنین خواهیم کرد تا مردم ایران به آزادی و رفاه و زندگی شایسته انسانی برسند. یک امر بدیهی است شما به جنبش دیگر و به طبقه دیگری تعلق دارید، اعدام ریحانه ها و شهلا جاهدها اذیتتان نمیکرد و سنگسار مریم ایوبی در دوره خاتمی عزیز شما که به او رای داده بودید نیز عذاب وجدان نمی آفرید. اکنون ابراز ندامت میکنید، از اینکه گول خوردید و از خمینی دفاع کردید نه شما گول نخوردید ، شما پاره تن جنبش ملی اسلامی بودید و تا همین امروز از منافع دیگری دفاع کرده اید اینرا دیگر نمیتوانید به اسم فریب خوردن به افکار عمومی بفروشید. امروز ابراز ندامت میکنید نه در مقابل مردم ایران و زنان سنگسار شده و میلیونها نفر به گروگان گرفته شده در ایران ، ابراز ندامت شما در مقابل مردم و قربانیان این حکومت نیست ، شما در محضر سلطنت طلبان ابراز ندامت میکنید که این روزها شاه اللهی ها فریاد نفرت علیه انقلابیون آنزمان و علیه طبقه کارگری که شیر نفت را بست و حکومت را انداخت ، سر داده اند و شما این بار فضا را مناسب دانسته و به طرف آنها رهسپارید. اما یک نکته باید برای شما مسجل باشد همان مردمی که علیه حکومت پهلوی انقلاب کردند، و نسل بعدی، با خواسته های رفاه و آزادی و زندگی انسانی، ۴١ سال علیه حکومتی مبارزه کرده و بالا تا پایین این حکومت و همراهان آن را دیدند که دیگر اولا میدانند چه میخواهند وثانیا تجارب و سازمان لازم را دارند که این بار خود انقلاب کنند و خود قدرت را در دست بگیرند. اینرا به شما اطمینان میدهم. مینا احدی